بخشی از مقاله
چکیده
با آنکه فردوسی و متنبی با دو انگیزه کاملاً متفاوت، یکی ملی و دیگری مدح و ستایش حاکمان، به خلق آثار حماسی پرداختهاند، با مقایسه تصویرسازیهای آنان از صحنههای خونین نبرد؛ به نقاط اشتراکی برمیخوریم که به اشکال مختلف از جمله توارد، استفاده از الگوهای کلیشهای، تأثیرپذیری فردوسی از شعر متنبی و یا شاعران قبل از او، قابل تفسیر است. اما تفاوت اساسی کارشان در این است که حکیم طوس با انگیزهای ملی دست به خلق شاهنامه زد و از آنجایی که مخاطبان وی، مردم کوچه و بازار بودند در تصویرسازی خویش از پردههای حماسی، بیشتر از تشبیه و کنایه و کمتر از استعاره، استفاده کرده است. در حالی که متنبی برای جلب رضایت امیران و حاکمان درباری، مجبور بهتصنّع و استفاده از استعاره شده، لذا معانی پیچیده و دور از ذهن مردم عامی، در سراسر تصویرسازیهای حماسی او موج میزند.
سؤالهای تحقیق
-1 آیا مشابهت عناصر مشترک تصویرساز خون، در شاهنامه و اشعار متنبی از نوع تقلید و سرقت ادبی است، یا پردازشی هنری و لباسی جدید و فاخر است که حکیم طوس، خود از روی سرشت سرشار و طبع لطیف خویش به قواره و اندام حماسه بریده است؟
-2 علت فراوانی تشبیه و کنایه در شاهنامه و کثرت استعاره و معانی چند لایه در اشعار متنبی چیست؟ فرضیهها -1 اشتراک در تصویرسازیهای فردوسی و متنبی، نه از نوع سرقت ادبی بلکه ناشی از وجود منابع مشترک، توارد، استفاده از الگوهای کلیشهایو احتمالاً تأثیر پذیری فردوسی از متنبی است.
-2 از آنجا که فردوسی با خلق شاهنامه، از یک سو انگیزهای ملّی و وطن پرستانه را دنبال میکرده و از دیگر سو مخاطبان وی مردم کوچه و بازار بودند در تصویرسازیهای خویش، بیشتر از تشبیه و کنایه و کمتر از استعاره استفاده کرده است، در حالی که متنبی به خاطر رقابتی که با دیگر شاعران درباری برای جلب رضایت امیران و حاکمان زمان خود داشت، مجبور به تکلّف و تصنّع و استفاده از استعاره بوده، لذا معانی پیچیده در سراسر دیوان او موج میزند.
مقدمه
ادبیات تطبیقی و ارزش و اهمیّت آن ادبیات تطبیقی، یکی از فنون مهم و برجسته در زمینه ادبیات و علوم انسانی در جهان است. طه ندا از اساتید نامی این رشته، این گونه ادبیات را چنین تعریف میکند: »ادبیات تطبیقی، بررسی روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر زبانهاست و تبیین کننده این مسأله است که چگونه ادبیات یک کشور با ادبیات دیگر سرزمینها پیوستگی مییابد و بر یکدیگر تأثیر متقابل مینهند.« - ندا، - 25 :1383 و رسالت ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و پیوندهای ادبی و دمیدن روح تازه و شاداب در آنها و رسیدن به تفاهم از طریق میراثهای فکری مشترک و دوستی ملتهاست.
از جمله نتایج حاصل از این موشکافیهای تطبیقی میتوان به وحدت میان ملتها و از بین رفتن تعصّب قومی، تشخیص نهادهای اصیل و ریشهدار از جریانهای ادبی تقلیدی و بیگانه، تقویت شخصیت قومی و خروج از عزلت و انزوا اشاره کرد. در کنار این دستاوردها، یک اصل مهم و مشترک را بیش از پیش نیز اثبات میکند و آن اشتراک خرد عام بشری و میراث انسانی و یکسانی اندیشه و احساس ملت-هاست. زیرا »افکار ارزندهای که در جهان متمدّن عرضه میشود، از تاریخ تفکّر بشر، سرچشمه گرفته و در تملک بشریّت است و تمامی انسانها وارثان آن هستند، به ویژه آنان که استعداد دارند.
« - مهربان، - 203 : 1387 از این رهگذر، مقایسه میان تصویرگریهای حماسی فردوسی و متنبی، دو قلّه بلند ادب پارسی و عربی، در زاویهی باریکی از لوازم و ویژگیهای صحنههای رزم و پیکار، نشانگر میزان تأثیرپذیری فردوسی از اشعار متنبی است و در کنار آن به مواردی از تأثیر فرهنگ و زبان ایرانی در زبان عربی و شعر متنبی برخورد میکنیم. نک: - سبزیانپور، 95 :1384 - 123 اما پیش از پرداختن به مقایسه تصویرسازی این دو شاعر برجسته از عنصر خون در میادین نبرد؛ لازم است چند نکته، مورد بررسی قرار گیرد:
-1 لزوم تبادل اندیشه میان ادیبان
تقریباً هیچ اثری منحصراً از قلم و فکر امضاء کننده آن تراوش نمیکند و ابداع مطلق و بیسابقه اگر به کلی نایاب نباشد، قطعاً کمیاب است. آنچه یک اثر را خلود میبخشد، تعلق آن به همه ملل و امم و تکیه بر یک فرهنگ ریشهدار و جهانی است. حیات و جاودانگی یک ادب در گرو این است که از لاک خود بیرون آید، از مرزهای قومی خود خارج شود و برای دریافت مضامین نو تلاش کند و با هضم آنها، حرکت فکری خود را با ادبیات دیگر ملل، همراه و همگام سازد، در غیر این صورت، چنین ادبیاتی رو به انحطاط و پوسیدگی میرود. »اثرپذیری و اثرگذاریهای گوناگون ادبی، چیزی جز حرکت و جهتگیری نیست که قلمداران ادبیات قومی از آن، بهره میگیرند و به منزله باروری ادبیات است و یا در حکم بذرهای فنی و فکری هستند که در مزرعه ادبیات دیگران کاشت میشوند تا در زمان شایان، رشد کنند.« - هلال، - 144 : 1373