بخشی از مقاله
چکیده:
با توجه به دنیاي رقابتی امروزه در صنایع مختلف، فرآیند انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش به منظور دستیابی به محصول با کیفیت بالا و رضایت مشتري از اهمیت بسیار بالایی در مدیریت موثر شبکه زنجیره تأمین برخوردار میباشد. در فرایند انتخاب تأمینکننده عوامل کمی و کیفی باید به یک میزان در نظر گرفته شوند. در این مطالعه توسعه یک مدل برنامه ریزي آرمانی با رویکرد تصمیمگیري چند معیاره با ابزار فرآیند تحلیل شبکه و با استفاده از مفهوم گسترش عملکرد کیفیت فازي روشی جدید در رتبهبندي، انتخاب و تخصیص سفارش به تأمینکنندگان ارائه شده است و همچنین در انتها کاربرد مدل پیشنهادي در صنعت خودروسازي نشان داده شده است.
کلمات کلیدي: گسترش عملکرد کیفیت - QFD - ؛ فرآیند تحلیل شبکه - ANP - ؛ برنامه ریزي آرمانی؛ انتخاب تأمینکننده.
.1 مقدمه
در دنیاي رقابتی شدید امروز که با انتظار بالاي مشتري از کیفیت محصولات و زمان کوتاه فرآیند تولید تعریف شده است، شرکتها موظف هستند که از هر موقعیتی براي بهینه سازي کسب و کار خود بهره ببرند. عملکرد تأمینکننده نقش کلیدي در قیمت، کیفیت، تحویل به موقع و سرویس دهی در دستیابی به اهداف زنجیرهتأمین دارد. انتخاب تأمینکننده یک مسئله تصمیمگیري چند معیاره بسیار مهم میباشد. در عمل تصمیمگیري در انتخاب تأمینکننده شامل درجه بالایی از ابهام میباشد و تئوري فازي یکی از موثر ترین ابزارها جهت مواجه با این عدم اطمینان و ابهام است. با توجه به وجود این مسائل، در این مطالعه توسعه یک مدل برنامهریزي آرمانی با رویکرد تصمیمگیري چند معیاره با ابزار فرآیند تحلیل شبکه1 و با استفاده از مفهوم گسترش عملکرد کیفیت فازي2 در رتبهبندي، انتخاب و تخصیص سفارش به تأمینکنندگان ارائه شده است.
QFD یک رویکرد مبتنی بر مشتري است که یک ابزار مفید براي سازمانها به منظور طراحی محصولات و ارائه خدمات خود، به حساب میآید. تاکنون مطالعات فراوانی بر مبناي تکنیکهاي تصمیمگیري با معیارهاي چندگانه در انتخاب تأمینکننده صورت گرفته است و حتی برخی از این تکنیکها در تلفیق با QFD بودهاند اما نویسندگان کمی از مدل QFD فازي به منظور انتخاب تأمینکننده بهره بردهاند و این خلاء تحقیقاتی موجب شد که در این مطالعه با توسعه یک مدل برنامهریزي آرمانی مبتنی بر QFD فازي و با استفاده از ابزار ANP که یک رویکرد سیستماتیک و یکی از ابزارهاي تصمیمگیري میباشد، سعی شده در بحث رتبه بندي و انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش یک مدل ابتکاري و نوین ارائه شود تا بتواند در این مقوله تابلو راهنماي جامع تري به منظور تبیین این متدولوژي در اختیار صنعت قرار دهد.
در ادامه این تحقیق به بررسی پژوهشها و مطالعات گذشته مشابه با موضوع مورد بحث پرداخته شده، در گام بعدي ابزارهاي مورد استفاده در تحقیق تشریح میشوند. در ادامه نتایج کار تحقیقی ارائه شده و آمار و ارقام به دست آمده ارائه خواهد شد و نتایج تجزیه و تحلیل میگردند و در قسمت نتیجه گیري سعی شده با دادن تارنماي کلی از روش انجام بهینه این شیوه دید خواننده را در بهتر انجام دادن این شیوه روشن شده باشد.
.2 مرور ادبیات
.1,2 مدیریت زنجیرهي تأمین
مدیریت زنجیرهي تأمین تمامی فعالیتهاي زنجیرهي تأمین را با هم هماهنگ میکند و همهي فعالیتهاي لازم در زنجیرهي تأمین را در یک راستا برنامهریزي میکند. این واژه نخستین بار توسط دو محقق به نامهاي اولیور و وبر3 در سال 1982 ارائه شد .[1] در یک دید کلی، زنجیرهي تأمین شبکهاي از سازمانها میباشد که در فعالیتهاي متنوعی از تأمین مواد خام گرفته تا تولید و تحویل محصول نهایی به مشتریان نهایی، مشارکت میکنند ، شکل 1 یک شبکهي زنجیرهي تأمین از ابتدا تا انتهاي زنجیره را نشان میدهد.
.2,2 برنامه ریزي آرمانی:
در یک مسئله برنامهریزي خطی، میتوان اهداف سازمان را در قالب یک هدف عمده مثلاً حداکثر کردن کل سود و یا حداقل کردن کل هزینهها، خلاصه نمود. اما در دنیاي واقعیات همیشه چنین نیست. یکی از روشهاي مهم در تصمیمگیري چند هدفه، برنامهریزي آرمانی میباشد که اولین بار در سال 1960 توسط چارلز و کوپر مطرح گردید. در برنامهریزي آرمانی راه حرکت همزمان به سوي چندین هدف - حتی متضاد با هم - مهیا میگردد.
.3,2 گسترش عملکرد کیفیت
مفهوم پایه اي و اساس QFD تبدیل صداي مشتري به ویژگیهاي فنی و پس از آن به ویژگیهاي قطعات، برنامههاي فرآیند و الزامات تولید میباشد. پریانی و همکاران در سال 2010 با استفاده از تکنیک QFD صداي مشتري را شناسایی و به مشخصات و خدمات مهندسی تبدیل کردند QFD .[2] عموما نیازمند چهار ماتریس می باشد که هر کدام مربوط به یک مرحله از سیکل توسعه محصولات است. این مراحل عمدتا متشکل از ماتریسهاي برنامهریزي محصول، توسعه قطعات، فرآیند برنامهریزي و برنامهریزي تولید/عملیات میباشد که به آن خانهي کیفیت میگویند. کارساك و درسان در سال 2015 رابطه بین نیازهاي تأمین کننده و کالاهاي خریداري شده را با استفاده از HOQ توضیح دادند و در ادامه آنها وزن و رتبه بندي تأمین کننده را با استفاده از HOQ و تئوري فازي محاسبه کردند .[3] در شکل 2 عناصر مختلف HOQ نشان داده شده است:
1. نیازهاي مشتري یا صداي مشتري - WHATs -
2. ویژگیهاي مهندسی یا الزامات طراحی - HOWs -
3. درجه اهمیت نیازهاي مشتري
4. رابطه میان نیازهاي مشتري و مشخصات فنی
5. ماتریس ارزیابی رقبا
6. ماتریس همبستگی میان ویژگیهاي مهندسی
7. ماتریس مشخصات فنی اولویت بندي شده
ساعتی در سال 1996 روشی را براي تصمیمگیري چند معیاره ارائه کرده است که این روش به اختصار فرآیند تحلیل شبکه یا Analytic Network Process نامیده شده و هدف از ارائه آن ساختن مدلی می باشد که از طریق آن بتوان مسائل پیچیده تصمیمگیري چند معیاره را به صورت اجزاءکوچکتر تجزیه نمود و به واسطه مقدار دهی معقولانه به اجزاء ساده تر و سپس ادغام این مقادیر تصمیم گیرينهایی را انجام داد. ANP یک تئوري ریاضی است که به طور سیستماتیک با انواع وابستگیها سر و کار داشته و به طور موفقیتآمیزي در زمینه هاي گوناگون به کار گرفته شده است.
.5,2 مطالعات پیشین
بابایی و عمرانی در سال 1394 از رویکرد بهینهسازي استوار در مقاله خود به منظور بهینه سازي مدل چندهدفه ارائه شده براي انتخاب تأمینکننده استفاده کردند. در این مقاله یک مدل خطی چندهدفه جهت انتخاب تأمینکننده بر اساس بهینهسازي استوار توسعه دادهشده تا بر ابهام اطلاعات غلبه کند. .[5] فیروز آبادي و خداوردي - 1391 - به انتخاب و رتبهبندي تأمینکنندگان قطعات در صنعت خودرو با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی پرداختهاند. در فرایند تحلیل سلسله مراتبی انتخاب تأمینکننده، اوزان معیارها با کمک AHP گروهی مشخصشده است. ماتریس مقایسات زوجی نیز توسط کارشناسان خبره تکمیل و میانگین هندسی پاسخها گرفتهشده است.
در این مقاله چهار معیار توانایی تولید، کیفیت قطعه، قیمت و زمان تحویل در نظر گرفتهشده است.[6] بابار و امین - 2018 - یک مدل ریاضی جهت انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش را در یک شرکت نوشابه سازي با توجه به معیارهاي زیست محیطی توسعه دادهاند. آنها به دلیل وجود ابهام و مدیریت عدم قطعیتها از اعداد فازي ذوزنقه اي کمک گرفتهاند و از یک مدل دو فازي شامل یک QFD فازي دو مرحلهاي و یک مدل ریاضی چند هدفه تصادفی استفاده کردهاند .[4] یزدانی و همکاران - 2017 - یک ماتریس ارتباطی بین برخی از معیارها و الزامات مشتري براي پیدا کردن ارتباط بین آنها با استفاده از QFD ایجاد کردهاند .[7] فرانسیسکو و کارپینتی - 2016 - معیارهاي انتخاب تأمینکننده که با استفاده از اصطلاحات زبانی براي تعیین اهمیت الزامات داده شده بدست آمده را با استفاده از QFD فازي وزن دادند. آنها از این رویکرد در صنعت خودرو استفاده کردهاند Kumar&Rahman
.[8] در سال 2016 براي ایجاد یک زنجیره تأمین بهبودیافته پایدار، از AHP فازي یکپارچه و روش فازي برنامهریزي خطی چند هدفه براي تخصیص سفارش در میان تأمینکننده استفاده نمودهاند. AHP فازي براي توزین عوامل مختلف از جمله کیفیت، زمان، هزینه، مصرف انرژي، به حداقل رساندن ضایعات، توزیع، و مسئولیتهاي اجتماعی و وزن عوامل براي توسعه برنامهریزي خطی در نظر گرفته شده است. تقاضا به عنوان یک متغیر فازي در این مدل در نظر گرفته شده است Efendigil .[9] و همکاران - 2013 - به منظور انتخاب بهینه لجستیک طرف سوم رویکرد تلفیقی از ترکیب AHP فازي و شبکههاي عصبی مصنوعی ارائه کردهاند. آنها در فرایند تصمیمگیري 12 فاکتور را در نظر گرفتهاند که عبارتاند از: تحویل بهموقع، نرخ انباشتن، کیفیت سرویس، هزینه عملیات واحد، ظرفیت مصرفی، کل زمان فرایند سفارش، شاخص انعطافپذیري سیستم، سطح تلفیق، ترقی در سیستم بازار، تحقیق و توسعه، هزینههاي محیطی و رضایت مشتري - 2012 - Rizzi & Bottani .[10] رویکرد TOPSIS فازي را بهمنظور رتبهبندي و انتخاب بهترین لجستیک طرف سوم به کار گرفتهاند. آنها در رویکرد پیشنهادي از 9 معیار استفاده کردهاند که این معیارها عبارتاند از سازگاري، پایداري مالی، انعطافپذیري خدمات، عملکرد، قیمت، تجهیزات فیزیکی و اطلاعات سیستمی، کیفیت، سیاستهاي استراتژیک و اعتبار و شایستگی Wang&Hsu .[11]
در سال 2010 یک مدل برنامهریزي عدد صحیح براي طراحی شبکه لجستیک حلقه بسته که شامل تأمینکنندگان، کارخانههاي تولیدي، مراکز توزیع و مراکز اسقاط میباشد، ارائه دادند. تابع هدف این مدل کمینه سازي هزینه شبکه لجستیک است که شامل هزینه ثابت تأسیس تسهیلات، هزینه حمل ونقل مواد و هزینه پردازش در تسهیلات میباشد. همچنین الگوریتمی ژنتیک بر مبناي درخت فراگیر با استفاده از نمایش کدگذاري تعیین کننده براي این مدل توسعه داده [12] باتاچاریا و همکاران - 2010 - مدل AHP را با QFD به منظور رتبهبندي و سپس انتخاب تأمینکننده مناسب تحت محیط چند معیاره متضاد ادغام نمودهاند .[13] امین و رزمی - 2009 - یک مدل تصمیمگیري دو فازي براي مدیریت تأمینکننده ارائه دادند که شامل انتخاب تأمینکننده، ارزیابی و توسعه آن میباشد. در فاز اول، مدل QFD با یک مدل کمی براي انتخاب ارائهدهندگان خدمات اینترنت ادغام شده و در فاز دوم، سرویس دهنده خدمات اینترنت انتخاب شده و از دیدگاه مشتري، عملکرد و رقابت ارزیابی شده است .[14]
در برخی از مطالعهها نیز محققان بر روي استفاده فازي و تکنیکهاي تصمیمگیري مانند برنامهریزي آرمانی، خطی و برنامهریزي عدد صحیح مختلط براي فرآیند انتخاب بهترین تأمینکننده تمرکز کردهاند. دویري و همکاران - 2016 - تکنیک AHP را در صنعت خودرو پیادهسازي کردهاند و یک مدل تصمیمگیري براي مشکل انتخاب تأمینکننده ارائه دادهاند .[9] نظري شیرکوهی و همکاران - 2013 - یک مدل برنامهریزي خطی چند هدفه بر اساس یک رویکرد دو مرحلهاي فازي را توسعه دادند. این مدل تابع هدف چندگانهاي مانند حداقل کردن هزینه، نرخ خرابی و تاکید بر حذف تداخل مشاغل دارد.[15]
لانگ و همکاران - 2009 - فرآیند تحلیل شبکه - ANP - و انتگرال چوکوئت را با هم براي ارزیابی استراتژي مدیریت زنجیره تأمین ادغام کردهاند .[16] دمیتراس و ازدن - 2008 - عوامل ملموس و غیر ملموس را در نظر گرفتند و از یک برنامهریزي خطی مختلط عددي چند هدفه و فرآیند تحلیل شبکه - ANP - استفاده کردند تا بهترین تأمینکننده را پیدا کنند و کل ارزش خرید را افزایش دهند .[17] چان و کومار - 2007 - یک متدولوژي AHP فازي براي انتخاب مناسبترین تأمینکننده در سطح جهانی براي یک شرکت تولیدي معرفی کردند .[18] گنسر و گورپینار - 2007 - فرآیند انتخاب تأمینکننده را به عنوان یک مسئله تصمیمگیري چند معیاره در نظر گرفتند و با ارائه مدلی با هدف استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل شبکه - ANP - به بررسی رابطه میان معیارهاي انتخاب