بخشی از مقاله

تعیین مدل دستیابی به سبک زندگی اسلامی مبتنی بر فرهنگ


چکیده:

هر جامعه برای شکلگیری و رشد اجتماعی، نیازمند بهرهمندی از الگوهای متعدد رفتاری و کنشی در سطوح گوناگون است. مدتی است که در جامعه ما نیز به این موضوع توجه میشود، طبیعی است به اقتضای اسلامی بودن جامعه ایرانی، بر سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی تأکید ویژهای شود. بر این اساس، برای نهادهای اثرگذار فرهنگی، همچون خانواده، آموزش و رسانه، توجه به آموزههای اسلامی و الهام گرفتن از الگوهای معرفی شده در این آموزهها، برای شکل دادن به نوعی از سبک زندگیِ متناسب با شاخصهای فرهنگی خاص جامعه ایران اسلامی، مهم خواهد بود. هر مجموعه منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزههای دینی را که در چارچوب معین شده از طرف دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار میآورند. برای تعریف، ترسیم و ترویج سبک زندگی دینی لازم است که با تکیه بر منابع اسلامی به بازخوانی فرهنگ خود پرداخته شود. جامع بودن آموزههای اسلامی، همه جنبهها و زوایای زندگی انسان را در بر میگیرد. این نوشتار میکوشد برخی از شاخصهای سبک زندگی اسلامی را در سطح فردی و اجتماعی استخراج و معرفی کند و در نهایت مدلی برگرفته از فرهنگ اسلامی جهت دستیابی به سبک زندگی اسلامی ارائه نماید.


واژگان کلیدی: فرهنگ اسلامی، سبک زندگی اسلامی، ارزشهای دینی، شاخصهای فرهنگ اسلامی


-1 مقدمه

1

از واژه سبک زندگی برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده میشود و مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک جا جمع می شوند و افراد در یک سبک زندگی، مشترک میشوند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره طاغوت تلاشهای دولتمردان در جهت ترویج فرهنگ و مؤلفههای غربی و غربی شدن شیوه و سبک زندگی ایرانیان بود؛ با پیروزی انقلاب اسلامی گرچه سناریوی غربیسازی متوقف شد، اما دشمنان اسلام و انقلاب آرام ننشستند و تهاجم فرهنگی به انحای مختلف صورت گرفت که تجملگرایی، مصرفزدگی و فردگرایی برخی از مظاهر آن محسوب میشود. یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن. از منظر معنویت، هدف انسان، رستگاری و فلاح است و اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی باشد، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، پرداختن به سبک زندگی مهم است. برای آشنایی با الگوهای رفتاری که آموزههای اسلامی تأیید، ترویج یا معرفی کرده است و برای این که به کمک این الگوها، یک مجموعه منسجم رفتاری، ارزشی و اعتقادی را به عنوان یک سبک زندگی فراهم آوریم، ابتدا باید به اجمال با مباحث مرتبط با مفهوم سبک زندگی آشنا شویم و میزان تمایز و تطابق آن را با مفاهیم همجوار، مانند فرهنگ و هویت بشناسیم. همچنین ضروری است نقش و جایگاه دین را در فرآیند شکلگیری سبک یا سبکهای زندگی بررسی نماییم. در این پژوهش سعی گردیده است تا مدلی بر گرفته از فرهنگ متعالی اسلامی جهت تحقق و دستیابی به سبک زندگی آرمانی که همان سبک زندگی اسلامی میباشد، دست یابیم. در همین راستا، باید شاخصهای مؤثر فرهنگ اسلامی شناسایی و در جامعه آموزش و ترویج داده شود.


-2 سبک زندگی

سبک زندگی را میتوان به مجموعهای از رفتارها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای جاری او را برآورند بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران مجسم سازد (رحمت آبادی، .(236 : 1385 از دیدگاه روانشناسی، سبک زندگی به روش زندگی فرد با توجه به تواناییهایش اشاره دارد، اما به دلیل نقش پر اهمیت این مسأله در بهداشت و سلامت فرد و جامعه، به معنای انتخاب بهترین شیوه بهبود جنبههای بهداشتی در زندگی است. سبک زندگی، همچون کشورهای مختلف در مذاهب گوناگون نیز مورد بحث و بررسی قراردارد .(Toda, 2001:131) سبک زندگی در حوزه مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنش هر فرد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی باشد، اطلاق میشود. طبیعی است که بر اساس چنین رویکردی، سبک زندگی علاوه بر این که دلالت بر ماهیت و محتوای خاص تعاملات و کنشهای اشخاص در هر جامعه دارد و مبین اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد در جریان عمل روزمره است، نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و ارزشهای افراد نیز خواهد بود (فاضلقانع، .(9 :1392 جوانان به جای این کهصرفاً دنبالهرویِ سبکهای زندگی از

2

پیش تعیین شده در نظام اجتماعی باشند، تا حدودی انتخابها و موقعیتها را خود تعیین میکنند، البته خاستگاه اجتماعی و خانواده به عنوان بستری مهم که جوانان در آن بزرگ میشوند، همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است. اما سبک زندگی عرصه خاصی از تجربه افراد است که امتیاز آن در اعطای انتخاب، خلاقیت، رضامندی و لذتی است که خود لذت و شادی بیشتری را به دنبال دارد.

سبک زندگی در برگیرنده صور جامعی از فعالیتهاست که عناصر آن علاوه بر داشتن جنبه فکری و اجتماعیغالباً ماهیتی فیزیکی نیز دارند. در این معنا فعالیتهایی که از روی اجبار با نگرش ابزاری و با محدودیتهای تحمیل شده بیرونی انجام میگیرند و فرد استقلال عمل زیادی بر روی آنها ندارد از حوزه این تعاریف خارج هستند اساساًو این گونه فعالیتها محدود کننده هویتیابی فرد است. منظور از فرهنگ ویژه جوانان این است که یک منظومه فرهنگی واحد، همه افراد زیر 30 سال در تمامی طبقات اجتماعی را به خود جذب میکند و به عبارت دیگر گروههایی از جوانان که وجه مشخصه آنان باورها، ارزشها و هنجارهای خاص در مقابل فرهنگ مسلط یا نظم اجتماعی حاکم باشد، فرهنگ ویژه جوانان را تشکیل میدهد. بروز این فرهنگ ویژه را میتوان در کنش، انتخاب و سبک زندگی جوانان مشاهده کرد (رحمت آبادی، .(252 : 1385 تمرکز اندیشمندان بر شاخصهایی مانند الگوی مصرف، شیوه گذران اوقات فراغت، الگوهای تمرکز بر علاقمندیها، آداب معاشرت، الگوهای زندگی خانوادگی و بهداشت و سلامت، نشان میدهد که مطالعات سبک زندگی حول یک محور عمومی با عنوان کلی سلیقه دور میزند (مهدویکنی، .(216 : 1386 سلیقه، یک امر ذهنی است که در قالب تمایلات و ترجیحات رفتاری انسان جلوهگر شده و بدین ترتیب، فرهنگ و اجزای آن که امری کلی و عمومی به شمار میآید، در پرتو این تمایلات و ترجیحات برآمده از سلیقه، فردیت پیدا کرده و هویت فرد را برای دیگران ترسیم میکند (بوردیو1، .(93 :1390 سبک زندگی، مجموعهای از رفتارهای قابل مشاهده و بیانگرانه در میان افراد است. سبکهای زندگی الگوهایی از کنشاند که افراد را از یکدیگر متمایز کرده، کمک میکنند تا آنچه مردم انجام میدهند و چرایی و معنای آن را که برای آنها و دیگران دارد، درک شود. با این که سبکهای زندگی بخشی از زندگی اجتماعی روزمره نوین هستند و به صور فرهنگی وابستهاند، اما هر یک، سبک، منش و راهی برای استفاده ازکانالها، مکانها و زمانهای خاصند که اگرچه از مشخصات یک گروه محسوب میشوند، اما کل تجربه اجتماعی آنها نیست. سبکهای زندگی مجموعهای از اعمال و نگرشهاست که در متن و زمینههای خاص، قابل درکند (چینی2، .(1 :1996


سبک زندگی را به مجموعهای از رفتارها تعبیر کرده که فرد آنها را به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای جاری خود را برآورد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده، در برابر دیگران نیز مجسم سازد (گیدنز3، .(120 : 1378

3

سبک زندگی شامل اعمال طبقهبندی شده و طبقهبندی کننده فرد در عرصههایی چون: تقسیم ساعات شبانهروز، نوع تفریحات و ورزش، شیوههای معاشرت، اثاثیه و خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است. در واقع؛ عینیت یافته و تجسم یافته ترجیحات افراد است. سبکهای زندگی، شیوههای مصرف عاملان اجتماعیای است که دارای رتبهبندیهای مختلفی از جهت شأن و مشروعیت اجتماعیاند. این شیوههای مصرفی، بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی است؛ اما چنان که بوردیو در کتاب تمایز بر حسب منطق دیالکتیکی نشان میدهد، مصرفصرفاً راهی برای نشان دادن تمایزات نیست، بلکه خود راهی برای ایجاد تمایز است (باکاک1، .(96 :1381

بدین ترتیب میتوان فرهنگ یا خرده فرهنگ را خاستگاه سبک زندگی دانست اما روشن است که خود فرهنگ نیز متأثر از عوامل متعددی است که یکی از مهمترین این عوامل، دین و آموزههای وحیانی است (فاضلقانع، .(180 :1391 میزان همپوشانی گسترده مفهوم فرهنگ و مفهوم سبک زندگی روشن میشود. حقیقت آن است که سبک زندگی را بدون فرهنگ و جدای از آن نمیتوان در نظر گرفت. همچنین تأثیر متقابل سبک زندگی و فرهنگ انکارناپذیر است، ولی چگونگی اثرگذاری آن دو بر یکدیگر همسان و یکنواخت نیست. سبک زندگی از فرهنگ زاده میشود و در پرتو سه نظام در هم تنیده بینش، گرایش و کنش برخاسته از فرهنگ رشد میکند، ولی نقش سبک زندگی آن است که در توسعه و نفوذ فرهنگ در بخشهای گوناگون جامعه اثرگذار خواهد بود. روشن است که چنین نقشی با اثر دگرگونسازی و هدایتگری که فرهنگ ایفا میکند، یکسان نیست و اصلاً قابل مقایسه با آن نخواهد بود. پس بهتر و دقیق تر آن است که فرهنگ و سبک زندگی را دو پدیده مستقل، ولی در هم تنیده بدانیم که دوگونه نسبت میان آنها برقرار است.

-1 نسبت زیربنا و روبنا؛ به این معنا که فرهنگ و شاخصهای آن، شالوده و زیربنای سبک زندگی را تشکیل میدهد. -2 نسبت اثرپذیری و اثرگذاری متقابل؛ یعنی همانگونه که سبک زندگی، دستاورد عینی فرهنگ است، فرهنگ نیز در متن الگوهای برآمده از سبک زندگی غنی و بارور میشود.

بر این اساس، میتوان ادعا کرد فرهنگ، جوهر اصلی سبک زندگی را تشکیل میدهد و سبک زندگی نیز بخشی از جلوه عینی و مصداق خارجی فرهنگ شمرده میشود؛ یعنی فرهنگ با اثرگذاری در ساختهها و اندوختههای مادی و معنوی جامعه انسانی، در قالب سبک زندگی نمایان میگردد (فاضلقانع، .(32 :1392

عبارت سبک زندگی در بین فرهنگ غربی و اسلامیصرفاً یک اشتراک لفظی است و مفهوم ماهوی و چیستی آن، که منتزع از نوع نگاه و تعریف هر فرهنگ بدان است متفاوت از همدیگر است. به دلیل آن که خروجی تعریف از هر چیزی، حسب نگاهی است که انسان نسبت بدان دارد و هرچیزی را آن گونه که میبیند به تعریف و شناساندن آن به دیگران میپردازد. از طرفی نوع نگاه انسان نسبت به چیزی، در درجه اول، منبعث از نوع نگاه و جهانبینیای است که مکتب و آیین شخص نسبت به آن چیز ارائه میدهد و در وهله دوم، ناشی از شناختی است که انسان از کارکردها، ویژگیها، شاخصهای بررسی، فلسفه وجودی و اهداف مورد انتظار از پرداختن به مقوله مورد نظر دارد. بدیهی است که در تمام


4

این موارد، نوع شناخت ما نسبت به مقوله سبک زندگی، متفاوت از نوع شناخت غربیهاست و زمانی که شناخت اولیه متفاوت بود، نگاهها نیز چندگونه خواهند بود (ولیزاده، .(34 :1392

مفهوم سبک زندگی، به نسبت رویکردهایی که بدان پرداخته میشود، تعاریف متفاوتی دارد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، الگوها، ارزشها، شیوههای رفتار، سلیقهها، نوع مصرف، و وسایل زندگی است کهغالباً اقدامی جمعی است و شماری از افراد در یک نوع سبک زندگی، اشتراکهایی پیدا میکنند و این اشتراکها به صورت نمادین در جامعه مطرح و موجب هویتبخشی به شخص و گروههای اجتماعی میشود. امروزه سبک زندگی عاملی تأثیرگذار در تمامی جنبههای زندگی دانسته میشود (فیروزجاه، .(17 :1390 شاید بتوان تمام دیدگاههای حول موضوع زندگی را ذیل دو دیدگاه کلی جمعآوری کرد که این دو دیدگاهکاملاً در تضاد و تقابل با همدیگرند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود. اندیشهها و نظرگاههای دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخصهای هر کدام از این دو دیدگاه، با درجهای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک می-شوند. این دو دیدگاه عبارتند از:

الف: جهانبینی مادی: جهانبینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهانبینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده و هیچ آفریننده دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد؛ هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه میشود که با مرگ از بین میرود یا به اجزای دیگر مادی تبدیل میشود (مصباحیزدی، .(31 :1374 تمدن جدید غرب برآمده از این جهانبینی، یک تمدن سراسر حسی است که همه چیز را از این منظر مینگرد، حتی دین را چنانکه گالیله به عنوان یکی از نمایندگان این تمدن میگوید: آنچه در قالب اعداد نیاید، علم نیست و در نهایت، فاقد هستی است. همچنین دکارت با قطع رابطه لطیف بین خدا و جهان مخلوق، اعمال جهان را از خدا جدا کرده است. گفتنی است که علوم جدید بر اساس بینش دکارت پایهگذاری شده است (طاهرزاده، .(59 :1388 ب: جهانبینی الهی: این جهان بینی مبتنی بر سه اصل است: -1 اعتقاد به خدای یگانه؛ -2 اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت -3 اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سهگانه، پاسخهایی است به اساسیترین پرسشهایی که برای هر انسان آگاهی مطرح میشود: مبداء هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی میتوان بهترین برنامه زیستن را شناخت؟ (مصباحیزدی، .(30 :1374


-3 سبک زندگی اسلامی

سبک زندگی و مجموعه الگوهای رفتاری آن، اگر از تناسب فرهنگی برخوردار بوده و کارکردهای شایسته و مورد انتظار را به همراه داشته باشد، می تواند در پدید آمدن یک تمدن بزرگ انسانی، اثرگذار باشد. فرهنگ به عنوان مجموعه درهم

5

تنیده و رو به تکاملی از ویژگیهای خاص زندگی اجتماعی انسان، هم شامل ارزشهای مورد توجه اعضای یک جامعه یا گروه معین و هنجارهایی که از آن پیروی میکنند، میشود و هم کالاهای مادی که اعضای جامعه تولید میکنند و نیز چگونگی بهرهبرداری از آنها را در بر میگیرد؛ به عبارت دیگر، علاوه بر هنر، ادبیات، موسیقی و نقاشی که فرآوردههای متعالی ذهن به شمار می روند، چگونگی لباس پوشیدن اعضای جامعه، مراسم ازدواج، زندگی خانوادگی، الگوهای کار و فعالیت، مراسم مذهبی، انواع سرگرمی، شیوه گذران اوقات فراغت و مواردی از این دست را نیز می توان جزء فرهنگ دانست (گیدنز، .(56 :1381 بر این اساس می توان گفت فرهنگ با سبک زندگی دارای هم پوشانی بوده و در واقع، سبک زندگی بخشی از فرهنگ را تشکیل می دهد.

خاستگاه فرهنگ غالب در یک جامعه، ریشه در جهتگیری عمومی اعضای آن جامعه دارد؛ و این انتخاب و جهتگیری همگانی مبتنی بر ارتکابات جامعه و هنجارهای شکل یافته آن است. حس کمالجویی انسان و پیدایش نیازهای جدید که معلول شرایط متغیر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در جامعه میباشد، ضرورت حرکت تکاملی جامعه و ارتقای علمی و فکری آن را ایجاب میکند. بر اساس چنین رویکردی، ارزشها، آرمانها و باورهای مطلوب، ثابت هستند؛ اما ارزشها و باورهایمحقَق، دارای سلسله مراتب بوده و دستخوش تغییر و دگرگونی میشوند که به دنبال آن، روشها، ابزارها و محصولات فرهنگی دائماً در حال بازتولید خواهد بود (پیروزمند، .(42 :1389 بر اساس نظریه گلارک و استارک همه ادیان جهان به رغم آن که در جزئیات بسیار متفاوتاند دارای حوزههایی کلی هستند که دینداری در آن حوزهها جلوهگر میشود. این حوزهها را میتوان به مثابه ابعاد اصلی دینداری در نظر گرفت که عبارت اند از: اعتقادی، مناسکی، پیامدی، تجربی و فکری (سراج، .(63 :1383 برخلاف ادعاهایی که در تفسیر و تبیین علم، توسط اندیشمندان رشد یافته در عصر مدرنیته و پستمدرنیسم مطرح شده است، دانش نمیتواند مستقل از زمینههای فرهنگی و عقبه معرفتی پدیدآورندگان آن باشد. در نتیجه، آن گونه از سبک زندگی که جامعه شناسان و روانشناسان غربی بر اساس اقتضائات فرهنگی و اجتماعی خود مورد توجه قرار داده و خواسته یا ناخواسته به ترویج آن میپردازند، آمیخته با نظام معنایی و معرفتی جوامع

سکولار غربی بوده و لوازم و پیامدهای اجتماعی و تمدنی ویژه آنان را به همراه دارد. پس جوامع مسلمان نباید به شناسههای ظاهری و ادعایی که علم مدرن از خود ارائه میکند اعتماد کنند و آن را میراث مشترک بشریت که به فرهنگ و قوم خاص تعلق ندارد تلقی نمایند؛ زیرا با پذیرش چنین پنداری، حتی اگر بخواهیم در چارچوب ارائه شده از سوی آنان، دغدغههای دینی خود را نیز پوشش دهیم باز به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید و به جای بازخوانی دین اسلام

و فرهنگ مسلمانی، در ورطه بازسازی دین و فرهنگ و تغییرات ساختارشکنانه گرفتار خواهیم شد و جامعه مسلمان به جای آن که نیازهای عصر و محیط خود را با روش اجتهادی، از طریق بنیانها و اصول خود پاسخ دهد و در جهت دینی کردن عصر خود گام بردارد، ذخیرههای فرهنگی امت اسلامی را در خدمت عرف دنیوی بشر امروز قرار میدهد (پارسانیا، (35 :1390از. آنجا که جامعیت دین اسلام، بُعدهای اعتقادی، اخلاقی و عملی زندگی انسان را به یکدیگر پیوند می زند
و ایمان و عمل را در کنار یکدیگر میطلبد، آموزههای این آیین به گونهای ارائه شده است که همواره به جلوههای


6

بیرونی و عینیِ اعتقاد و ایمان قلبی توجه و چگونگی آن را تبیین میکند. قرآن کریم، این مهمترین منبع آموزههای اسلامی، سرشار از الگوهایی است که شیوه زیست مؤمنانه و مورد نظر اسلام را معرفی میکند. در پرتو آیات نورانی قرآن، شیوه زیستن پیامبر گرامی اسلام که در قالب رفتار آن حضرت در تاریخ ثبت گردیده، اسوه و نمونه عالی زندگی است که به تمام مسلمانان معرفی شده است. همچنین سخنان و حکایتهای فراوانی از اهل بیت (ع) در اختیار جامعه مسلمان قرار دارد که با الهام از آموزههای نورانی قرآن کریم، نمونههای عینیتر و ملموستری از شیوهها و الگوهای زندگی مبتنی بر آموزههای دینی را بیان میکند. از این رو، اندیشمندان مسلمان در طول سدههای گذشته و با اثرپذیری ژرف از این گنجینههای ارزشمند، آثاری نگاشتهاند و در آن، دیدگاههای استنباطی و اجتهادی خود را درباره الگوهای زندگی متناسب با آموزههای اسلامی بیان کردهاند (فاضلقانع، .(38 :1392

این که آموزههای اسلامی را به عنوان معیار در نظر میگیریم و درصدد تجویز مفاهیم و شاخصهای برگرفته از آن بر میآییم، مبتنی بر این پیش فرض اساسی است که جامعیت دین اسلام، همه ابعاد و زوایای زندگی انسان را در بر گرفته و او را همواره در انتخاب مسیر درست زندگی یاری میکند. همین جامعیت باعث میگردد تا سبک زندگی دینی را لزوماً منحصر در یک نظام الگویی و رفتاری واحد ندانسته و در محدوده و چارچوب برآمده از اصول اسلامی، سبکهای متعددی را بپذیریم. سیره عملی پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) در مواجهه با اصحاب خود نیز نشان میدهد که ایشان، اختلاف سبک را میپذیرفتند. پس ارزشها و نگرشهای همسان، لزوماً به سبک زندگی یکسان نمیانجامد؛ و با توجه به ویژگی انتخابگری که در سبک زندگی وجود دارد، میتوان هر مجموعه منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزههای دینی را که در چارچوب معین شده از طرف دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار آورد. مهم آن است که در فرآیند تعامل تمایلات و منابع، از این چارچوب خارج نشویم که البته در این زمینه، توجه به گروه-های مرجع بسیار کارگشا خواهد بود. گروههای مرجع دارای دو کارکرد اصلی هستند: اول آن که هنجارها، رویهها، ارزشها و باورهایی را به دیگران القا میکنند و دوم آن که معیارهایی را در اختیار کنشگران قرار میدهند تا کنش و نگرش خود را بر اساس آن محک بزنند (صدیق سروستانی و هاشمی، .(150 :1381

آموزههای آسمانی دین اسلام، همواره هویت و شخصیت انسان را در مرکز توجه خود قرار داده و با آماده سازی انسان از طریق تعریف معنای غایی زندگی و با القای حس تعلق به آن در قبال اجتماع مذهبی، به گونه چشمگیری در تعریف افراد از هویت فرهنگی خویش ایفای نقش مینماید. بر اساس هویتی که در پرتو دین به دست میآید انسان، بندهای مخلوق و مسئول در برابر اعمال خود معرفی میشود و حیات مادی و زندگی این جهانی او نیز به مثابه پلی تصویر می-شود که ناگزیر باید از آن بگذرد و به جهان باقی رهسپار گردد. فرهنگی که عقبه فکری و معرفتی آن را چنین آموزه-هایی تشکیل میدهد، الگوهایی را برای زیست بهتر انسان در این جهان تعریف و ارائه میکند که در چارچوب نظام معنایی توحیدی بوده و برخاسته از باورها و ارزشهای اسلامی باشد. این سبک زندگی و الگوهای آن، نیازها و خواسته-های انسان مسلمان و جامعه اسلامی را جهتدهی کرده و علاوه بر آن، شیوههای برآوردن این نیازها را نیز تعریف و


7

تبیین میکند. مبنا قرار دادن الگوهای این سبک زندگی از سوی جامعه اسلامی، متضمن انتخاب و استفاده از ابزارها و امکاناتی است که متناسب با این الگوها باشد.

پس یک جامعه دینمدار به صورتکاملاً خود خواسته، تمدن خود را به گونهای پیریزی میکند که او را در مسیر سعادت جاودان قرار دهد. بدین ترتیب، حتی اگر برخی از مظاهر تمدنی مانند توجه به رفاه و آسایش اجتماعی در ظاهر یکسان باشد، عقبه معرفتی آنکاملاً متفاوت خواهد بود. دین و آموزههای آن تا زمانی که از تحریف و انحراف به دور باشد، بر اساس اقتضائات جامعه بشری در هر برههای از تاریخ، مراحلی از تحقق جامعه مطلوب را نیز مورد توجه قرار میدهد و از پیروان خود میخواهد تا در حد توان و امکانات اجتماعی خویش، برای برقراری یک جامعه مطلوب و مبتنی بر ارزشهای دینی تلاش کنند. ارزشهای ثابت دینی بر اساس اقتضائات اجتماعی میتواند در هر زمانی، به هنجارهای متعارف اجتماعی تبدیل شده و روابط اجتماعی را سامان دهد و البته این هنجارهاکاملاً انعطافپذیر بوده و بر اساس نیازهای نوین اجتماعی، از قابلیت دگرگونی و تحول نیز برخوردار است. دقت و ژرفاندیشی در آموزههای اسلام، هر اندیشمند منصفی را به این نتیجه میرساند که وضعیت موجود مسلمانانلزوماً نمیتواند یک وضعیت پایدار تلقی شود و قابلیت تحول و تغییر را خواهد داشت؛ تا جایی که به باور بسیاری از اندیشمندان مسلمان معاصر، جهان اسلام بار دیگر در آستانه اوجگیری برای ایجاد تمدنی نوین قرار دارد.

آن چه در حال حاضر میتواند کارگشا باشد آن است که توان و نیروی علمی خود را در بحث پیرامون گذشته تمدن اسلامی و عظمت و شکوه آن محدود نکرده و با گذار از این مباحث، امکان تصور و ترسیم تمدن اسلامی در زمان حال و آینده بررسی گردد. این مسأله نیز زمانی حل خواهد شد که ظرفیتهای موجود در آموزههای اسلامی برای اثرگذاری بر فرهنگ جوامع و همچنین تمدن سازی این تعالیم را شناسایی و معرفی شود. اصل این تلاش، کلیتی خواهد بود که وضعیت مطلوب جامعه اسلامی را روشن میسازد که در پرتو آن و با نگاه به وضعیت فعلی خود و سنجش فاصله تا وضعیت مطلوب، میتوان اقدامات لازم را برنامهریزی کرد و این همان خلق و ایجاد آینده است که در دانش آینده پژوهی از آن سخن گفته میشود (فاضلقانع، .(181 :1391

-1-3 فرهنگ

فرهنگ را مجموعه معارف، معتقدات، هنرها، صنایع تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی دانستهاند که انسان به عنوان عضو یک جامعه فرا میگیرد و در قبال آن تعهداتی دارد (هوشمند، .(64 :1379 برای تعریف دقیق فرهنگ، تنها مشاهده رفتارها و آیینها کافی نیست آنچه مهم است، معنـا و مفهوم آن رفتارهاست. این شناخت و تشخیص مهم اسـت زیـرا رفتارهـای خـاص ممکـن اسـت معـانی متفاوت داشته باشند و رفتارهای متفاوت ممکن است از معنایی واحد برخوردار باشند.

8

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید