بخشی از مقاله
-1مقدمه
اندیشه شاعر همواره با صور خیال شعر او گره خورده و آمیخته شده است؛ درواقع صور خیال، قدرت شاعر است در فرمبخشی تخیل او و دریافت او از محیط و زندگی اطرافش. به گفته رضا براهنی »جهانبینی داشتن درباره زندگی، حتی به جهانبینی داشتن درباره تکنیک هم کمک میکند. « - براهنی، - 133 :1371 متن حاصل برخورد مؤلف با جهان هستی است، از برخورد این دو است که یک اثر بهجای میماند. شاعر از مخازن تجارب حسی، یا تخیلی خود-آگاهانه یا ناخودآگاه- چیزهایی را برمیگزیند و آنها را ترکیب و بازسازی میکند. او تجارب تازه برجستهای را برای خواننده بهوجود میآورد. خواننده میتواند در این تجارب سهیم شود و شاعر قادر است با استفاده از آنها، درک و شناخت بیشتری از دنیای خود به خواننده بدهد.
اگر اندیشه و باور شاعر را اصل و پی ساختمان یک شعر بدانیم، فنون بلاغی بهمنزله نما و ظاهر این بنا محسوب میشود. در بررسی شعر هر شاعری باید به این نکته توجه داشت که آیا توانسته است با انتخاب صحیح شیوههای بلاغی و موفقیت در بهکارگیری آنها، پیام خویش را منتقل سازد یا نه؟ »ازآنجاکه هر کسی در زندگی خاص خود تجربههایی ویژه خویش داردطبعاً، صور خیال او نیز دارای مشخصاتی است و شیوه خاصی دارد که ویژه خود اوست... نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی، کموبیش اختصاصی اوست و آنها که شخصیت مستقل شعری ندارند، اغلب از رهگذر اخذ و سرقت در خیالهای شعری دیگران، آثاری به-وجود میآورند. « - شفیعی کدکنی، - 21 :1375 پررنگترین شاخصه شعر ناصرخسرو، بهکارگیری آن در طریق تبلیغ اندیشه و اعتقادات شاعر است.
این ویژگی، قدرتمندانه، عناصر شعری را تحت شعاع خود قرار داده است. عناصر خیال، عاطفه شعری، موسیقی، شکل و زبان شعر همگی بهگونهای تراش خوردهاند که به بهترین نحو ممکن تجلیگاه دغدغههای اعتقادی وی باشند. به همین دلیل شعر ناصرخسرو، شعر ابهام و دوپهلوگویی نیست. لحن اعتراضآمیز و سرزنشگرانه او کمتر جانب احتیاط را رعایت میکند. استواری و ثبات وی در اعتقاداتش باعث شده تا دل را به تبعید خوش کند و از این است که دیگر پروایی از صراحت و گزندگی کلامش ندارد. وی در بیان افکار و اعتقاداتش کوتاهترین راه را برمیگزیند و همواره سعی در این دارد که خواننده را دچار تنش در درک مفهوم شعر نکرده و او را در تشخیص مدلول و مصداق واقعی با مشکل مواجه نسازد.
ازاینرو است که صنایعی چون تشبیه، تمثیل و کنایه را بسیار بهکار برده و از قدرت توصیفی این فنون بلاغی بهدرستی بهره میبرد. شاید اگر ناصرخسرو نیز مانند بسیاری از شاعران بیش از چه گفتن، به چگونه گفتن میاندیشید، شعرش رنگوبوی دیگری به خود میگرفت. میتوان گفت وی بهدرستی از ویژگیهای شعر سبک خراسانی استفاده نموده است. شعر راستین در نظر او شعری است که به ترویج عقاید مذهبی و آگاهیبخشی بپردازد؛ درغیراینصورت آن را خالی از ارزشهای هنری میداند. بنابراین در دیوان او هرجا شعر و شاعری نکوهش شده است، مقصود شعری است که به مفاهیمی چون مدح، طبیعت و عشق بپردازد و در همین مفاهیم نیز متوقف بماند.
-1-1پیشینه تحقیق: سیدمحمد آقاحسینی - 1382 - در مقالهای با عنوان »شیوههای بلاغی در شعر ناصر خسرو« سعی دارد تا ارتباط میان اندیشه و باور شاعر و شیوههای بلاغی شعرش را نشان دهد. نوشته وی در اکثر صفحات - حدود 13 صفحه - به بحث معانی و استفهام بلاغی اختصاص دارد و از میان فنون علم بیان تنها به تشبیه - آن هم تشبیه انسان به درخت - اشاره نموده و وارد حوزه بدیع نیز نشده است. صفری و ظاهری - 1390 - نیز در مقالهای با عنوان »طبقهبندی محتوایی مشبهبه در دیوان ناصرخسرو« به طبقهبندی انواع مشبهبه در اشعار ناصرخسرو از لحاظ محتوایی پرداختهاند که این بحث از هرگونه تحلیل آماری خالی است.
قاسمزاده و دیگران - 1391 - در مقاله »آیرونی و کارکرد آن در دستگاه فکری ناصرخسرو « معتقدند که »عمدهترین حلقه پیوند بین صورت و محتوا و برجستهترین ویژگی سبکی شعر ناصرخسرو، گزینش زبان آیرونیک در سطح افقی و عمودی اشعارش است. « - قاسمزاده و دیگران، - 315 :1391 نمونه-هایی که در این نوشته برای اثبات این ادعا آمده است، دال بر تعمیم این خصیصه به کل دیوان اشعار ناصرخسرو نیست؛ چراکه با مطالعه اشعار ناصرخسرو این نکته واضح و مبرهن است که کلام وی کلامی تنشزا نبوده و وی همواره جز در موارد معدودی، صراحت و شفافیت را در دستور کار خویش قرار داده است؛ چنانکه نتایج نوشته پیشرو حاوی این نکته است.
-2بحث چکیده تعریف علم بیان در نزد قدما و معاصر »ایراد معنای واحد به طرق مختلف« است. بیان علمی است که بهواسطه آن میتوان یک معنی را به روشهای گوناگون و ترکیبات مختلف بیان کرد. این روشهای مختلف بیان یک معنی از نظر دلالت بر معنی ذهنی، در سطوح مختلفی از وضوح قرار میگیرند و بعضی آشکارتر و برخی پوشیدهترند. - فندرسکی، - 27 :1381 منظور از این روشهای گوناگون تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه است. هرچندکه در این تقسیم-بندی اختلاف نظر وجود دارد و مثلاً عدهای استعاره را از گروه مجاز دانسته و یا کنایه را شاخهای از استعاره میدانند.
-1-2تشبیه در شعر ناصرخسرو تشبیه هسته اصلی و مرکزی اغلب »خیال های شاعرانه است. صورتهای گوناگون خیال و نیز انواع تشبیه، مایهگرفته از همان شباهتی است که نیروی تخیل شاعر در میان اشیا کشف میکند و در صور مختلف به بیان درمیآورد. « - پورنامداریان، - 214 :1381 یافتههای تحقیق نشان میدهد که ناصرخسرو از نظر انواع تشبیه، به تشبیهات فشرده و اضافه تشبیهی، تشبیه مفرد به مفرد و عقلی به حسی گرایش بیشتری دارد و از نظر ساختار شکلی، تشبیه مفروق بیشترین بسامد را در اشعار وی به خود اختصاص داده است.
این شکل از تشبیه، به دلیل تعدد و تزاحم تصاویر، در زمره خیالانگیزترین و توصیفیترین نوع تشبیه به شمار میرود. شاعر از نظر موضوعات مختلف مواد تشبیه، در جهت أخذ مشبه، با توجه بهتفکّر و اندیشه خاص خود، به معنویات و مفاهیممجرّد و انتزاعی گرایش بیشتری دارد، درحالیکه از لحاظ انتخاب مشبهبه، طبیعت بهخصوص گیاهان، درختان و جانوران و در مرتبه بعد عناصر فرهنگی، تاریخی و اساطیری بیشترین بسامد را در تصاویر وی به خود اختصاص دادهاند.
مفاهیم مطرود و مغضوب از نگاه شاعر در دو دسته کلی جای میگیرند: اولی زمانه - فلک، گنبد، گردون، جهان، روزگار - که بهواسطه ناپایداری، بیاعتباری و فریبکاری نکوهش شده است. دومی مردمانی که دلبسته غرایز و شهوات حیوانی هستند و در غفلت و تقلید بهسر میبرند. دسته اول اغلب به زن جادو35/، دریای ژرف30/46/43/42/، چاه46/، حیوانات درنده و شکاری چون باز47/، شاهین50/، کرکس37/، گرگ87 /48/، نهنگ13/ و موجودات اساطیری چون دیو و اژدها137/93/46/42/35/ تشبیه شده است.
دسته دوم نیز در اغلب موارد به حیواناتی چون استر، خر و گاو - ستور - نسبت داده شدهاند. - نک: صفحات - 13/36/73/49 از نظر ناصرخسرو بهترین مشبهبه برای انسانی که در سطح غرایز نفسانی باقی مانده و در پی کشف و کسب دانش نیست، حیوانات هستند: مردم از گاو ای پسر پیدا به علم و طاعتست مردم بی علم و طاعت گاو باشد بی ذنب - قبادیانی، - 37 :1386 مهمترین خصوصیات تشبیه در اشعار ناصرخسرو از این قرار است:
-1-1-2زنجیرهوار بودن تشبیهات: یکی از خصوصیات پرتکرار تشبیه در شعر ناصرخسرو این است که چون حلقههای زنجیر پیوسته و مرتبط هستند. شاعر مجموعهای از مشبه و مشبهبه را در یک یا چند مصرع در نظر دارد که درعین-حال دارای تناسب مفهومی نیز با هم هستند. بدینطریق انتقال معنی و تصویرسازی به بهترین نحو ممکن صورت می-گیرد. این شگرد به تشخیص و پذیرش وجه شبه نیز کمک میکند؛ چراکه خواننده با درنظر گرفتن ارتباط و تناسب مشبهبهها، به نوع ارتباط و نسبت مشبهها نیز پی میبرد. درواقع بین دو طرف یک تشبیه نه یکبار بلکه چندینبار ارتباط برقرار میشود و هر تشبیه، تشبیه بعد و قبل از خود را نیز وضوح بخشیده و ملموس میکند.
بدینترتیب زنجیرهای از تشبیهات بهوجود میآید که قدرت القا و تصویرگری را به اوج میرساند. میتوان گفت اگر هر یک از این تشبیهات را از بستر مصرع یا بیت بیرون کشیده و بهصورت مستقل در نظر گرفت، اغلب وجه شبه قابل پذیرشی نمی-توان برای آنها متصور شد. وی بیشازآنکه به قرابت و شباهت میان مشبه و مشبهبه بیندیشد، برای مجموعهای از مفاهیم ذهنی به دنبال تصاویر عینی، دم دستی و ملموس میگردد؛ هرچندکه این مفاهیم و تصاویر در جزءجزء خود دارای ارتباط منطقی نباشند.
در مزرعه معصیت و شر چو ابلیس تخم بزه و بار بد و برگ وبالی - قبادیانی، - 410 :1386
به پیکان سخن بر پیش دانا زبانت تیر بس لبهات سوفار - همان، - 144
گیتی دریا و تنت کشتی است عمر تو باد است و تو بازارگان - همان، - 318
با لشکر زمانه و با تیغ تیز دهر دین و خرد بسست سپاه و سپر مرا - همان، - 6
جان گوهرست و تن صدف گوهر دُر شخص مردمی و تو دریایی - همان، - 402
ناصرخسرو شگرد دیگری نیز در این زمینه دارد. بهاینصورتکه استعارهای میآورد و برای ایضاح آن در ادامه تشبیهی متناسب ذکر میکند. یعنی مشبهبه او در تشبیه از مفاهیم و مصادیق مرتبط با مستعارمنه در استعاره است. وی بدین طریق میان استعاره و تشبیه ارتباط برقرار کرده و انتقال معنا را سرعت میبخشد.
ای سروبن از گشتن این برشده دولاب خمیده و بیتاب چو فرسودهدوالی - همان، - 410
شاعر فلک را دولابی برکشیده میداند که آدمیان را چون دوالی فرسوده میسازد تا خود را سرپا نگه دارد. راهشان یوز گرفتست و ندارند خبر زان چو آهو همه در پوی و تگ و با بطرند - همان، - 99 شاعر اجل را چون یوزی میداند که در کمین آهوان غفلتزده و سرخوش - مردم غافل و دنیاپرست - است. این اتفاق به صورت عکس نیز میافتد. یعنی تشبیهی ذکر میشود و سپس استعارهای. مشبهبه و مستعارمنه در تناسب هستند و درواقع دارای مراعاتالنظیر.
نخواهد همی ماند با باد مرگت بدین خرمن اندر نه کاه و نه دانه - همان، - 381
از درخت جسدت برگ و بر خویش بچن پیشتر زانکه از این بستان بیرونت برند - همان، - 99