بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله با روش تاریخی تطبیقی و با چارچوب نظري که مفاهیم اصلی آن ماخوذ از آراي نظریهپردازانی در پارادایم برساختگرایی - تعریفگرایی اجتماعی - آغاز گردیده، و با نقد و بررسی عقلانیت صوري و تفوق روزافزون این نوع عقلانیت بر انواع دیگر آن در جهان مدرن، که ناظر بر انسان زدایی و عرفان زدایی روزافزون است، بر ضرورت توجه به جهان بینی توحیدي در آراي اجتماعی متفکران اجتماعی تاکید داشته؛ از این رو، به نقش تفکر اجتماعی غیر اسلامی غیر بومی در تشدید و تعمیق آسیبهاي اجتماعی در فرایند پیشرفت جامعه در سه محور توجه دارد که عبارتند از:

.1 نوع نظام دانشگاهی و آموزشهاي ناشی از آن، .2 توسعه ناهمگون و ناموزون به پیروي از اندیشههاي اجتماعی غیر بومی و .3 تاکید بر تفکر انتقادي اجتماعی بومی موقعیتی مبتنی بر آموزه هاي دینی.

مقاله از یک سو، به تنوع فوق العاده جامعه ما در زمینههاي تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و آراي اجتماعی هماهنگ با نظام ارزشی و هنجاري جامعه توجه داشته و از سوي دیگر، با طرح این ادعا که، بسیاري از راهبردها ي تجربه شده در کشورهاي جهان سوم که برگرفته از الگوهاي غربی و غافل از زمینهها و ساختارهاي درونی این کشورها بودهاند آسیبهاي اجتماعی را عمیق تر و شدیدتر ساخته اند.

این نتیجه حاصل می شود که گزینه الگوي تفکر اجتماعی برون زا براي طرح پیشرفت و توسعه جامعه، دیگر گزینه کارآمد و سازگار با شرایط اجتماعی ما نخواهد بود. و با بحث از پیامدهاي منفی آن در جامعه جهانی و بویژه در ایران، ما را به تامل بیشتر در این زمینه فرا میخواند.

مقدمه و طرح مسئله

در زمانهاي که جهان به پدیدهاي چندفرهنگی تبدیل شده است، تغییر در شکل دانش اجتماعی سخن غریبی نیست. »تغییر در اندیشه اجتماعی را میتوان در اشکال گوناگونی توصیف کرد. میتوان از رودررویی دیدگاههاي مدرن و پست مدرن سخن گفت. میتوان از چرخش نسبتا محسوس و واقعی کانون توجه اندیشه اجتماعی به مسائلی مربوط به ایده وابسته بودن علم به موقعیت و محل و جهان بینیهاي متفاوت، سخن گفت. وابسته به موقعیت دانستن علم و تعلق آن به جهان بینیهاي گوناگون به این معنا است که ما جهان را همواره از منظر یا دیدگاه خاص میشناسیم

ممکن است یک دیدگاه به هویت جنسیتی، نژادي، ملی یا تمدنی مانند غربی یا آسیایی، مسلمان یا غیر مسلمان، ساخت روابط اجتماعی دینی یا ساخت روابط اجتماعی غیر دینی و حاکمیت سیاسی سکولار یا حاکمیت سیاسی دینی و.... اشاره داشته باشد. در اینجا دیدگاه است که به نگاه ما به جامعه شکل میبخشد. ما جهان را جداي دیدگاه مان نخواهیم شناخت؛ این که ما چه کسی هستیم، به این بستگی دارد که چه چیزي درباره جهان میتوانیم بگوییم یا بدانیم. اینکه دیدگاه ما ناظر بر جهان بینی توحیدي و اسلامی باشد واکنشهاي اجتماعی نیز متناسب با آن تغییر یافته و اجتماع نیز بر آن اساس ساخته میشود.

»تلقی دانش به منزله پدیدهاي وابسته به محل و موقعیت، به این معناست که دیدگاه افراد نیز میتواند دانش را ممکن سازد و آراي اجتماعی افراد ناظر به منظر خاصی میباشد و باید از ایده دانش اجتماعی کامل و جامع دست برداشت. حقایق اجتماعی تک بعدي میشوند. و واقعیت اجتماعی را در عین آشکاربودن پنهان در نظر میگیرد. دانش به رفتارتشدید و تعمیق آسیبهاي اجتماعی با تأکید...و حیات اجتماعی افراد شکل میدهد. دانش تنها به بازنمایی واقعیت نمی پردازد بلکه آن را میسازد

بنابراین تلقی دانش اجتماعی علاوه بر بازنمایی، توصیف و تبیین واقعیت، به عنوان عاملی که رفتار و واقعیت را میسازد و شکل میدهد و اگر بپذیریم که دیدگاه افراد نیز دانش را ممکن میسازد در اینجا اینکه دانشمند اجتماعی چه دیدگاهی داشته باشد دانش نیز در آن مسیر قرار میگیرد اینکه دیدگاه او علاو بر امور حسی تجربی ناظر بر امور عقلی استدلالی و یا شهودي الهی باشد آراي اجتماعی متاثر از آن دیدگاه دینی است البته این رویکرد در مقابل جامعه شناسی در مقام علمی نیست که قانونمند، عینی، عام و به دنبال کشف روابط علی و معلولی میان پدیدهها است.

چارچوب نظري

به نظر ماکس وبر، جهان نوین روز به روز عقلانی تر میشود. ویژگی این جهان، رشد عقلانیت صوري و تفوق روزافزون این نوع عقلانیت بر انواع دیگر آن، یعنی عقلانیت ذاتی، نظري و عملی است. عقلانیت صوري مستلزم اهمیت روزافزون ساختارهایی چون دیوانسالاري است که آدمها را وادار میسازد که در گزینش وسایل دستیابی به هدفهاي شان به شیوه عقلانی عمل کنند

نظر وبر این بود که عقلانیت صوري ویژگی شاخص جهان نوین است و این نوع عقلانیت بر انواع دیگر عقلانیت چیرگی یافته است. در نظر وبر، مسایل و محدودیتهایی در عقلانیت صوري وجود دارد.

این مسایل تحت عنوان نا معقولی عقلانیت - Irrationality of rationality - مطرح میشوند. که نمونه آن را در انسان زدایی و عرفان زدایی روزافزون میداند که در نظرش با عقلانیت بیش از پیش صوري همراه است

امیل دورکیم معتقد است که، نوگرایی با همبستگی ارگانیک و سستی گرفتن وجدان جمعی مشخص میشود. هر چند همبستگی ارگانیک آزادي و قدرت تولید بیشتري را به ارمغان آورد، اما یک رشته مسایل جداگانهاي را نیز مطرح ساخت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید