بخشی از مقاله

چکیده

فلسفه تعلیم و تربیتی، حاکم بر نظام آموزش و پرورش هر کشور که خود برخاسته از دیدگاهها و رویکردهاي فلسفی است، به طور صریح یا ضمنی شکلدهندهي برنامههاي درسی و تربیتی است، به گونه اي که پیشرفت و سلامت جامعه در اهداف نهایی آن مستتر است. اغلب به دلیل آن که تعاریف فلسفه دشوار مینماید. براي روشن شدن فلسفه آن را به شاخههاي مختلف هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی تقسیمبندي میکنند.

از آنجا که هر فلسفهيِ تعلیم و تربیتی بر پایهي فلسفهاي استوار است با تطبیق ابعاد فلسفه به فلسفه تعلیم و تربیت میتوانیم به استنتاجهائی دربارهي اهداف، برنامه درسی و روش و محتوا دست یابیم؛ بدین معنی که بعد هدف، متناظر با بعد هستیشناسی، بعد روش، متناظر با معرفت شناسی است و هنر و اخلاق متناظر با بعد ارزششناسی در نظر گرفته میشود. پارادایم پژوهش حاضر پارادایمی کیفی است و رویکرد پژوهش توصیفی-تفسیري است، استنتاجهاي معنایی، آنگاه به اوج خود میرسد که ابعاد یاد شده با رابطه اي منطقی و منسجم در یک پروسهي معنادار در جهت تحقیق و تبیین آموزههاي تعلیم و تربیت طرحریزي و اعمال گردد. چرا که، دانش آموز، یک انسان و انسان، یک شدن است. آموزشی که به »شدن« تحوّلِو او نینجامد، ناقص است و آسیب در پی دارد.

لذا علاوه بر نیاز به بررسی مبانی فلسفی که بصورت رویکرد اسلام عنوان گردیده است. با توجه به اینکه قبل از تشکیل سند تحول بنیادین نیز، اهتمام جهت بهبود وضعیت آموزش و پرورش وجود داشته است، که کافی و وافی نبوده است، لذا بر این سند نیز نقدهایی وجود دارد. به عنوان نمونه: ارائهي راهکار کلی بدون پرداختن به جزئیات آن،-  عدم مشخص کردن میزان مشارکت و یا میزان تکلیف محول شده به دیگر ارگانها و سازمانها معانی و مفاهیمی که بصورت دقیق تعریف نشده اند، برزخی از ابهام ایجاد می کند و زمینه سازي تفاسیر مختلف را فراهم می کند.

مقدمه

حیطهي ﻋﻤﻠﮑﺮد مکاتب فلسفی خواسته یا ناخواسته مبتنی بر دیدگاههایی در حوزهي هستیشناسی1 ، معرفت-شناسی2 یا ارزششناسی3 بعنوان رکنی از ابعاد فلسفی نهفته شده است. تاویل و استنتاجهاي معنایی آنگاه، به اوج خود می رسد که تلفیقی از ابعاد یاد شده با رابطهاي منطقی و منسجم در یک پروسه ي معنادار در جهت تحقیق و تبیین آموزههاي تعلیم و تربیت طرحریزي و اعمال گردد. این پیوند به مثابهي زنجیري ناگسستنی است که قطع یکی از حلقههاي آن رکود دست آوردهاي تربیتی را به دنبال دارد.

چنانچه هستیشناسی اهداف نظام تعلیم وتربیت را روشن میکند و معرفتشناسی و روششناسی نیز بنیانهاي منتهی به اهداف نهایی، از جمله: سلامت و بهداشت، ارتقا و رشد، را مسیر و راه حصول به آن را امکانپذیرتر میکند. در مکاتب فلسفی همچون ایدهالیسم، پراگمانیسم، رئالیسم، تومیسم و نئوتومیسم، اگزسیتاسینالیم که هر کدام از آنها از منظري به جنبه هاي تعلیم وتربیت فلسفی مینگرد رویکردي عقلگرا به تاویل و تفسیر واژههاي مطابق با اصل هرمنوتیک بسیار قابل تأمل است.

فلسفه تعلیم و تربیتی، حاکم بر نظام آموزش و پرورش هر کشور که خود برخاسته از دیدگاهها و رویکردهاي فلسفی است، به طور صریح یا ضمنی شکلدهندهي برنامههاي درسی است. به دلیل آن که تعریفی از فلسفه دشوار مینماید. ﺑﺮاي روشن شدن فلسفه آن را به شاخههاي مختلف هستیشناسی، معرفتشناسی و ارزششناسی تقسیمبندي می-کنند. فلسفه در بعد هستیشناسی به بررسی و مطالعهي هستیهایی چون خدا، انسان و جهان میپردازد و به بررسی مسائلی از قبل آن مطرح میسازد که واقعیت غایی مادي یا معنوي است، اصل جهان بر پایهي ثبات یا تغییر است و...

در بعد معرفتشناسی به مسائلی چون منابع شناخت، ابزار شناخت، حدود شناخت، ملاك حقیقت و ... میپردازد و در بعد ارزش شناسی به اموري چون خیر و شر، صواب و خطا و سلسله مراتب ارزش ها، عینی بودن یا ذهنی بودن ارزش ها و نسبی یا مطلق بودن ارزشها میپردازد. ارزشها یا در حوزه ي رفتار آدمی مطرح هستند که به آن اخلاق گفته میشود و یا ناظر به هنر است که به آن ارزششناسی میگویند.

اگر چه براي سهولت کاراین، ابعاد را شاید بتوان از هم متمایز نمود امّا عملاً این ابعاد داراي نوعی ارتباط نظاممند، منطقی و سیستمی میباشند بدین معنی که نگاه هستیشناسانه متضمن نگاه معرفتشناختی و ارزششناختی نیز میباشد. این ابعاد نمیتوانند در یک نظام فلسفی فاقد هماهنگی و عدم انسجام باشند. این انسجام درونی است که باعث میشوند نظام هاي فلسفی شکل گیرند. حتی اگر رویکردي همانند رویکرد پوزیتیویسم1 منطقی اعتقادي به مسائل هستی شناسی نداشته باشند و یا منکر آن باشند باز هم با ساختارشکنی اندیشههاي متافیزیکی خود بنیان متافیزیکی جدیدي را بنا میکنند که در ادامه به تعدادي از این نظامها به همراه ارتباط بین آنها اشاره گردیده است.

در مفهوم شناسی آسیب هاي اجتماعی باید گفت عبارت است » مطالعه نابسمانی و اختلال و عدم هماهنگی و تعادل در کارکردهاي مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسانها - « صدیق سروستانی،: 1388 ص. - 4 فعالیت روزمره انسان ها در جامعه، مبتنی بر »نظم اجتماعی « است و این نظ م اجتماعی از طریق افراد و گروه هاي اجتماعی اعمال می شود و تحول و یا تداوم پیدا می کند. در حقیقت هر رفتار اجتماعی از طریق هنجارها و قوانین خاصی اداره می شود و در اینجا منظور از هنجارها، استاندارد هاي رفتاري است، که از طریق افراد و گروههاي اجتماعی از همگان انتظار میرود 

قابل ذکر است که در اکثر کشورهاي جهان جرائم ارتکابی دانش آموزان با سرعت و آهنگ رو به رشدي افزایش یافته است عده اي ازدیاد جرائم و شیوع و تنوع زیاد آسیب هاي اجتماعی را از اختصاصات جوامع متمدن دانسته اند و معتقدند که بشر به همان سرعت که به سوي ترقی و پیشرفت و تکامل صنعتی و مادي پیش می رود از معنویت دور شده و در نتیجه به تبهکاري و قانون شکنی رو می اورند - سخاوت،. - 1380 عدهاي نیز شیوع و تنوع آسیب ها و جرائم را محصول سستی اعتقادات مذهبی دانسته اند - نصري،. - 1380 علماي جرم شناسی و جامعه شناسی پیدایش انواع جرائم ارتکابی دانش آموزان را معلول عواملی نظیر توسعه ناگهانی صنایع، وسعت و گسترش غیراصولی شهرها، برخورد ملل واقوام گوناگون، درهم ریختن و از هم پاشیدگی خانوادها، سست شدن پایه ها و مبانی مذهبی و اخلاقی وعوامل دیگر می دانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید