بخشی از مقاله
چکیده
امنیت یکی از بارزترین وجوه بالندگی یک جامعه و زمینهساز رشد، توسعه و ثبات آن محسوب میگردد. شکوفایی اقتصادی یک جامعه، سرمایهگذاری، برنامهریزی برای توسعه، پیشرفت و هرگونه فعالیتی که میتواند عاملی مؤثر برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سایر ابعاد جامعه باشد، همه در سایه استقرار امنیت میباشند. میتوان یکی از ابعاد مهم امنیت را از منظر قلمروجغرافیایی ، امنیت ملی برشمارد؛ که از مهمترین اهداف، منابع و ارزشهای اصولی پایدار جامعه میباشد؛بنابراین اگر اصول و ملاحظات امنیت ملی در برنامهریزیهای کلان کشور ازجمله آمایش سرزمین موردتوجه قرار گیرد میتواند از ایجاد عدم تعادل ها، تضاد و بحرانهای فراگیر و گسترده جلوگیری کند و شرایط ثابت و پایدار و بلندمدتی را در کشور فراهم نماید. بدین جهت این پژوهش درصدد است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی جایگاه امنیت ملی در نظریات آمایش سرزمین همچون نظریه قطب رشد و نظریه مرکز- پیرامون بپردازد.به بیان دیگر این پژوهش به دنبال پاسخ گوی به این سوال است که: آیا نظریات آمایش سرزمین می تواند امنیت ملی یک سرزمین را حفظ نمایند. دراین راستا فرض نگارنده بر این است که تا کنون نظریات آمایش سرزمین نتوانسته اند به رسالت مهم آمایش سرزمین که حفظ امنیت ملی می باشد دست پیدا کنند.
واژه های کلیدی: امنیت، امنیت ملی، آمایش سرزمین، نظریه قطب رشد، نظریه مرکز- پیرامون
مقدمه
جستجو امنیت ازجمله مهمترین کششها و انگیزههای انسانی است. این کشش با فطرت انسان پیوندی ناگسستنی دارد؛ بهگونهای که مهمترین نیاز هر جامعه، کشور، خانواده و حتی فرد در درجه اول تأمین امنیت میباشد[1] امروزه نقش و اهمیت امنیت در پیشرفت هر جامعه ای تا بدان حد است که آن را بستر هرگونه توسعهای میدانند. در جوامع درحالتوسعه که با انواع بحرانها و چالشهای مستمر ناشی از عقبماندگی و بیثباتی ساختارهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...مواجه می باشند امنیت نقش ویژهای را ایفا مینماید [2] ؛ بنابراین درعینحال که در سایه امنیت، آرامش و ثبات به وجود میآید رشد و توسعه پایدار نیز معنی و مفهوم پیدا میکند . [3] یکی از ابعاد بسیار مهم امنیت، امنیت ملی میباشد بهگونهای که میتوان گفت تلاش برای تأمین امنیت ملی و یا گسترش دامنهی منافع ملی یکی از مهمترین اهداف کشورها در عرصهی روابط و سیاست بینالملل میباشد و کوشش برای تأمین کامل امنیت ملی یکی از مهمترین نگرانیهای دولتها و یکی از پایههای سیاست خارجی آن هاست [4]؛ بنابراین امنیت ملی عبارت است از توانایی جامعه برای حفاظت و صیانت از موجودیت فیزیکی، زیستی و معیشتی، فرهنگی و ارزشی مردم، سرزمین و نظام سیاسی و ارتقا و بهینهسازی آن و دستیابی به اهداف و منافع ملی در دوران جنگ و صلح، در قبال تهدیدات بالقوه و بالفعل داخلی و خارجی .[5]
دین منظور اصول و ملاحظات امنیت ملی در برنامهریزیهای کلان کشور ازجمله آمایش سرزمین باید موردتوجه قرار گیرد. همچنین آمایش سرزمین نیز با توجه به رویکرد ملی آن یعنی مدیریت توزیع و ترکیب همافزای انسان، منابع و فضا از مهمترین عرصههای فرا بخشی است که کارکردهای متعددی بر آن مترتب است و بهطور مستقیم مؤلفه های ساختاری و قوام بخش امنیت را تحت تأثیر قرار میدهد که ازجمله این مؤلفهها میتوان به: نیروی انسانی، تعادل سیستمی، پیوند ارگانیک بخشی و منطقهای، یکپارچگی محیطی - کاهش دوگانگی - و... اشاره کرد .[6] همچنین برنامه ریزی آمایش سرزمین چون با دیدی وسیع و همهجانبه به فضای ملی نگاه میکند، کلیه مناطق کشور را باحوصله و دقت از جهات مختلف موردمطالعه و شناسایی قرار می دهد و بر اساس توانمندیها، قابلیتها و استعدادهای هر منطقه با توجه به یکنواختی و هماهنگی اثرات نتایج عملکردهای ملی آن ها در سطح ملی، نقش و مسئولیت خاص به مناطق مختلف کشور محول می کند. . درواقع آمایش سرزمین سیاستی تصحیحی برای سامان یابی بهتر بقایای توسعهبخشی نیست، بلکه هدف آن توسعه فضایی یکپارچه معطوف به آینده است .[7]
در این میان رسالت برنامه آمایش سرزمین رسیدن به عدالت اجتماعی از دیدگاه دسترسی عادلانه و توزیع فضایی دستاوردهای توسعه، کارایی ناشی از برقراری و تقویت پیوندها و ایجاد یکپارچگی فضایی، تعادل اکولوژیکی و ارتقاء کیفیت زندگی و حفظ و اعتلای هویت منطقه ای است[8] .آمایش سرزمین به منظور تحقق اهداف خود نظریاتی همچون قطب رشد و مرکز - پیرامون را مطرح نموده است که این نظریات در سطح ملی، منطقه ای و محلی دارای پیامدهای مثبتی و منفی بر توسعه و امنیت ملی یک سرزمین می باشند. بدین منظورضروری است برای برنامهریزی جهت توسعه یک محیط جغرافیایی همچنین تحلیل توسعه نیافتگی هر منطقه جغرافیایی عوامل مختلف که ممکن است به نوعی در فرایند توسعه ی آن دخیل باشند راعمیقاً مورد بررسی قرار داد. از همین رو در مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی به اثرات نظریات قطب رشد و مرکز- پیرامون برامنیت ملی پرداخته خواهد شد. بنابراین می توان بیان نمود که در زمینه امنیت و نظریات آمایش سرزمین پژوهش های زیادی صورت گرفته است ولی در هیچ کدام از این پژوهش ها به جایگاه امنیت ملی در نظریات آمایش سرزمین پرداخته نشده است . بدین جهت در این پژوهش فرض نگارنده بر این است که این نظریات نتوانسته اند باعث تحقق امنیت ملی در سطح کشور شوند.
مبانینظری
امنیت و ابعاد مختلف آن
رائه تعریف عملیاتی از مفهوم امنیت، به گونه ای که موردتوافق تمام یا بخش قابلتوجهی از صاحبنظران و اندیشمندان این حوزه بوده و دارای جامعیت و مانعیت لازم باشد، امری بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد زیرا همانگونه که پاتریک مورگان میگوید امنیت مانند سلامتی یا منزلت نوعی شرایط است که به آسانی تعریف و تحلیل نمی پذیرد [9] .امنیت از ریشه لاتین securus گرفته شده است که در لغت به معنای نداشتن دلهره و دغدغه است. بنابراین معنای لغوی امنیت رهایی از تشویش، اضطراب، ترس یا احساس آرامش و اطمینان خاطر است .[2] برقراری امنیت منوط به رهایی نسبی از تهدید و بهرهگیری بهینه از فرصت ها می باشد. در تعریفی دیگر امنیت مجموعه شرایط و وضعیتی است که موجب ثبات و آرامش خاطر در جامعه میگردد و ترس و خوف ازنظر عامه مردم رخت برمیبندد . بهاینترتیب میتوان گفت امنیت به معنای فراغت از هرگونه تهدید و تعرض به حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی شهروندان است . [10] در بررسی ابعاد امنیت همواره سطوح مختلفی مطرح می باشد که از منظر درونی و بیرونی به امنیت عینی و ذهنی، از منظر قلمرو و جغرافیایی به امنیت ملی، منطقهای و جهانی و از منظر عناصر ذینفع به امنیت فردی و عمومی و از حیث موضوع به امنیت جانی، مالی، شغلی، سیاسی، قضایی، فرهنگی، اجتماعی و امنیت مرزها تقسیمبندی میشود .[2]
امنیت ملی و ابعاد مختلف آن
ارائه تعریف کاربردی از واژه امنیت ملی دشوارتر از ارائه تعریف مفهوم امنیت است، زیرا از یکسو ابهامات و ویژگیهای خاص مفهوم امنیت در این واژه نیز مستتر هستند و از سوی دیگر افزوده شدن پسوند ملی که خود دارای تعاریف متعددی است، موجب گردیده تا تعاریف فراوانی از واژه امنیت ملی ارائه شود، بهگونهای که بوزان میگوید امنیت ملی ازلحاظ مفهومی ضعیف و ازنظر تعریف مبهم است، ولی ازنظر سیاسی، مفهومی قدرتمند باقیمانده است، چون مفهوم نامشخص امنیت ملی راه را برای طرح راهبردهای بسط قدرت توسط نخبگان سیاسی و نظامی باز میگذارد . [9] از دیدگاه بیشتر کارشناسان، امنیت ملی عبارت است از شرایطی است که در آن منافع ملی و ارزشهای داخلی ملت از گزنده خطرها و تهدیدهای داخلی و خارجی دورنگه داشته شود. به گفته دیگر توان جامعه در حفظ و پیگیری منافع ملی و بهرهگیری از ارزشهای داخلی به دور از تهدیدهای داخلی و خارجی را امنیت ملی میگویند.[11]
امنیت ملی دارای چهار مؤلفهی حفظ جان مردم، حفظ تمامیت ارضی، حفظ سیستم اقتصادی- سیاسی و استقلال و حاکمیت کشور است .[12] امنیت ملی، که می توان آن را جامعترین نماد مفهوم امنیت در سطح ملی دانست، دارای مؤلفهها و ابعادی است که کلیت امنیت ملی نتیجه و برآیند مجموع بردارهایی است که از این ابعاد حاصل میشود. برخی برای امنیت ملی، ابعاد مختلفی را برشمردهاند که بر اساس نظرات موجود مهمترین ابعاد آن را میتوان به ترتیب زیر نام برد: امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی/ فرهنگی، امنیت نظامی. همچنین در بعضی رویکردها این ابعاد بهصورت زیر تعریفشدهاند :
امنیت اقتصادی، امنیت منابع /محیطی، امنیت سیاسی/ فرهنگی. امنیت نظامی در برخی دیگر از دیدگاهها امنیت اجتماعی و فرهنگی نیز مستقل دیدهشدهاند و برای امنیت ملی 5 رکن اساسی تعریف کردهاند . [6] ابعاد امنیت ملی، لازم و ملزوم هم هستند؛ بهطوریکه میتوان گفت امنیت ملی، به منزله ی تأمین ترکیبی از نیازهای حیاتی متفاوت جامعه است که ابعاد تشکیلدهنده آن بهنوعی با یکدیگر در ارتباط هستند و بروز تهدید علیه هریک از این ابعاد، به معنی تهدید علیه امنیت ملی تلقی میشود. برای شناخت بهتر و همهجانبهی مؤلفههای امنیت ملی، در ذیل به هریک از این ابعاد میپردازیم.
-1 امنیت سیاسی: امنیت سیاسی، یکی ازمولفه های امنیت ملی و به مفهوم آن است که علیه آزادیهای سیاسی افراد، احزاب ، ساختارهای سیاسی، فعالان سیاسی، مسئولان حکومتی و روند مطلوب و اثربخش ادارهی امور داخلی و خارجی کشور، تهدیدی وجود نداشته باشد و اداره ی امورمملکت نیز تنها بر اساس منافع ملی و با استفاده از روشهای قانونی و توسط حکومتی پاسخگو در عرصههای داخلی و خارجی صورت گیرد[13] -2 امنیت اقتصادی: امنیت اقتصادی به میزان حفظ و ارتقای شیوه زندگی مردم یک جامعه از طریق تأمین کالاهای و خدمات، هم از مجرای عملکرد داخلی و هم حضور دربازارهای بینالمللی اطلاق میشود [14] -3 امنیت اجتماعی: امنیت اجتماعی در هر جامعهای به مفهوم وجود شرایطی است که در آن آرامش خاطر و امنیت جامعه نسبت بهسلامت جسم، جان، مال، معیشت، حیثیت، آموزش، مسکن و تمامی ارزشهای مادی و معنوی همهی افراد و گروههای اجتماعی، بهطور نسبی در چارچوب قوانین کشور در برابر تهدیدها تأمین شود - تهامی، همان:. - 12 گیدنز امنیت اجتماعی را شامل تمهیداتی جهت حفظ زندگی اعضای یک جامعه و سپس حفظ راه و روش زندگی آنان میداند. نهایت آنکه امنیت اجتماعی عبارت است از رهایی از اضطراب و تعقیب ایمنیمثلاً یک گروه اجتماعی نظیر خانواده یا یک مجمع قومی، مذهبی و ... .[15]
-4 امنیت فرهنگی: امنیت فرهنگی یکی از مهم ترین ابعاد امنیت ملی می باشد که از نظر فرست امنیت فرهنگی ظرفیت یک جامعه برای حفاظت از ویژگیهای خاص خود در مقابل تغییر شرایط و تهدیدات مادی و معنوی است؛ و به عبارت دقیقتر تعریف امنیت فرهنگی شامل بقای الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، پیوستگی، هویت و آدابورسوم دینی یا ملی با اجازه دادن به تغییرات قابلقبول است [16] -5 امنیت نظامی: مفهوم امنیت نظامی در هر واحد سیاسی متناسب با سیاست های ، راهبرها و دکترین های تدوین شده، تفاوت داشته و طیفی از اقدامات مانند تهاجم و دفاع را برای تحقق آنچه به عنوان ماموریت نیروی مسلح محسوب شده در بر میگیرد .امنیت نظامی بخش اساسی امنیت خارجی و سطحی از امنیت دفاعی محسوب می گرددکه در حوزه نیروهای مسلح هر کشور تعریف می شود [17] -6 امنیت زیستمحیطی: امروزه تهدیدهای ناشی از محیطزیست، بیش از گذشته امنیت ملی کشورها را در معرض خطر قرار داده است... امنیت محیط زیست، به مفهوم وجود شرایطی است که امنیت نسبی مطلوبی را در برابر خطرها و تهدیدهای ناشی از فعلوانفعالهای گهوارهی زمین، پدیدههای جوی، آلودگی خاک، آبوهوا، آلودگی صوتی و اشاعهی بیماریها برای ادامهی حیات سالم، ثمربخش و بانشاط انسان، جانوران، گیاهان و بهطورکلی تمامی موجودات زنده وعدم تخریب جامدات، فراهم میسازد .[13]
ویژگیهای امنیت ملی
الف: امنیت پدیدهای ذهنی و احساسی است: مقولهی امنیت پدیدهی احساسی یا ذهنی است، به این معنا این اطمینان بایستی در ذهن تودهای مردم، دولتمردان و زمامداران و تصمیمگیرندگان به وجود آید که امنیت لازم برای ادامه زندگی، بدون دغدغه و دلنگرانیهای خاص، وجود دارد.
ب: امنیت پدیدهای نسبی است: امنیت ملی در هیچ کشوری به طور مطلق وجود ندارد، چراکه هر کشوری دریک نظام بینالمللی و در ارتباط با سایر دول به سر میبرد، لذا همواره خطراتی آن کشور را تهدید میکند.
پ: وجود ارتباط منطقی و همیشگی امنیت و قدرت: امنیت باقدرت دارای ارتباط مستقیمی بوده است و به هر میزان که قدرت نظامی در مقابله با تهدیدات افزایشیافته، ضریب امنیتی نیز افزایشیافته است. باید به مجموع عوامل قدرت آفرین که باعث اقتدار یک کشور میشود همزمان توجه نمود و مقدم بر بهکارگیری قدرت نظامی از روشهای دیگر اقتدار آفرینی چون سیاست بی طرفه، توسل به راهحلهای مطلوب سازمان ملل در جهت حفظ صلح و امنیت بینالملل، ایجاد ائتلاف و اتحاد با دیگر کشورها، توسل به شیوههای مسالمتآمیز در جریان مواجهه با بحرانهای داخلی و خارجی و استفاده از ابزار دیپلماسی سود برد.
ت: امنیت یک کل تجزیهناپذیری است: امنیت در مفهوم و گسترهی ملی، با اهداف، حاکمیت ملی و استقلال رابطه ی تنگاتنگ و لازم و ملزوم دارد. در همین چارچوب است که میگویند امنیت یک عنصر تجزیهناپذیری است. به کلام دیگر هنگامیکه یک کشور در بعد یا حوزهای فاقد امنیت باشد، بهخصوص درزمینهی ناامنی سرزمین، این شرایط در تمامی ارکان و شئون دیگر کشور تأثیر میگذارد .[4]
آمایش سرزمین و اهداف آن در کشور
اصول برنامهریزی برای برقراری نظمی پایدار میان عناصر موجود در جهان است. با در نظر گرفتن این موضوع و نیازهای بشری که همانا کنترل محیط طبیعی و ارتقاء میزان بهرهمندی از آن است؛ طی قرون گذشته انواعی از برنامهریزی شکلگرفته که برنامهریزی آمایش سرزمین یکی از آنها است .[18] در بحث واژه شناختی با رجوع به فرهنگنامه دهخدا، مترادف ذیل برای واژه "آمایش" ارائهشده است. آمایش اسم مصدر آمای - آراینده - ، به معنی هنر یا فن جای دادن بانظم و ترتیب و همراه با آیندهنگری انسانها، فعالیتها، زیرساختها و وسایل ارتباطی در خدمت انسانها در فضای کشور با در نظر گرفتن الزامات طبیعی، انسانی و اقتصادی است. پوتی اوژن کلودیوس یکی از متخصصان برنامهریزی ناحیهای فرانسه در تعریف برنامهریزی آمایش سرزمین مینویسد :آمایش سرزمین هدف توزیع بهتر جمعیت در ارتباط با منابع طبیعی و فعالیتهای اقتصادی را دنبال میکند .این تلاش بهمنظور اهدافکاملاً اقتصادی نیست و رفاه و توسعه کامل ظرفیتهای بالقوه جمعیت را در نظر دارد - .[19]
مرکز ملی آمایش سرزمین نیز آمایش سرزمین را به شرح زیر توصیف نموده است:تنظیم کنش متقابل بین عوامل انسانی و عوامل محیطی بهمنظور ایجاد سازمان سرزمینی مبتنی بر بهرهگیری بهینه از استعدادهای انسانی و محیطی آمایش سرزمین نامیده میشود.آمایش سرزمین در چارچوب اصول مصوب از طریق افزایش کارایی و بازدهی اقتصادی ،گسترش عدالت اجتماعی ،رفع فقر و محرومیت و برقراری تعادل و توازن در برخورداری از سطح معقول توسعه و رفاه در نقاط و مناطق جغرافیایی،ایجاد نظام کاربری اراضی متناسب با اهداف توسعه متعادل و حفظ محیطزیست ،ایجاد و تحکیم پیوندهای اقتصادی درون و برون منطقهای و هماهنگسازی تأثیرات فضایی - مکانی سیاستهای بخشی و سیاستهای توسعه مناطق و محورهای خاص بهگونهای عمل میکند که بتواند اهداف چشمانداز بلندمدت توسعه کشور و مدیریت یکپارچه سرزمینی را محقق سازد .[20] آمایش سرزمین طبق ضوابطی با نگرش بازده پایدار و درخور، برحسب توان و استعداد کیفی و کمی سرزمین برای استفادههای مختلف انسان