بخشی از مقاله
چکیده:
همه سازمانها برای بقاء نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند.افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آنرا از نیستی و فنا نجات می دهد.در عصر ما برای بقاء و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود،باید جریان نوجوئی و خلاقیت را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود.
برای آنکه بتوان در دنیای پرتلاطم و متغیر امروز به حیات ادامه داد باید به هوش هیجانی و خلاقیت روی آورد و ضمن شناخت تغییرات و تحولات محیط برای رویارویی با آنها پاسخ های بدیع و تازه تدارک دید و همراه با تأثیرپذیری از این تحولات ،بر آنها تأثیر نهاد و بدانها شکل دلخواه داد.
با توجه به اهمیت خلاقیت و هوش هیجانی در سازمان و ازآنجائیکه خلاقیت در سازمان در گرو توانایی خلاقیت انسانها در سازمان می باشد و قدرت و استعداد خلاقیت در همه افراد سازمان وجود دارد و ظهور آن مستلزم پرورش و مدیریت هوش هیجانی می باشد ،در این تحقیق تلاش می شود به تحلیل و بررسی خلاقیت و ضرورت خلاقیت در سازمان ،موانع ظهور خلاقیت در افراد سازمان،فرایند ظهور خلاقیت و همچنین رابطه هوش هیجانی و خلاقیت پرداخته و سپس به کاربرد تکنولوژی فکر در جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور خلاقیت و چگونگی ظهور خلاقیت در افراد - فرایند خلاقیت - و پرورش ویژگیهای افراد خلاق در افراد سازمان اشاره نمود.
مقدمه:
خداوند در مجموعه هستی تاج کرمنا را به انسان کرامت نمود و او را بر صورت خویش در نگارخانه مشیت رقم زد و به عنوان جانشین برروی زمین ،خلافت را به او واگذار کرد و آدمی با بهره گیری از قطره » علم« و »علمناه« که بر او چشانیده بودند ،به تصرف در طبیعت ،از قعر زمین تا خلوت کهکشانها پرداخت و تمدن امروزی را در گذار زمان بنا نهاد.
از ویژگیهای بارز انسان و محور اساسی حیات او قدرت اندیشه است .انسان در طول زندگی خویش هرگز از تفکر و اندیشه فارغ نبوده و با نیروی تفکر صحیح ،تصمیم گرفته و توانسته است به حل مسائل و مشکلات بپردازد و به رشد و تعالی نایل گردد .بنابراین تمام موفقیتها و پیشرفتهای انسان درگرو اندیشه بارور و پویا و مؤثر اوست.از پیچیده ترین و عالی ترین جلوه های اندیشه انسان تفکر خلاق است
از آنجائیکه استعداد و قدرت خلاقیت و نوآوری بطور کلی در همه انسانها موجود است.به عبارت دیگر استعداد خلاقیت ،استعدادی همگانی است بدین معنی که همه ما با درجات مختلف دارای این استعداد هستیم.تجربیات نشانگر آن است که درجه مؤثر بودن خلاقیت ما با بازده انرژی فکری ما،کوشش و پشتکارمان در بکارگیری مغز ،ارتباط بیشتری دارد تا با استعداد درونی مان.کشفیات علمی مملو از موارد نامحدودی است که در آن افرادی عادی قدرت خلاقیت خارق العاده ای نشان داده اند
هر چند توانایی تفکر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انس ان به ودیعه نهاده شده است،اما ظهور آن مستلزم پرورش آن است.
انسانها در عین آنکه موجوداتی عقلانی هستند و خصائل هیجانی نیز دارند که این ویژگی ، آن ها را به موجودی هیجانی نیز تبدیل کرده است . سال ها در فرهنگ های مختلف به واسطه سنت ها و قواعد مرسوم ، عمل کردن بر اساس هیجان ها مذموم شمرده می شده است زیرا این باور وجود داشته است که هیجان ها منشا خشونت هستند و این ویژگی با فرایندهای عالی تفکر همچون هوش در تضاد هستند ، اما امروزه روان شناسان با طرح مفهوم هوش هیجانی سعی داشته اند این موضوع را روشن کنندن که دو مقوله هوش و هیجان در تقابل با یکدگیر نیستند
در دنیای امروز - که سرعت تغییرات بالا بوده و حتی ماهیت تغییرات نیز عوض شده - اهمیت سازگاری و تشکیل یک محیط مناسب برای سازمان بیشتر شده است . مدیران باید بتوانند منابع انسانی خود را با تغییرات همگام کنند و رهبرانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند این نکته را برای توجیه تصمیمات خود به افراد همیشه مدنظر دارند . هوش هیجانی به طور غیر مستقیم می تواند منجر به خلاقیت گردد و منجر به تکنولوژی فکر گردد.هوش هیجانی منجر به خود انگیزشی ونهایتاً افزایش ابتکار و خلاقیت می گردد.
ضررورت خلاقیت در سازمان:
مهم ترین ویژگی های سازمان های موفق در شرایط محیطی همواره پیچیده و متغیر،درک و پیش بینی تغییر و تحول و واکنش سریع و همگانی مناسب با تغییر و تحول است.این دو مورد از ویژگی های سازمان های خلاق است که در آنها فرایندهای خلاقیت نهادینه شده و به طور مستمر و فراگیر جریان دارد.خلاقیت تقریباً شامل تمامی جنبه های حیات سازمان،ساز و کارها ،فعالیت ها و جنبه های خرد و کلان سازمان می شود؛بنابراین سازمان ها نه تنها برای بهتر شدن یا افزایش کیفیت و ارتقا،بلکه سازگار شدن و ادامه حیات و بقای خود،همواره به خلاقیت نیازمندند
خلاقیت برای بقای هر سازمانی لازم است.طی زمان،سازمانهای غیر خلاق از صحنه محو می شوند و اگر چه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی که در یک مقطع از عمر خود درگیر آن است،موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم می گردد.
خلاقیت با ساختن و یافتن فکرهای جدید و نوآوری در کاربرد فکرها سر و کار دارد.از نظرگاه مدیریتی هر برنامه ریزی بسیار موفق به صدها فکر و ایده کاربردی نیاز دارد .موفقیت نهایی و در بعضی موارد بقای سازمان به توانایی برنامه ریز در ایجاد و به کارگیری فکرهای جدید بستگی دارد
سازمان":"Organzation
سازمان،پدیده ای اجتماعی است که بطور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغورنسبتاً مشخصی بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی ،بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند
خلاقیت":"Creativity
خلاقیت عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان به طوری که توانایی ترکیب عوامل قبلی به جدید را داشته باشد . خلاقیت بیشتر یک فعالیت فکری و ذهنی است ، در حالی که نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد و حقیت محصول نهایی عمل خلاقیت است
. خلاقیت،عبارت است به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید
.فرایند خلاق به هر نوع فرایند تفکری گفته می شود که مسأله را به طریق مفید و بدیع حل کند
. خلاقیت،توانایی فرد برای ایجاد ایده ها،نظریه ها،بینش ها یا اشیای جدید و بدیع و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها است که از سوی متقاضیان ،اصیل و از نظر علمی ،زیبا شناسی، تکنولوژی، اجتماعی با ارزش تلقی شود
. خلاقیت،عبارت است از بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید
موانع خلاقیت :
هر انسان مدیر یا غیر مدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است،خلاقیت آن است که در صورت آزاد سازی ذهن،از پیش فرضها و الگوهای زنجیره ای ذهنی،در مدت کوتاهی توان خلاقیت و به کارگیری فکرهای نو در عمل را می توان به دو برابر افزایش داد
در راه ظهور خلاقیت ،موانعی وجود دارد که در اینجا تنها موانع اصلی به اختصار اشاره می کنیم:
-1 عدم اعتماد به نفس
-2 ترس از انتقاد و شکست
-3 تمایل به همرنگی و همگونی
-4عدم تمرکز ذهنی
ویژگیهای افراد خلاق :
1 مسائل و وضعیت هایی را می بینند کهقبلاً مورد توجه قرار نگرفته است و فکرهای بکری ارائه می دهند.
-2ایده ها و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط می دهند و آنها را برمبنای مزیتشان بررسی می کنند.
3معمولاً- چندین شق - بدیل - برای هر موضوع معین دارند،به عبارتی سلاست فکر "IdeaFluency"دارند.
-4نسبت به پیش فرضهای قبلی تردید می کنند و محدود به رسم و عادت نمی شوند - استقلال فکری دارند - .
-5فی البداهه از نیروهای احساسی ،ذهنی و بینشی مدد می گیرند و استفاده می کنند.
-6در فکر و عمل از انعطاف بالایی برخوردار هستند
فرایند خلاقیت :
صاحبنظران برای پاسخ به این سؤال که »انسانها چگونه خلاقیت را از خود بروز می دهند؟« یا به عبارتی ،» انسان خلاق تا ظهور خلاقیت در زمینه ای خاص چه مراحلی را طی می کند؟«،متأسفانه تاکنون شناخت جامعی از فرایند خلاقیت ارائه نداده اند؛اما اکثر آنان درباره مراحلی از سیر خلاقیت که به شکی مجزا و به هم پیوسته ای است اتفاق نظر دارند،این مراحل به شرح ذیل است:
-1 کسب دیدگاه و نگرشی موافق نسبت به فکر - ایده - های نوین
. برای اینکه استعداد خلاقیت بالقوهفرد،کاملاً از حالت نهفتگی خارج شده و آشکار - بالفعل - گردد،لازم است که انسان نسبت به آزادی فکر ،علی رغم واکنشهای غیرمطلوب اولیه ای که فرد ممکن است دریافت کند،نگرشی مثبت داشته باشد.
-2 حساسیت نشان دادن نسبت به مسأله
.توانایی شناخت و داشتن آگاهی به وجود مسأله و موانعی که فرد را از طراحی برنامه بهتر باز می دارد،از بارزترین نشانه های مسلم حساسیت یک فرد خلاق نسبت به مسأله است و آدم خلاق ابتدا آنچه را که می خواهد به انجام برساند مشخص می کند
-3 آمادگی یافتن برای خلاقیت از طریق کسب مواد خام لازم
. فکر ها از خزاینی سرچشمه می گیرند که به طور عمده شامل دانش فرد، اندیشه های دیگران و تجربیات گذشته اند و این منابع از طریق مطالعه،مشاهدات شخصی ،گفتگو با اشخاص آگاه،رسانه های گروهی و مسافرت فراهم می شوند
.یک دانشمند یا هنرمند ،قبل از خلق اثر خویش باید از ابعاد مختلف با زمینه کاری خویش آشنا باشدمثلاً. برای ارائه یک نظریه تازه یا یک اثر هنری لازم است بر مقدمات آن کار مسلط باشد و از یک آمادگی کلی در زمینه های مختلف برخوردار باشد،مثلاً در نقاشی،آشنایی با رنگها،ابعاد،چشم اندازه ها و غیره ضروری است
-4 به کارگیری سلاست فکر
.سلاست فکر ،توان گردآوری فکرهای متنوع و زیادی در مورد مسأله است.ارزش این کار در این است که هر چه میزان فکرهای موجود بیشتر باشد.احتمال یافتن راه حل عملی بیشتر است
.در این مرحله ایده های مختلف و متعددی طرح می گردد و در آن تداعی معانی نقش خاصی ایفا می کند.بدین ترتیب یک فکر منجر به فکر دیگری می گردد که این امر با اتصال قوه تصور با حافظه ممکن می شود
-5 فعالیت ضمیر ناخودآگاه بر روی مسأله
.هنگامی که پس از کار سخت و مداوم بر روی یک طرح ،درآدمی حالت عجز پدیدار می شود،بهترین کار،پرهیز از وارد ساختن فشار بر ذهن برای فعالیت بیشتر است؛یعنی اینکه ذهن خودآگاه خود را از مسأله فارغ و آن را آسوده گذاریم.به هر حال علم روانشناسی می گوید که ذهن خودآگاه،تنها قسمت کوچکی از قدرت ذهنی آدمی را تشکیل می دهد،و در بخش عمده ای از سلولهای ناشناخته مغزی ما - ضمیرناخودآگاه - تعداد نامشخص و مجهولی از واقعیات و معانی ،با فرایندهای ضمیر ناخودآگاه ما تداعی پیدا می کنند؛به همین جهت اگر پس از پدیدار شدن حالت عجز به ذهن خودآگاه فراغتی بدهیم،برای ذهن ناخودآگاه این فرصت ایجاد می شود تا به کمک تداعی ،به یافتن راه حلی برای مسأله طراحی شده یاری کند.
این مدت زمان یادگیری را »خواب بر روی مسألهSleeping on " « "the Problemمی نامند.در واقع فرد به طور مستقیم در این مرحله از فرایند سهمی نمی تواند داشته باشد.استراحت و منصرف کردن دستگاه تفکر از مسأله یا اندیشیدن به مسائل دیگر،جایگزینهایی هستند که فرد می تواند از آنها در این باره کمک گیرد.
.در این مرحلهظاهراً نوعی توقف در کار دیده می شود و فرد هیچ گونه تلاشی برای رسیدن به نتیجه انجام نمی دهد .در این مرحله ممکن است حتی راجع به مسأله فکر هم نشود.بعضی از روانشناسان معتقدند در این مرحله ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیت می کند،یعنی هرچه به ظاهر فاقد هرگونه پیشرفت آشکاری است،در واقع مسأله رها نشده بلکه ذهن ناخودآگاه آن دنبال می کند.دیده شده است بعضی از افراد خلاق مسأله ای را که روی آن کار می کردند به عمد کنار می گذارند و به فعالیتی دیگر می پردازند تا برای حل مسأله آمادگی کافی بیابند
-6 درخشش ناگهانی یک فکر
.شاید بتوان گفت که اکثر دستاوردهای نوین افراد خلاق ،حاصل زایش و جرقه زدن یک فکر جدید در ذهن آنها در یک حالت غیرقابل انتظار بوده است.که به شرایط محیطی فرد و توجه و دقت او به جهان پیرامونش نیز بستگی دارد.
. در این مرحله تفکر شکل گرفته و حل مسأله روشن می شود . اغلب متفکران ظهور این مرحله را ناگهانی می دانند.فرد خلاق در طول کارطبیعتاً با موانعی برخورد می کند که کار را دچار وقفه می سازد و امکان هر گونه پیشرفت را از فرد سلب می کند ولی ناگهان موضوع روشن می گردد و فرد می تواند همه موانع را از سر راه بردارد
چگونه خلاقیت خفته را بیدار سازیم :
با علم و اعتقاد به آنچه که در پی می آید، با عمل و با مداومت در انجام آنها، هر انسانی حتی با نازل ترین درجه خلاقیت قادر است جرقه مقدس را شعله ور ساخته و خلاقیت خفته را پیدا سازد
.1 قبول وجود ذخیره بی کران خلاقیت در درون انسان باید پذیرفت و باور داشت که این گوهر نفیس و گران بها در وجود همه ما از ابتدای خلقت تعبیه گردیده ، چرا که خداوند ما را نمایندگان خود در روی زمین نامیده است. این فلسفه و این ایمان منشا بیداری اندیشه، فکر و پیدایش خلاقیت است.
.2شکستن مرز بندی کلیشه ای برای جلا دادن و غبارروبی گنجینه بیکران هوش، حکمت و خلاقیت، باید از دایره ای که ما را احاطه کرده است خارج شد، باید مرزبندی های کلیشه ای و تجویز شده را شکست و پا به دنیای بیرون نهاد و از بیرون به خزانه عظیمی که خداوند در وجود خلیفه خود نهاده است نگریست و از آن نهایت بهره را جست.
.3انجام کارهای جدید و مداومت در آنها