بخشی از مقاله

چکیده

تصاویر شعری در زمینه دریا و سفرهای دریایی از جمله تصاویری است که در دوره های مختلف، رنگ و جلوهای متفاوت داشته است. این تصاویر در دوره های نخست شعر فارسی به علت عدم آشنایی شاعران با سفرهای دریایی، از چند تصویر ساده و ابتدایی فراتر نرفته، و هر شاعر به پیروی از دیگری همان تصاویر و ویژگی ها را تنها با کمی پس و پیش کردن و در دوره بعد، با وارد کردن در قلمرو عرفان و تصوف به کار برده است. به طوری که این تصویرها در شعر دوره عراقی نیز با آن که تعبیر عرفانی به خود می گیرند، از همان تصاویر و واژه ها بهره میبرند.

اما در دوره صفویه به علت مسافرت های دریایی شاعران، به خصوص به سوی خطه هند و آشنایی بیشتر با دریا و تجربه عینی آن، تصاویر مربوط به سفرهای دریایی در آثار شاعران ملموستر گشت. مقاله حاضر ضمن بیان تصاویر شعری مربوط به دریا و سفرهای دریایی در شعر صائب و مقایسه اجمالی این تصاویر و تداعیها با دورههای قبل، به علل اصلی تغییرات آن با دوره های پیشین نیز اشاره دارد.

مقدمه

مطالعه و مقایسه تصاویر شعری در دورههای مختلف ادبی تغییر و تحولاتی را نشان می دهد، به این ترتیب که نوع و نحوه تصویر سازی شاعران در هر دوره - سبک خراسانی، عراقی، هندی و ...- از یکدیگر متمایز است و این امر در مطالعه چند اثر از آثار شاعران در دوره های مختلفکاملاً، دریافت می شود. در واقع تجربه ها، طرز تفکر شاعر و میزان شناخت و آگاهی او نسبت به عناصر پیرامون با توجه به شرایط ادبی آن دوره است که چگونگی و نوع تصویرها را تعیین می کند؛ چراکه » شاعران هر دوره و جامعه، تحت تأثیر اجتماع و شرایط و مقتضیات اقتصادی، تحولات فکری و فرهنگی و ... از محیط خود و از جامعه جهانی الهام گرفته و به شیوه ای خاص، فرهنگ جامعه تاریخی را در آثار خویش منعکس می کنند.

« - ترابی، - 27 : 1379 از تصاویر شعری که در ادوار شعر فارسی متحول شد، تصاویر مربوط به دریا و سفرهای دریایی است. دریا و متعلقات آن، از عناصری است که در سنت ادب فارسی، شاعران به آن بی توجه نبوده و گروهی از تصاویر شعری خویش را بر مبنای آن پی ریزی کرده اند. در دوره نخست شعر فارسی، تصاویر مطرح شده با این عنصر و متعلقات آن در مقایسه با دورههای بعد بسیار اندک، و از چند توصیف سطحی که تصویر حاصل از آن ، تصویری بوده است که به ماهیت شیئ نفوذ نکرده، بیرون نرفته است. در حالی که دریا در دوره بعد - سبک عراقی - وارد حوزه دیگری - عرفان و تصوف - شده، نحوه نگرش شاعر نسبت به آن متفاوت شده، تبدیل به نماد میشود و بالاخره در دوره مورد نظر - سبک هندی - به عنوان یکی از عناصر تکرار شونده - موتیف - در کانون تصاویر شعری ظاهر می شود.

دریا و سفرهای دریایی در دوره غزنوی و سلجوقی بررسی موقعیت جغرافیایی که ادوار شعر فارسی در آن شکل گرفت، تا حدودی علل تغییر و تحولات عناصر در حوزه ادب و شعر فارسی را نشان می دهد. چنانکه بر اهل ادب نمایان است، اولین نشانههای شعر و ادب فارسی بعد از اسلام در منطقه خراسان بزرگ به وجود آمد، محدوده ای که شامل خراسان کنونی، تاجیکستان، سرزمینهای ماوراءالنهر، افغانستان میشد. و اصلاً در آن قلمرو دریایی نبود که شاعر بتواند تصویر دقیقی از آن ارائه دهد.

چنانکه دکتر شفیعی کدکنی نیز در این خصوص می نویسد: » در این دوره شعر فارسی، اغلب شاعران از خراسان هستند، محیطی که با دریا رابطهای ندارد و اگر هم نام دریا در شعر ایشان بیاید، جنبه تصویری ندارد و اگر داشته باشد تجربه حسی و مستقیم نیست. - « شفیعی کدکنی، - 407 : 1387 آنها رود جیحون را آمو دریا و رود سیحون را سیر دریا می خواندند، و نهایت تصویر آنها از دریا بیشتر مربوط به این دو رود بزرگ بود، که از آن نیز به سطحیترین و عامترین خصوصیت آن بسنده کردند و در چند بیت برای بیان عمق و ژرفا، عظمت و بزرگی، به سراغ عنصر دریا رفتند. در این دوره، سفر دریایی مثل دورههای بعد رواج نداشته است و شاعران گویی از محدوده خراسان و ماوراءالنهر فاصله نگرفته اندو اگر هم سفر کردهاند، عمدتاً از طریق بیابان بوده است.

چنانکه موضوع سفرهای بیابانی با مضامین گوناگون، ازعمده ترین بن مایه - موتیف - های شعر در سبک خراسانی به ویژه در دوره غزنویان بوده است؛ - شمیسا، - 141 :1379 به گونه ای که در این دوره صحرا و سفرهای بیابانی، هر چند از را تقلید - از شعر عرب - در شعر فارسی حضوری پر رنگتر از دریا و سفرهای دریایی داشته است. در واقع شاعران از سفرهای بیابانی تجربه ها داشته اند. و بحث بر سر این تجربههاست، چراکه تجربه و مشاهده مستقیم است که بینش شاعر را وسعت بخشیده و خیال او را تا دور دست ها میبرد.1 برای نمونه اگر گذری در میان آثار شاعران دوره نخست داشته باشیم، خواهیم دید کسانی چون رودکی، کسایی، دقیقی، منوچهری، فرخی و ناصر خسرو و ... به این موضوع - دریا - ، علاقه چندانی نداشتهاند و نمونهای که قابل مقایسه با تصاویر دریا در دورههای بعد باشد، در آثار آنان مشاهده نمیشود. در حالی که توصیف بیابان در آثار آنان وجود دارد.

از میان شاعران این دوره، گویی فردوسی در شاهنامه و نظامی در شرفنامه و اقبالنامه و طرسوسی در داراب نامه بیشتر به سفرهای دریایی پرداختهاند. هر چند آنها نیز به شکل محسوس و عینی از این عنصر و موضوع آن سخن نمیگویند. اما حوادث قهرمانان داستانهایشان در دریا ها اتفاق میافتد و این امر آنها را واداشته است که حول این موضوع - سفرهای دریایی- نیز سخن بگویند. فردوسی در شاهنامه از دریا هایی چون دریای چیچست، دریای سپید، دریای کیماک، دریای فراخکردو ... و حتی دریاچهای با نام » آب زره « نام میبرد و از سفری شش ماهه در » آب زره« می گوید. او در بیان این سفر ها تنها گزارشی از پرآبی، بزرگی و پهناوری و عظمت دریا میآورد، ویژگیای شاخص که تنها براساس شنیده هاست نه تجربهها. و همین مطلب در مورد نظامی نیز صادق است.

همانطور که دکتر زرین کوب اشاره میکند: » او شهروند گنجه نبود، شهر بند گنجه بود. « و در طول زندگی خویش سفری نداشته است و در اسکندر نامه زمانی که از سفر های دریایی اسکندر می گوید، طبق آنچه که می داند و خوانده است، فقط می خواهد در قالب نظم بگوید که اسکندر از راه دریا به فلان جا رفت، از فلان دریا عبور کرد و ...، قصدش فقط توصیف و آگاه کردن خواننده از ماجراست. و هیچ تلاشی در جهت ساختن تصویری که در ارتباط با دیگر اجزای کلام حاصل شده باشد، نمی کند. در مجموع در آثار آنها جنبه تفصیلی بر جنبه تصویری می چربد. برای مثال در جهانگردی اسکندر زمانی که از اندلس قصد سفر دارد:

نمود از بیابان به دریا شتافت

سه مه بر سر دریا نشست

جزیره بسی دید بی آدمی

سر انجام چون رفت راهی دراز

بیابانی از ریگ رخشنده زرد

بر آن ریگ بوم ار کسی تاختی

چو یک مه در آن بادیه تاختند

چو پایان آن وادی آمد پدید

در آن ژرف دریا شگفتی بماند

یا در گذر کردن دیگر باره اسکندر به هندوستان :

چو نزدیک آب کبود آمدند

بر آن فرضه گاه انجمن ساختند

چو یک چند کشتی روان شد در آب

نواحی شناسان آب آزمای

در افکند کشتی به دریای آب

بیاورد صیدی ز دریا به دست

برون رفت و می شد زمی بر زمی .....

نشیب زمین دیگر آمد فراز

که جز طین اصفر نینگیخت گرد

زمین زیرش، آتش بر انداختی ...

ازو نیز هم رخت پرداختند

سکندر به دریای اعظم رسید

که یونانیش اوقیانوس خواند....

- نظامی، - 140- 141 :1386

به پائین دریا فرود آمدند

علمها به انجم برافراختند...

پدید آمد آن میل دریا شتاب..

هراسنده گشتند ار آن ژرف جای... - همان: - 171 -169 -168

در شعر خاقانی، شاعر معروف دوره خراسانی نیز به ندرت به دریا و متعلقات آن برخورد می کنیم. او در طول زندگی خویش مسافرت هایی به سرزمین مکه داشته، که هر دو از راه بادیه بوده است و بازتاب این سفرها به شکل ماهرانه ای در قصایدش آشکار است. اما نشانه ای ازسفرهای دریایی، عناصر دریایی و متعلقات آن در شعر او نیست. حتی جالب تر اینکه او در جایی که می خواهد سفرهای بیابانی خود را به تصویر بکشد، از عنصر دریا و متعلقات آن مدد می گیرد، تا تصویر بیابان را بهتر نشان دهد:

خون ریز بی دیت مشمر که هست    عمر دوباره در سفر روح پرورش ...

دریای خشک دیده ای و کشتی روان    هان بادیه نگه کن و هان ناقه بنگرش

دریای پر عجایب و ز اعراب موج زن    از حلها جزیره و از مکه معبرش

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید