بخشی از مقاله
چکیده:
جاندارانگاری - - Animism به عنوان یکی از ادیان قدیمی، یعنی اعتقاد به روح و باطن برای آنچه در زمین و آسمان است؛ نشانههای پیدا و پنهان زیادی از این عقیده همچنان تا امروز در عرصههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسانها مشهود است.اعتقاد به ارباب انواع و تقدیس عناصر اربعه و تأثیر سیارات و ستارگان یا نسبت دادن صفات و خصال گوناگون به هر یک، گفتگو با باد و درخت و کوه، یا ستایش اجداد و تقدیس انواع حیوانات یا حرزها و طلسمها و سوگند به شب و روز و غیره همه وهمه به نوعی مرتبط با مبحث جاندار انگاری تواند بود و نباید صرفا ازآنها به عنوان تشخیص یا اسناد مجازی یاد کرد.شاهنامه ی فردوسی به عنوان یکی از آثار بزرگ و ارزشمند فارسی نمایانگر بسیاری از جنبههای جاندارانگاری است ×که در این مقاله به آوردن شواهد هر یک پرداختهایم.
کلیدواژهها: جاندارانگاری، توتم و توتمیسم، تشخیص و اسناد مجازی، اسطوره
جاندار انگاری - Animism - در شاهنامه
بشر ابتدایی با دیدن حوادث بزرگ طبیعی نظیر رعد و برق، زلزله و توفان، یا دیدن سایهی خود در آب و بر روی زمین و غیره، و به دلیل نداشتن تفسیری درست از هر یک، کمکم معتقد شد که در ورای ظاهر هر چیز، جان وباطنی، پنهان است - مرگان،پیدایش دین و هنر، بی تا: - 50 از این رو او همه چیز را زنده و دارای روح میدانست، - 1 - بیدلیل نیست که در زبان عربی »روح« با »ریح« از یک ریشه است، گویی همچون »باد« در همه جا ساری و جاری است. در زبان فارسی و انگلیسی نیز »روان« و «ghost» هر دو به این خاصیت روانی و روندگی و جاری و ساری بودن، دلالت دارند. - آریان پور، - 1388 :34
جاندارانگاری - Animism - به عنوان یکی از ادیان بسیار قدیمی، با توتمیسم و فیتیشیسم - - 2 ارتباطی تنگاتنگ می یابد؛ در واقع در »آنیمیسم« ارواح و نفوس، نقش اساسی عالم را به عهده دارند و جهان آکنده از ارواح و نفوس موذی و مفید است؛ اعتقاد به ارباب انواع در نزد ملل مختلف - ازجمله ایران و یونان - و تقدیس عناصر اربعه - آب، خاک، آتش - - 3 باد - و تاثیرات سیارات و ستارگان یا نسبت دادن صفات و خصال گوناگون به هریک و حکایات حیوانات و نسبت دادن صفات و خصوصیات انسانی بدیشان همه در ارتباط با این عقیدهی کهن است که به مرور زمان گویی جزوی از ناخودآگاه جمعی انسانها شده است و همچنان به صورتهای پیدا و پنهان در زندگی ما رخ مینماید.
گفتگو با باد، گل و درخت،آسمان و کوه یا برخی ابزار و آلات - نظیر رخت جنگ یا ابزار کار - یا ستایش اجداد و گذشتگان و یا احترام و تقدیس انوع حیوانات - نظیر گاو و اسب و غیره - یا انواع حرزها و طلسمات و سوگند به شب و روز یا مهر و ماه و ناهید و غیر آن، همه و همه میتواند مظاهری از جاندارانگاری و توتمیسم باشد.مظاهر جاندارانگاری و توتمیسم، کم و بیش در جایجای زندگی ما مشهود است، ما هنوز هنگامی که در خیابان و پیاده رو، پایمان به سنگی بند میشود یا به مانعی برخورد می کند، فحش و ناسزا می گوییم! گویی که آنها جان دارند و سزاوار سرزنش و دشنام هستند. گفتگوی ما با تصویر این و آن، به ویژه عزیزان از دست رفته، و کاربرد انواع حرزها، یا کتمان نام که در بسیاری از داستانهای شاهنامه ملاحظه میشود - ازجمله در ابیات ذیل از نبرد رستم و اشکبوس - حکایت از نیروهای نهفته یا اسرارآمیز هر یک میکند و ریشه در عقاید گذشتگان ما در حوزهی جاندارانگاری و توتمیسم دارد؛ گویی در نام فرد نیرویی است که نباید به تسخیر دیگران در آید:
بدو گفت خندان که نام تو چیست؟ تن بیسرت را که خواهد گریست؟
»تهمتن« چنین داد پاسخ که نام چه پرسی کزین پس نبینی تو کام
مرا مادرم نام، مرگ تو کرد زمانه مرا پتک ترگ تو کرد.... - فردوسی، - 195/4 :1965
نیز رجوع کنید به داستان گم شدن تازیانه بهرام - فردوسی، - 101/4 :1965 که نام وی بر آن نوشته شده بود و برای جلوگیری از دستبرد دشمن بر آن،علی رغم رنج و خطر زیاد به میدان جنگ باز می گردد تا مانع از تبعات و صدمات بعدی آن شود و....قراردادن سر قوچ بر سر در منازل، و در روی علمها یا تجلی فرهی ایزدی در هیأت قوچ در شاهنامه یا ره نمودن رستم به سوی آب در خوان دوم، بیانگر توتم بودن این حیوان تواند بود.همچنین توتم خورشید که به هیأت شیری بر روی گاو - یا زمین که نشانه باروری است - در بسیاری از تصاویر قدیمی خودنمایی میکند، دلالت بر تقدس هر یک از آنها در گذشته های دور دارد.
بزرگشدن »فریدون« توسط گاوی به نام »برمایه« ستونهایی که بر بالای خود، پیکر گاو دارند، گرزهایی که به هیات گاو بودهاند و پرچمها و خیمههایی که تصویر گاو بر آنها نقش بسته بود نشان دهنده ی توتم بودن و احترامی است که هنوز در هند و برخی نواحی برای این حیوان قائلند.سادهانگاری خواهد بود اگر شواهد عدیده و موارد بسیار زیادی از جاندارانگاری را که در آثار ادبی ما به وفور پیدا می شود از نوع تشخیص - personification - بدانیم؛ به عنوان مثال، ابیاتی از داستان رستم و اسفندیار-آنجا که رستم به رغم خواهش و پوزشش، ناگزیر میشود برای جنگ با اسفندیار آماده شود-نقل می گردد:
چون رستم سلیح نبردش بدید سر افشاند و باد از جگر بر کشید
چنین گفت که ای جوشن کارزار بر آسودی از جنگ، یک روزگار
کنون کار پیش آمدت، سخت باش به هر جای پیراهن بخت باش.... - فردوسی، - 1965 :6/274
شاهد مثال ما، گفتگویی رستم با رخت خویش در دو سه بیت اخیر است که توضیح و تفسیرآن برمبنای اسناد مجازی - یعنی اسناد فعل به نهاد غیرحقیقی - نیز خالی از اشکال نمیباشد. - شمیسا، - 163 : 1370اگر قدری دربارهی هنر و نقش آن در زندگی بشر فکر کنیم تصدیق خواهیم کرد که جاندارانگاری تاثیر بسزایی در پیشرفتهای هنری و فکری انسانها به ویژه در حوزهی اساطیر داشته است. در واقع پیدایش بسیاری از اسطورهها و ایمان و اعتقاد به ارباب انواع و خدایان گوناگون و انجام انواع مناسک مذهبی- از قربانی کردن - - 4 گرفته تا رقص و موسیقی و تکرار برخی اوراد و ادعیهی ذکرگونه در این مراسم و عقیده به دیو و غول و جادو و انواع سحر و طلسمات، که شواهد زیادی برای هر یک از آنها در ادب فارسی به ویژه شاهنامه میتوان سراغ داد، همه به نحوی از انحا با موضوع ما در ارتباطند که در این مجال اندک، تنها به اشاراتی گذرا بسنده کردهایم. بسیاری از رجزخوانیها و فخر و مباهات به اجداد و گذشتگان، یا کینخواهی - و عقیده به بیداری خون و نخفتن آن - که بسیاری از حوادث و داستانهای زیبای شاهنامه را رقم زده است به نوعی ریشه در همان جاندارانگاری و احترام به ارواح و نیاکان پرستی گذشتگان دارد.