بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مسائلی که در خصوص داعش به عنوان یکی از گروه های اسلامگرا، ذهن را درگیر نموده، این است که خط مشی این گروه در قبال مسأله اشغال فلسطین و به تبع رژیم صهیونیستی چیست؟ و بنا براین سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که جایگاه رژیم صهیونیستی در گفتمان داعش چیست؟و البته فرضیه مطرح شده حاکی از عدم تقابل گروه داعش با رژیم صهیونیستی است.
برای پاسخ به سوال اصلی و اثبات فرضیه پژوهش در چارچوب نظریه گفتمان،با استفاده از روش گردآوری کتابخانه ای و فیش برداری و تجزیه و تحلیل داده ها و استدلال محقق؛ پس از بیان مؤلفه های اساسی گروه داعش در قالب گفتمانن این گروه که شکل دهنده اقدامات آن است،اقدامات داعش در دو بخش بررسی شده است: در بخش اول رابطه داعش با رژیم صهیونیستی از منظر خود این گروه و ارتباط مستقیم فعالیتهای آن با رژیم صهیونیستی و همچنین زمینه های موجود در کشورهای هدف،بررسی گردیده،اینکه فعالیتهای این گروه در چارچوب گفتمانی آن چگونه منجر به عدم تقابل با رژیم صهیونیستی شده و در بخش دوم رویکرد داعش در قبال رژیم صهیونیستی از منظر رژیم صهیونیستی و همپیمانان آن و همچنین سایر بازیگرانی که در تقابل با داعش هستند و در عدم تقابل داعش و رژیم صهیونیستی دخیل می باشند،واکاوی شده است.
به عبارت دیگر مسیر هم پوشانی منافع داعش و رژیم صهیونیستی از طریق گفتمان داعش و چرخه بحران ایجاد شده توسط آن مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت تا مشخص گردد که چگونه اقدامات داعش و بحران ایجاد شده توسط آن از بدو تأسیس تا کنون نه تنها علیه رژیم صهیونیستی نیست بلکه خواسته یا نا خواسته در خدمت آن است؟در ادامه نیز تأثیر این پاسخ بر امنیت ملی ایران به عنوان یکی از غیریت های طرح شده در گفتمان داعش نیز موشکافی گردیده است.
مقدمه
گروه داعش به عنوان گروهی اسلامگرا،با طرح گفتمانی مبتنی بر منفعت محوری که شاید بتوان آن را در قالب رویکرد استراتژیک تفسیر نمود،غیریت های گفتمان خود را آنچنان تعیین نموده است که این گروه را نه تنها در تقابل با رژیم صهیونیستی قرار نداده است،بلکه خواسته یا ناخواسته در مسیر منافع و امنیت داعش قدم برداشته است.در مسیر اقدامات داعش و ارتباط این اقدامات با رژیم صهیونیستی و امنیت آن در منطقه،بازیگران دیگری نیز با تهدیدات و فرصت هایی روبرو خواهند بود که هرکدام به میزان تأثیر گذاری خود بر حوزه روابط بین الملل می توانند از فرصت ها استفاده نموده و تهدیدات را دور نمایند.در ادامه رویکرد گفتمان داعش به عنوان جریانی اسلامگرا که خود را مدافع مسلمانان می داند در قبال رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگری که سرزمینی اسلامی را مورد تعرض قرار داده است،واکاوی می گردد و تأثیر این رویکرد بر امنیت در جمهوری اسلامی ایران بیان می گردد.
- .1داعش و اقدامات آن به مثابه یک گفتمان
گفتمان برای پایداری خود همواره به دنبال غیریت سازی است و غیر،هم می تواند عامل به وجود آمدن و هم از میان رفتن یک گفتمان باشد.گفتمان یک باره به وجود نخواهد آمد که یک باره نیز از بین برود،لذا قاعدتا هر گفتمان در مراحل پی ریزی وجود خود به دنبال بقای خود پس از تثبیت خواهد بود.پس در نظر گرفتن غیر از سویی برای ایجاد وحدت حداقلی در داخل گفتمان ضروری به نظر می رسد.
گفتمان گروه تکفیری داعش نیز مستثنی از این قاعده نیست.این گروه نیز هم چون سایر بازیگرانی که خواهان بقا و به قدرت رسیدن می باشند،تلاش خود را به این سمت و سو معطوف می دارد.فلذا جهت حفظ کلیت خود به دنبال تعریف غیر و غیریت سازی می باشد.یک گفتمان در صورتی که به دنبال غیریت سازی باشد،سعی بر این دارد که غیریت خود را به گونه ای تعریف نماید که تأمین کننده یک وحدت حداقلی در داخل گفتمان و اعضای آن باشد.گروه تکفیری داعش نیز امروزه با توجه به عقاید سردمداران و امکانات و زمینه های موجود برای فعالیت خود دست به تعریف این غیریت یا غیریت ها زده است.
لذا در این گفتار به بررسی راهبرد داعش در قبال رژیم صهیونیستی از منظر فعالیتهای داعش در بعد نظری و عملی پرداخته می شود. - 1.1راهبرد داعش در زمینه جهاد گفتمان داعش به عنوان گروهی اسلامی خود را مأمور به دفاع از مسلمانان می داند و لذا دست به باز تعریف مفاهیمی هم چون »جهاد« زده است.از نظر آنان هرگاه سرزمین اسلامی مورد تهاجم دشمنان واقع شود بر هر مسلمان واجد شرایط واجب است که به دفاع بپردازد. - جهاد تدافعی - اما نکته اینجاست که دفاع مذکور را طبقه بندی می نمایند و برای هر کدام از آنها شرایط خاصی قائل می باشند.
براساس پارادایم احیاگری دینی ریشه و تبار جنبش های سلفی مجموعا مربوط به آن است که مسلمانان به دنبال چرایی و علل انحطاط تمدن اسلامی هستند و ضعف خود در برابر غرب را ناشی از نفوذ فرهنگ غربی - دنیازدگی - و فراموشی اسلام و شریعت پنداشتند و بنابراین درصدد احیای شریعت در قالب جنبش های سیاسی هستند .برای مثال خورشید احمدکه یکی از اندیشمندان این حوزه می باشد، معتقد است، ریشه های رستاخیز اسلامی را باید در استعمار جستجو نمود .به عبارتی تجدید حیات طلبی اسلامی محصول فرآیند استعمار و عملکرد آن در جهان اسلام بوده است.
از نظرداعشی ها مسأله اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و یهودی ها در اولویت های بعدی بررسی قرار می گیرد و آن چنان که از احکام تعریف شده آنان در قبال سایرین بر می آید؛انتظار می رود اگر زمانی هم نوبت به بررسی مسأله فلسطین در گفتمان داعش برسد شاید هیچ گاه تقابلی صورت نگیرد.چرا که داعش آزادی و دفاع از فلسطین اشغالی را منوط به بر قراری خلافت اسلامی در آنجا و پذیرش آن توسط فلسطینیان می داند.می توان گفت راهبرد گفتمانی داعش در تعریف دشمنان خود،اولویت بندی ارائه شده،به کارگیری جهاد علیه آنها و تعریف غیریت انجام شده در گفتمان داعش،از سویی و بحران زایی و به راه انداختن چرخه بحران از سوی دیگر بیش از همه مطلوب رژیم صهیونیستی است.
چرا که همیشه بحران ها برای همه مخرب نیستند و با تغییر زمینه های نزاع و درگیری در روابط بین الملل از رویارویی مستقیم به رویارویی غیر مستقیم،بحران و جنگ و منازعات بین دو یا چند بازیگر می تواند به عنوان ابزار برای نیل به مقصود به کار گرفته شود.بحران داخلی نیز که داعش در کشورهای حوزه فعالیت خود پدید آورده است نیز در حکم چنین ابزاری برای رژیم صهیونیستی است.بنا به چارچوب نظری داعش دال مرکزی گفتمان آن،گذشتن از سد دولت های داخلی مستبد،احیای شریعت مبتنی بر سلف صالح و اولویت بندی این گروه از دشمنان خود برای به کارگیری جهاد و به تبع ایجاد درگیری است که خواسته یا نا خواسته به سود رژیم صهیونیستی خواهد بود.
دلایلی که می توان برای این هدف برشمرد عبارتند از:توجه دولتهای منطقه و همچنین افکار عمومی خاور میانه از اسرائیل - رژیم صهیونیستی - به عنوان دشمن،مسئول شکست مذاکرات صلح و منبع تهدیدات امنیتی به واسطه گسترش زرادخانه های هسته ای،به سویی دیگر شیفت پیدا کند.همچنین در وحدت جهان عرب و جهان اسلام برای تقابل با اسرائیل - رژیم صهیونیستی - به عنوان مسئول کشتار فلسطینیان گسست ایجاد شود.برآیند این عوامل،عدم شناسایی اسرائیل - رژیم صهیونیستی - به عنوان مشکل و مسأله ای جهانی و در مقابل،معرفی بنیاد گرایی رادیکال به عنوان مسأله جهانی و شناسایی آن به عنوان تروریسم و ضرورت مقابله با آن است. - کرمی، - 1393/06/20
- 2.1استفاده ازتکفیر و غیریت سازی در نقش کنش گری عقلانی - با رویکرد استراتژیک -
استفاده از حربه تکفیر به آراء پیشینیان سلف بر می گردد. می توان گفتمان و اندیشه های داعش را برای تبیین رویکرد آن در قبال رژیم صهیونیستی بدین گونه بررسی نمود که تفسیر و قرائت جدیدی که داعش از دین انجام می دهد مبین این نکته است که کافر و ملحد خواندن بسیاری از مسلمانان از منظر این گروه امری طبیعی به حساب بیاید و نهایتا باعث ایجاد حربه تکفیر خواهد شد که به وسیله آن از بین بردن مسلمانان به انحاء مختلف را توجیه کرده و مبارزان خود را به مبارزه علیه افراد به زعم آنان،کافر تشویق می کنند.
این قسم از کنش گری داعش را میتوان تحت نظریه استراتژیک بررسی نمود که در این صورت نه تنها استفاده از تکفیر امری احساسی نخواهد بود بلکه سلاحی برنامه ریزی شده و حول محوریت اولویت بندی ارائه شده دشمنان داعش در گفتمان آن است.با قرار دادن کنش داعش در چارچوب این نظریه اقدامات داعش بسیار سود جویانه و منفعت محور به نظر خواهد آمد. به عبارت دیگر، اقدامات داعش چه در برخورد با قربانیان، چه در رابطه با مردمی که در مناطق تحت سلطه آن زندگی می کنند، همگی تحت محاسبات ریاضی و با توجه به نتایجی که این اقدامات به ثمر می رسانند، مورد توجه است.
البته اگر به گفتمان داعش نگریسته شود این موضوع در محل غیریت سازی برای بقا قرار خواهد گرفت و گفتمان با رویه منفعت محوری،به دنبال توجیه اعمال در راستای حفظ بقای خود و پاسخ گویی به نیاز های تحت سیطره خود است.حربه تکفیر،با رویه و خط مشی ای که داعش در پیش گرفته است بیشتر جهت جهاد با مسلمانان کارساز و مؤثر است تا جهت مقابله با پیروان سایر ادیان.چرا که زمانی که یک غیر مسلمان در دام دعش گرفتار گردد و اسیر شود می تواند با اقرار به اسلام آوردن خود را از خطر مرگ نجات دهد،در حالیکه یک مسلمان گرفتار شده در دست داعشیان هیچگاه همچنین فرصتی ندارد.
در بررسی مختصر دشمن شناسی داعش، هسته عقلانیت نتیجه نگر را می توان توجه به ایجاد سرزمین های امن و تحت کنترل، یا اصطلاحا پاک سازی شده دانست که صدای هیچ مخالفی در آن شنیده نشود و دست هیچ دشمنی در آن اقدام نکند .در واقع در این تفسیر عقلانی - ابزاری - که در دشمن شناسی داعش نهفته است، هدف اولیه همچنان جنگ با کفار است .اما بنابر محاسبه عقلانی، داعش، ابتدا باید پایگاه خود را تاسیس کند و لازمه تاسیس آن پاک سازی این پایگاه از مرتدین و لیبرال هاست - دشمن قریب/نزدیک - و سپس با خاطری مطمئن به نبرد با دشمنان دیرین - غرب - بپردازد. - شهبازی، - 51 :1395
- 3.1ابعاد گفتمان داعش در زمینه اشغال فلسطین مسأله فلسطین و آزادی قدس شریف یکی از دغدغه ها و دل مشغولی های اساسی گروه های اسلامی از ابتدای اشغال ارض فلسطین توسط صهیونیست ها بوده است .همه گروه های اسلامی یکی از اهداف و آرمان های اصلی خود را آزادی قدس شریف،اعلام و با رویکرد های دینی،تحقق این هدف را پیگیری کرده اند.از این رو باید آرمان آزاد سازی فلسطین را یکی از وجوه وحدت بخش جریان های اسلامی شیعه و سنی دانست؛آرمانی که در صحنه عمل موجب،حمایت اسلامگرایان سنی از جریان های ضد صهیونیستی شیعه و حمایت شیعیان اسلام گرا از گروه های مقاومت ضد صهیونیستی سنی شده است.نمونه بارز این همگرایی،حمایت متقابل حزب االله و حماس از یکدیگر در عرصه های گوناگون مقابله با رژیم صهیونیستی می باشد. - زارعان، - 46 :1394در ادامه رویکرد گفتمان داعش در خصوص فلسطین را در دو حوزه عملی و نظری بررسی خواهیم کرد.
- 1.31بعد عملی
بررسی مسأله فلسطین و ریشه یابی آن در نظریات داعش مستلزم درک مبانی عملی و نظری آنها در خصوص این مسأله است .اقدامات اخیر داعش در منطقه ای که از اهمیت بالایی در زمینه های ژئوپلتیک و استراتژیک بر خوردار است،باعث امنیتی کردن بیش از اندازه منطقه غرب آسیا - خاورمیانه - شده است.در حوزه عمل مشکل اصلی همسو و هم فکر نبودن گروه های سلفی و نو سلفی از جمله داعش با نیروهای اصلی جهاد گر این منطقه از جمله حماس و جهاد اسلامی در فلسطین است.
جنبشی هم چون حماس به عنوان قدرت بلامنازع در غزه نگران قدرت یابی و تسلط داعش بر حوزه نفوذ خود است و لذا اجازه و فرصت قدرت یابی را به داعش نمی دهد و سیاست سرکوب گری در خصوص آنها را در پیش گرفته است.از سوی دیگر نیز انعقاد پیمان نامه های همکاری میان تشکیلات خود گردان فلسطین و رژیم صهیونیستی باعث شده است که تشکیلات بر اساس این پیمان نامه ها هرگونه جریان های اخلال گر را سرکوب نماید.همچنین در کنار این موارد نباید از رژیم صهیونیستی و حمایت های قدرت های بزرگ از آن به سادگی عبور کرد.
از سوی دیگر به نظر می رسد که فضای آشفته کشوری هم چون عراق در نتیجه دولت ملت سازی ضعیف و عدم هماهنگی اقشار مختلف در این کشور و فضای نا به سامان سوریه به دلیل جنگ های داخلی،حوزه فعالیت آسان تری نسبت فلسطین و نوار غزه دارد.داعش با امنیتی ساختن منطقه در نتیجه اقدامات خود طی چند سال اخیر نه تنها گامی علیه رژیم صهیونیستی برنداشته،بلکه دست مایه موضوع تهدید را در اختیار این رژیم قرار داده تا آزادی عمل را به بهانه تأمین امنیت در اختیار رژیم صهیونیستی بگذارد.رژیم صهیونیستی که همواره موضوع تهدید را برای تامین منافع خود استفاده می نماید،بعد از حوادث یازده سپتامبر با تشبیه مبارزان فلسطینی به عاملان این حادثه،حمله گسترده ای با عنوان»عملیات سپر بازدارنده« علیه ساکنان کرانه باختری سازماندهی کرد. - زارعی، - 163 : 1394