بخشی از مقاله

.1 مقدمه

راهبردهای آموزشی را میتوان تعیینکنندهی نوع وظایف معلم که زمینهساز فعالیتهای دانشآموزان در کلاس درس است تعریف نمود - مریل1،. - 2000 همچنین مریل - 2000 - ، یک راهبرد آموزشی شامل ساختار دانش، ارائه، کشف و راهنمایی یادگیرنده میباشد. شرایط محیط کاری باید یاریکنندهی معلمان در امر آموزش باشد و خود معلمان نیز باید دارای تواناییهای خاصی باشند تا بتوانند وظیفهی خود را به بهترین صورت به انجام برسانند.

تحقیقات زیادی نشان میدهد که مدیریت کلاس درس یکی از اجزای مهم آموزش موثر در کلاس میباشد - ایمر و استو2،2001؛ بروفی3،2006؛ کارتر، کوشینگ، سابرز، استاین و برلینر4، 1988؛ سوآر و سوآر5،1979؛ تاف وسسیونز6، 2005؛ وانگ، هرتل و ولبرگ 7،. - 1993 مهارت مدیریت کلاس درس یکی از اجزای مهم دستورالعمل کلاسهای کارآمد میباشد که با فرآیند آموزش و یادگیری دانشآموزان در ارتباط است - مارزانو و مارزانو8، . - 2003 راگ - 2006 - 9، مدیریت کلاس درس را کاری میداند که معلم برای اطمینان یافتن از درگیر نمودن دانش آموزان در فعالیتهای آموزشی انجام میدهد. مینگ10 نیز انضباط را یکی از جنبههای بسیار مهم در اثربخشی مدیریت کلاس درس میداند - 2007، به نقل از رمضانی، کاظمی، علایی، . - 1391 معلمان برای اینکه بتوانند انضباط را در کلاس برقرار نمایند یا از توانایی پیشگیری یا مقابله با انواع بیانضباطیهای دانشآموزان را برخوردار باشند از راهبردهای انضباطی بهره میجویند.

استفاده از راهبردهای آموزشی و انضباطی را میتوان از مهمترین کارکردهای شغلی معلمان در کلاس درس به شمار آورد. با توجه به تنوع، گستردگی و میزان بالای شیوع رفتارهای قانونشکنانه در کلاسهای درس و لزوم بکارگیری انواع راهبردهای آموزشی از سوی معلمان با توجه به امکانات، جوکلاسی، ویژگیها و استعدادهای دانشآموزان، به نظر میرسد تنوع بکارگیری راهبردهای آموزشی و انضباطی از سوی معلمان نیاز به روحیه و نیروی محرکه خاصی دارد.

در حوزه صلاحیت و توسعه حرفهای معلمان، تمایلات انگیزشی معلمان از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین انگیزش شغلی از عوامل تعیینکنندهی فرآیند آموزش، تعامل اجتماعی، خود شکوفایی حرفهای و توسعه حرفهای معلمان میباشد - بجکیچ، ویوچتیچ و زلاتیچ1، . - 2014 علاوه بر این سطح انگیزش معلمان نقش مهمتری نسبت به صلاحیت حرفهای در آموزش و یادگیری دانشآموزان دارد - گوکسه2،. - 2010 کیزلیک - - 2009 نشان داد که انتخاب بهترین راهبرد مدیریت متناسب با کلاس درس نیاز به دانش، انگیزش و تجربه خاصی دارد زیرا همه راهبردهای مدیریت متناسب برای همه کلاسها نیستند.

به نظر میرسد با وجود تنوع و گوناگونی در راهبردهای آموزشی و انضباطی، معلمان شور و علاقهی خاصی به استفاده از این راهبردها از خود نشان نمیدهند. از جمله عواملی که میتواند تاثیرگذار بر بکارگیری این راهبردها توسط معلمان باشد انگیزش شغلی میباشد. بچکیچ و همکاران2014 - 3 - ، نیز تاکید کردند که فرآیند تدریس و آموزش معلمان به وسیلهی نوع انگیزش کاری آنها تعیین میگردد؛ صلاحیت حرفهای معلمان سیستمی از دانش، مهارت و ویژگیهای شخصی، تواناییها و تمایلات انگیزشی است که منجر به تحقق تدریس موثر میشود. همچنین متغیرهای شکلدهندهی مدرسهی مثبت از نظر معلمان، ترکیبی از عوامل آموزشی، عوامل مرتبط با کنترل و نحوهی ادارهی کلاس، عوامل عاطفی- اجتماعی و عوامل مرتبط با رشد شخصی و کفایتهای فردی معلم میباشند.

در حقیقت چنین به نظر میرسد که معلمان، مدرسهای را مثبت میدانند که در آن، خودراهبر یا خودتعیینگر، به همان مفهومی باشند که در نظریهی معروف خودتعیینگری - دسی و رایان،1985، - 2002 آمده است. همچنین پارکر، جیمیسون و آمیوت - 2009 - 4، در پژوهش خود یافتند که افرادی که از نظر خودتعیینگری در سطح بالایی هستند احساس کنترل و اشتیاق شغلی بیشتری نسبت به کار خود دارند. در مقابل افرادی که از نظر خود خودتعیینگری درسطح پایینی قراردارند به میزان بیشتری دچارگرانباری نقش و شغل شده و شکایات جسمانی بیشتری دارند که این موضوع توسط ریچ - 2006 - 5 تایید گردید.

همچنین انگیزش خودتعیینگری با پیامدهای فردی و سازمانی مطلوبی همچون عملکرد شغلی اثربخش، خشنودی شغلی و میل به ماندن در شغل رابطه مثبتی دارد. افرادی که از خودتعیینگری بالاتری برخوردارند، در مقایسه با کسانی که دارای انگیزش کنترل شده هستند، به میزان کمتری درگیر منازعات و تعارضهای بین فردی میشوند - دسی ورایان، . - 2000 در پژوهشی که توسط انجمن روانشناسی آمریکا1998 - 6، - APA براساس مطالعات محققانی چون امر و همکاران او - 1994 - 7 و واینشتاین و مینانو - 1993 - 8، انجام شده است؛ خودتعیین- گری میتواند در انتخاب نوع راهبرد آموزشی معلم و نوع راهبرد انضباطی نیز تاثیرگذار باشد با جمعبندی مطالب گفته شده در مورد انگیزش شغلی خودتعیینگری، آموزش و انضباط و راهبردهای متنوع معلمان در این زمینه میتوان بیان نمود که اگر به آموزش و پرورش به دید واقعی نگاه کنیم و به آن اهمیت بدهیم باعث پیشرفت جامعه میشود و شاید در کشورهای توسعه یافته، آموزش و پرورش آنها دلیل پیشرفت آنها بوده است.

برنامهریزی مناسب و جذاب بودن مدارس، برقراری نظم و انضباط در مدارس، جهت دار بودن آموزش و پرورش و در نهایت بوجود آوردن انگیزش کافی در معلمان، باعث به ثمر رسیدن اهداف از پیش تعیین شده جامعه میشود. لذا توجه مسئولان آموزش و پرورش به کیفیت زندگی شغلی معلمان و برنامهریزی جهت بوجود آوردن انگیزش کافی در معلمان امری مهم و غیرقابل اجتناب به نظر می رسد.

با توجه به اینکه انگیزش متغیری چند بعدی میباشد و چون به نظر میرسد نوع انگیزش شغلی معلمان ارتباط تنگاتنگی با نوع آموزش و انضباط کلاسی معلمان مرد وزن در مقاطع مختلف دارد و به دلیل اینکه تعداد تحقیقات انجام گرفته با این موضوع خصوصا برای معلمان در ایران کم میباشد لذا بر آن شدیم تا پژوهشی در این راستا انجام بدهیم. نتایج این پژوهش میتواند به گسترش مبانی نظری موجود در زمینهی انگیزش شغلی خودتعیینگری و انواع راهبردهای آموزشی و انضباطی معلمان بیانجامد.

همچنین نتایج این پژوهش میتواند کمکی باشد برای مسئولان و دست اندرکاران آموزش و پرورش تا با شناسایی کاستیهای موجود در مدارس و شناسایی عوامل بوجودآورندهی انگیزش خودتعیینگر در معلمان با برنامهریزی مناسب زمینهساز تغییر در فرآیندهای آموزشی و انضباطی در مدارس باشند. به این صورت که معلمان با انگیزش مناسب در کلاس درس حضور یابند و بدون دغدغه از راهبردهای مناسب در آموزش و برقراری نظم و انضباط در کلاس بهره بگیرند. سوال پژوهش: آیا بین معلمان با سوابق کاری مختلف از لحاظ انواع انگیزش، انواع راهبردهای آموزشی و انضباطی تفاوت وجود دارد؟

روش پژوهش

روش این پژوهش، روش تحقیق توصیفی میباشد. چون در این نوع تحقیق، تفاوت میان متغیرها بررسی میشود و محقق، هیچگونه دخالتی در دستکاری متغیرهای مستقل و وابسته ندارد و فقط به مطالعهی ارتباط آنها میپردازد، همبستگی است.

جامعه و نمونه آماری

جامعهی آماری مربوط به این تحقیق، شامل کلیهی معلمان مقاطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان شهرهای شمالی استان آذربایجان غربی - شامل شهرهای سلماس، خوی، ماکو، چالدران، چایپاره، شوط و پلدشت - در سال تحصیلی 92 - 93 میباشد که براساس آمار اعلامی ادارهی کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی، تعداد کل آنها 4478 نفر میباشند. حجم نمونه آماری براساس فرمول کرجسی و مورگان - 1970 - 1 شامل 348 نفر - 104نفر سابقه کم و 120نفر سابقه متوسط و 124 نفر سابقه بالا - تعیین شد. روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای طبقهای بود.

ابزارهای پژوهش

-1 پرسشنامه انگیزش خودتعیینگری: برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی انگیزش شغلی خودتعیینگری بلیس - 1994 - 2، استفاده گردید. این پرسشنامه دارای 6 مولفه شامل تنظیم درونی، تنظیم درون فکنی شده، تنظیم تشخیص دادهشده، تنظیم هماهنگ شده، تنظیم بیرونی و بیانگیزگی میباشد که هر کدام از این مؤلفهها دارای سه گویه میباشند. نعامی و پیریایی - - 1390، در پژوهش خود پایایی این پرسشنامه را با روش آلفای کرانباخ 0/70 برای کل پرسشنامه گزارش کردند. همچنین نعیمی و پیریایی، پایایی هر یک از شش مولفه انگیزش شغلی خودتعیینگری را برای تنظیم درونی 0/91، تنظیم تشخیص دادهشده 0/97، تنظیم درون فکنی شده0/86، تنظیم هماهنگ شده0/97، تنظیم بیرونی0/94 و بیانگیزگی 0/92 به دست آوردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید