بخشی از مقاله
چکیده
افراد دیندار که دلبستگی ایمن به خدا دارند نهتنها از سلامت بالایی برخوردارند؛ بلکه در روابط خانوادگی و بینفردی نیز موفق میباشند. این افراد نسبت به دیگران مهر و شفقت داشته و در مواقع بحرانی بیش از دیگران به افراد نیازمند کمک میکنند. افرادی با دلبستگی ایمن به خدا در راز و نیازهای عاشقانه خود با خدا لذت بیشتری میبرند و احساس نزدیکی و ارزشمندی بالایی به آنان دست میدهد. روشهای مقابله معنوی حداقل سه کارکرد اساسی دارند: الف - فرد را در عمل به خدا نزدیک میکنند؛ ب - روشهای مقابله مذهبی از طریق واسطههای شناختی - اسنادهای درونی و بیرونی - به آرامش روانی و در نتیجه حل مسئله کمک میکنند؛ ج - مقابلههای معنوی رفتارهای رقیبی را در مقابل رفتارهای خودتخریبی - مثل اعتیاد و رویآوردن به مقابلههای منفی - ایجاد میکنند که دانشجویان میتوانند از آنها در مواقع ضروری استفاده کنند. روشهای پرورش دینداری مثل تزکیه اشاره شد. روانشناسان در حوزه معنویت برای ارتقای دینداری از روشهای مختلف شناختی، رفتاری استفاده میکنند که از جمله آن روشهای کاهش و حذف رفتارهای مکروه و حرام میباشد. در این پروژه نویسندگان روشهای مثبت و تقویتی را توصیه میکنند. تقویت رفتارهای معنوی و دینی، استفاده از روش تقویت تفکیکی رفتارهای با نرخ بیشتر، استفاده از شکلدهی در ایجاد رفتارهای دینی، استفاده از روشهای خودآموزشدهی، استفاده از روش الگویی و همانندسازی با الگوهای دینی در زندگی، استفاده از روشهای تقویت تفکیکی رفتارهای رقیب اشاره شد.
واژگان کلیدی: دلبستگی ایمن به خدا، مقابله معنوی، پرورش و ارتقای دینداری، دانشجویان.
.1 مقدمه
یافتههای پژوهشهای روانشناسان مختلف از زمان ویلیام جیمز تاکنون نشان میدهد که تجربیات دینی و معنوی در رشد و شکوفایی انسانها نقش اساسی داشته است - غباریبناب، . - 1388 اولین روانشناسی که بهطور جدی تجربیات معنوی و مذهبی را مورد مطالعه قرار داد، ویلیام جیمز بود. پس از وی روانشناسان دیگری از جمله یونگ در مصاحبههایی که با افراد بزرگسال انجام داد، دریافت که هیچ کدام از مراجعانش تا زمانی که بینش مذهبی بهدست نیاورند، نمیتوانند به سلامت کامل دست یابند. همچنین آلپورت و راس که نظریهشان در مورد نوع مذهبی بودن - درونسو و برونسو - معروف است و آزمون ایشان نیز در همین مورد ساخته شده است، یادآور شدند که افراد باید بین مذهب وسیلهای و مذهب درونی - عرفانی - تمایز قائل شوند. در اثر مطالعات بیشتر پیامدهای مذهبیبودن، بحث سلامت معنوی و ارتباط آن با سلامت روانی به میان کشیده شد. از جمله روانشناسان معروفی که بهطور تفصیلی ارتباط مذهب با سلامت روانی را مورد مطالعه قرار داد کونیک1 میباشد. او در کتاب معروف خود با عنوان »مذهب و سلامت روان«2 ارتباط سلامت روان در ابعاد مختلف از افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی تا بیماریهای روانتنی و ارتباط آنها با میزان مذهبی بودن افراد را نشان داده است. این کتاب خلاصه پژوهشهایی است که بهصورت تجربی انجام شده و از لحاظ متدولوژیکی از غربال نقد و بررسی علمی موفق بیرون آمده است. وی در این کتاب معروف ادعا میکند که پژوهشها بدون شک و تردید اهمیت مذهب و سلامت روانی را نشان میدهند. وی در نهایت پیشنهاد میکند که پژوهشگران باید پس از این، فرایند و مکانیسم تاثیرگذاری معنویت و دینداری را بر سلامت روان را مورد مطالعه قرار بدهند - کونیک، . - 2012
پیشنهاد کونیک در این زمینه توسط روانشناسان مختلف تا حدودی جدی گرفته شد و پژوهشگران مختلف به جستجوی مکانیسمهای تاثیر مذهب در سلامت جسم و روان پرداختند و به نتایج ارزشمندی دست یافتند. بهعنوان مثال گرانکوئیست و کرکپاتریک - 2013 - دریافتند که یکی از مکانیسمهای تاثیرگذاری مذهب در سلامت روان فرایندهای ارتباط معنوی انسانها با باریتعالی است که به انسانها ارزش بخشیده و آنان را در مقابل مشکلات نیرومند میسازد تا با اتکا به خداوند متعال بتوانند در راستای رسیدن به حق خود تلاش و برنامهریزی کنند.
این پژوهشگران با ارائه الگوی دلبستگی معنوی به این نکته اشاره میکنند که افراد دیندار که دلبستگی ایمن به خدا دارند نهتنها از سلامت بالایی برخوردارند؛ بلکه در روابط خانوادگی و بینفردی نیز موفق میباشند. این افراد نسبت به دیگران مهر و شفقت داشته و در مواقع بحرانی بیش از دیگران به افراد نیازمند کمک میکنند. افرادی با دلبستگی ایمن به خدا در راز و نیازهای عاشقانه خود با خدا لذت بیشتری میبرند و احساس نزدیکی و ارزشمندی بالایی به آنان دست میدهد. در مقابل افرادی با دلبستگی اجتنابی و اضطرابی که بهراحتی نمیتوانند به خدا تکیه کنند، زندگی سختی را تجربه میکنند.
این پژوهشگران نهتنها راه جدیدی را در تحقیقات دینی باز کردهاند، بلکه مکانیسم مذهبی بودن و سلامت روان را تا حدی با ارائه الگوی خود تبیین کردهاند. در یک پژوهش سیستماتیک - غباریبناب و حکیمیراد، - 2010 با استفاده از الگوی کرکپاتریک و گرانکوئیست، پژوهشگران دریافتند که بین توکل به خدا، دلبستگی معنوی و سلامت روان ارتباط معناداری وجود دارد.
برخی دیگر از پژوهشگران از جمله پارگامنت و همکارانش - 2013 - ، در کوشش برای تبیین ارتباط سلامت روان و دینداری و معنویت به کشف الگوی مقابلههای مذهبی و معنوی دست یافتند. آنان متوجه شدند که مقابلههای دینی از قبیل اتکا به خدا در مواقع سخت و طاقتفرسا نهتنها به انسان نیروی مقاومت و پایداری میدهد بلکه او را از دنبال کردن مقابلههای ناکارآمد مثل اجتناب و فرار باز میدارد. از جمله مهمترین مقابلههای معنوی اشاره شده واگذاری امور به خدا و تکیه کردن به او بههمراه کوشش شخصی میباشد.
پارگامنت و همکارانش - 2013 - اشاره میکنند که مقابلههای کشف شده توسط آنان بیشتر در فرهنگ اروپایی و افراد مسیحی آزمون شده است؛ در حالیکه مقابلههای مذهبی و معنوی بیشتری در مذاهب و سنن شرقی از جمله دین مبین اسلام وجود دارد. با الهام از پژوهشهای مذکور، غباری، بزرگی، مظاهری و نصرتی - 1394 - ، به بررسی ارتباط بین کیفیت دلبستگی ایمن به خدا، صبر و بردباری و سلامت روان پرداختند و دریافتند که نهتنها افراد ایمن - با ایمان - به خدا از صبر بالایی برخوردارند بلکه عزت نفس آنان نیز از سایر افراد بیشتر است. این موارد نمونههایی از کوششهایی بودند که در راستای تبیین ارتباط دین و سلامت روان و مکانیزم پیوند ایندو انجام شده است و به دلیل اختصار از آوردن الگوهای دیگر خودداری میکنیم.
دانشجویان با توجه به شرایط خاص خود با استرسورهای زیادی - از قبیل: استرسهاس تحصیلی، دوری از خانواده، مشکلات اقتصادی، انطباق با محیط جدید، سازگاری با فرهنگهای مختلف در محیطهای خوابگاهی، استرسهای ناشی از ارتباط با جنس مخالف، اعتیاد به اینترنت و فضاهای مجازی - دست و پنجه نرم میکنند و در صورت نداشتن شیوههای مداخلهای مناسب، در معرض آسیبهای جسمی و روانی فراوانی قرار میگیرند. از طرف دیگر بسیاری از ارتباطات اجتماعی انسان را از خود واقعی جدا کرده و بهنحوی توجه او را از درون بهسوی بیرون معطوف میسازد، کمرنگ شدن ارتباط انسان با هستی متعال احساس پوچی و پیامدهای ناشی از آن چون اضطراب و افسردگی انسان را از درون تهی میکند. در این شرایط نقش مذهب بهخوبی برجسته میشود. مذهب علاوهبر ایجاد پایگاه امن و منبع آرامش در انسان، زندگی او را معنا میبخشد. نقش اساسی دیگر مذهب استفاده از مقابلههای معنوی مثل توکل، تفویض، تسلیم، صبر و رویآوردن به خدا میباشد. مذهب بازگشت انسان به درون و خود معنوی را تسهیل میکند و پاسخ به این سوال که من کیستم، را میدهد. بررسی پیشینههای موجود نشان میدهد که دینداری کارکردهای فراوانی دارد. از یکطرف موجب کاهش اضطراب و افسردگی میشود و از سوی دیگر موجب رشد و بالندگی انسان میگردد و در بسیاری از موارد بهعنوان روشهای مقابلهای قوی همانند سپر عمل میکند و در سبک زندگی فرد تاثیر میگذارد. روشهای مقابله معنوی حداقل سه کارکرد اساسی دارند:
الف - فرد را در عمل به خدا نزدیک میکنند؛