بخشی از مقاله
چکیده:
جهانِ جهانی شدهی امروزه نیازِ هر چه بیشتر به مدارای فرهنگی میان ملتها و فرهنگهای گوناگون را برجستهتر ساخته است.
یکی از مدلهای نوین برای تحققی بخشیدن به این آرمان، مدلی است که توانمندی فرهنگی افراد را متاثر از برخورداری نوع خاصی از هوش میداند با عنوان هوش فرهنگی. هوش فرهنگی مفهومی نسبتاً جدید در دانش اجتماعی است، تعاریفیهک متونِ نگاشته و تحقیقات صورتگرفته در خصوص هوش فرهنگی ارائه دادهاند را می توان در این جمله خلاصه کرد: قابلیت شناخت و عکس العمل مناسب در برابر فرهنگ های متفاوت. به واقع هوش فرهنگی یک تواناییست و از این رو میتوان آن را به افراد یاد داد و به اصطلاح آنها را در این زمینه توانمند ساخت.
بی تردید توانمندسازی افراد در این زمینه در سنین کمتر نتیجه بهتری در پی خواهد داشت و احتمال توفیق بیشتری را میتوان برای آن در نظر گرفت. از این رو برگرفتن مؤلفههای هوش فرهنگی و الگوبرداری از سیره و سخن پیشوایان دینی برای این مقصود، میتواند نقشه راهی برای تعامل بیشتر میان فرهنگهای گوناگون ترسیم کند، الگویی که غالبا مورد غفلت واقع شده و توجه کافی به آن مبذول نشده است.
مقدمه
خانواده نخستین جایی است که شخصیت انسان در آن شکل میگیرد و بخش عمدهای از این شکگیریِل شخصیت در زمانی اتفاق میافتد که ذهن انسان بیش از آنکه فعال باشد منفعل است و از پدر و مادر و محیط خانواده تأثیر میپذیرد با توجه به قدرت و ماندگاری این اثر باید این دوره را مهمترین دوره تربیت انسان دانست تعبیر »علم در کودکی مانند نقشی بر سنگ است.
به خوبی بر جایگاه این دوره در رشد انسان اشاره دارد. هر چند هر پدر و مادری دوست دارد تا فرزند خود را آنگونه که خود دوست میدارد تربیت کند، اما لاجرم به اقتضای تغییر و تحول در فرهنگ زمانه و اختلاف میان نسلها این پروژه غالباً آنگونه که آنها توقع دارند به پیش نمیرود خصوصاً در زمان ماهک تحولاتِ فرهنگی و شکاف میان نسلها شتاب بسیار زیادی به خود گرفته، نمیتوان به مجموعهای از قواعد ثابت در تربیت فرزند دل خوش کرد. اگر بخواهیم از تعالیم اسلامی الگو برداریم باید بپذیریم که تربیت فرزند به دو شیوه انجام میپذیرد:
-1 بخشی که ثابت است و عناصر آن ازلحاظ محتوایی در طی زمان تغییرِ چندانی به خود نمیپذیرند هر چند در شکل و شیوه تعلیم آنها تغییراتی ایجاد شود مانند: آموختن قرآن و ادب به فرزند
-2 بخشی که به اقتضای تحول و تطور فرهنگی تغییر میکند. در کلام درخشانی از حضرت علی - ع - آمده است که فرزندانتان را برآداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای آینده و زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
گاهی اوقات ندیدنِ تفاوتِ این دو سنخ تربیت و تمایز آنها سبب میشود تا والدین رعایت اعتدال در تربیت را ننمایند و یا آن عناصر ثابت را فروگذارند و یا آنکه از مؤلفه پویایی در تربیت غافل شوند.
در این نوشتار ما در پیِ آنیم تا مؤلفه اخیر یعنی پویایی در امر تربیت بر اساس فرهنگ زمانه را مورد مداقّه قرار دهیم. از این مؤلفه به زبان جامعهشناسی و روانشناسیِ روز، به هوش فرهنگی تعبیر میشود. اما نکته در اینجاست که همین هوش فرهنگی نیز به نوبه خود و در طی زمان تغییر و تحول میپذیرد. چیزی که زمانی تنها در نحوه مواجهه با اطرافیان از جمله همسایگان و همشهریان و همکیشان معنا مییافت، امروزه به مدد ارتباطات جمعیِ گسترده و شکگیریِل دهدهک جهانی هم از لحاظ حوزه مواجهه و هم از منظر نوعِ آن، تغییر و تحولات جدی به خود دیده است.
ضرورت تعامل با مردمان، اکنون از حوزه هموطنان و همکیشان فراتر رفته و اقتضائات زندگی امروز خط مشی نویی را در این زمینه طلب میکند. هر چند این لوازم و اقتضائات، تازگی دارند، اما بمانند بسیاری از موضوعات جدید و مسائل مستحدثه، قابلیت تطبیق بر امور جاری را دارند. از این رو لازم است تا ابتدا حدود و ثغورِ هوش فرهنگی روشن شود و در نهایت ببینیم که از آیات و روایات چه چیزی را میتوان چراغ راه خود در مسیر تعامل با جهانی با ارتباطات گسترده و روابط نزدیک قرار داد.