بخشی از مقاله
چکیده
مدیریت استراتژیک سعی بر این دارد که مجموعه اي از دستاوردها و نتایج عملی و اجرایی خدمات و محصولات دهه اخیر در زمینه خدمات مدیریتی و برنامه ریزي استراتژیک را مورد بررسی قرار دهد، در بازارهاي پر رقابت با نیازهاي متفاوت مشتریان، ادامه حیات سودآور و موفق یک سازمان پیشرو، منوط به عملکرد یک پارچه ي کلیه زیر سیستم ها و واحدها ي سازمانی، می باشد.
عدم تطبیق استراتژیک در خروجی فرایند واحدهاي مختلف در بازه بلند مدت، سازمان را از دستیابی به یک موقعیت رقابتی پایدار، باز می دارد. مدیریت استراتژیک می تواند به عنوان محورهاي تفکر استراتژیک کارآفرینی، مدیریت استراتژیک مالی، تولید، پژوهش و آینده پژوهی، بازاریابی، نوآوري و خلاقیت، فلسفه و توجه به تفکر استراتژیک، منابع انسانی، محیط شناسی و تئوري شناسی استراتژیک، برنامه ریزي در سطح کلان ملی به کمک مدل هاي ریاضی، تکنولوژي، دانش و فناوري، مدل ها و الگوهاي مدیریت و برنامه ریزي استراتژیک، تجارت موفق و مطالعه موردي برنامه ریزي استراتژیک، برنامه ریزي استراتژیک در سازمان هاي خدماتی و رویکردهاي کنترل و پایش بر برنامه ریزي استراتژیک در سطح کلیه سازمان ها مطرح نماید.
واحدهاي ارتباط با مشتري و تولید از جمله کلیدي ترین اجزاء تشکیل دهنده سازمان می باشند که انطباق استراتژیک آنها، پیشرفت و تعالی سازمان را تضمین می کند. بنابراین سعی شده است مدلی کمی بر اساس عوامل خلق ارزش براي مشتریان و نتایج کلیدي عملکرد و متغیرهاي مربوطه جهت سنجش یکپارچگی استراتژیک فرایندهاي تولید و ارتباط با مشتري در سازمان تامین اجتماعی ارائه شود و با استفاده از برنامه ریزي آرمانی روشی براي هدف گذاري کمی، تطبیق استراتژیک ها، محقق گردد..
.1 مقدمه
هنر و علم تدوین اجراء و ارزیابی تصمیمات وظیفه اي چند گانه که سازمان را قادر می سازد به اهداف بلند مدت خود دست یابند، استراتژي واعد و رهنمودهائی براي تصمیم گیري است که بر پایه محورهائی چون ویژگی هاي بازار، بردار رشد و برتري هاي رقابتی استوار می گردد. مدیریت استراتژیک رویه اي جامع است که از شناخت استراتژیک آغاز می شود و سازمان را در مسیر گام هاي بیشتر به جلو رهنمون می کند. گام هائی که به تولید محصولات نو و به وجود آمدن بازار ها و فناوري هاي جدید و نیز قابلیت ساده منجر می نماید. به نظر پورتر مدیریت استراتژیک رقابتی عمل جستجو براي دستیابی به موقعیت رقابتی است.
تلاش در فراهم نمودن یک موقعیت سود آور و پایدار در برابر عوامل فشار در محیط سازمان دارد. استراتژي یک جایگاه با ارزش و ممتاز و یکسري فعالیت هماهنگ متمایز می باشد، استراتژي متمایز کردن فعالیت ها و یا انجام فعالیت هاي مشابه با روش متمایز است. از دیدگاه تامسون و استریکلند استراتژي اساساً یک فعالیت کار آفرینی است که با مخاطره و خلاقیت همراه است و سعی در شکار فرصت هاي رقابتی بازار دارد همچنین سلسله اي از اقدامات و برنامه ها براي دستیابی به هدف یا نتیجه اي خاص دارد. روش استراتژیک، خیلی ساده می تواند این باشد که تنها با یک سوال، پندارهاي غالب را به چالش فرا خواند: چرا؟
پژوهشگران از مدیریت ارتباط با مشتري تعاریف گوناگونی دارند. اما نزدیک به تعاریف وابسته مدیریت ارتباط با مشتري است. اسچولز دو نوع تعریف از سی، آر، ام تعیین کرد، یکی مربوط به خدمات بازاریابی، که به توانایی هاي سازمان براي پروراندن ارتباط با مشتري تمرکز می کند . تعریف دیگر به کارگیري تکنولوژي با استفاده از داده بازار ها و اطلاعات ادغام شده دو یا چند موسسه براي رویارویی با اتوماسیون نیروي فروش است.
پپرز وراجوز، سی، آر، ام را به عنوان یک استراتژي کسب وکار مثل روش عادي در نظر می گیرند. تعاریف دیگر وجود دارد اما به طور کلی، به سه چشم انداز تکمیل کننده طبقه بندي می شوند: تکنولوژي، کسب وکار و مشتري
امروزه سازمان ها براي توسعه محصولات با عملکرد بالاتر، از سوي مشتریان خود تحت فشارهاي روز افزونی قرار دارند. در این راستا، شرکت هاي موفق با بکارگیري منابع، توانمندي ها و شایستگی هاي کلیدي خود در چارچوب فرایند مدیریت استراتژیک، سعی در ایجاد یک موقعیت رقابتی پایدار و منحصر به فرد در بازار دارند. توجه به این نکته ضروري است که تنها تدوین و انتخاب یک استراتژي رقابتی متناسب با شرایط بازار، به خودي خود تاثیر به سزایی بر عملکرد نهایی سازمان ندارد، بلکه این ارتباط و تعامل استراتژي هاي بالا دستی7 با استراتژي هاي سطوح وظیفه اي8 است که منجر به توسعه عملکرد سازمان در محیط عملیاتی خود می شود
استراتژي تولید به تعیین اولویتهاي معین بخش تولید به عنوان یک سلاح رقابتی اشاره دارد
مجموعهاي از تصمیمات که در طول زمان، یک واحد کسب و کار را قادر میسازد تا یک زیر بنا و ساختار تولیدي مطلوب و مجموعه قابلیتهاي خاص را بدست آورد
.2 ادبیات تحقیق
سازمان هاي مختلف براي پشتیبانی و حمایت از ماموریت اصلی خود، استراتژي هاي وظیفه اي واحد خود را در حوزه هاي عملیاتی مربوطه تدوین و به اجرا می گذارند که با توجه به اهمیت فرآیندهاي ارتباط با مشتري و تولید در موفقیت سازمان ها، تحقیقات زیادي در این زمینه صورت گرفته است و تعاریف متعددي از استراتژي هاي مدیریت تولید و مدیریت ارتباط با مشتري و تطبیق این استراتژي ها در شرایط رقابتی، ارائه شده است.
شاپرو - 1977 - ، این سوال کلیدي را مطرح کرد که آیا می توان میان ارتباط با مشتري و تولید ارتباط برقرار کرد؟ تجربه موفق سازمان هاي پیشرو نشان داده است که یکپارچگی استراتژیک میان دو حوزه ارتباط با مشتري و تولید، به ایجاد یک موقعیت رقابتی پایدار در بازار مربوطه منتهی می شود. بخشی حیاتی از استراتژيهاي شرکتی و کسب و کار سازمان که متشکل از مجموعه اي اهداف هماهنگ و برنامههاي کاري است و به دنبال حفظ مزیت رقابتی پایدار و بلندمدت در مقابل رقبا میباشد
یک ره یافت هماهنگ شده که به دنبال کسب یک نواختی بین قابلیتها و سیاستهاي تولید و هماهنگی با مزیت رقابتی کنونی و آتی ضروري براي موفقیت در محیط بازار میباشد
بکارگیري موثر نقاط قوت تولیدي به عنوان سلاح رقابتی براي تحقق اهداف کسب و کار
یک برنامه کلی براي چگونگی تولید یک کارخانه در مقیاس جهانی براي برآورده ساختن تقاضاي مشتري است
استراتژي تولید، نوع مزیت رقابتی که شرکت به دنبال کسب آن در بازار است را مشخص و نحوه کسب آن مزیت را نشان میدهد
استراتژي تولید به عنوان مجموعهاي از تصمیمها و برنامههاي مرتبط با منابع و سیاستها که بهطور مستقیم با منبعیابی، تولید و تحویل محصولات محسوس ارتباط دارد
یک الگوي تجمعی از تصمیمات که براساس شکلگیري و استفاده از منابع ساخت عمل میکند. استراتژي تولید باید از جهت گیريهاي استراتژیک کلی حمایت کند و مزیت رقابتی به ارمغان آورد
استراتژي تولید یک نیروي جلو برنده براي بهبود مستمر در اولویتها و نیازهاي رقابتی است و سازمان را قادر میسازد تا مجموعه گستردهاي از خواستههاي مشتري را برآورده سازد
اسکینر - 1969 - مفهوم استراتژي تولید را بکارگیري صحیح منابع تولید در راستاي کسب مزیت هاي رقابتی در بازار می داند
پس از آن، بررسی نقش بهبود توانایی هاي تولید در شکل دادن پایه اي اولویت هاي رقابتی و استراتژي سازمان مورد توجه بسیاري از محققان قرار گرفت
.3 مقایسه استراتژي تولید کشورها
نوبل، یک سري از اولویتهاي رقابتی استراتژي تولید را در کشورهاي مختلف بررسی کرده و به اولویتهاي رقابتی متفاوت دست یافته است. تمرکز مدیریتی و سیستمهاي کنترل طبق نیازهاي خاص هر کشور و ورود آن به فرایند جهانیشدن فرق میکرده است.
وس و بلکمن به بررسی نقش اقدامات استراتژیک تولیدي و ارتباط استراتژي تولید با استراتژي شرکت پرداختهاند. آنها اقدامات صورت گرفته در رابطه با استراتژي تولید را در ژاپن با سایر کشورهاي غربی - آمریکاي شمالی، اروپا و کشورهاي آمریکاي لاتین - مقایسه کردهاند.
نمونههاي از مطالعات تطبیقی استراتژيهاي تولید کشورها:
• مطالعه تطبیقی استراتژيهاي تولید در اروپا توسط آکیور و همکاران.
• مطالعه تطبیقی استراتژي تولید در آمریکا، اروپا و آسیا توسط میلینگ و همکاران.
• مطالعه تطبیقی استراتژي تولید آمریکا و کره جنوبی توسط لی و همکاران.
• جهت شناخت مسائل اصلی که کشورها با آنها روبرو هستند و همچنین مقایسه استراتژي تولید آنها با سایر کشورهاي توسعه یافته به تحقیقات بیشتري نیاز میباشد.
مک بس - 1989 - ، استدلال می کند که استراتژي تولید باید براي دستیابی به مزیت هاي رقابتی، هدف گذاري شود. همچنین پلتز و دیگران - 1998 - ، تعریف کاربردي از استراتژي تولید به این شرح ارائه کردند: استراتژي تولید، چارچوبی است براي تصمیمات ساختاري و غیر ساختاري، که تعیین کننده توانایی هاي سیستم تولید و مشخص کننده نحوه کارکرد حوزه تولید براي دستیابی به اهداف تجاري سازمان می باشد.
.4 ماهیت استراتژي تولید
تحقیقات گذشته نشان میدهد، نشانههاي عمده عصر مدرن تولید و عملیات عبارتند از:
• تولید انبوه: حجم تولید بالا، خدمات و محصولات استاندارد، هزینه متغیر پایین و صرفهجویی در مقیاس با تنوع کم یا بدون هیچگونه تنوعی.
• تولید ناب و تفکر ناب: بر مبناي سیستم تولیدي تویوتا، حذف جامع همه اتلافها در محیط عملیات و تولید.
• سفارشیساختن انبوه: همانند تولید انبوه ولی با تنوع و مستلزم فرایندهاي تولیدي و ظرفیت تحویل منعطف.
• عملیاتهاي چابک و منعطف: ارائه محصولات سفارشی بسیار بالا با هزینه قابل مقایسه با تولید انبوه با استفاده از زمان نهایی تحویل کوتاه میباشند.
• مشخصات منعطف: به منظور برآورده ساختن یک الگوي تقاضاي جدید با حرکت به سوي فردي کردن تقاضا و رد تولید انبوه.
• استراتژيهاي تولیدي: در حال حاضر شاهد یک روند جدید هستیم و تحقیقات اخیر نشان میدهند بسیاري از سازمانه ا از طریق تدوین استراتژيهاي تولید به تقاضا براي تنوع، واکنش نشان میدهند. واضح است که استراتژي تولید نیز مانند هر استراتژي دیگري، پیرامون الگویی از انتخابها میچرخد.
ماهیت این تصمیمها میانمدت تا کوتاه مدت است و منعکس کننده قابلیتها و شایستگیهايمحوري شرکت و چگونگی بکارگیري منابع و فناوريها جهت ارائه مزیت رقابتی پایدار در بخش خاصی از بازار است. برخی از عوامل موثر که منجر به توسعه استراتژي تولید میشوند، عبارتند از: روند تقاضا، رقابتپذیري - اولویتهاي رقابتی - ، موقعیت استراتژیک و اثر بخشی عملیاتی، نگرش مبتنی بر منبع و مبتنی بر بازار استراتژي، سفارش سازي انبوه .
تحقیقات فرایندي نیز به مطالعه تصمیم گیري در مورد استراتژي و توسعه آن، ارتباط تصمیمات استراتژیک با یکدیگر و پیاده سازي استراتژي، می پردازد . بررسی ها نشان می دهد که در اکثر تعاریف ارائه شده در مورد استراتژي تولید، به موضوع تصمیم گیري ارائه الگویی از تصمیمات در مورد منابع شرکت جهت.