بخشی از مقاله
چکیده مقاله:
موضوع مقاله عبارت است از تفکر سیستمی. اهداف این مقاله عبارتند از :
-1 آشنایی با مفهوم سیستم و اینکه در واقع فقط یک سیستم وجود دارد و آن جهان هستی است.
-2 بررسی نگرش های مختلف به یک سیستم از دو دیدگاه کلی الف - سیستمهای بسته و باز ب - سیستمهای مکانیکی ، ارگانیکی و اجتماعی و شرح پیامدهای نگرش اجتماعی به یک سیستم
- 3 بررسی مفهوم تفکر ، تفکر سیستمی و اساس و پیش نیاز تفکر سیستمی
- 4 آشنایی با قوانین عمومی تفکر سیستمی .
مطالب ارائه شده نتیجه بررسی و مطالعه مطالب دانشگاهی و مقالات مرتبط با محور عنوان شده می باشد لذا نتیجه ی بررسی در پایان نوشتار با دکر روشی جهت چگونگی استفاده از روش تفکر سیستمی به پایان رسیده است.
تفکر سیستمی چیست ؟
تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی و پدیدههای آن است. این شیوه تفکر، روششناسی مؤثری را برای سیستمهای اجتماعی- فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه میدهد. در تفکر سیستمی، صرفاٌ به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمیشود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز برهمکنش اجزاء و محیط بررسی میشود.
موانع و عواملی سبب میشود انسانها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کلنگر است در حالی که تکیه صرف بر جزءنگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین میبرد. تمرکز بر روی وقایع، و بویژه وقایع ناگهانی، باعث میشود انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است درک نکند. از اینرو، منفینگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید میشود و انسان خیال میکند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالیکه تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.
دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل سادهاندیشانه، به نگرش "صفر و یک" گرفتار میشود. این نگرش براساس پیشفرضها و تصورات قبلی و قیود خودنهادهای است که ذهن را در قالبهای بسته نگه میدارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالیکه بین آنها هیچگونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد.
تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده میشود و بهاین ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر میشود.
-مقدمه:
متاسفانه انسانها امروز، علیرغم داشتن اختیار و آگاهی، به درستی یکدیگر را درک نمیکنند. در بسیاری موارد خود ما، دیگران را به سوءنیت متهم میکنیم که این امر ریشه در سوء فهم دارد و ریشه این سوء مفاهمه را نیز باید در فقدان بنیانهای مشترک برای »ما شدن جست؛ در صورتی که جامعه ما نیازمند »تفاهم« است و تفاهم نیازمند ابزار است، ما باید تلاش کنیم که ابزار مفاهمه تولید کنیم، تا به این وسیله به یکدیگر پیوند بخوریم.
امروز دانش بشر به طور عمده بر مبنای عقل جزءنگر شکل گرفته است و همین مساله قدرت درک بسیاری از مسائل را از او سلب کرده است. همچنین این موضوع »مفاهمه« را نیز مشکل کرده است، به دلیل اینکه با عقل جزءنگر، نمیتوان ابزار مفاهمه تولید کرد.
در این شرایط است که تفکر سیستمی میتواند راه جدیدی پیش روی ما بگشاید.
تفکر سیستمی، فرآیند شناخت مبتنی بر تحلیل - تجزیه - و ترکیب در جهت دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خویش است. این نوع تفکر درصدد فهم کل - سیستم - و اجزای آن، روابط بین اجزاء و کل و روابط بین کل با محیط آن - فراسیستم - است.
از آنجا که رفتار ما ریشه در نظام فکری ما دارد، کسی که دارای تفکر سیستمی است، با موضوعات نیز برخورد سیستمی میکند و در رفتارهای خود به دنبال تشخیص عناصر تشکیلدهنده موضوع و پیوندهای موجود میان این عناصر میگردد. به این ترتیب فردی که سیستمی فکر میکند تنها در جستجوی، مجموعهای از ویژگیهای موضوع نمیگردد؛ بلکه تفکر سیستمی به او کمک میکند به مسائل به صورت جامع و نظاممند نگاه کند.
سازمانهای ما برای تقویت جامعنگری در درون خود نیازمند تفکر سیستمی هستند، به دلیل اینکه تفکر سیستمی به مدیران کمک میکند تا ساختار، الگوها و وقایع را در پیوند با یکدیگر مورد بررسی قرار دهند و تنها به مشاهده وقایع اکتفا نکنند. علیرغم اینکه تفکر سیستمی دارای مزایای متعددی است، اما در بسیاری موارد، افراد نسبت به آن تمایلی ندارند.
این مساله چند دلیل دارد: نخست اینکه انسانها به صورت طبیعی تمایلی به ساختارشکنی ندارند و بیشتر ترجیح میدهند که در ساختارهای ذهنی گذشتهشان باقی بمانند. دوم اینکه جوهره اصلی تفکر سیستمی توجه به روابط و تعاملات است. در تفکر سیستمی استفاده از فکر و ذهن بیش از به کارگیری چشم به عنوان ابزار دیدن، ضرورت دارد. بدین معنا که از طریق چشم و دیدن، تنها یک شیء یا ماده ملاحظه میشود، در حالیکه با ذهن و نگاه کردن، قدرت مشاهده و درک روابط امکانپذیر میشود، بنابراین کسانی که روش تفکر سیستمی را انتخاب میکنند، ملزم به مشاهده مبتنی بر درک هستند و بدیهی است که این کار مستلزم تلاش و کوشش بیشتری است.
باتوجه به گذشت شش دهه از حیات تفکر سیستمی به عنوان رویکردی نظری-کاربردی جای آن دارد که زمینه بالندهسازی و اعتلای این تفکر اثربخش در اداره جامعه و سازمان موردعنایت بیشتر مدیران و تصمیم سازان قرار گیرد.
.تعریف سیستم
تعاریف زیاد و متنوعی برای سیستم ارائه شده است که در زیر به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
- 1 سیستم، مجموعهای از اجزا است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت میکنند.
- 2 سیستم، مجموعهای از اجزای مرتبط است که در راستای دستیابی به ماموریت خاصی، نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده باشد.
- 3 سیستم، مجموعهای است از متغیرها که بوسیله یک ناظر انتخاب شدهاند .این متغیرها ممکن است اجزای یک ماشین پیچیده، یک ارگانیسم و یا یک موسسه اجتماعی باشند.
- 4 سیستم، بخشی از جهان واقعی است که ما انتخاب و آنرا در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسی تغییرات مختلفی که تحت شرایط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد، از بقیه جهان جدا می کنیم.
- 5سیستم، مجموعه ای از دو یا چند عنصراست که سه شرط زیر را داشته باشد:
هر عنصر سیستم بر رفتار و یا ویژگیهای کل سیستم، موثر است.
به عنوان مثال رفتار هر عضو از بدن انسان مانند قلب یا مغز می تواند عملکرد بدن انسان را به عنوان یک کل تحت تاثیر قرار دهد.
بین عنصر سیستم از نظر رفتاری و نوع تاثیر بر کل سیستم، وابستگی متقابل وجود دارد.
یعنی نحوه رفتار هر عنصر و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل سیستم، بستگی به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از سیستم دارد. به عنوان مثال در بدن انسان، نحوه رفتار چشم بستگی به نحوه رفتار مغز دارد. هر زیر مجموعهای از عناصر تشکیل شود، بر رفتار کل سیستم موثر است و این تاثیر بستگی به حداقل یک زیر مجموعه دیگر از سیستم دارد. به عبارت دیگر اجزای یک سیستم چنان به هم مرتبطاند که هیچ زیر گروه مستقلی از آنها نمیتوان تشکیل داد.
با استفاده از تعاریف فوق نتیجه میگیریم که هر سیستم، یک کل است و نمیتوان آنرا به اجزای مستقل تقسیم نمود. زیرا ویژگیهای سیستم، در هیچ یک از اجزا بطور مستقل وجود ندارد. و اگر اجزا سیستم را از هم جدا کنیم، خاصیت خود را از دست میدهند. به عنوان مثال چشم به عنوان جزئی از بدن انسان، اگر از بدن جدا باشد، نخواهد دید.
وقتی سیستم به اجزا مستقلی تقسیم شود، تعامل بین اجزا از بین میرود و سیستم خاصیت و تواناییهای خود را از دست میدهد. اگر اجزا یک موجودیت با یکدیگر تعامل نداشته باشند، تشکیل یک مجموعه میدهند نه یک سیستم.