بخشی از مقاله

چکیده

در فرآیند مشارکت سپردهگذار منابع میدهد و مجری آن را با آورده خود درهم میآمیزد و اقدام به اجرای طرح میکند و سپس منافع مورد مشارکت بین طرفین تقسیم میگردد. تسهیم سود حاصل از عملیات مشارکت بین سپردهگذار و مجری یکی از مسائل مهم در مشارکت بانکی است. عملیات مشارکت در مفهوم اقتصادی آن خود یک نوع فرآیند تولید ارزش افزوده است.در این مقاله ابتدا نحوه توزیع منافع فعالیت اقتصادی از منظر مکاتب مختلف اقتصادی نظیر فیزیوکراتها، مارکس، مرکانتیلیست ها و اقتصاددانان کلاسیک را بررسی می کنیم. سپس با توسعه و تعمیم نظریات اقتصاد نئوکلاسیک و مشخصا نظریه اولر در مورد توابع تولید همگن روش تسهیم سود مشارکت را ارائه مینمائیم.

طبق قضیه اولر هرکدام از صاحبان عوامل تولید کار - مجری - و سرمایه - سپردهگذار - ارزش بازدهی نهائی خود را دریافت خواهند کرد و کل مشارکت تسهیم می شود.برای تسهیل انجام عملیات، مباحث ریاضی ارائه شده ساده سازی شده و روش عملیاتی حسابداری تسهیم ارائه میشود. وقتی اقساط در محاسبات وارد میشود در شیوه های متعارف تقسیط به گونهای نرخ بهره وارد می شود که این امر در بانکداری بدون ربا قابل قبول نیست. لذا باید راه حلی منطقی و غیرربوی برای این تسهیم طراحی نمود. لذا در قسمت بعد به موضوع محاسبه اقساط در حالت های مختلف اجاره و مشارکت در طرحهای پایانپذیر و پایانناپذیر پرداخته و راه حل عملیاتی آن ارائه میشود.

کلیدواژه: مشارکت، تسهیم سود، بانکداری اسلامی، بانکداری بدون ربا، بانکداری راستین 

مقدمه

در فرآیند مشارکت سپردهگذار منابع میدهد و مجری آن را با آورده خود درهم میآمیزد و اقدام به اجرای طرح میکند و سپس منافع مورد مشارکت بین طرفین تقسیم میگردد. تسهیم سود حاصل از عملیات مشارکت بین سپردهگذار و مجری یکی از مسائل مهم در مشارکت و بالاخص مشارکت بانکی است. به شکل سنتی این تسهیم بین دو طرف - سپردهگذار و مجری - بر اساس توافق یا الزامات مقرراتی بانک اتفاق میافتد ولی در طرحهای مشارکت مالی واقعی نمی توان اتخاذ تصمیم درباره نسبت های تسهیم را به بانک ارجاع کرد و لذا لازم است تا قاعدهای مشخص برای تسهیم تدوین نمود.با توجه به اینکه روش تسهیم در این مقاله این روش براساس عملیات بانکداری مشارکت در سود و زیان راستین2 طرح گردیده لذا از اصطلاحاتی که در بانکداری راستین تعریف شدهاند استفاده مینمائیم.3قبل از ورود به این بحث باید به این نکته توجه کرد که عملیات مشارکت در مفهوم اقتصادی آن خود یک نوع فرآیند تولید ارزش افزوده است و در قالب تعاریف حسابداری ملی نیز در عداد تولید فیزیکی کالا و خدمت قرار میگیرد.

توزیع منافع فعالیت اقتصادی از منظر مکاتب مختلف اقتصادی

نگاه مکاتب مختلف4 به ارزش کار در طی تاریخ متفاوت بوده و افراد مختلف منشاء ایجاد ارزش را متفاوت میدانستند. در مکاتب مختلف طیف این قضاوت آنقدر وسیع است که عدهای کارگر را مولد ارزش ندانسته و برخی دیگر نیروی کار را تنها عامل مولد ارزش برشمردهاند.فیزیوکراتها نخستین کسانی بودند که در زمینه منشأ »ارزش اضافه« بحث نموده و آن را از مبادله به تولید آوردند.5 در نگاه آنها ارزش در قالب اشیاء ملموس مادی و به معنی »ارزش استفاده« قرار میگرفت و نه ارزش مبادله. لذا مفهوم ارزش اضافه تنها بشکل مازاد ارزش استفاده های تولید شده بر ارزش استفاده های به مصرف رسیده در فرآیند تولید مطرح بود که محصول خالص نامیده میشد، که تنها در بخش کشاورزی قابل حصول است. به زعم فیزیوکراتها در صنعت صرفاً شکل مواد است که تغییر مییابد و محصول اضافهای یا به عبارت دیگر ارزش اضافهای تولید نمیگردد و تنها کشاورز است که میتواند محصولی افزون بر مصرف خود تولید کند.6

و لذا این محصول خالص، همان بهره مالکانه و سهمی است که به مالک زمین میرسد.در ادبیات مارکسیستی، »نظریه ارزش7« به این معنی مطرح میگردد که ارزش کالا را مقدار کار اجتماعی بکار برده شده در آن تعیین میکند، و کارگر نیز در صحنه رقابت، باید علاوه بر تولید ارزش اضافه مطلق ارزش اضافه نسبی نیز تولید نماید. برای تولید ارزش اضافه نسبی باید ارزش فردی کالایش پائینتر از ارزش اجتماعی جاری آن در بازار باشد تا او با فروش آن به قیمتی بالاتر از ارزش فردی و پائین تر از ارزش اجتماعی آن، ارزش اضافه نسبی نیز بدست آورد. تولید ارزش اضافه مطلق، بروز مادی بکارگیری سرمایه توسط کارگر است.8 اگر کل فرآیند تولید را از سمت محصول، مد نظر قرار دهیم، به زعم مارکس وسایل و تجهیزات کار و موضوع آن وسایل تولید را تشکیل میدهند، و خود کار است که نهاتاًی مولد ارزش است.

کار تا آنجا که یک فرآیند فردی تلقی می شود، یک کارگر همه کارکردهائیکه بعداً به شکل محصول متجلی میشود را در خود جمع دارد، و انسان به تنهایی نمیتواند بر طبیعت مسلط شود و طبیعت را طبق نظر فیزیوکراتها ملزم به تولید محصول نماید. و لذا محصول کار از محصول مستقیم یک فرد تبدیل به محصول مشترک کارگران میشود. به زعم مارکس، مفهوم تولید کاپیتالیستیصرفاً تولید کالا نیست، بلکه ماهتاًی تولید ارزش اضافه است. کارگر نه برای خود بلکه برای صاحب سرمایه و افزایش سرمایه وی تولید میکند و فقط تولید نمیکند، بلکه ارزش اضافه هم تولید می کند.در نظر ریکاردو ارزش اضافه جزء ذاتی و لاینفک تولید کاپیتالیستی است. او علت وجودی ارزش اضافه را نمیجوید بلکه در پی یافتن علتی است که مقدار این ارزش را تعیین میکند. مرکانتالیست ها مازاد قیمت یک محصول بر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید