بخشی از مقاله

چکیده
»تفکر انتقادي، از مباحثی است که فلاسفه معاصر پیگیر آن هستند و به نظر آنها میتواند نتایج مختلفی از جمله نتیجه فرهنگی فلسفی داشته باشد. به نظر این فلاسفه دنیاي مدرن نیاز به تفکر انتقادي دارد، چون براي افرادي که در جامعه مدرن زندگی میکنند آرا و نظرات و مدهاي مختلفی پیشنهاد میشود و این فرد باید از میان آنها یکی را انتخاب کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهیم و بعضی از کنار بگذارد و آنچه بهترین است را انتخاب کند، این نوع تفکر در سنت اسلامی جایگاه ویژهاي دارد. در این مقاله ابتدا به بحث و بررسی تفکر انتقادي پرداخته و سپس جایگاه آن در مکتب اسلام مورد بحث قرار گرفته و در خاتم راهکارهایی براي ایجاد یک کلاس درس انتقادي و ویژگیهاي تکالیف انتقادي اشاره شده است.« در قرن نوزدهم جان استوارت میل منطق اسگرایی را در مقابل قیاس ارسطویی مطرح کرد. تفکر انتقادي صورت جدیدي از منطق است کهاولاً سعی میکند مفاهیم ساده را در برخورد انتقادي با افراد و ارزیابی افکار به کار گیردثانیاً. از دستاوردهاي بخشهاي دیگر فلسفه مثل فلسفه زبان، معناشناسی، نشانهشناسی و معرفت شناسی و امثال آن کمکب میگیرد تا ه سادگی بتواند افکار مختلف را ارزیابی کنم. ایده اصلی این تفکر این بود که روشهاي فلسفی و روشهاي فکر کردن را به درون جامعه بیاورند که تنها راه آن از طریق آموزش و پرورش و نهادینه کردن آن است. براي اینکه این کار انجام شود متون فلسفی محض را کنار گذاشته و سعی کردهاند موضوعات فکري مناسب و موردنیاز کودکان را وارد داستانها بکنند و از این طریق آن را به آموزش و پرورش تزریق کنند.

تفکر انتقادي در اسلام

اگر تفکر انتقادي به معناي برخورد انتقادي با افکار باشد نه تنها در سنت فلسفه و علوم، حقوق اسلامی سابقه دارد، بلکه در حوزههاي علمیه بخشی از توان طلاب و متخصصان نیز صرف انتقاد از آراي دیگران شده و میشود. مقالات جدید تفکر انتقادي ریشه در فلسفه اسلامی دارد و به مطالعات و پیدا کردن معایب منطقی اهمیت داده میشود. بنابراین در تاریخ فلسفه اسلامی یک نوع سنت که هر فیلسوفی به آراي دیگران نگاه انتقادي داشته باشد وجود دارد و با ابزارهاي منطقی نیز تلاش کردهاند فلسفه و دیدگاههاي دیگران را ارزیابی کنند ولی فلسفه را ساده نکردند. شاید اعتقاد داشتهاند فلسفه باید پیچیده باشد.

تفکرانتقادي   

ویژگی معلم در تفکر انتقادي از دیدگاه جان دیویی1 معلم نقش قبلی خود را از دست داده و به عنوان یک دوست و رفیق یا رابط در کنار فراگیران قرار میگیرد و آنها را وادار به تفکر
میکند. او حفظ کردنهمانرا توجیه نمیکند و    طور که سقراط کودك برده را وادار به حل مسأله یا استنباطجدی ریاضی میکند معلم    د سعی میکند به دیگران بیاموزد خود حقیقت را کشف کنند تا این ملکه ذهن آنها شود و همیشه براي آنها باقی بماند. معلم نقش فعالیتدهی دارد. او میخواهد از روش مناسب استعداد دانشور یا طلبه را بارور کند و به فعلیت برساند. اوصرفاً نمیخواهد مطلب را تحویل یا ارائه دهد و لذا نقش تأثیر دارد و چیزي که در سنت ما وجود داشته بر خلاف چیزي است که امروزه میبینید. معلم باید راهی را براي شنونده باز کند که شنونده بتواند به سادگی به فعلیت برسد. همینطور ممکن است شاگرد حرف استاد را نپذیرد و معلم باید ظرفیت کافی براي مخالفت با دیدگاههاي خود را داشته باشد. به صورت اجمال در فلسفه ما، حضور در کلاس درس استاد و شنیدن مطلب از او میتواند استعدادهاي شاگرد را به فعلیت برساند، بحث درباره یک مطلب، ایراد و اشکال در حوزههاي علمیه بسیار بوده و در واقع دانشجو اشتیاق داشته اشکالات مرتبط به درس و نه هر اشکالی را مطرح کند و این نشان میداد و با فلسفه، و دیالوگی برخورد می شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید