بخشی از مقاله

مقدمه:

نیمه نخستین سدة بیستم ه . در افغانستان، مصادف است با دوران زمامداري امیر حبیباالله 1919 – 1901 - م. - امیر اماناالله 1929 – 1919 - م. - ، امیر حبیباالله کلکانی - اواخر 1928 تا اکتبر - 1929،محمد نادرشاه 1929 - 1933 – م. - و محمد ظاهرشاه 1973 – 1933 - م . - . - فرمند، 1385، ص - 11معروف است که امیرعبدالرحمان، از استعدادهاي موجود استفاده میکرد؛ اما به تربیت استعدادها نمیس پرداخت، و شاید به سبب بیسوادي خود او بود که به سواد و دانش چندان توجه نداشت، و در مدت بیست و یک سال زمامداري خویش، نه تنها یک مدرسه جدید تأسیس نکرد، بلکه به مدارس قدیمی هم توجهی نداشت و به پرورش شاعران، ادبیان و هنرمندان آن چنان که همیشه معمول بوده، نپرداخت؛ در واقع از مرگ دوست محمدخان تا مرگ امیرعبدالرحمان خان - مدت چهل سال - افغانستان از نظر فرهنگ و ادب در سطح نازل قرار داشت، و با اینکه در این دوران یک حرکت ادبی قابل توجه به شکل بازگشت به شیوة استادان متقدم در ایران ظهور کرده و در هند هم ادبیات فارسی رونق و درخشش پیدا نمود، در افغانستان، حرکت و جنبش قابل ملاحظه اي پدیدار نگشت. - همان، ص - 12

ذکر اعلامیهاي که امیرحبیباالله کلکانی - بچه سقّو - به زبان خودش بیان کرده، خالی از تأمل نیست:»مه اوضاي کفر و بیدینی، و لاتیگري حکومت سابقه ره دیده، و براي خدمت دین رسولاالله کمر جهاده بسته کدم تا شما بیادرها ره از کفر و لاتیگري نجات بتم.مه باد ازي پیسه بیتالماله به تعمیر و متب خرج نخات کَدم. بل همه ره به عسکر خود میتم که چاي و قند و پلو بخورن، و به ملاها میتم که عبادت کنن. مه مالیه سفایی و ماسول گمرك نمی گیرم و همه ره بخشیدم، و دگه مه پاچاي شماستم، و شما رعیت مه میباشین، بروین باد ازي همیشه سات خوده تیر کنین، مرغ بازي، بودنه بازي کنین، و ترنگ تامه خوش بگذرانین1.« - مایل هروي، 1371، ص - 46در سال 1903 م. نخستین مدرسه کشور در کابل تأسیس شد و نام آن را »لیسه حبیبیه« گذاشتند که دروس مختلف در آن تدریس می شد و در کنار آن دارالتألیفی هم تأسیس کردند که به تهیه کتب درسی میپرداخت؛ در عهد اماناالله خان نشریه سرجالاخبار که بسته شده بود، با نام »امان افغان« منتشر میشود و ادبیات آن روزگار سمت و سویی جدید میگیرد و از ویژگیهاي آن بیپروایی به اشکال شعري قدیم و بیشتر توجه بهمضون ادبیات است؛ چنانکه محمود طرزي، چنین سروده است:

وقت شعر و شاعري بگذشت و رفت                                  وقت سحر و ساحري بگذشت و رفت
وقت اقدام است و سعی و جد و جهد                                غفلت و تنپروري  بگذشت و رفت
عصر عصر موتر و ریل است و برق                                    گامهاي اشتري بگذشت و رفت

از دیگر ویژگیهاي شعر آن دوره، ورود واژهها و اصطلاحات غیرمعمول در شعر است؛ مثل: ریل، برق، معدن، زغال سنگ، تلفن، تلگراف، رادیو و ... . - فرمند، 1385، ص - 20-18در آغاز سدة بیستم، در سیر تاریخی ادبیات فارسی - دري - در افغانستان، شعر روشنگري به چشم میخورد که نظیر آن را نیز در ایران هم شاهدیم. شعر معروف مرحوم عبدالهادي داوي - پریشان - که بنیادگذار نشریه سراجالاخبار بود، با نام »بلبل گرفتار« بیشباهت به شعر شاعران ایرانی در آن روزگار نیست، بویژه اشرفس الدین گیلانی و ... .

»در وطن گر معرفت بسیار میشد بد نبود                          چارة این ملت بیمار میشد بد نبود

این شب غفلت که تار و مار میشد بد نبود                        چشم پر خوابت اگر بیدار میشد بد نبود

                                            کله مستت اگر هشیار میشد بد نبود

کسانی چون محمود طرزي، به شیوة شاعران معاصرشان در ایران، گوشه چشمی به سبک قدما - خراسانی -

دارند و قصاید و چکامههایی به همان شیوه میسرایند. نمونهاي از آن ابیات خالی از ظرافت نیست:

»بیا ببین که در جهان چگونه کشته کارها                                        جهان جهان ریل شد، زمان زمان تارها
چه بحرها که بر شده چه خشکهها بحارها                                       چه کوهها شکاف شد گذشت از آن قطارها

جهان جهان علم و فن، زمان زمان کارها                                   بس است صید بودنه - بلدرچین - میان کشتزارها - همان، ص - 21

از اوایل حکومت محمدظاهر شاه و نخستوزیري محمدهاشم خان، تصفیه روشنفکران شروع میشود و آنانی که آرزوي مشروطیت و آزادي در سر میپروراندند، اعدام یا زندانی شدند؛ جراید آزاد، تعطیل شد، و مطبوعات دولتی جاي آنها را گرفت. در عهد امیرحبیباالله کلکانی، شعر و ادب رونق خود را بکلی از دست داد. در ایام زمامداري محمدنادرخان و آغاز سلطنت محمدظاهر شاه و اعمال سیاستهاي سختگیرانه و اختناق آمیز، دوباره ادبیات را به سوي چار دیواري دربار کشانید. - همان، ص - 31آنچه مایه امید و تسلی خاطر ادب دوستان و هنر شیفتگان میگردد، حضور شماري از شاعران مفلق و ادبیان با مسئولیت در آن برهه زمانی است که از این میان، در سیماي برازندة عرصه دانش و ادب فارسی - دري -

کسانی چون مرحوم ملکالشعرا، قاري عبداالله خان را میتوان دید که عمر خود را وقف تحقیق، تتبع، تربیت و پرورش نسل جوان و استعدادهاي نهفته و مجال نیافته میکنند.البته آزادیهایی که بعد از مشروطه روي کار آمد و سپس دوران انتقال حکومت از قاجار به پهلوي، نهضت چاپ و نشر کتاب و نشریات در دیوان، ایجاد دانشگاه و توسعه مدارس، رفت و آمدهاي اهل علم و دانش به غرب و کسب اندوختههاي جدید و ... مواردي بود که در ایران وجود داشت و تا حدي چهرة فرهنگی و علمی کشور را دگرگون کرده بود که با توجه به آگاهی و معرفت عموم، ضرورتی به ذکر همه موارد و توضیح فراوان در این مختصر احساس نشد.جمع کثیري از شاعران گرانسنگ را در آن دوره می توان نام برد؛ همچون :ملک الشعرا بیتاب، مستغنی، شایق جمال، خلیل االله خلیلی، و...، که جاي پرداختن به همه آن بزرگواران نیست.

قاري عبداالله:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید