بخشی از مقاله
چکیده:
مقاله حاضر با الهام از چارچوبنظریِ تاریخنگاریِخُرد در حوزه مطالعات ترجمه - از جمله کار آدامو، - 2006 بر یکی از وجوه هنریِ مغفولمانده و در عین حال پراهمیت سعدی انگشت میگذارد: پادشاه سخن در ساحت مترجمی چیرهدست. بدین منظور، پس از مروری بر پیشینه مطالعاتیِ موجود و معرفی اجمالیِ رویکرد تاریخنگاریِ خُرد، مصادیق التقاط زبانی از جمله گونههای مختلف ترجمه را در گلستان طبقهبندی و با تحلیل نمونه-هایی از هر یک از آنها، ابعاد مختلف کنش ترجمانی سعدی را کند و کاو کرده ایم.
یافته های مقاله مبین آن است که سعدی از سبکی تلفیقی در ترجمه بهره میگیرد که گاه توأم با پایبندی به متن مبدأ در عین سادگی و بیآلایشی است و گاه، در مواردی بیشتر، از متن مبدأ فاصله میگیرد و به ویژگیهای سبکیِنثر فنّی از حیث بیان مسجع و موزون و توسل به آرایههای ادبی نزدیک میشود. در عین حال، سعدی در هر دو شیوه ترجمه به معیارهای تألیف در حد متعالیِ آن نایل آمده و به نظر میرسد که در همه حال نیاز مخاطب را مدّ نظر داشته است. بطور کلی، سبک ترجمه سعدی نیز همچون سایر وجوه هنری او خلاف-آمدعادتِ معمول در زمانه اوست و این دیقاً نکتهای است که بر نبوغ یکه و یگانه وی مهر تأیید میزند: سعدی در همه حال بیهمتا است، در تألیف و در ترجمه.
-1 مقدمه
گلستان سعدی با برخورداری از سرشتی مسجع و تشخصیمرصّ ع به عبارات و اشعار عربی نمونهای ممتاز از متون التقاطیِ« - Hybrid texts - » کهن در ادب پارسی است؛ سبک و شیوه سرایش و نگارشی که پس از سعدی در آثار منظوم و منثور دیگران نیز تبلور یافته است. آشنایی کمنظیر سعدی با زبان عربی بواسطه سالها زندگی در جوامع عربی، تحصیل در نظامیه بغداد و پیوستگیشدیدِ مضامین شعر وی با قرآن کریم بوده است و اشعار عربیاستادِ سخن گواه روشنی بر این ادعا است
محاکات سعدی از عبارات قرآنی نیرومندی و استواری اشعار عربی او را بدان حد رسانده است که به گفته احسان عباس، تنها همان یک قصیده رائیه سعدی در سوگ بغداد کفایت میکند تا ارزش فراوان اشعار عربی او را نمایان سازد
صرف نظر از تسلط استادانه سعدی در عربیسرایی، گلستان او از منظری دیگر نیز حائز اهمیت است. نیمنگاهی به شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی زمانه تألیف گلستان ارزش این اثر را بیش از پیش بر ما بازمینماید. در دورهای که »زبان عربی زبان دیانت و سیاست، زبان رسمی خلافت اموی و عباسی و همچنین زبان مادری امرایی بود که به نواحی مختلف ایران آمده و حکومت میکردند« و در دورهای که دانشمندان و کاتبان ایرانی در نگارش آثار خویشعمدتاً از زبان عربی بهره میجستند و موقعیت نثر فارسی کم و بیش به خطر افتاده بود، سعدی با تألیف گلستان نثری را ابداع کرد که در سطوح زبانی و ادبی سرمشقی، هرچند غیرقابل تقلید، برای همگان شد.
سعدی مضامین اخلاقی گلستان را به زبانی ساده و روشن بر قلم رانده است؛ زبانی که از فرط سادگی گاه به طرز محاوره میماند اما در عین حال بافت لطیف شعری دارد. اما چگونه است که استاد سخن که سادگی و روانیِ زبانش از جلا و شفافیت میدرخشد گاه منظور خود را در قالب زبان عربی ریخته و در معرض قضاوت مخاطب فارسیزبان میگذارد؟ به گواه سعدیپژوهان، بیشتر ابیات عربی سعدی نه در زمان نگارش گلستان، که »منحصر به دوران توقف سعدی در کشورهای عربی بوده است
سعدی در گلستان به ابیات عربی خود تضمین میکند. قطع نظر از اعتدال در درج عبارات و اشعار عربی و تضمین به خود، او به سبکمتداولِ عصر خویش نیز پشتپا زده است؛ خلافآمدِ سبکی »مزین و مرصع به احادیث و آیات قرآن، گنجاندن امثال و ابیات عربی در نسج سخن فارسی به حد اشباع، انباشتن نوشته از مترادفات و خلاصه حشو را هنر انشاء پنداشتن، و از همه نامبارکتر در جستجوی سجع به سنگلاخ لغات نامانوس و غریب افتادن
نکته قابل توجه آنکه فهم مخاطب فارسیزبان نیز همواره برای سعدی حائز اهمیت است و او خوش ندارد که پارهای از مفاهیم در مرزهای نامأنوس زبان عربی محدود و محصور بمانند. به یاد آوریم که سعدی نقطه فصل ادبیات درباری و نقطه آغاز گفتگویِ بیواسطه با مخاطب عامّ فارسیزبان است و عامهفهمی ضرورتِ گریزناپذیر این گفتگوست. در سایه قریحه بیبدیلنویسندگیِ سعدی، به نظر میرسد یکی از ابعاد خلاقیت استاد سخن که بطور مستقیم یا غیرمستقیم به هنر »ترجمه« ارتباط مییابد، ناشناخته مانده است. در بسیاری از حکایات گلستان،حُسن ترجمهای در نهایتِ ظرافت به عمل آمده است که گاه به شعر پهلو میزند و گاه خود، شعری است ناب و این یکی از سرراستترین وجوه هنری سعدی است که در عین شگفتی، تاکنون مغفول مانده است: پادشاه سخن در ساحت »مترجمی چیره دست.«
پژوهشگران مختلف تاکنون وجوه متفاوتی از قابلیتهای سعدی را در تحقیقات خود معرفی کرده و نشان دادهاند که هنر، اندیشه و نبوغ سعدی را نمیتوان به یک حوزه پژوهشی خاص محدود ساخت؛ از ظرافتهای ادبی، سبکشناسی و هزل و طنز آثار او گرفته تا سیاست، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، اخلاقگرایی وخِرد و حکمت عملی. ما در این مقاله اما بر آنیم تا نشان دهیم که سعدی در گلستان در قامت یک مترجمِ تمامعیار نیز ظاهر شده است. بدین منظور، از چارچوب نظری »تاریخنگاریِخُرد « - Microhistory - الهام گرفتهایم
. تلاش خواهیم کرد تا در حد بضاعت علمیِ خود از منظر مطالعات ترجمه و با تحلیل دادههایی از حکایات گلستان به چند پرسش اساسی پاسخ دهیم:
- 1 مصادیق التقاط زبانی در حکایات گلستان کدامند و آیااساساً این التقاط زبانی راهی به ترجمه میبرد؟
- 2 درصورت پاسخِ مثبت به پاره دوم پرسش نخست، سعدی در مقام مترجمعموماً از چه راهبردهای ترجمانی بهره برده است و این راهبردها چه نسبتی با یافتههای دانشنوینِ مطالعات ترجمه دارند؟
- 3 آیا شیوه ترجمه سعدی بر هنجارهای غالب بر ترجمه در زمانه او همخوانی داشته است یا خیر؟
از این رو، این تحقیق هم از منظرکلانِ تاریخ ادبیات ایران با جلب توجه به صدای مترجمی که در غبار گذشته محو گردیده است وارد گود میشود