بخشی از مقاله

توسعه ی حرفه ای معلمان: استلزامات، زمینه ها، راهبردها و عوامل

چکیده

یکی از مهمترین ارکانی که هر نظام آموزش و پرورش بر پایه آن استوار است، معلم می باشد. معلمین در این نظام به عنوان هدایت کننده و سازمان دهنده سایر عوامل در جهت پرورش دانش آموزان برای زندگی و فعالیت ها در جامعه به شمار می آیند. امروزه تمام ملل متمدن معتقدند که »وحدت ملی و پیشرفت کشور منوط به داشتن معلم لایق است.حفظ تمدن و آثار علمی و ادبی و امید به ترقی وابسته به تربیت صحیح است و تربیت صحیح بدون آموزگار لایق صورت نمی گیرد« از این رو معلم باید به کیفیت ها و قابلیت هایی مجهز گردد تا از عهده انجام این مقصود برآید.همگامی و همراهی با تغییر و افزایش روز افزون اطلاعات و دانش ها مستلزم توجه چشم گیر و برنامه ریزی های متمرکزی برای افزایش کیفیت کار معلمان است.


کمیسیون بین المللی آموزش و پرورش برای قرن بیست و یکم تصریح می کند هیچ اصلاحی نمی تواند بدون همکاری و مشارکت فعال معلمان، موفق شود. به همین دلیل در عصر دانایی محور قرن بیستم، با توجه به اهمیت، جایگاه و نقش معلم در تعلیم و تربیت، جامعه موفق در عرصه های مختلف را جامعه معلم سالار می داند. در همین راستا پیاژه معتقد است که زیباترین اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد با شکست روبرو خواهد شد.. بهبود کیفیت آموزشی و داشتن معلمان واجد شرایط در سال های اخیر در سراسر جهان مورد تاکید قرار گرفته است.بطوریکه در گزارش موسسه بین المللی برنامه ریزی آموزشی بسیاری از کشورها به منظور بهبود کیفیت آموزشی مهم ترین اقدام آموزش و پرورش خود را بر تربیت معلمان حرفه ای قرار داده اند. در واقع هر کشوری که معلمان حرفه ای تر و شایسته تری داشته باشد آموزش و پرورش کارآمد تر و با کیفیت تر خواهد داشت.

کلمات کلیدی: توسعه حرفه ای معلم، زمینه ها، عوامل، راهبردها


.1 مقدمه

انسان عامل آفرینندگی توسعه و هم هدف توسعه است و نهاد آموزش و پرورش یکی از ارکان مهم توسعه جوامع بشری است. آموزش و پرورش کلید فتح آینده است و از دیرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بود که انسانهای فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه فردا آماده سازد. بنابراین ضرورت دارد سیاست گذاران و برنامهریزان آموزشی، مسئولان آموزش و پرورش و معلمان مقتضیات زندگی فرد را بشناسند تا بتوانند آمادگی، دانش و بینش و مهارت لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا بنحو مطلوب پرورش دهند.

1

در نظام آموزشی کارآمد، اجزاء و عناصر مختلف اعم از برنامه و مواد درسی، یادگیرندهها، معلم، وسایل آموزشی، فضا و تجهیزات، بودجه و اعتبارات با یکدیگر تأثیر متقابل دارند تا دستیابی به هدف های مورد انتظار را امکانپذیر سازند. علاوه بر این لازم است هر یک از اجزا به تنهایی نیز از کیفیت و کارآمدی لازم برخوردار باشند. در این میان »معلم« مهمترین نقش را در فراهم سازی شرایط مناسب برای فعالیت های یادگیری ایفا مینماید و ضروری است صلاحیتهای لازم را برای انجام چنین نقشی در نظام آموزشی دارا باشد(ملکی، .(1381

نیمه دوم قرن بیستم شاهد تغییراتی وسیع در مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطوح جهانی و بومی بوده است. این تغییرات، ابداع روش های نوآورانه و متنوع را در تمام بخش های آموزشی ایجاد کرده است. شهروند فعلی نسبت به گذشته، به حقوق فردی و اجتماعی خود بیشتر واقف گشته و سطح مطالباتش افزایش یافته است. این افزایش ضرورت ارتقای کمی و کیفی آموزش و تحول در برنامه های درسی به منظور تأمین انتظارات شهروندان را ایجاب می کند .به همین دلیل، سیاستگذاران و برنامه ریزان آموزشی، نقش تعیین کننده ای در این ارتقاء و به سبب آن تأمین و تضمین حقوق فردی و اجتماعی افراد ایفا می کنند.بنابراین، نظام آموزشی نیازمند جلب مشارکت افراد مؤثر در برنامه ریزی درسی و تبیین چگونگی مشارکت آنها است.

میزان مشارکت معلمان در فرآیند برنامه ریزی درسی، ارتباط نزدیکی با صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای معلمان دارد. هر میزان معلمان از صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای بیشتر برخوردار باشند، امکان مشارکت آنها در فرآیند برنامه ریزی بیشتر و انعطاف پذیری برنامه ی درسی نیز افزایش می یابد. بی توجهی به صلاحیت های حرفه ای معلمان در رویکردهای متمرکز برنامه ریزی درسی، کیفیت برنامه های درسی را با تهدید جدی مواجه می کند. اکنون تلاش های قابل ملاحظه ای در جهت تبیین صلاحیت های حرفه ای معلمان صورت گرفته است.


1-1آموزش و پرورش و توسعه

در دهههای گذشته، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، با فراز و نشیبهای فراوانی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی مواجه بودهاند. در رویارویی با بسیاری از چالشهای بالقوهی آینده، سیستم آموزشی به عنوان سرمایهای ضروری در تلاش برای تحقق یافتن اهداف مربوط به توسعه، تلقی میگردد و نظام آموزش و پرورش مهمترین ابزار موجود برای پیشبرد و واقعیت بخشیدن به آرمانهای هر ملت میباشد.

رسالت آموزش و پرورش، توان بخشیدن به فرد فرد انسانها در جهت توسعهی کامل استعدادها و نیز شناخت توانمندیهای خلاق خود است و این هدف از سایر اهداف متعالیتر میباشد. حصول این هدف هر چند دشوار و طولانی است، اما سهمی ضروری در جهت جستجوی جهانی عادلانهتر و بهتر برای زیستن به شمار میرود.

برای افزایش کیفیت و توسعه آموزش و پرورش صاحب نظران سه نیاز اساسی را در میان نیازهای دیگر غالب میدانند. -1 توجه بیشتر به کیفیت آموزش و پرورش.

-2 مصروف داشتن منابع مالی بیشتر برای تولید مواد آموزشی مناسب و تربیت معلمان با صلاحیت.
-3 بهبود مدیریت، امور اداری و پشتیبانی معنوی علمی نظام آموزش و پرورش(آژانس توسعه بین المللی و بهبود کیفیت آموزشی امریکا،( 2008


2

1-2 توسعه منابع انسانی در نظام آموزشی

ارزش و اهمیت نیروی انسانی به عنوان سرمایه و سرمایهگذاری در زمینه آموزش نیروی انسانی جامعه بهترین نوع سرمایهگذاری تلقی شده و از نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه صاحب نظران و اقتصادانان بزرگی چون جاکوب مینسر( 1958) 1، تئودور شولتز2 (1960)، میلتون فریدمن( 1963) 3 و دیگران قرار گرفته است(قنادان، .(1382

توشیودوکو4 یکی از بنیانگذاران ژاپن امروز، درباره اهمیت نیروی انسانی و آموزش میگوید: »ما نه منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی، ما فقط یک منبع در اختیار داریم و آن چیزی جزء ظرفیت ابداع مغزهای مان نیست. این منبع پایانناپذیر را باید بسط داد، تربیت کرد، تمرین داد و مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه در آینده نزدیک، گرانبهاترین و خلاقترین ثروت همه بشریت خواهد بود (فتحی، .(1376

امروزه موضوع کیفیت یکی از مباحث اصلی در برنامهریزی و توسعه نظام های آموزشی محسوب میشود از دیدگاه مدیریت کیفیت جامع(5(TQM و استانداردهای دیگر نظیر ISO کیفیت به معنای رضایت مشتری یا ارباب رجوع است. حال سوال این است که در ارتباط با آموزش و پرورش، مشتری کیست؟ دانشآموزان، اولیاء، متولیان واحد کنترل و ارزشیابی آموزش و پرورش و یا سازمانهایی که فارغالتحصیلان را بکار میگیرند (جامعه)؟ با در نظر گرفتن دیدگاه سیستمی و در سطح کلان مشتری، جامعه است( هابرمن6،.(2004

نظامهای آموزشی در گذر از مسایل کمی و همگانی کردن آموزش ناگزیر از توجه به مسایل کیفی پدیدههای آموزشی هستند و ارتقا کیفیت آموزشی را ضمن توجه به منابع و تجهیزات، از طریق اصلیترین عامل در یک نظام آموزشی یعنی »معلم« مورد توجه و هدفگیری قرار دادهاند(شارما7،.(2001

نقش معلم به عنوان یکی از پررنگترین مولفههای برنامههای درسی جلوهگر میشود معلم میتواند به عنوان الگوی عملی دانش آموزان در شور و شوق یادگیری و تولید علم قرار گیرد ضمن آنکه محتواگزینی، روش های تدریس و ارزشیابی نیز از دیگر مولفهای برنامه درسی هستند که مستقیماً تحت نظر و کنترل معلم است. در این صورت باید حکم کرد که موثرترین و کارسازترین مولفه نظام تعلیم و تربیت معلم یا همان کارگزار اصلی و حقیقی آموزش و پرورش است (مهرمحمدی، (1374 شوآب(1983) 8 معلم را عضو اصلی گروههای تصمیم گیرنده برنامه درسی بحساب میآورد و میگوید: اولین پاسخ به این سوال که چه کسی عضو اصلی گروههای تصمیم گیرنده برنامه درسی باشد. »معلم«است مکرراً و با صدای بلندتر باید گفت: معلم؛ دو دلیل اصلی برای چنین پاسخی وجود دارد. دلیل نخست آن که معلم در بهترین اوقات در کنار دانشآموزان است و دوم آنکه معلم یگانه شخصیتی است که میتواند اطلاعات مناسب را بر حسب نحوه یادگیری دانشآموزان ارایه دهد.

در نظام آموزشی کارآمد، اجزاء و عناصر مختلف اعم از برنامه و مواد درسی، یادگیرندهها، معلم، وسایل آموزشی، فضا و تجهیزات، بودجه واعتبارات و ... با یکدیگر تاثیر متقابل دارند تا دستیابی به هدفهای مورد انتظار را امکانپذیر سازند. علاوه بر این لازم است هر یک از اجزاء به تنهایی نیز از کیفیت و کارآمدی لازم برخوردار باشند.

 

در این میان »معلم« مهمترین نقش را در فراهمسازی شرایط مناسب برای فعالیتهای یادگیری ایفا مینماید و ضروری است صلاحیتهای لازم را برای انجام چنین نقشی در نظام آموزشی دارا باشد(ملکی، .(1381

مفهوم ارتقای حرفهای معلمان از اواسط قرن بیستم و با ضرورت یافتن اجرای اصلاحات در نظامهای آموزشی، پدیدار شده است. در شکلگیری این مفهوم، یافتههای پژوهشی و بررسی مقایسهای نظامهای آموزشی تأثیر زیادی داشتهاند زیرا بصورت علمی نشان داده شد که »معلم« در انجام اصلاحات آموزشی نقش دو سویهای دارد. از یک سو موضوع اصلاحات آموزشی و از سوی دیگر عامل اصلاحات آموزشی محسوب میشود. لذا عمدهترین اهداف رایج در آموزش معلمان عبارتند از: حرفهایسازی (تمرکز بر معلمان بدون کیفیت یا با کیفیت پایین). ظرفیتسازی در معلمان (آمادهسازی معلمان برای پذیرش مسئولیتهای جدید یا مواجهه با تغییرات برنامههای درسی). به روز کردن معلمان به معنای به روز نگهداشتن داشن و توانایی تدریس متناسب با شرایط و روشهای جدید تدریس (هابرمن،.(2004


1-3تربیت معلم حرفهای و توسعه
توجه به منابع انسانی در آموزش و پرورش در رأس آن معلم به عنوان عامل تبلور نقش انسانسازی، کانون بحث آموزش و پرورش کارآمد محسوب میگردد. بسیاری از صاحبنظران تعلیم و تربیت بر این باورند که معلم نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیتی ایفا مینماید و لذا باید دارای شرایط ویژه باشد از جمله: الگو و نمونه کامل واقعیتهای زندگی باشد، در فن خود متخصص باشد. در تکامل شخصیت آدمی همکار خدا باشد، در فن زندگی استاد باشد، سفیر پیشرفت و ترقی باشد، سازنده دمکراسیها باشد، دائماً در حال یادگیری باشد و با شاگردان تعامل و تفاهم حاصل کند. ( شریعتمداری، (1384 از این رو برنامههای تربیت معلم ایستا و خطی پاسخگوی نیازهای حرفهای معلمی نیست و لازم است این برنامه توسط برنامهای

جامعنگر و پویا جایگزین شود. برای قرن بیست و یکم از معلمان به عنوان »کارشناسان یادگیری اثربخش« یاد شده است. چنین معلمی با برخورداری از ظرفیت تفکر عمیق و انتقادی دربارهی اهداف و ارزشهای آموزشی و برنامههای درسی میاندیشد، مشتاق ایجاد انگیزه و تشویق تک تک دانشآموزان است. پیشرفت و نیازهای یادگیری هر یک از دانشآموزان را به معنای وسیع میسنجد، حتی اگر این امر مستلزم صرف وقت خارج از برنامهی رسمی مدرسه باشد. برای تحقق چنین پندارهای متعالی، فرصتها برای توسعهی مداوم حرفهای باید فراهم گردد و منابع لازم بسیج شود. از این دیدگاه، سرمایهگذاری در آموزش به معنای سرمایهگذاری در توسعهی مداوم حرفهی معلمی تعریف شده است.

اصولی که در این فرآیند ضروری شناخته شدهاند عبارتند از: -1 توسعهی معلم امری است مداوم.
-2 توسعهی معلم باید خودگردان باشد و در مواردی، به یاری دیگران نیاز است. -3 توسعهی معلم به حمایت و منابع نیاز دارد.

-4 توسعهی معلم هم به نفع مدرسه و هم به نفع معلم است. -5 فرآیند توسعهی معلم به حسابرسی نیاز دارد.

به طور کلی در آموزش و پرورش به هیچ تحول علمی یا نوآوری مطلوب نمیتوان دست یافت مگر این که پیشاپیش در شیوههای کاری معلمان، به عنوان کارگزاران واقعی، تغییرات مناسب به وجود آید. رمز سلامت و بالندگی نظامهای تعلیم و تربیت را باید در سلامت، رشد و بالندگی معلم جستجو کرد.


4

سرمایهگذاری مادی و معنوی در تربیت معلم برای افزایش توان حرفهای معلمان، باید با عزمی راسخ صورت گیرد و به عنوان پشتوانهی دائمی حرکت نسلها به سوی تغییر و تحول به طور مجدانهای استوار گردد و نهادینه شود. همچنین توجه به مدیریت آموزشی به عنوان منبعی برای سازماندهی فعالیت و تأمین نیازهای آموزشی امری بدیهی است.

بسیاری از نظریه پردازان برنامه درسی، مشارکت معلمان را برجسته ترین مؤلفه ی برنامه ریزی درسی عنوان می کنند .لازمه مشارکت معلمان در برنامه ریزی درسی، برخورداری معلمان از صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای است. ایجاد و توسعه چنین صلاحیت هایی، باعث آماده سازی و توانمند کردن معلمان برای پذیرش و ایفای نقش مشارکتی خود در فرآیند برنامه ریزی درسی می شوند. از آنجایی که برنامه ریزی درسی فعالیتی تخصصی است و مشارکت معلمان در آن نیازمند داشتن تخصص است و این در حالی است که اکثر معلمان از آمادگی علمی و تخصصی و شایستگی های حرفه ای برخودار نیستند

و در شرایط کنونی قابلیت های حرفه ای معلمان به میزان مطلوبی نمی باشد .در نتیجه آشنایی و افزایش دانش معلمان در این زمینه ها سبب ترغیب و تشویق دانش آموزان به فعالیت بیشتر در کلاس درس با هدف ارتقای یادگیری های دانش آموزان و ایجاد تعهد و دلبستگی در معلمان نسبت به اجرای موفقیت آمیز برنامه های درسی می شود. برای کمک به تغییر باور معلمان در جهت افزایش میزان مشارکت آنها در برنامه ریزی درسی، ارتقای دانش موضوعی و برنامه ریزی درسی، آشنایی با شیوه های مختلف ارزشیابی و دانش روانشناسی و حرفه ای و آگاهی نسبت به اثربخشی مشارکت معلمان در برنامه ریزی درسی، از جمله عوامل مؤثر هستند .این عوامل، باعث ایجاد احساس تعلق معلمان به برنامه درسی، انگیزش جمعی شان به مشارکت

و در نهایت، تغییر باور آنها نسبت به مشارکت خود در این فرآیند می شود.
بنابراین بازنگری، اصلاح و توجه ویژه به برنامه های تربیت معلم، آموزشهای قبل و ضمن خدمت جهت آگاهی و افزایش صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای ضروری است.
تغییرات عصر اخیر از قبیل جهانی شدن و انفجار دانش و اطلاعات، تغییر ارزشهای اجتماعی و زیستی، سیاسی، رشد سریع اقتصادی، تأکید بر اصلاحات آموزشی ناشی از حرکت های ریشه ای مردمی و تأکید بر مشارکت معلمان در سرنوشت خود و کلاس درسی شان در نظام آموزشی متعدد از جمله ایران و پایین بودن کیفیت یادگیریهای دانش آموزان ایرانی(با توجه به یافته های تیمز و پرلز) و تدوین سند چشم انداز بیست ساله ایران بالاخص در بخش آموزش و پرورش ایجاب می کند تا معلمان به شکل عملی در تدوین برنامه های درسی مشارکت نمایند و چنین امری نیازمند مقدمات و تلاش های زیر بنایی است.

مشارکت معلمان در تدوین برنامه های درسی سبب تسهیل اجرای برنامه های درسی و افزایش کیفیت آنها و یادگیری دانش آموزان خواهد شد(بودیلی،.(1998 زیرا معلمان اطلاعات دقیق و واقعی از شرایط محلی مدارس و توانایی ها و علایق دانش آموزان دارند و قادرند عملی بودن برنامه های درسی تدوین شده را ارزیابی کنند (یانگ،.(1976 همچنین مشارکت معلمان در تدوین برنامه های درسی سبب می شود تا آنها نسبت به موفقیت برنامه های درسی ترغیب شوند، خود را نسبت به اجرای برنامه های تدوین شده مسئول و پاسخگو بدانند و نسبت به موفقیت برنامه ها متعهد شوند(برمن،.(1977

معلمان مجریان برنامه های درسی هستند و میزان توانایی آنها با موفقیت برنامه های درسی رابطه ی مستقیم دارند.ناتوانی و عدم صلاحیت حرفه ای معلمان باعث عقیم ماندن برنامه های درسی میشود (ملکی،.(1386

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید