بخشی از مقاله

چکیده

در نیمه دوم قرن بیستم میلادي، نظریههاي نقديادبیِ جدیدي آشکار شد که تناص یا بینامتنیت، یکی از آنهاست. در حقیقت، تناص، اصطلاحی جدید است که داراي مفاهیمی قدیمی در ادبیات است. این اصطلاح، بهاصطلاحاتی؛ مانند تضمین، تلمیح، اشاره و اقتباس و نیز در زمینه نقدي به سرقات، معارضات و مناقضات، بسیار نزدیک است و بر اساس آن، شاعر یا ادیب، اثر خود را متأثر از کلام دیگران، خلق می کند.

کلام الهی و حدیث نبوي از جمله منابع ارزشمند و والایی است که هموارهاثار شاعران و نویسندگان مسلمان متأثر از آن بودهاست. محوي، شاعر کردزبان نیز از این تناص قرآنی و حدیثی بی بهره نبودهاست. نگارندگان این مقاله با هدف معرفی این شاعر کردزبان و نشان دادن چگونگی بهرهگیري او از این تناص، به بررسی دیوان او پرداختند. نتایج بررسی، حاکی از بهره گیري فراوان او از این معارف الهی و انسانی است؛ همچنین نشان می دهد که وي از این تأثیرپذیري، هم قصد تأکید بر گفته خود را داشته و هم احترامی که براي کلام الهی و حدیث نبوي قائل بودهاو را بر آن داشتهاست کهابیات خود را در پرتو آنها متبرك و مزین گرداند.

مقدمه

قرآن، کتاب دینی و اعتقادنامه همه مسلمانان جهان است. این کتاب حکمت و هدایت، به تعالی انسانها از خاك تا افلاك، نظر دارد و آدمیزادگان را از مغاك شهوات پست حیوانی بهاوج افلاك و سفرهاي علوي و آسمانی میرساند. کتابی که با گذشت هزار و چهار صد سال، با زندگی آنان عجین شده و گویی با رگ و پوست و خون آنان در هم آمیختهاست؛ لذا خواندن، درك مفاهیم و آموزش این کتاب بزرگ به منزله زیستن و حیات دوبارة ما با قرآن است.

ادبیات در پرتو قرآن کریم به زیباترین شکل ممکن تعالی یافتهاست. از آنجا که قرآن کریم، معیار فصاحت و بلاغت است، ادیبان و شاعران از دیرباز در آثار خویش بهایات آن، توجه داشته و از آن بهرهها بردهاند. آنان کوشیدهاند با استفادهاز الفاظ سحرآمیز و معانی والاي آن، توانایی خود را در بکارگیري الفاظ و مضامین نشان دهند و نیز با استشهاد بهایات آن، تأثیر سخن خود را فزونی بخشند؛ همچنین در پناه قداست و حرمت کلامربانی، حلاوت اندیشههاي خود را صدچندان کنند و ارجمندتر و پذیرفتنیتر نمایند.

»بکارگیري و بازخوانی قرآن کریم در متون شعري یعنی اعطاي مصداق بودن به شعر و بالا بردن ارزش آن به خاطر قداست و اعجاز قرآن کریم« - جربوع، » . - 134 :2002با نگاهی گذرا بهاثار ادیبان و شاعران؛ بخصوص آنان که مسلمانند، درمییابیم که بسیاري از تعبیرات، اشارات و استدلالهاي آنها، ملهم از کتاب مبین است

مختصري از زندگی شاعر

حاج ملامحمد، متخلص به محوي، فرزند شیخ عثمان بالخی، مردي دانشمند، عارف و شاعري توانا از نواحی سلیمانیه بودهاست که »به روایتی در سال 1830م1246/ه. متولد شد« - احمدي، . - 382 :1395 علوم و طریقت را از پدرش که مرید سراج الدین بود، فراگرفت. او در روز جمعه پنجم رمضان سال 1327 ه. ق در سن 75 سالگی وفات کرد و در خانقاه خود دفن شد. او به فارسی، کردي، ترکی و عربی شعر سروده و دیوان کردي او در سال 1341 ق در سلیمانیه چاپ شده است

تناص - بینامتنی -

تناص یکی از مباحث نقدي است که در متون ادبی، فراوان بهان اشاره شدهاست و آرا و نظرات ناقدان، در مورد آن متفاوت است. گروهی از ناقدان، آن را یک نوع فقر از جانب نویسنده و گروهی دیگر، آن را سرقت از سایر نویسندگان دانستهاند. علیرغم این نظرات متفاوت، مفهوم تناص در ادب عربی، رواج و گسترش یافتهاست.

بسیاري از ناقدان و پژوهشگران معاصر عرب معتقدند که تناص در ادب قدیم عرب نیز وجود داشتهاست؛ در واقع این اصطلاح، بهاصطلاحاتی؛ مانند تضمین، تلمیح، اشاره و اقتباس و نیز در زمینه نقدي به سرقات، معارضات و مناقضات بسیار نزدیک است ؛ اگرچه این اصطلاح به طور آشکار در آثار و نوشتههاي برجاماندهاز قدماي عرب به کار برده نشده؛ اما در کتابهاي قدیمی و در میان نقاد قدیم عرب با عناوین دیگري کاربرد داشتهاست؛ چنآنکه در نقد قدیم آمدهاست؛ »اقتباس آن است که کلام، چیزي از قرآن یا حدیث در بر داشته باشد و یا »شاعر یا ادیب، شعر یا نثر خویش را با کلامی از دیگري، به قصد کمک به تأکید معناي مورد نظر خویش به کار گیرد«

محمد بنیس، معتقد است که شعر قدیم عرب، به خاطر وجود ارتباط میان متون، رشد و تعالی یافتهاست و در این زمینه، مقدمه طللی را مثال زده و گفتهاست که سنتشعريِ وقوف بر اطلال و دمن و گریستن بر آنها،سببِ ایجاد یک افق گسترده در ورود قصاید شاعران به یک فضاي مشترك گشتهاست - ر. ك: بنیس، . - 182 :1979 شعر امرؤالقیس کندي نیز به خوبی تأثیرپذیري شاعران از یکدیگر را نشان می دهد و نیز اینکه گریستن بر اطلال و دمن محبوب در واقع کاري تکراري در میان شاعران بودهاست:

ناقدان قدیم ادب عربی به پدیدة تداخل بین متون، اهتمام خاصی داشته اند و بیشترین توجه را به بهرهگیري از قرآن کریم و احادیث داشته اند

در اواخر قرن بیستم - دهه هفتاد میلادي - ناقدان مغربی و لبنانی؛ مانند: محمد مفتاح، سعید یقطین، محمد بنیس،بشیر القمري، سامی سویدان و صبري حافظ، توجه خاصی بهاین مسئله داشتند

 تناص و ریشه آن - نصص - در فرهنگ عربی داراي معانی متفاوتی بامعنايِمتداولِ آن در فرهنگ غربی است.

تناص بر وزن تفاعل است که بر مشارکت و تداخل دلالت دارد و در اصطلاح، یعنی اینکه »متنی پیشین در متنی جدید داخل شود ؛ به عبارتی، تناص عبارت است از: »رويدادن رابطه تفاعلی بین متن پیشین و متن حاضر براي تولید متن لاحق - آتی - ؛ همچنین »تناص در اصطلاح یعنی اینکه چند متن در متنی دیگر، بدون در نظر گرفتن زمان و مکان، داخل شوند«

اصطلاح تناص یا بینامتنی، ترجمه مصطلح غربی «intersexuality» به معنی اندیشهانتقالِ معنی یا لفظ یا هر دو از یک متن به متنی دیگر و یا ارتباط متنی با متن یا متون دیگر میباشد

میتوان گفت تمام ناقدان بر این امر اتفاق نظر دارند که هسته اولیه تناص، نزد صورتگرایان روسی شکل گرفته و از نظرات آنان بوده که راه را بر ظهور یک اصطلاح جدید گشودهاست. اولین کسی که در این راه گام نهاد، شکلوفسکی بود که نقش اعمال هنري را در ظهور یک عمل هنري جدید دریافت. وي میگوید: »همانا یک عمل هنري در ارتباط خود با اعمال هنري دیگر و با استناد و توجه به روابطی که مابین آنهاست، درك میشود

صفوي - 1276 :1376 - نیز معتقد است کهاین اصطلاح را نخستین بار صورتگرایان روسی، بهویژه ویکتور اشکلوفسکی، در مقالهی »هنر به مثابه تمهید« متأثر از منطق کلمه یا منطق گفتوگویی باختین مطرح کردند. بین پژوهشگران در مورد ارجاع مفهوم تناص به »میخائیل باختین« اتفاق نظر وجود دارد که وي پدیدة تناص را معرفی کرد؛ اما بدون اینکهاین اصطلاح یا هر کلمه روسی را که معادل آن باشد، به کار ببرد؛ وي اصطلاح »ایدیولوجیم« را نخست در سال 1929م. با نام مستعار »مدودف« و سال بعد با نام حقیقی خود به کار گرفت که زیاد مورد توجه قرار نگرفت

ناقدان غربی بر این امر اتفاق نظر دارند که اصطلاح »تناص« را نخستین بار ناقد بلغاري »ژولیا کریستوا« به کار بردهاست: »ما در حقیقت جهت حل یک راز ساده میکوشیم و آن این است کهاصطلاح تناص مربوط به باختین نیست و شایسته است کهان را به کریستوا نسبت دهیم«

مکاریک - 72 :1385 - نیز گفتهاست: »اصطلاح بینامتنیت، ابتدا توسط ژولیا کریستوا در اواخر دهه شصت میلادي و پس از بررسی آرا و افکار باختین مطرح شد» .«به تعبیرکریستوا، بینامتنی گفتگویی میان متون و فصل مشترك سطوح مربوط بهان است. هر متنی مجموعه معرق کاري شدة نقل هاست؛ هر متنی دگرگون شدة متن دیگر است«

اصطلاح مورد نظر کریستوا با قبول و موافقت فراوانی روبرو شدهاست »میشیل اریفی، تزوتان تودوروف، جرارد ژنت و میشل ریفاتر این کلمه را به کار برده اند ؛ اما در ادبیات عرب، این اصطلاح، معادل هاي دیگري داشته که در قدیم وجود داشتهاست و این اصطلاح جدید است: »تناص یک اصطلاح نقدي جدید است که نقد معاصر عربی تا اواخر قرن بیستم آن را نمیشناخت ؛ همچنین، ناقد معاصر عرب، میگوید: »تناص یک چک جدید براي یک عملیات قدیمی است؛ اگرچه وجوهانها متفاوت است

محمد مفتاح - 123 :1997 - نیز معتقد است که »نمیتوان متنی را تصور کرد که خالق آن، بدون هیچ پیشزمینهاي آن را نوشته باشد یا از هرگونه رابطهاي با متنهاي دیگر، دور و متن را از صفر شروع کرده باشد؛ زیرا انسان نمیتواند خود را از قید محدوده و وضعیت زمانی و مکانی آزاد سازد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید