بخشی از مقاله

مباني حاکم بر تنبيه بدني اطفال به عنوان مجازات در حقوق کيفري ايران و فقه اماميه
چکيده :
توجه به حقوق کودک و حمايت از او در برابر مجازات و تنبيه ، از اموري است که طي سال هاي اخير، نظر بسياري از پژوهشگران را به خود جلب کرده است . اين موضوع از جهت مباحث حقوق بشري و در قالب اسناد بين المللي حمايت از کودک، بازتاب خاصي دارد. از نظر معاهدات بين المللي و همچنين قوانين داخلي ايران ، انواع مختلف مجازات و تنبيه کودک مانند آزار جسمي ممنوع شمرده شده است . از طرف ديگر، شريعت اسلام نيز نگاه ويژه اي به کودک دارد. فقها نيز، اهتمام ويژه اي به اين امر داشته اند. روش تحقيق در اين پژوهش توصيفي – تحليلي مي باشد. سوال اصلي مطالعه اين است که مباني حاکم بر تنبيه بدني اطفال به عنوان مجازات در حقوق کيفري ايران و فقه اماميه چيست ؟ فرضيه تحقيق در پاسخ به سوال فوق اين است که لزوم پيگيري در ارتکاب جرم و جلوگيري از تکرار جرم و حفظ و صيانت جامعه در قبال اعمال نابهنجار از مهم ترين مباني مي باشد.نتايج پژوهش نشان ميدهد که تنبيه يکي از روش هاي تربيتي است که در موارد و موقعيت هاي خاصي به عنوان يک روش اصلاحي رفتار مورد استفاده قرار مي گيرد و در حذف رفتار نامطلوب و يادگيري رفتار مطلوب تحت شرايط ويژه اي کمک کننده است . برخي ديگر از ضمانت اجراهاي غير کيفري در کنار ضمانت اجراي کيفري، مانند توبيخ ، تعليق ، انفصال موقت يا دائم از خدمت که براي معلم و يا پرستار کودک قابل اعمال است و نيز بستن موقت و يا دائم مراکز آموزشي، تربيتي و مراکز نگهداري کودک و ابطال پروانه در صورت ارتکاب جرم عليه کودک، از انواع ديگر کيفرهاي دنباله دار محسوب مي شوند.قانون مجازات اسلامي ١٣٩٢ تنبيه بدني اطفال را پيش بيني نکرده بنابراين مجوزي در اين خصوص ندارد.
واژگان کليدي: کودک تاديب ، تنبيه ، فقه اسلامي، قوانين حقوقي


١-١-مقدمه
شخصيت کودکان از همان اوائل تکوين آنها شکل ميگيرد و عناصري چون شخصيت اخلاقي، تربيتي، اعتقادي و حتي اقتصادي والدين ، شير مادر و... از عواملي هستند که روي رفتار آينده کودکان بسيار تأثيرگذار است و از آنجا که تربيت از نظر مفهوم شناسي و نظر اهل لغت به معناي اصلاح و هدايت و کنترل رفتار فرد است ، پس مسئوليت نگهداري کودکان بايد با ابزاري باشد که مشروعيت دارد. و از سوي ديگر تأثيرگذار باشد. از جانب ديگر در حوزه و دستورات فقهي و روايي اسلام در باب تربيت کودکان زمينه و شرايطي لحاظ شده است که هرکدام نقش خود را دارد و تنبيه بدني کودک از مواردي است که در فقه اسلامي از آن نام برده شده است و حدودي براي تنبيه تعيين شده است که اگر از آن حدود تخطّي شود و افزون بر آن باشد، قصاص دارد. براي تبيين اين موضوع از منابع فقهي و منظر فقهاء استفاده شده است .
١-٢ - بيان مساله
اصطلاح تنبيه بدني در عرف معناي نسبتاً روشني داشته و نياز چنداني به تعريف آن از اين جهت نيست . اين اصطلاح تا کنون در هيچ يک از اسناد بين المللي که در خصوص حمايت از حقوق بشر تدوين شده اند تعريف نشده است . تنبيه بدني کودکان به عنوان پديده اي تاريخي که از ديرباز در تمامي جوامع و فرهنگهاي مختلف اشکال گوناگوني از آن وجود داشته و حتي اکنون هم در جوامع متعددي امري رايج و متداول بوده و حتي در برخي از متون ديني مربوط به مذاهب و اديان مختلف انجام آن مجاز شمرده شده ، اکنون مدتهاست که به عنوان اقدامي مغاير با حقوق بشر در نظام بين المللي حقوق بشر به رسميت شناخته شده است و تحت عناويني نظير، نقض حقوق کودک، خشونت عليه کودکان ، نقض حقوق بشر و...در نظام بين المللي حقوق بشر منع و محکوم ميشود. همچنين ماده ١٥٨ قانون جديد مجازات اسلامي که عنوان ميکند؛ «...ارتکاب رفتاري که طبق قانون جرم محسوب ميشود، در موارد زير قابل مجازات نيست » گفت : اين ماده عنوان ميکند که اعمالي وجود دارد که جرم محسوب ميشوند اما قابل مجازات نيستند که يکي از آن ها آنچنان که در بند (ت ) اين ماده مقرر شده است ؛ اقدامات والدين و اولياءقانوني و سرپرستان صغار و مجانين است که به منظور تاديب يا حفاظت از آن ها انجام شود. مشروط بر اينکه اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعي تاديب و محافظت باشد( ماده ١٥٨ قانون جديد مجازات اسلامي).از سوي ديگر در اسلام و فقه اماميه اساس را نسبت به کودک، تکريم و محبت قرار داده اما در عين حال در نظام تربيتي آن ، تنبيه نيز (با رعايت شرايط آن ) امري مقبول و پذيرفته است . بنابراين بايد تمامي اقدامات قانوني، اجرايي، اجتماعي و آموزشي لازم را به عمل آورند تا از کودکان در برابر تمامي اشکال خشونت هاي جسمي، روحي، آسيب رساني بيتوجهي، سوءرفتار يا بهره کشي از جمله آزار جنسي در حين مراقبت توسط والدين يا سرپرستان قانوني يا هر شخص ديگري که عهده دار مراقبت و حمايت از کودک است ، محافظت کند.
بنابراين تنبيه بدني يک نوع کودک آزاري و شايع ترين نوع خشونت در خانواده است که موجب نقض حقوق کودک ميشود. تنبيه بدني داراي اثرات مخرب کوتاه و بلند مدت بر جسم و روح کودک ميباشد که هم در حقوق کيفري ايران و فقه اماميه مجازات محسوب شده است .بنابراين مساله اصلي در اين پژوهش ، بررسي مباني حاکم بر تنبيه بدني اطفال به عنوان مجازات در حقوق کيفري ايران و فقه اماميه ميباشد.
١-٣- اهميت وضرورت انجام تحقيق :
مسئله تنبيه کودکان از جمله مسائل مهم در تعليم و تربيت کودکان است ، که در کليه ي ادوار تاريخ بشر به شکلي مورد پذيرش و يا نکوهش قرار گرفته است .در مورد ضرورت تنبيه و چگونگي و کيفيت آن در اصلاح رفتار ،آراء و نظريات مختلفي وجود دارد وتقريباً همه ي روانشناسان و متخصصان در امر تعليم و تربيت به نقد و اظهار نظر و بيان تجربيات و يافته هاي خود در اين زمينه پرداخته اند.همچنين اسلام در اين زمينه ساکت نمانده و نظر خود را از طريق آيات قراني و روايات پيامبر گرامي(ص ) و ائمه اطهار(ع ) مطرح نموده است . شناخت نظر و ديدگاه دقيق اسلام با وجود اختلاف نظر ها درميان دانشمندان ميتواند گامي مهم در انتخاب يک فرايند تربيتي صحيح وکامل در جهت تربيت کودکان باشد.
١-٤- پيشينه تحقيق
ابراهيمي(١٣٩٠) به بررسي تنبيه بدني کودکان پرداخته است . در اين مطالعه آمده است که بديهي است که ديدگاههايي که در خصوص ممنوعيت تنبيه بدني کودکان مطرح شده و اسناد و استدلالهايي که درباره اين موضوع در سطوح مختلف بين المللي، منطقه اي و ملي طرح گرديده بسيار متنوع و متعدد ميباشد که در اين مختصر مجال بررسي تمامي آنها نيست .
برهاني(١٣٩١) به بررسي گستره تنبيه بدني اطفال بوسيله والدين از منظر قانون و فقه پرداخته ات . در اين مطالعه آمده است که در بند اول ماده ٥٩ قانون مجازات اسلامي، يکي از علل موجهه ي جرم اقدامات تربيتي والدين در تنبيه اولاد در حدود متعارف دانسته شده است . اين حق قانوني در تنبيه اولاد، در قانون مجازات اسلامي داراي اجمال است و بنا بر اصل ١٦٧ قانون اساسي براي رفع اجمال آن بايد به منابع شرعي مراجعه کرد.روايات چهار قيد مختلف بر تأديب والدين بار ميکنند. سه قيدي که مرتبط با عنصر مادي است عبارتند از محدود بودن تأديب بدني به سن هفت يا هشت و يا ده سال و محدود بودن تنبيه بدني به استنکاف از بجا آوردن نماز و منجر نشدن تأديب به آسيب بدني. تحديد مرتبط با عنصر رواني عبارت است از اين که اين تأديب نبايد در حال عصبانيت تحقق پيدا کند.
مبلغ دايکندي (١٣٨٨) به بررسي تنبيه کودک توسط والدين از منظر حقوق اسلامي پرداخته است . در اين مطالعه آمد است که متأسفانه گاه گاهي ديده ميشود: بعضي از پدران و مادران نسبت به فرزندانشان فقط و فقط حقوق خودشان را مينگرند و با اين باورند که : فرزند يعني خادم پدر و مادر و بس . اما آنان در قبال فرزندان شان چه مسئوليتي دارند. هيچ گونه توجه و دقتي در اين راستا ندارند.در حالي که از نظر اسلام همان گونه که والدين بر اولاد حقوقي دارند، اولاد نيز بر والدين حقوقي همچون : انتخاب مادر شايسته ، نام نيکو، آموزش خواندن و نوشتن ، آموزش قرآن ، انتخاب همسر و از همه قابل توجهتر، تربيت صحيح و ... دارند که بر آن دو تاست رعايت دقيق آنها.ناگفته پيداست که بحث «تربيت » از مباحثي است که شاخهها و فروعات بسياري را در بر دارد که تحقيق و بررسي در هر زاويه آن مجال زيادي را ميطلبد. از آن فروعات بحث «روشها و شيوههاي تربيتي» است که والدين بايد در «تربيت » کودک و فرزندان خود از آن روشها بهره کامل گرفته و آنها را مورد عمل و دقت قرار دهند.
١-٥- اصطلاحات و واژگان
کودک: کودک در لغت ؛ به چند معنا استعمال شده است کوچک ، صغير ، طفل و بچه خواه پسر باشد يا دختر ،فرزندي که به حد بلوغ نرسيده است ؛ پسر يا دختر، و به معني جوان نيز به کار رفته است . (دهخدا ،١٣٧١،ج ٣،ص ٣١١٧).
تنبيه : اصطلاحاً به عملي گفته ميشود که لازمه آن آگاه و هوشيار کردن باشد»«تنبيه بدني» آن تنبيه بدني است که با هدف هدايت به سوي خوبي و ارزش ها و جلوگيري از افتادن در چاه ها و چاله هاي ضلالت و گمراهي صورت گيرد. بنابراين معنا، ارتباط «تنبيه » با «تربيت » روشن ميگردد؛ زيرا مفهوم تنبيه با مفهوم تربيت هماهنگ خواهد شد که هر دو به هدف رشد دادن و يا فراهم کردن زمينه رشدفکري و معنوي و مادي صورت ميگيرند (حسيني زاده ،١٣٨٨،ص ١)
٢-١- مفاهيم
٢-١-١-کودک
کودک در لغت ؛ به چند معنا استعمال شده است کوچک ، صغير ، طفل و بچه خواه پسر باشد يا دختر ،فرزندي که به حد بلوغ نرسيده است ؛ پسر يا دختر،
و به معني جوان نيز به کار رفته است . (دهخدا ،١٣٧١،ج ٣،ص ٣١١٧).
در اصطلاح فقهي و حقوقي (کودک)يا صغير به کسي اطلاق ميشود که به سن بلوغ نرسيده و کبير نشده باشد. قبل از اصلاح قانون مدني در سال ١٣٦١ در حقوق مدني صغير به کسي گفته مي شد که به سن ١٨ سال تمام نرسيده بود ولي با لغو ١٨ سال به عنوان سن کبر امروزه مفهوم صغير در فقه و حقوق مدني يکسان است :«در تبصره يک ماده ١٢١٠ قانون مدني الحاقي مصوب آبان ١٣٧٠ آمده است :سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر نه سال قمري تمام است » (منصور،١٣٨٧ ،ص ٧٠).
در فقه و همچنين قانون مدني معمولاً صغار را به دوگروه مميز وغيرمميز تقسيم نموده اندگرچه همگي ازلحاظ احکام تکليفي يکسان مي باشند. در زمينه تفاوت بين صغير مميز و غير مميز مي توان گفت : کودکي که داراي قوه درک و تميز نسبي است با اينکه به سن بلوغ نرسيده است سود و زيان امور را تا حدودي مي شناسد و مي تواند اراده حقوقي داشته باشد. اما صغير غير مميز کودکي است که داراي قوه درک و تشخيص نيست و سود و زيان خود يا ديگران را تشخيص نمي دهد و نمي تواند اراده حقوقي يا انشاء داشته باشد. شيخ طوسي و بعضي از فقها سن هفت سالگي را سن تميز ذکر کرده اند (طوسي،١٤٠٧ه .ش ،الخلاف ، ج ٥
،ص ١٣١)،زيرا پيامبر اکرم (صلي الّله عليه و آله ) فرموده است : «مروا أولادکم بالصلاة و هم أبناء سبع ، ...»(فرزندانتان را در هفت سالگي به نماز عادت دهيد.(طوسي،١٣٨٧،المبسوط ، ٢،ص ٣٦٩).
٢-١-٢-تنبيه و تأديب
ريشه تنبيه از ماده (نبه ) مي باشد در لسان العرب آمده است :


الّنْبۀ: القيام و الاْنتباة من النوم ، ... اْنتبۀ من نومۀ: استيقظ ، و التنبيۀ مثلۀ ... النبۀ :الانتباة من النوم . أبو زيد: نبهْت للأمر أْنبۀ نبها فطْنت ، و هو الأمر تنساة ثم تْنتبۀ لۀ. و نّبه ۀ من الغفلۀ فاْنتبۀ و تنّبۀ: أيقظۀ. و تنّبۀ علي الأمر: شعر بۀ... و نّبهْتۀ علي الشيء: وّقفْتۀ عليۀ فتنّبۀ هو عليۀ. و ما نبۀ لۀ نبهاً أي ما فطن ،.
(النبه ): بلند شدن و بيدار شدن از خواب ،...انتبه من نومه ):از خواب خود بيدار شد ،و تنبيه مانند آن است (النبه ):بيدار شدن از خواب .ابو زيد مي گويد:(نبهت للأمر أْنبه نهاً) به ياد آوردم ،و آن امري است که فراموش کرده اي و دوباره متنبه آن مي شوي .(ّ نبهه من الغفلۀ فاْنتبه و تّنبه ):او را (از غفلت )اگاه ساخت .( و تنّبه علي الأمر): به آن امر اگاهي يافت ...( و نّبهْته علي الشيء): او را در جريان آن امر قرار دادم پس او بر آن (تنبه )اگاهي يافت .(و ما نبه له نبهاً):يعني متوجه آن نشد(ابن منظور،١٤١٤ ه ق ، ج ١٣، ص ٥٤٧).
اما تنبيه اصطلاحاً به عملي گفته ميشود که لازمه آن آگاه و هوشيار کردن باشد»(حسيني زاده ،١٣٨٨،ص ١).
اما تاديب از ريشه (ادب ) است ؛ ابن منظور در لسان العرب مي نويسد:
الأدب : الذي يتأّدب بۀ الأديب من الناس , سّمي أدًبا لأنۀْ يأدب الناس إلي المحامد، وْ ينهاهم عن المقابح . و أصل الأْدب الّدعاء» (ابن منظور،١٤١٤ه .ق ، ج ١، ص ٢٠٧).
به طور کلي «تنبيه » در لغت به معني بيدار کردن ، هوشيار ساختن ، آگاه کردن کسي بر امري است . در اصطلاح عبارت است از رفتاري که سبب ميشود رفتار نامطلوب در کودک يا تقويت منفي شده و يا کمتر و يا اصلاً تکرار نشود. به اين نوع رفتار، تنبيه بدني هم اطلاق ميگردد. ناگفته پيداست که مراد از«تنبيه بدني» آن تنبيه بدني است که با هدف هدايت به سوي خوبي و ارزش ها و جلوگيري از افتادن در چاه ها و چاله هاي ضلالت و گمراهي صورت گيرد. بنابراين معنا، ارتباط
«تنبيه » با «تربيت » روشن ميگردد؛ زيرا مفهوم تنبيه با مفهوم تربيت هماهنگ خواهد شد که هر دو به هدف رشد دادن و يا فراهم کردن زمينه رشدفکري و معنوي و مادي صورت ميگيرند.
٢-١-٣- تنبيه کودک در فقه
قبل از ورود به بحث نظر اسلام ، تذکر اين نکته اهميت دارد که قطع نظر از آيات قرآن ،روايات و ساير ادله فقهي تنبيه کودک جايز نيست چون خداي تعالي انسان را آزاد آفريده است و کسي را بر ديگري تسلط نيست مگرآنکه او اجازه دهد بعلاوه تنبيه و زدن ديگران ايذاء ، اذيت و ظلم نسبت به آنها است و اين اعمال در شرع نهي شده است ..... بنابر اين اگر در بحث روايي نتوانيم جواز تنبيه را استفاده کنيم اصل عدم جواز به جاي خود باقي مي ماند همين طور در مواردي که شک در جواز داريم بايد به اصل عدم جواز تمسک کرد. (حسيني زاده ،١٣٨٨، ٢).
اما منظور از فقه اسلامي در اين جا فقه اماميه (تشيع )مي باشد .همان طور که مي دانيم منابع مورد پذيرش فقه اماميه عبارتند از آيات قران ،سيره پيامبر گرامي اسلام (ص ) و امامان معصوم بعد از ايشان ،عقل و اجماع مي باشند.
٢-١-٤- تنبيه در نظام تربيتي اسلام
اسلام درباب تنبيه ديدگاه خاصي دارد که از هرگونه افراط و تفريط مبراست و به شيوه اي اعتدالي، تنبيه را در برخي موارد به شکل محدود، براي اصلاح رفتارهاي نامطلوب و با شروطي مي پذيرد.
دين اسلام سفارش اکيد مي کند که بزرگ ترها در برابر کوچک ترها بيش تر احساس مسؤوليت کنند و حقوق آن ها را مراعات نمايند. اسلام به جامعه به صورت يک «کل » مي نگرد، به موجوديت انسان ها اهميت خاصي مي دهد، خودسازي آحاد امت را لازم مي داند، رفق و شفقت با ديگران را جزء وظايف مي شمارد و مي گويد: «المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه ». بر اين اساس ، حتي تنبيه بدني را ابتداء حتي براي حيوانات نمي پسندد و ترحم بر آن ها را از وظايف هر کس مي داند. پس به جاست که اوليا و مربيان در مورد خطاهاي جزئي کودکان خشم نورزند و به آنان غضب نکنند، بلکه با قدري مسامحه ، از خطاي آن ها بگذرند تا آنان شخصيت واقعي خود را بيابند، اصولا معلم و مربي پيش از آن که سخت گيري کند، بايد در کارش عالم و دانشمند باشد.
البته بايد به اين نکته توجه داشت که در موارد خاصي، به ضرورت استفاده از تنبيه در نظام تربيتي اسلام تصريح شده است و اين معني اولا، از آيات متعددي که رسالت حضرت رسول (ص ) را منحصر به تبشير و انذار مي داند، قابل درک است و هم از آيات و رواياتي که حدود الهي و تعزيرات اسلامي را تبيين ميکنند. اما اسلام براي هر جرم و خطا تنبيه و مجازات در خور آن را ارائه مي کند، آن هم در صورتي که عوامل ديگر تربيتي - همانند رفق و مدارا و نرمي که با طبيعت و روحيات کودک هماهنگ است - مؤثر نيفتاد. در اين صورت ، مربي و ولي کودک ناگزير از تنبيه و مجازات بدني است که در تربيت ديني و اخلاقي کودک از نظر اسلام ، به عنوان يک روش احتياطي و استثنايي تلقي مي شود.
ثانيا از آن جا که فرزندان و متربيان نزد انسان مسلمان امانت اند و نسبت به آنان مسؤوليت دارد، همان گونه که تامين نيازهاي جسمي کودک لازم است ، تاديب او از آن واجب تر مي باشد، پرورش قواي فکري، عقلاني، روحي، عاطفي و مذهبي کودکان از اهم وظايف مي باشد و تحصيل فضايل اخلاقي مانند، صداقت ، پاک دامني، امانت داري، مراعات نظافت ، طهارت و خلاصه آنچه به انسانيت انسان مربوط است ضرورت دارد که تحقق آن ها گاهي نيازمند روش ها و مراتبي از تاديب و تنبيه غير بدني است .
ثالثا، همان گونه که انسان در انجام تکاليف ديني و اجتماعي نسبت به خودش مسؤوليت دارد، نسبت به اهل و خانواده خودش نيز از لحاظ حفظ و نگه داري آنان از عذاب آخرت مسؤوليت دارد. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا قوا انفسکم و اهليکم نارا و قودها الناس و الحجارة عليها ملائکۀ غلاظ شداد لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون .»(تحريم : ٦)
رسيدن انسان به مقامات عالي و درجات رفيعه معنوي و الهي و حتي تکامل و رشد در جنبه هاي اخلاقي و اجتماعي به مربي و مؤدب نياز دارد و کودک از تمام لحظات حيات ، ملازم والدين و مربي خويش است . بنابراين ، براي تحقق آن ها، هميشه و در تمام حالات ، نمي توان از رفق ، شفقت و محبت استفاده کرد. گاهي نيز لازم است از تنبيهات بدني استفاده نمود که حتي ممکن است گاهي استفاده از آن نه تنها مجاز، بلکه مستحب باشد.
٢-١-٥- تنبيه بدني کودک در قرآن
قرآن معجزه پيامبر در همين شکل و مفاد ظاهري خود حجّت ، و شکل دهنده روح حاکم بر فقه شيعي است . اگر چه مسلمانان به فرق مختلف سني ، شيعه و
... تقسيم شده وهريک داراي مذهب مخصوص به خود هستند مع ذالک قرآن کتاب آسماني همه مسلمانان در سراسر دنيا به شمار مي رود و در مورد آن با يکديگر اختلافي ندارند.با يک نگاه اجمالي درآيات وارده در اين کتاب مقدس به درستي مي توان دريافت که در قرآن هم ازشيوه تشويق و هم ازشيوه تنبيه جهت هدايت انسان ها بهره برده شده است بنابراين بصورت کلي تنبيه در قرآن تجويزشده است آياتي که در انها به نوعي تنبيه ذکر شده است را مي توان به چند گروه
تقسيم نمود:
١- آياتي که درآنها وعده و وعيد(اندار و ابشار)داده شده است .
٢-آياتي که در آنها سرگذشت اقوام گذشته ذکر شده است اين اقوام به دليل مخالف با پيامبران الهي وعناد و لج بازي ازپذيرفتن راه حق و رستگاري ابا نموده و به عذاب الهي دچار شده اند.
٣-آياتي که درآنها ازقصاص جنايت سخن به ميان آمده است قطعاً زماني قصاص معنا پيدا مي کند که ما تنبيه ومجازات افراد را جايزبدانيم .
٤-آياتي که در آنها به جهاد با کفار ومشرکان دستور داده شده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید