بخشی از مقاله

چکیده

معلم حرفهای به عنوان یکی از عناصر مهم نظام آموزشی در کارآمدی نظام تعلیم و تربیت جامعه نقش تعیین کنندهای دارد. از این رو در جوامع مختلف به گزینش، تربیت و نگهداری معلمان توجه ویژهای میشود. هدف: این پژوهش به منظور بررسی تأثیر مهارتهای حرفهای معلمان بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوره ابتدایی شهرستان بابل انجام شد. روش: روش تحقیق توصیفی از نوع زمینه یابی، جامعه آماری کلیه معلمان شاغل به تدریس در مدارس ابتدایی شهرستان بابل در سال تحصیلی1392-93 که تعداد آنها 1316 نفر میباشد.

نمونه آماری 297 نفر که به روش نمونهگیری طبقهای تصادفی با استفاده از جدول کرجسی- مورگان تعیین گردید. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته بسته پاسخ براساس طرح لیکرت میباشد، روایی آن توسط افراد ذیصلاحاین حوزه تأیید و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و نرم افزار Spss تحلیل و ضریب اعتبار - - α=0/82 به دست آمد. در تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون خی دو - مجذور کای دو متغیره - استفاده شد.

یافته: نتایج نشان داد که طراحی و اجرای طرح درس روزانه، به کارگیری روشهای تدریس فعال، استفاده از ابزار و وسایل دیداری و شنیداری، اجرای ارزشیابی توصیفی و برقراری ارتباط موثر معلم با فراگیران در فرآیند یاددهی یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوره ابتدایی در حد زیاد موثر است. نتیجهگیری: آگاهی معلمان از عوامل مؤثر روابط با دانشآموزان، اجرای صحیح ارزشیابی توصیفی، استفاده از رسانههای دیداری و شنیداری، روشهای تدریس فعال و طرح درس روزانه مورد توجه قرار گیرد.

واژگان کلیدی:معلم، مهارت، پیشرفت تحصیلی، دانشآموز، ابتدایی.

مقدمه

نظامهای آموزشی در گذر از مسائل کمی و همگانی کردن آموزش ناگزیر از توجه به مسائل کیفی پدیدههای آموزشی هستند و ارتقای کیفیت آموزشی را ضمن توجه به منابع و تجهیزات از طریق اصلی ترین عامل در یک نظام آموزشی یعنی »معلم« مورد توجه و هدفگیری قرار داده اند اهمیت تعلیم و تربیت به عوامل آن قابل تعمیم است و در میان عوامل تعلیم و تربیت » معلم« مهم ترین عامل تلقی میشود. معلم سکان دار تعلیم و تربیت است، به جهت نقش و جایگاهی که دارد به نسبت گروههای دیگر جامعه با دیدی متفاوت به او نگریسته میشود، پس باید از دانش، مهارت، صلاحیت و تعهد حرفهای برخوردار باشد تا از عهده رسالت و مأموریت مهم و خطیر برآید.

در کنفرانسهای جهانی آموزش و پرورش، به ویژه در سالهای اخیر، آموزش کلید عبور قرن بیست و یکم قلمداد شده است. راهبردهای مهمی که در سطح بین المللی برای بازنگری و اصلاح ساختار آموزش مورد توجه برنامه ریزان آموزشی قرار گرفت در بردارنده همه ابعاد آموزش و پرورش است. در تمام سطوح آموزشی به سه بخش کلیدی و وابسته به هم که سنگ بنای فرآیند آموزشی را میسازد تاکید شده است: برنامه درسی، کیفیت تدریس و تأثیر تعلیم و تربیت و روشهای کاری آموزش و تدریس کاری بسیار ظریف و حساس است؛ بنابراین شخص مشتاق شغل معلمی باید با ویژگیهای معلمان خوب و پرورشکاران نمونه آشنایی حاصل کند و بداند که معلمان کامیاب از چه صفات و مزایایی برخوردارند و چه پیشرفتهای علمی و آموزشی در بالا بردن سطح کارآیی و مهارت آنان موثرند.

حرفه تدریس، آموزش و برنامهریزی درسی از جمله حرفههایی است که نیاز به صلاحیتها و ویژگیهای خاصی دارد. ایثار، عشق به تعلیم و تربیت و نگرانی و علاقه بهاینده جامعه و کشور از جمله اولین ویژگیها و خصلتهایی است که یک مربی یا برنامه ریز درسی باید داشته باشد. آگاهی از مفاهیم، اصول و مسائل اساسی تعلیم و تربیت و برنامهریزی، آشنایی با مبانی و آثار فلسفی، روانی و اجتماعی برنامههای تربیتی و مهارت در کاربرد روشهای ارزشیابی و تکنیکهای تحلیل برنامه نیز از ویژگیهای ضروری و حیاتی حرفه تدریس و برنامهریزی تعلیم و تربیت است.

برای تربیت دانشآموزانی که قادر به طبقه بندی اطلاعات، پردازش و پیش بینی آن باشند معلمان باید در نقش خود بازنگری کنند و به جای سخنرانی، به راهنمایی دانشآموزان روی آورند. آنان باید اطلاعات و فناوریهای جدید را در کلاس درس به کار گیرند.امروزه تدریس در آموزش و پرورش فقط تدریس یاد دادن« نیست بلکه برانگیختن و راهنمایی یادگیری و یادگیرندگان است. معلم موفق، معلمی نیست که تنها آموزش میدهد، بلکه کسی است که فرصتهای یادگیری را فراهم میسازد.

از عناصر مهم برنامه درسی و طراحی آموزشی، انتخاب و اجرای روش مناسب در امر تدریس میباشد. شاید بتوان گفت کهاین عنصر، در تمام الگوهای طراحی آموزشی، جایگاه ویژهای دارد و مهم ترین قسمت به حساب میاید. زیرا محتوا، رسانهها و ارزشیابی و کلیهی مراحل تدریس در جای جای روش و الگوی تدریس قرار میگیرند که ما را به همه اهداف میرسانند. هنر معلم نیز در چگونگی انتخاب و اجرای روشهای تدریس نمایان میشود.

موفقیت هر نظام آموزشی در حدی تعیین کننده به دانش و مهارتهای حرفهای معلم بستگی دارد. در نظر ژاپنیها، شایستگی هر نظام به اندازهی شایستگی معلمان آن است. ازاین رو میتوان گفت معلم مهمترین عنصر نظام آموزشی در فرآیند یاددهی- یادگیری و معمار اصلی نظام آموزشی است.آموزش فعالیتی است که هدف آن کمک به یادگیری دانشآموزان میباشد. این فعالیت یک کار عمدی و جدی است و مانند هر کار جدی دیگر نیاز به طراحی و پیش اندیشی دارد. هر معلم یا آموزشگری که از دانش اصول طراحی آموزشی برخوردار باشد از بینش وسیع تری برای کمک به یادگیرندگان در یادگیری بهره مند است.

طراحی آموزشی1 یا طراحی آموزش را میتوان به عنوان انتخاب، تولید و برنامهریزی فعالیتهایی که به یادگیرندگان در یادگیری کمک میکند تعریف کرد. گروهی از صاحب نظران به جای طراحی آموزشی از اصطلاح برنامهریزی آموزشی 2 استفاده میکنند و آنها را کم و بیش، به عنوان معلم برای درسهای روزانه2، واحدهای درسی3 - چند درس بر روی هم - و برنامههای آموزشی4برای دانشآموزان خود برنامهریزی5 میکند و درگیر فرآیند طراحی آموزشی میشود.

یادگیری رویدادی اکتشافی تلقی میشود که از طریق مشارکت فعال معلم و دانشآموز صورت میگیرد. ضرورت شناخت روابط فعال بین عوامل تدریس اهمیت بسیار دارد. یادگیری بایستی در همه ابعاد - مهارتهای ذهنی، فیزیکی و طرز تفکر - اتفاق بیفتد. برای نیل بهاین اهداف و رویکردها، مربیان باید ویژگیها و خصوصیات روشهای تدریس فعال را بدانند و برای دستیابی به آنها اهتمام ورزند معلم در ارتقاء فرهنگ و تربیت دانشآموزان جامعه، جایگاهی ویژه دارد. بنابراین باید از دانش، مهارت، صلاحیت و تجربیات لازم و کافی در حرفه خویش، در همه ابعاد برخوردار باشد تا باعث رشد و پیشرفت دانش آموزان گردد.

هنر معلم، صلاحیتها و مهارتهای او را میتوان به مواردی چون آشنایی با فناوری اطلاعات و قدرت به کارگیری آن در جریان آموزش، آشنایی با فنون پژوهش و بهرهگیری از نتایج آن، توجه به آموزش و پرورش خلاق و پرورش خلاقیت فراگیران، آشنایی با مهارتهای کلاس داری، شیوههای تدریس نوین، ارزشیابی توصیفی و در یک کلام طراحی آموزشی نسبت داد. با توجه بهاینکه نظام تربیت معلم و مراکز آموزش عالی که جزو دست اندرکاران پرورش معلماناینده هستند بهاین نیاز دارند تا بدانند که معلمان کنونی به چه میزان، از مهارتهای مورد نیاز حرفهای برخوردارند و با توجه به دهکدهی جهانی، چه نیازهایی دارند تا بتوانند نیازهای آتی، برنامهها و مهارت های مورد نیاز را برای آنها فراهم آورند.

از طرف دیگر یکی از دغدغههای نظامهای آموزشی حرکت به سمت تمرکز زدایی است. دراین صورت زمینه مشارکت معلمان در فرآیند طراحی، اجرا و ارزشیابی از برنامههای آموزشی و درسی فراهم میشود، لذا در چنین رویکردی معلمان باید دارای شایستگیها و صلاحیتهایی همچون دانش و آگاهی درباره روان شناسی یادگیری و دانش و آگاهی درباره روشهای ارزشیابی باشند. شوآب 19معلم را عضو اصلی گروههای تصمیم گیرنده برنامه درسی به حساب میآورد و میگوید: اولین پاسخ بهاین سوال که چه کسی عضو اصلی گروههای تصمیم گیرنده درباره برنامه درسی باشد، معلم است مکرراً و با صدای بلندتر باید گفت: معلم. دو دلیل اصلی برای چنین پاسخی وجود دارد، دلیل نخست آن که معلم در بهترین اوقات در کنار دانشآموزان است و دوماینکه معلم یگانه شخصیتی است که میتواند اطلاعات مناسب را بر حسب نحوهی یادگیری دانشآموزان ارائه دهد.

تحلیل از معلم بر مبنای پژوهش در آموزش یا تدریس، آموزش و یادگیری کارشناسانه است. ازاین رو معلم نیز یک شاگرد یا فراگیرنده است؛ معلمان ماهر شاگردان ماهری نیز هستند.این نوع مفهوم معلم و فرآیند آموزش با نوع نظرات سنتی به طور چشمگیری متفاوت است. برای خلق نیروی آموزشی متعهد و توانا در اجرا و انجام آموزش شناختی، باید به طور اساسی تغییراتی در آموزش قبل از خدمت و ضمن خدمت معلمان و تربیت معلم، نظارت بر کار معلمان و سرانجام احراز صلاحیت و گواهی معلمانایجاد شود. بر مبنای دادههای ناشی از تحقیقات گود و برافی 4 که انجام شده است، نقش معلم را همانند نقش مدیر میدانند.

در میان سایر موارد، معلم پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و مشکلات آنها را دنبال میکند و بر انضباط کلاس، روابط بین فردی و اوقات انجام تکالیف نظارت میکند. برلینز5 - الف /1984 ب - 1984 که معلم ماهر را به عنوان یک مجری مینگرد که در مورد محتوا و گزینش فرآیندهای شناختی جهت تدریس خوب و نیز تصمیمگیری دربارهی سطوح دانش و اطلاعات قبلی و سرعت کار تصمیمگیری میکند. مطمئناً این نقشهای معلم حیاتی هستند.اعتلای کیفیت و ثمر بخشی خدمات مدیران و معلّمان برای بهبود یادگیری شاگردان در گرو حرفهایشدن آنان است.

مدیر و معلّم حرفهای، کسی است که با آشنایی علمی به کار خود به شناخت علمی و مهارتهای عملی اقدامات مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادهای فطری دانشآموزان مجهز است و یادگیری را یاد میدهد.برونر در مقدمه کتاب مشهور خود با عنوان » فرآیند تعلیم و تربیت« بر اهمیت معلم به عنوان عنصر کلیدی در اجرای برنامههای درسی تآکید میکند و چنین اظهار میدارد: یک برنامه درسی، پیش از آن که برای دانشآموزان طراحی شود باید برای معلمان طراحی شده باشد. اگر یک برنامه درسی نتواند معلمان را تغییر دهد، تعادل آنها را بر هم بزند، به آگاهی آنها بیفزاید و آنها را به حرکت درآورد، قهراً هیچ گونه تأثیری بر کسانی که توسط آنها تعلیم داده میشوند، نخواهند داشت.

امروزه روشهای فعال تدریس که بتواند فعالیتهای دانش آموزان را تقویت و یادگیری را به یک جریان دو سویه تبدیل کند، از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد. حاصل روشهای فعال تدریس، یادگیری موثر و اکتشافی است که دانش آموزان با راهنمایی معلم و مربی، به آن دست مییابند.به طور کلی روشها یا الگوهای تدریس را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ دستهیاول، روشهایی که معمولاً معلم به تدریس میپردازد و مسائل مورد نظر خود را مطرح میکند در این نوع روشها، دانش آموزان بیشتر گوش فرا میدهند، یادداشت بر میدارند.

روشهای توضیحی و سخنرانی از این نوع هستند که دانش آموزان نقش فعالی در یادگیری ندارند. دستهی دوم، روشهایی هستند که میتوان آنها را روشهای فعال نامید. در روشهای فعال دانش آموزان عملاً در فرآیند تدریس مشارکت دارند و با کوشش خود به پاسخها و راه حلهای لازم دست مییابند. روشهای بحث گروهی، بارش فکری، اکتشافی و حل مسأله از این نوع هستند. اگر چه پرهیز کامل از روشهای توضیحی و سخنرانی غیر ممکن است، ولی در دنیای امروز روش فعال و مشارکتی اساس کار آموزش است. این که بیشترین درصد تدریسها در مدارس جامعهی ما با روش غیر فعال صورت میگیرد به علت عدم توجه مراکز تربیت معلم، کتابهای درسی و مدیران آموزشی است.

وسایل و ابزارهای آموزشی نیز از اهمیت زیادی در برنامهریزی درسی برخوردار است از مهمترین دلایل لزوم به کارگیری روشهای فعال در تدریس، حجم گستردهی اطلاعات و یافتههای بشری است. امروزه بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت بر این باورند که به جای تأکید بر اطلاعات و حقایق و ارائه آنها، باید شیوهی یادگیری را به دانش آموزان آموخت. تحقق مهارتها و تواناییهای لازم در دانش آموزان از طریق پرورش مهارتهای یادگیری در دوران تحصیل امکان پذیر میشود و این خود مستلزم به کارگیری روشهای فعال در تدریس است و نکتهی دوم اینکه دانش آموزان در مدرسه، دوران استراحت و راحتی خود را سپری نمی کنند، بلکه آنها باید برای مواجه شدن با مسائل و مشکلات زندگی آماده شوند استفاده از روشهای غیرفعال و حفظی نمیتواند چنین مقصدی را متحقق سازد.

یافته های کریمی که بر روی 3951 نفر از معلمان ابتدایی شهر اصفهان انجام داد حاکی از آن است که معلمان دوره ابتدایی از نظر صلاحیت های آموزشی، تدریس علمی، رفتاری، شخصیتی، اجتماعی، فکری، مدیریتی، عملکردی، اخلاقی، حرفه ای، یادگیری مادام العمر و فن آوری از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند و صلاحیت آنان در مولفه های فن آوری، یادگیری مادام العمر، حرفه ای، عملکردی، فکری و تدریس از سطح متوسط کمتر است.

همچنین معلمان دوره ابتدایی در زمینه خود راهبر نمودن فراگیران، تبدیل مدرسه به سازمان یادگیرنده، یادگیری مادام العمر و کمک فراگیران در استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات و بکارگیری آن در آموزش، توانایی خلق دانش و تولید مفاهیم و ایدههای نو صلاحیت لازم را ندارند. یافتهها نشان داد که معلمان دوره ابتدایی در زمینه ایجاد محیط جذاب و با نشاط توانایی لازم را ندارند. نادری نیز در تحقیق خود اشاره کرده است که هر یک از نظریههای یادگیری نقش به سزایی در تحقق اهداف آموزشی در کلاسهای درس خواهد داشت و دانش نظری معلمان از نظریه های یادگیری در سطح پایینی قرار دارد.

یافته های آبیار نشان میدهد که بین عواملی چون آموزش ضمن خدمت، رضایت شغلی، میزان تحصیلات، محیط مناسب کار، خدمات رفاهی، روشهای مناسب تدریس، ارزشیابی و کارآیی معلمان رابطه معنادار وجود دارد. به این معنی که این عوامل بر کارآیی معلمان تأثیر مثبت داشته است.دانش پژوه در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که معلمان برخلاف آن که در کلیات تدریس از مهارت نسبی برخوردارند، اما در اجزای مهم تدریس با برخی نارساییهای جدی مواجه اند.

نتایج این تحقیق نشان داد که مهارتهای معلمان دوره ابتدایی از دید معلمان، مدیران و مشاهده گران از حداقل ملاک تعیین شده بالاتر است اما میانگین مهارتهای اختصاصی - ویژه هر درس - آنان با حد متوسط ملاک، تفاوت چندانی ندارد. و به طور کلی، روش تدریس معلمان بیشتر معلم محور است تا دانش آموز محور. آنان بیشتر از فنون سخنرانی و آموزش یک طرفه استفاده میکنند و نارساییهای زیادی در روش تدریس شان وجود دارد. سابقه ی تدریس و شرایط و امکانات فیزیکی کلاس درس از عوامل تاثیرگذار در موفقیت معلمان میباشد.

کریمی با توجه به یافتههای مطالعه بین المللی پیشرفت سواد خواندن پرلز اشاره میکند که وضعیت عملکرد دانش آموزان ایرانی - پایه چهارم ابتدایی - در این مطالعه تطبیقی، نشان دهنده ضعف نسبی نظام آموزشی و توانایی پایین دانش آموزان در مهارت خواندن، خاصه از نظر درک و استنباط در آزمون پرلز است. وی در تحلیل نتایج به لزوم تجدید نظر در فرآیند یاددهی- یادگیری، روشهای تدریس و صلاحیتهای حرفه ای معلمان اشاره میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید