بخشی از مقاله
چکیده:
امروزه جهانی سازی نئولیبرالی ست که به سرعت از اواخر دهه 1980 در حوزه اقت صاد در حال گ سترش ا ست، جهان را وارد یک بازی پولی کرده و شهرها را درگیر یک رقابت با یکدیگر کرده ا ست و موجب گ سترش تمایزات اجتماعی و محلی شده ا ست. از طرف دیگر، نیازهای محلی، همواره د ستاویزی بوده ا ست تا مدیران شهری ت صمیمات نادر ست خود را توجیه کنند.
تهران، پایتخت ایران، تا 250 سال پیش دهکدهی کوچکی بیش نبوده ا ست. 80 سال پیش، جمعیت این شهر به 250 هزار نفر ر سید، امروز اما بیش از 8 میلیون جمعیت دارد و بیست و پنجمین شهر بزرگ دنیا محسوب میشود. چهارراه ولیعصر نیز مهمترین چهارراه تهران است که کاربریهای متعدد فرهنگی، دانشگاهی، تجاری، کافه، پارک در اطراف آن قرار دارد.
از طرفی در این چهارراه است که به لحاظ فضایی، بلوک طبقاتی بین طبقه متوسط و طبقات کارگری و تهی د ستان، شکل میگیرد. نقطهای که شکاف ف ضایی شهر تهران ا ست و تهران را به »تهران پایین« و »تهران بالا« تقسیم میکند. نقطهای که شکاف طبقاتی و شکاف فضایی برهم منطبق شدهاند. مدیریت شهری تهران نیز به تازگی، تحت عنوان»نیازهای محلی« و برای تسهیل حرکت سواره، با احداث زیرگذر پیاده، این چهارراه را عملا به یک گذرگاه ترافیکی دگرگون کرده است.
این مقاله، با برر سی دگردی سی این چهارراه، به ت ضاد »محلی« و »جهانی« میپردازد و با برر سی آرای لفور، دان شمند فران سوی، »زندگی روزمره« را به عنوان جایگزینی برای مفهوم محلی به کارمیبرد. به عبارت دیگر، میتوان گفت مخاطب پروژهی زیرگذر پیادهی چهارراه ولیعصر بایدکسانی باشند که در »زندگی روزمره« شهر ایفای نقش میکنند و با مصرف فضای شهری تئاتر شهر تهران، به بازتولید آن کمک کنند. میتوان به جای دوگانهی محلی- جهانی، سه گانه محلی- زندگی روزمره- جهانی را پیشنهاد داد. این سه گانه کمک میکند شهرها در عین جهانی بودن، به میدان رقابت برای جذب سرمایهی جهانی و فراموشی زندگی محلی نشوند.
-1مقدمه
شهرها موجوداتی پیچیدهاند که به هر دلیلی که شکل گرفته باشند به همان فرم اولیه نخواهند ماند و پویایی از ویژگیهای ذاتی شهرها هستند. تحولات شهری متاثر از نیروهای گوناگونی است که از ماهیت جوامع سرچشمه میگیرند. اتفاق مهمی که در چند دههی اخیر رخ داده است آن است که شهرها وارد معادلات جهانی شدهاند و دیگر محدود به مرزهای جغرافیایی نیستند.
امروزه بحران اقتصادی در نیویورک میتواند منجر به شورش شهری در خاورمیانه شود و توسعه شهری در چین، نیروی کار در برزیل را سر پا نگاه دارد. شهرها در تلاشند تا به عنوان پایگاههای اقتصادی، سرمایهها را از سراسر جهان به سمت خود جذب کند. این رقابت، شهرها را به سمت توریستی شدن پیش برده است تا زمینه جذب سرمایه مازاد را فراهم کند. این جریان، توسعهی شهرها را امری برونزا کرده و از وابستگی به تولید اجتماعی محلی غافل میگرداند.
از طرف دیگر، نیروهای قدرتمند محلی تلاش دارند توسعهی محلی را به نفع خویش مصادره کنند و با استفاده از نفوذ و تمکن مالی خود، شهر را به محل انباشت سرمایه خود تبدیل کنند. در هر دو حالت، آنچه حاصل میشود شهری است که بازتاب علائق گروه اندکی از مردم خواهد بود. جدایی گزینیهای اجتماعی، شکاف طبقاتی، افزایش فاصله مرکز- پیرامون، نارضایتی عمومی و حتی انقلابهای شهری حاصل این دو جریان غالب توسعهی شهرهاست.
-2بدنه تحقیق
-1-2جهانیسازی شهرها
تحول مهمی از 1970 روی داده ا ست. تحولی که به گفتهی - Chomsky, 2012 - و - Harvey, 2011 - ، چرخش به سمت صنعتزدایی و توسعهزدایی بود که باعث شد تولید صنعتی به خارج از مرزها حرکت کند. به همراه آن نیز، کار تولیدی به سمت مداخلههای مالی چرخید. طبیعتا شهرها پایگاه همهی این تحولات بودهاند و آنچه چام سکی از آن به عنوان » چرخهی فا سد« نام برده، دامن ه ستههای شهری را نیز گرفته است.
در فرایند کالایی شدن، شهرها تا یک نشان تجاری1 نزول کردند و به عبارتی »ارزش مبادله« جایگزین »ارزش استفاده« شد. برای آنکه توریست ها و سرمایه گذاران جذب شوند، شهرها به پدیدههایی باسمهای تبدیل شدند. - Knox, 2010 - معتقد است در این دوره، جهانی شدن باعث شد شهرها بیش از پیش به هم وابستگی پیدا کنند. میزان جهان شهرسازی در بین جمعیتهای شهرها افزایش یافت...
همراه با تغییر اقتصادی ساختاری، جهانی شدن نیز بر شدت رقابت میان شهرها در جذب سرمایه افزود. در نتیجه، طراحی به عنوان عنصری مهم در رقابت شهرها در دوران اقتصاد پساصنعتی بدل شد. - Gospodini, 2002 - نیز معتقد است امروزه کیفیت فضای شهری به یکی از پیشنیازهای تو سعهی اقت صادی شهرها بدل شده ا ست و طراحی شهری نقش جدیدی را به عنوان ابزاری برای تو سعهی اقت صادی قبول نموده است، در حالی که برای چندین قرن، کیفیت محیط شهری، یکی از نتایج رشد اقتصادی شهرها بود.
بنابراین، اقتصاد، روز به روز شهرها را به عرصهی جهانی پیوند میزند و میتواند بُعد» محلی« شهرها و هویت آنها را تهدید کند. شرکتهای چند ملیتی، شرکتهای بیمه، ادارات درشت مقیاس و ... کاربری هایی هستند که در مقیاسی بسیار وسیعتر از شهر و حوزهی نفوذشان عمل میکنند. این بناها با توجه به ماهیتشان، دارای سبکی است که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و قدرت جذب سرمایهداران و گردشگران را دا شته با شد.
از دیگر ویژگیهای این نوع معماری آن ا ست که با تکنولوژی برتر ساخته شده و معمولا با زمینه خود در ت ضاد و حتی تباین قرار دارند تا توجه بیشتری را به خود جلب کنند؛ خط آسمان شهر را تحت تاثیر خود قرار میدهند و علاوه بر زمین شهری، آسمان شهر را نیز به کالا تبدیل میکنند. از طرف دیگر این گونه کاربریها، سعی در اختصاصی کردن و کنترل فضاها دارند. در نتیجه »شهرسراب« ایجاد میگردد. »شهرسراب« به مفهوم تسلط اقلیتی قدرتمند بر فضاهای شهری و به حاشیه راندن اکثریتی است که نفوذ و ثروت کافی برای اثرگذاری بر تحولات شهری ندارند.
- 2-2بومی
بافت شهرها همواره تحت تاثیر نیروها و مولفههای گوناگونی همچون نیروهای طبیعی مثل آب، توپوگرافی زمین، باد، فناوری ساخت یا نیروهای اقتصادی و جریانهای سرمایه، نیروهای سیاسی وجریانهای قدرت و نیروهای اجتماعی یا نهادهای مدنی بوده است
عدم توازن این نیروها در سطح شهر را، منشاء بسیاری از مشکلات شهر و بالطبع تاثیرپذیری فضای شهری از آنها میداند.
تصویر :1 نیروهای موثر بر تحولات شهری؛ [5] اتفاقی که در شهرهای روزگار کنونی افتاده ا ست آن ا ست که جریان تحول تو سعه عمدتا در سیطره حکومت- سرمایه2 درآمده است. این مصالحهی پنهان، دیگر نیروها را از صحنهی فضاهای شهری بیرون رانده است. به عبارتی آنجا که صحبت از »محلی« میشود، در عمل تا سطح مصالحه حکومت- سرمایه تقلیل پیدا کرده است.
-3-2زندگی روزمره
در کتاب انقلاب شهری لوفور - 2003 - ، لوفور به بحث مینشیند که یکی از مهمترین عوامل آشفتن زندگی شهر، انفعال شگفتانگیز مردم و کمبود مداخله کسانی است که از پروژههای شهری متاثر میشوند. او میپرسد »چرا این سکوت؟« و »در پس این راهبرد غلط چیست؟ [6] لوفور معتقد است که » شهر توسط صنعتی سازی مورد حمله قرار گرفته است6] «که[ منتج به مردمی بُنکن شده، نواحی مسکونی رو به زوال، گتوهایی برای محرومان از امتیازات اقتصادی و اجتماعی، مردمی نظام نیافته، جوامعی پارهپاره، شکنندگی فضا و سوداگری و استثمار دارایی شده است.
لاجوردی - 1384 - با بررسی آرای لفور اشاره میکند که از نظر لفور، مشخصههای زندگی روزمره در عصر جدید، مصرفگرایی و از خودبیگانگی است. وی این چنین جامعهای را در تمامیت خود جامعهای تروریست مینامد. زیرا بر آن است که این جامعه با توسل به ابزارهای متنوع تبلیغاتی، به همهی زوایای زندگی روزمره رسوخ کرده است و تمامی توانهای بالقوهی انسانی را از درون سرکوب کرده است.