بخشی از مقاله
چکیده
رشد جریان های سلفی در منطقه خاورمیانه از نیمه دوم قرن بیستم در صحنه سیاسی کشورهای منطقه آغاز و در دهه های 80 و 90 کاملاً در عرصه تحولات میدانی به وضوح قابل مشاهده بود، این جریان ها به گروه ها و دسته بندی های متفاوتی تقسیم شده و در صحنه معادلات منطقه نقش مؤثری ایفا نموده اند. عواملی نظیر آموزه های دینی - اعتقادی عالمان سلفی از جمله ابن تیمیه و دیگر چهره های فکری اصلاح طلبی، قدرت های منطقه ای بویژه آل سعود و حضور قدرت های فرامنطقه ای علی الخصوص سیاست های خارجی ایلات متحده، جنگ افغانستان، تحولات مربوط به بیداری اسلامی و بحران عراق و سوریه باعث بروز و ظهور این جریان ها به خصوص گروه های افراطی آن شده است. در این پژوهش به جریان شناسی سلفی گری پرداخته شده و به همین منظور نخست منشأ تقسیم بندی این جریان ها بررسی و سپس جریان های سلفی به تفکیک اصلاحی، تبلیغی، جهادی ،سیاسی وتکفیری تشریح خواهند شد.
کلید واژه: منطقه خاورمیانه ،جریان های سلفی، جریان تکفیری، جریان اصلاحی، جریان تبلیغی، جهادی
مقدمه
از عصر صحابه تا پایان سده 2ق، دو جریان به طور موازی در حیطه معارف دینی در چالش با یکدیگر بودند، جریانی که خود را کاملاً در معرض مواجهه با مسائل روز و مقابله با افکار و اندیشه های متنوع قرار می داد و به تناسب این تماس ها، معرفت دینی را تحول پذیر می دید و دیگر جریانی که از چنین تحولی هراس داشت و با تکیه بر پای بندی به سنت آغازین اسلام، ناگزیر از جریان های عصری فاصله می گرفت و دیگران را نادیده می انگاشت. سوی اخیر این تقابل را می توان به طور کلی، سلف گرایی نامید. تقابل این دو جریان که در سده های 2و3 ق با رویارویی اصحاب حدیث با گروه های مخالف چون معتزله خود نشان می داد، در طی سده 8ق در تقابل افکار ابن تیمبه با اکثریت مذاهب اسلامی تبلور یافت و در این فاصله، تحولاتی را به خود دیده بود، اما همواره وجود داشت - هوشنگی و پاکتچی،1390،ص.. - 70
در سده های 13-12ق محمدبن عبدالوهاب - 1206-1115ق - ، مردی برآمده از سرزمین نجد که در مدینه تحصیل کرد، از خاستگاه حنبلی اش به اندیشه سلفیه گرایش یافت و پس از بازگشت به نجد با برخورداری از حمایت محمد بن سعود که در آن روزگار یک امیر محلی بود، توانست دعوتی را که از 1143ق آشکارا اعلام شد، در نقاط مختلف جزیره العرب گسترش دهد - زرکلی،1986،ج6،ص - 257؛ این جریان که به »دعوت« شهرت یافت، گاه با ارسال مبلغان مذهبی انجام می شد و گاه از پشتوانه سربازان محمدبن سعود برخوردار بود.
تعالیم ابن عبدالوهاب بر بنیاد افکار ابن تیمیه قرارداشت و کوششی برای جمع میان بازخوانی مذهب و فعالیت اجتماعی - سیاسی بود. ویژگی های اصلی در افکار وی را می توان در سه مؤلفه مهم جای داد: اول آموره توحید که بر اساس آن بسیاری از رسوم معمول نزد فرق اسلامی را مصداق شرک می انگاشت و لازمه توحید را ترک همه این رسوم می دانست و از همان رو یارانش خود خویشتن را »اهل التوحید« می خواندند - محمدبن عبدالوهاب، بی تا سراسر - ؛ دوم آموزه امر به معروف و نهی از منکر که آن را زمینه ای برای راه اندازی یک جریان فعال سیاسی - نظامی قرار داد و با تأکید بر وجوب آن سازمانی را پدید آورد که خود را »اخوان من اطاع