بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله تلاش شده است تا دیدگاهی سیستمی برای تحقق امنیت غذایی از رهگذر توسعه پایدار بخش کشاورزی با توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شود. روش تحقیق حاضر با توجه به ماهیت و اهداف تحقیق و به لحاظ ویژگی در نحوه جمعآوری اطلاعات در ارتباط با موضوع مورد نظر، توصیفی تحلیلی میباشد. جمعآوری اطلاعات نیز با استفاده از منابع مکتوب کتابخانهای، مقالات پژوهشی در حوزه ترویج و آموزش کشاورزی و تعبیری از مقالات حوزهی آموزشی مدیریت گرفته و اساس کار بر تحلیل و استنباط محقق و به لحاظ استفاده از نتایج کاربردی میباشد.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که همه کشورها برای توسعه بخش کشاورزی مجموعه سیاست و برنامه راهبردی ای دارند که مبتنی بر محورهای خاصی همانند توانمندسازی کشاورزان خرده پا و مزارع خانوادگی، حفظ محیط زیست، رشد کشاورزی تجاری پیشرو صادرات گرا و نظایر آن استوار است. مرور جایگاه بخش کشاورزی در برنامه های توسعهای کشور از یکسو نشاندهنده روند نزولی این جایگاه و پراکندگی، عدم انسجام و گسست رویکردهای حمایتی از بخش کشاورزی از دیگر سو است. این واقعیت بازتاب نبود یک ذهنیت راهبردی و بلندمدت نگر برای حمایت از بخش کشاورزی است. چنین رویه ای آشکارا با رویکرد راهبردی کشور در راستای ظرفیتسازی پایدار ملی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی که یکی از محورهای کلیدی آن تحقق امنیت غذایی برخاسته از یک کشاورزی توسعهیافته پایدار است، همسو نیست.
-1 مقدمه
تولید کشاورزی تا سال 2030احتمالاً خواهد توانست حتی بدون ارتقای فناوری نوین در حوزه فناوریهای زیستی پاسخگوی نیاز جمعیت باشد. اما این فناوری، همانند پیامد انقلاب سبز در دهه 1960 تا دهه 1980 در بخش اعظم آسیا، می تواند نقطه شروعی برای ارتقای بهره وری و افزایش درآمد افراد فقیر باشد. قرن بیستم و یکم به انقلاب سبز دومی، البته این بار بسیار سبزتر از انقلاب اول، در فناوری کشاورزی نیاز دارد تا به ارتقای فناوری توام با حفظ محیط زیست یاری رساند - پاتل1 ، . - 2013 در این خصوص فناوری زیستی میتواند در راستای بهبود امنیت غذایی و کاهش فشار بر محیط زیست مورد توجه قرار گیرد.
ارقام اصلاح شده ژنتیکی - مقاوم در برابر خشکسالی، ماندابی، شوری خاک و دمای نامساعد و ارقام مقاوم به آفات و در نتیجه، کاهنده مصرف مواد شیمیایی - موجب حفظ تولید کشاورزی در اراضی حاشیه ای و تخریب شده می گردد. البته ملاحظات زیست محیطی، تنوع زیستی و ژنتیکی روند توسعه فناوری زیستی را در آینده مشروط خواهد نمود. علاوه بر فناوری زیستی، کشاورزی بدون شخم، مدیریت تلفیقی علفهای هرز، آفات، حاصلخیزی و مزارع، فناوریهای فنی- مهندسی و مدیریتی در زمینه آبیاری و مکانیزاسیون کشاورزی و کشاورزی ارگانیک نیز در تحقق اهداف بخش کشاورزی سهیم خواهند بود.
میلیونها نفر از جمعیت کشورهای در حال توسعه فقیرند و از آنجایی که کشاورزی منبع اصلی درآمد و امرار معاش اکثریت مردم فقیر مناطق روستایی می باشد؛ بنابراین توسعه بخش کشاورزی نقش مهمی را در کاهش فقر خواهد داشت. بخش کشاورزی با سایر بخش های اقتصادی جامعه پیوند تنگاتنگی دارد، بنابراین رشد بخش کشاورزی می تواند عاملی محرک برای رشد اقتصاد ملی و فقرزدایی در سطح کلان به حساب آید.
توسعه بخش کشاورزی می تواند نقش مهمی در بهبود تغذیه از رهگذر افزایش مستمر کیفیت، کمیت و تنوع بخشی به محصولات غذایی و نیز از طریق ایجاد اشتغال و درآمد و امکان پس انداز برای طبقه فقیر داشته باشد. به تعبیر دیگر، بخش کشاورزی محور نظام معیشت پایدار و اقتصاد پویا در بسیاری از مناطق روستایی و فقیرنشین محسوب می شود و جایگاه ممتاز آن در تحقق امنیت و سلامت غذایی پایدار بر همگان آشکار است.
پیرابند - 1 - منابع عمده رشد تولید کشاورزی
-زمین: در آینده میزان اراضی جدید کشاورزی کم تر از گذشته خواهد بود و در سی سال آینده کشورهای در حال توسعه به 120 میلیون هکتار زمین اضافی نیاز دارند. این رقم نصف نیازی است که در فاصله سالهای 1961-63 تا 1997- 99 وجود داشت. در سطح جهان زمین بلااستفاده با پتانسیل کشاورزی به اندازه کافی وجود دارد. مقایسه نوع خاک و اقلیم با نیاز محصولات عمده نشان میدهد که 2/8 میلیارد هکتار زمین مناسب با کیفیت مختلف برای تولید محصولات زراعی و دیم وجود دارد که تقریباً دو برابر سطح زیر کشت کنونی است.
طبق پیش بینی در آینده فقط بخشی از این اراضی برای گسترش کشاورزی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بخش دیگر باید به احیای جنگلها و سایر اکوسیستم های طبیعی و نیز برای توسعه زیربناها اختصاص می یابد. مسئله دیگر توزیع اراضی قابل کشت در مناطق مختلف جهان است. بیش از نصف اراضی بالقوه در هفت کشور گرمسیری آمریکای لاتین و آفریقا واقع شده و سایر مناطق و کشورها با کمبود اراضی مناسب روبرو هستند.
در خاور نزدیک و شمال افریقا در برهه 1997-99 حدود 87 درصد و در جنوب آسیا 94 درصد اراضی مناسب زیر کشت رفته بود. در این مناطق فشرده سازی کشاورزی از طریق ارتقای مدیریت و فناوری، اصلی ترین و براستی تنها راه رشد تولید خواهد بود. تغییر کاربری اراضی، کاهش حاصلخیزی، فرسایش خاک و تخریب اراضی کشاورزی و مرتعی در کنار مسایل مربوط با مالکیت و بهرهبرداری و مداخلات دولت از جمله عوامل تعیین کننده محسوب میشود.
- آب: در برهه زمانی 1997-99 فقط یک پنجم کل اراضی کشاورزی کشورهای در حال توسعه زیر کشت آبی بود و دو پنجم محصولات زراعی و حدود سه پنجم غله را تولید می کردند. نقش آبیاری در آینده افزایش خواهد یافت و سطح زیر کشت آبی در کشورهای توسعه یافته از 202 میلیون هکتار در برهه زمانی 1997-99 به 242 میلیون هکتار در سال 2030 می رسد که بخش عمده آن در مناطق مبتلابه کمبود زمین صورت خواهد گرفت. فقط نیمی از کل پتانسیل آبیاری 402 - میلیون هکتار - در کشورهای در حال توسعه تحقق یافته است. البته در مورد این عامل هم نابرابری های منطقه ای مشهود است. کمبود منابع آب از موانع اصلی افزایش اراضی آبی در جنوب آسیا، خاور نزدیک و شمال آفریقا خواهد بود که مستلزم افزایش راندمان مصرف آب است.
- عملکرد: در چهل سال گذشته حدود 70 درصد کل افزایش تولید محصولات کشاورزی در کشورهای در حال توسعه در نتیجه افزایش عملکرد تحقق پیدا کرده است. در دهه 1990 رشد عملکرد کندتر شد. برای نمونه رشد سالانه عملکرد گندم در برهه زمانی بین سالهای 1961 تا 1989 حدود 3/8 درصد و در فاصله سالهای 1989 تا 1999 فقط 2 درصد گزارش شده است. در مورد برنج نیز نرخ رشد سالانه تا نصف کاهش یافته و از 2/3 به 1/1 درصد رسید.
در آینده نیز رشد عملکرد مهم ترین عامل افزایش تولید خواهد بود و در کشورهای در حال توسعه تا سال 2030 حدود 70 درصد رشد تولید به این عامل بستگی خواهد داشت. تحقق میزان تولید پیش بینی شده نیازمند رشد عملکرد به شدت گذشته نیست. در مورد گندم، فقط 1/2 درصد رشد سالیانه در عملکرد برای تحقق اهداف کمی پیش بینی شده کافی است. در مورد سایر محصولات نیز وضعیت مشابهی انتظار می رود. به طور کلی 80 درصد کل افزایش تولید کشورهای در حال توسعه در آینده به فشرده سازی کشاورزی - افزایش عملکرد، افزایش سطح اراضی تحت نظام چندکشتی و کاهش مدت آیش - بستگی خواهد داشت.
-2 ادبیات تحقیق
آسیب پذیری محصولات کشاورزی در روند جهانی شدن، فشار رقابتی، تنزل قیمت و نرخ مبادله مواد خام و محصولات غذایی در قیاس با محصولات صنعتی جایگاه و حساسیت حمایت از این بخش را بیشتر جلوه گر می کند. از سوی دیگر تامین امنیت غذایی، حفظ محیط زیست از ابتدایی ترین و در عین حال حائز اهمیت ترین وظایف بخش کشاورزی است - صامتی و همکاران، . - 1383 هشدارهای مجامع جهانی در زمینه امنیت غذایی از یک طرف و فقر به خصوص در میان جمعیت روستایی و شاغلان بخش کشاورزی کشورهای در حال توسعه نیازمند توجه جدی و ارائه راه کارهای عملی و اجرایی است.
غذا از اساسی ترین نیازمندی های بشر محسوب می شود، به نحوی که به مخاطره افتادن امنیت غذایی در همه جوامع در طول تاریخ پیامدهای ناگواری به دنبال داشته است. نقش توسعه بخش کشاورزی در فقرزدایی همراستای نقش این بخش در تامین امنیت غذایی است - پیرابند . - 2 اشتغال و درآمد بخش زیادی از جمعیت در بیشتر کشورهای در حال توسعه به کشاورزی وابسته است و معمولاً در راهبرد بهبود امنیت غذایی و فقرزدایی این کشورها، کشاورزی جایگاه مهمی برخوردار است.
پیرابند - 2 - امنیت غذایی و توسعه بخش کشاورزی
- بر اساس تعریف شورای جهانی غذا - WFC - امنیت غذایی بر دو محور اساسی استوار است: "... اول، بر اینکه غذا به مقدار و کیفیت کافی - در هر زمان و هر جای مورد نیاز- موجود، در دسترس و قابل تهیه باشد؛ دوم، بر این که ضمانتی برای استمرار این وضع - دسترسی و قابل تهیه بودن غذا به مقدار و کیفیت بسنده در هر زمان و مکان-وجود داشته باشد" - دینی ترکمان، . - 1383 براستی امنیت غذایی در دو بعد - الف - دسترسی به غذا - تولید و عرضه غذا به مقدار کافی و به صورت مطمئن توام با برخورداری از درآمد و قدرت خرید غذا - و مصرف غذا - تغذیه کافی، کیفیت لازم و غذای سالم - مورد توجه است.
- امنیت غذایی از مهم ترین اولویت های راهبردی توسعه کشورها محسوب می شود و بخش کشاورزی به عنوان تولیدکننده مواد غذایی در برنامه های توسعه بیشتر کشورها، از موقعیت ویژه و راهبردی برخوردار است. همچنین با توجه به اینکه بستر فعالیت های کشاورزی به طور عمده در مناطق روستایی به انجام می رسد و با توجه به سهم بالای جمعیت روستایی کشور، توسعه بخش کشاورزی دارای آثار عمده ای در توزیع مناسب درآمد و ارتقای نسبی سطح روستاییان و بهره برداران کشاورزی و به تبع آن بهبود وضعیت رفاهی و معیشتی درصد قابل توجهی از جمعیت کشور دارد. بخش کشاورزی تا کنون با تولید و عرضه دستکم 82 درصد از مواد غذایی مورد نیاز کشور نقش مهمی در تامین امنیت غذایی ایفا می کند.
افزایش تولید موادغذایی همگام با رشد جمعیت در جهت پاسخ گویی به نیازهای آحاد جامعه از بعد کمی و کیفی با رعایت مسایل زیست محیطی از مهم ترین برنامه های بخش کشاورزی به شمار می رود. از آنجایی که امنیت غذایی شامل چندین مولفه موجود بودن غذا، دسترسی به غذا، سلامت غذا و الگوی مصرف غذا است و بخش کشاورزی عمدتاً عهده دار مولفه تولید غذاست، لذا تامین امنیت غذایی مستلزم نگاهی فرابخشی، شبکهای و راهبردی برای همکاری سازنده متولیان و دست درکاران مختلف مولفههای امنیت غذایی، نظیر نظام بازار و تجارت - در امر توزیع و قیمت گذاری - ، نظام بهداشت - در تضمین و نظارت بر سلامت غذایی - ، رسانهها و نظام آموزش عمومی - در ترویج الگوهای صحیح مصرف - و مانند آن است - مقدسی، . - 1388
- بررسی عملکرد سیاست دولت در توسعه کشاورزی و امنیت غذایی در کشور نشان داده است که این سیاست ها در مجموع و بویژه در سال های اخیر، در افزایش تولید محصولات غذایی اساسی در سطح کلان تا حد زیادی موفق بوده اند، ولی بدلیل توزیع نامناسب، اقشاری از جامعه با کمبودهای مختلف تغذیه ای مواجه شد ه اند. به عبارت دیگر، این سیاست ها از جهت امنیت غذایی ملی به اهداف خود رسیده، ولی از نظر دسترسی تمام آحاد مردم به مواد غذایی بطور پایدار چندان موفق نبوده اند.
از این منظر، دستیابی به امنیت غذایی فراگیر و پایدار، نیازمند - الف - توسعه و رشد اقتصادی پایدار - به مفهوم کلان - به منظور فراهمسازی منابع کافی و مستمر برای ایجاد توان خرید و سیاستهای توزیعی، - ب - اتخاذ تدابیر مناسب برای حل معضل بیکاری و گسترش تامین اجتماعی که به نوبه خود توان خرید بخش زیادی از فقرا را تحت تاثیر قرار میدهد، و - ج - توجه جدی به مقوله توسعه روستایی بدلیل قرار گرفتن بخش قابل توجهی از روستاییان در زمره اقشار آسیبپذیر و فقیر است.