بخشی از مقاله
چکیده
مبانی پیشرفت و ارتقاء هر کشوري در نظام آموزش عالی آن نهفته است و به اعتقاد بسیاري، علوم انسانی در شاکله این نظام، داراي نقش محوري است، لذا همگان بر این باورند که تقویت این علوم و ارتقابخشی به جایگاه آن، نقش بسیار اساسی در رشد و نمو و تعالی نظام آموزشی ایران اسلامی خواهد داشت. از طرف دیگر به نظر میرسد که میان موضوع با اهمیت اسلامی کردن دانشگاهها و تقویت علوم انسانی ،رابطهاي دوسویه، و مستقیم برقرار باشد،همچنان که تاریخ بهخوبی گواهی می دهد که بسیاري از دانشمندان مسلمان در قرون اولیه طلایی صدر اسلام همانند فارابی، ابن سینا و خواجه نصیر، همزمان عالمان علوم انسانی æ علوم تجربی بوده و مهمتر از آن ، در اساس متأله بوده اند و منظر اصلی تفکر æ تأمل علمی آنها دینی بوده است .
از سویی خاستگاه و محل زایش علوم انسانی؛ در» ادیان الهی« و»فرهنگ« به معناي عام نهفته است؛ لذا علوم انسانی با دین و فرهنگ پیوندي تام دارد و به همین دلیل در تفکر اسلامی، دین فقط یک عامل از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ نیست ، بلکه واقعیت دین داري، کل فرهنگ را تشکیل می دهد و هر چیزي از وحی الهی نشأت می گیرد. نویسنده با ذکر استدلا ل هایی فرهنگ را بر تمدن مقدم شمرده، آنگاه زیر بناي فرهنگ را در جامعه اسلامی ، دینی قلمداد میکند، سپس علوم انسانی را از مقوله فرهنگی و کیفی و علوم تجربی را از مقوله تمدنی و کمی به شمار می آورد و بدین وسیله بر تقدم علوم انسانی تأکید می ورزد، آنگاه با توجه به مبنا بودن دین در فرهنگ اسلامی، بر تعامل علوم انسانی و موضوع دیانت پاي می فشارد و بر همین اساس میان اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی تعاملی دو سویه را ترسیم کرده،آن را ضروري می داند.
در همین راستا نویسنده تلاش نموده تا با تبیین برخی قرائتهاي مختلف از موضوع اسلامی شدن و اسلامی کردن دانشگاهها به پارهاي موانع این راه نیز اشاره کند و سپس راهکارهاي رفع این موانع را توضیح دهد که یکی از اساسی ترین آنها تقویت و ارتقاء بخشی به علوم انسانی است. مولف با تشریح اهمیت و جایگاه عالی علوم انسانی به وضعیت نابسامان آن در کشورمان اشاره نموده،تا حد مقدور به توضیح راهکارهاي تقویت این علوم در راستاي موضوع اسلامی کردن دانشگاه ها پرداخته است و بر تعاملات دو سویه این دو موضوع، تاکید ورزیده است .
مقدمه
متأسفانه تا قبل از پیروزي انقلاب اسلامی و در نظام هاي حکومتی پیشین ، شکلگیري نظام آموزشی کشور - و بویژه نهاد آموزش عالی - بیشتر در راستاي اجراء استعمار جدید در این سرزمین و با هدف ایجاد وابستگی فکري و فرهنگی به بیگانگان - بخصوص در میان نخبگان و فرهیختگان - بوده است؛ لذا با وجود گذشت سالیان متمادي از عمر دانشگاهها، حرکتی مستمر و پایا در جهت خودکفایی صورت نگرفت و کشور روز به روز به بیگانگان و استعمارگران وابسته و وابستهتر شده بود و از رشد نیروهاي سالم، کارآمد و کادر علمی مستقل و خودکفا در دانشگاهها نیز ممانعت به عمل میآمد و در عین حال، نیروهاي متعهد و توانمند تربیت شده در این میان نیز، کمتر مجالی مناسب براي ارائه تخصص خویش در جهت خدمت به منافع کشور مییافتند.
بدیهی است با توجه به اینکه مبادي فکري و ارزشی و فرهنگی هر کشوري بیش از سایر علوم ، در علوم انسانی نهفته است، این علوم در کشورمان، دستخوش آفات بیشتري بوده است. طرح ایده اسلامی کردن دانشگاهها از بعد از انقلاب اسلامی، در حقیقت با هدف آفتزدایی از این مراکز و استفادهي بهینه از توان این معهدهاي علمی براي تحقق اهداف بلند انسانی و اسلامی صورت گرفته است. یکی از آفت هاي اصلی نظام آموزش عالی کشور ضعف و نابسامانی در رشته هاي علوم انسانی است.