بخشی از مقاله
چکیده
مشکلات جوامع انسانی و سازمانها روز به روز پیچیدهتر و حل آنها نیازمند تفکر بهتر است. موارد فراوانی وجود دارد که تلاش مدیران و مسئولان برای حل یک مشکل، فقط باعث تسکین آن شده و پس از مدت کوتاهی، وضعیت مانند قبل شده یا منجر به ایجاد مشکلاتی بزرگتر و بدتر گردیده است. رویکرد سیستمی، مدعی ارائه روش برای برخورد اصولیتر با پیچیدگیهای دنیای کنونی است. هدف این نوشتار ارائه مطالبی در زمینه ضرورت تفکر سیستمی در سازمانها است.
چرا که هدف تفکر سیستمی، بهبود درک ما از ارتباط عملکرد هر سازمان با ساختار درونی و سیاستهای عملیاتی آن - و نیز سیاستهای عملیاتی مشتریان، رقبا و تامین کنندگان - است تا از این درک برای طراحی سیاستهای مؤثر اهرمی، استفاده کنیم. البته عناوین مختلفی در این زمینه وجود دارد که از جمله میتوان به رویکرد سیستمی، دینامیک سیستم و تحلیل سیستمها اشاره نمود. گرچه عناوین فوق تفاوتهایی با یکدیگر دارند، اما در بسیاری موارد آنها را به جای یکدیگر نیز به کار میبرند. با این حال در این مطالعهی نظری و موردی ابتدا به مفاهیم مربوط به تفکر سیستمی پرداخته شده و در ادامه با تحلیل مطالعهی موردی در سازمانها سعی بر آن است تا از جنبههای مختلف به موفقیت های این نوع تفکر در سازمان پرداخته شود.
مقدمه
مهمترین دلیل پیدایش نگرش و روش سیستمی - که دانشمندان این رشته نسبت به آن توافق دارند - پیچیدگی هر چه بیشتر مسائل اجتماعی عصر جدید، نارسایی و عدم کارآیی برخوردهای تحلیلی و قطعی با این مسائل است. تفکر سیستمی1، فرآیند شناخت مبتنی بر تجزیه و تحلیل و ترکیب آن در جهت دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع، در محیط پیرامون خویش است. این نوع تفکر درصدد فهم کل سیستم و اجزای آن، روابط بین اجزا و کل و روابط بین کل با محیط آن - فرا سیستم - است. تفکر سیستمی که برخورد سیستمی با موضوعها را در پی دارد، به دنبال تشخیص عناصر تشکیل دهنده موضوع و پیوندهای موجود میان این عناصر است، نه در جستجوی مجموعهای از ویژگیهای موضوع یکی از اصلیترین پیشرفتهای دنیای پیچیده سیستمها، تئوری سیستمها است که کاربرد این تئوری، تجزیه و تحلیل سیستمها نامیده میشود و تفکر سیستمی یکی از ابزارهای تجزیه و تحلیل سیستمها به شمار میرود.
اساساً تفکر سیستمی، روشی برای کمک به افراد جهت مشاهده ی دنیا از چشم اندازی وسیعتر است که شامل ساختارها، الگوها و وقایع است؛ نه تنها اکتفا به مشاهده وقایع. در واقع این نوع مشاهده به تشخیص علل واقعی مسائل کمک میکند - محمدی و همکاران، . - 1389 از نظر پیتر سنگه2 ویژگی مهم تفکر سیستمی در حل مسائل این است که با گسترش دیدگاه فرد نسبت به تعداد بیشتر و بیشتری از تعاملها در یک موضوع مورد مطالعه، آن را در حل انواع مشکلهای بسیار پیچیده بی نهایت موثر میسازد - سنگه، . - 1375 سنگه، تفکر سیستمی را در گستردهترین سطح خود، شامل بخش به نسبت بزرگ و کمابیش نامنظمی از روشها، ابزار و اصولی که تماماً بر رابطه داخلی نیروها تمرکز دارند، می داند و آنها را به عنوان جزیی از یک فرآیند مشترک میبیند - استیون3، . - 1387 در همین راستا، رویکرد سیستمی در حل مسائل تفاوتهای بسیاری با رویکردی تحلیلی دارد.
در بینش تحلیلی، روابط بین اجزای موضوع یا شی مورد مطالعه، رابطهای ساده، خطی و یک طرفه بود که خود ناشی از خواص اجزای تشکیل دهندهی آن است. نتایج حاصل از مطالعه به وسیله این رویکرد بدون در نظر گرفتن اثرات اساسی محیط در رفتار و خواص موضوع مورد مطالعه بود. هر چند روش تحلیلی خواهان کشف دقیق روابط و قوانین است، ولی در سطوح نسبتاً پیچیده، به ویژه علوم انسانی، موفقیت زیادی کسب نکرد.
از این رو، شاید بیراه نباشد اگر بگوئیم که به کارگیری روش تحلیلی در بررسی مسائل پیچیده، همچون پدیدههای حیاتی و اجتماعی، با نارسایی مواجه میشود. بر این اساس و همراه با تحولات اجتماعی جوامع بشری و پیچیدگی بیشتر مسائل و پدیدههای اجتماعی، به تدریج از اوایل قرن بیستم زمینه را برای پیدایش تفکر و رویکرد سیستمی آماده ساخت . - Jambekar, 2001 - در نگرش سیستمی، به جای برخورد تحلیلی با مسائل و موضوعات، برخورد ترکیبی صورت میگیرد. برخورد تحلیلی، به توصیف چگونگی کارکرد یک سیستم میپردازد، در حالی که برخورد سیستمی به فهم و تبیین چرایی عملکرد یک سیستم پاسخ میدهد. - Kogetsidis, 2011 -
به عنوان مثال، نگرش تحلیلی، سرگذشت مبارزات سیاسی و احزاب و چگونگی شکلگیری و عملکرد آنها را توصیف می کند ولی نگرش سیستمی علت و دلیل ناکامی آنها را بیان میکند. در نگرش تحلیلی، روش تغییر این است که کارهای جاری را درست و موثرتر انجام داد، یعنی کارهای جاری را تصحیحی و اصلاح کرد و به اصطلاح کارآیی را افزایش داد ولی در نگرش سیستمی، تاکید بر این است که عملکردها به نحو مطلوب انجام شود و به جای افزایش کارآیی، اثربخشی یک نظام یا سیستم را افزایش دهد. به عنوان مثال ممکن است یک حزب یا گروه سیاسی در همه موارد بدون فوت وقت، اعلامیه و بیانیه سیاسی صادر کند ولی در تحقق اهداف اجتماعی و سیاسی خود موفق نباشد. حال آن که فرد یا گروهی با تشخیص و بیان درست مساله و نیاز جامعه، موفقیت غیرمنتظرهای به دست آورد - مرعشی و همکاران، . - 1388 البته تفکر ترکیبی در تضاد با تفکر تحلیلی نیست در واقع این دو روش مکمل یکدیگرند - صادقی، . - 1385 در شکل شماره یک نیز نشان داده میشود که:
تفکر سیستمی = تفکر ترکیبی + تفکر تحلیلی
- 1 عوامل تفکر سیستمی
نگرش سیستمی، با تاکید بر تعریف درست هدف و رسالت، مانع درست انجام گرفتن کارهای نادرست میشود و به بیانی دیگر، گویای این است که کار غلط را هر چه درستتر انجام دهیم، سرنوشت فاجعه آمیزتری در انتظار خواهد بود؛ زیرا اشتباه در انجام دادن یک کار درست موجب یادگیری و بهبود عملکرد در آینده میشود - افزایش اثربخشی - ، در حالی که اصرار بر انجام دادن درست یک کار نادرست، هر روز ابعاد فاجعه را بیشتر میکند. به عنوان مثال، نظامهای پزشکی و درمانی را در بسیاری از جوامع در نظر بگیرید.
این نظامها، هدف و هزینهی خود را بیشتر در جهت مراقبت از بیمار قرار دادهاند تا مراقبت از سلامت. هزینهی مراقبت از سلامت - بهداشت - بارها کمتر از مریض - درمان - است. نگرش سیستمی بر تشخیص درست رسالت و هدف یک نظام و نیز تعیین و تعریف و عوامل موثر برای تحقق رسالت نظام تاکید دارد و از اصلاحات و بهبودهایی که آثار بلندمدت آنها نامعلوم یا نقض غرض است، گریزان است - خاکسار و همکاران، . - 1390 در جدول شماره 1 نیز تفاوت این دو طیف به صورت جدول مقایسهای آورده شده است.