بخشی از مقاله

چکیده:
در دنیایی امروزی که تغییرات با شتاب و سرعت صورت می¬گیرد سرمایه فکری و هوش هیجانی برای سازمان¬ها بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده و عامل حیاتی برای کسب موفقیت به شمار می¬آید . در سال¬های اخیر منابع ارتقای سازمانها از سرمایه¬های ملموس و سخت به دارایی¬های غیر ملموس و نرم مانند سرمایه فکری و هوش هیجانی تغییر کرده¬ است.¬ سازمان¬هایی که تأکید بیشتری بر سرمایه¬های فکری و هوش هیجانی دارند نسبت به دیگر سازمان¬ها جلوتر هستند.¬ ای ن بدان دلیل است که در چنین سازمان¬های با وجود سرمایه فکری و هوش هیجانی¬،عملکرد کارکنان نیز افزایش می¬یابد که این به نوبه خود ارائه راهکاری جدید برای انجام امور وبه طور کلی ارتقاء سازمان را در پی¬خواهد داشت.¬ در این پژوهش ابتدا مبانی نظری سرمایه فکر ی و هوش هیجانی تبین و در پایان نیز با توجه به ادبیات موضوع¬، پیشنهادهای برای مدیران¬، کارکنان و سازمان¬ها ارائه شده است.
کلمات کلیدی:سرمایه فکری، هوش هیجانی ، سازمان

مقدمه
بسیاری از مدیران ارشد و کارشناسان برجسته به رغم توانمندیها و هوش بالا، کامیابیهای درخشانی ندارند و از همه مهمتر آن که گاه حضور آنان در مجموعه اختلال برانگیز است، فضای تفاهم به تنش تبدیل شده، میزان استرس کاری افزایش یافته، انگیزه کارکنان کاهش یافته و در نهایت بهرهوری روند نزولی خود را طی میکند.× چنین رویدادهایی، فضای بیشتری را برای مفهوم هوش هیجانی و سرمایه اجتماعی گسترده ساخت.در تشکیل هر سازمان عوامل مختلفی وجود دارند که برای رسیدن به هدفی مشترک با هم در تعاملند.×بدون شک منابع انسانی مهمترین و با ارزشترین سرمایه یک سازمان میباشد وجود نیروی انسانی کارآمد در هر سازمانی باعث افزایش چشمگیر عملکرد سازمان، نشاط روحی و تجلی هر چه بهتر اهداف فرد و سازمان و ارتقای سازمان خواهد بود.
در دنیای رقابت امروز، توجه به کیفیت کاری و بهرهوری سازمانی برای بقای سازمانها امریست ضروری است.×مدیریت برای آن که بتواند عملکرد سازمان خود را بهبود ببخشد باید با دید کیفی به سازمان بنگرد و تلاش کند تا آنجا که ممکن است با ارائه راهبردهای اجرایی، کیفیت عملکرد سازمان خود را در سطح مطلوب حفظ کند؟ مهمترین عامل بهرهوری در سازمانها و در هدایت کل جامعه، منابع انسانی است؟ تردیدی نیست که شکوفایی هر جامعهای در بهبود و پرورش منابع انسانی آن نهفته است و بدین سبب است که مسؤولان سازمانها باید با یاری متخصصان رفتاری و منابع انسانی توجه نافذ خود را به پرورش کارکنان مبذول دارند.یکی از مفاهیمی که در راستای بالندگی منابع انسانی مطرح گردیده، هوش هیجانی کارکنان است.[1]در اقتصاد نوین، تولید ثروت و رشد اقتصادیعمدتاً از داراییهای نامشهودخصوصاً سرمایه فکری سرچشمه میگیرد.

پیشرفت اقتصاد جدید تأکیدی بر این واقعیت است که خلق ارزش بیشتر به دارایی-های نامشهود وابسته است تا به داراییهای فیزیکی. لذا در این گونه اقتصادها، سرمایه فکری منبع اصلی توسعه اقتصادی محسوب می-شود و سایر عواملسنّتی تولید مانند: زمین، نیروی کار و سرمایه مالی در جایگاه بعدی اهمیت قرار میگیرند. در چنین شرایطی سرمایه فکری ، عامل کلیدی ارتقای کارآیی و عملکرد سازمانی محسوب میشود.سرمایه فکری ماده خام نتایج اقتصادی و عامل تعیینکننده حیات سازمان است. سرمایه فکری به عنوان دانش، تجربیات، اظهارنظر فنی و داراییهای نرمافزاری مرتبط، فراتر از سرمایه مالی و مادی است؟ سرمایه فکری ذخیره دانش موجود در سازمان در یک زمان خاص است و یادگیری سازمانی، توسعه×یکپارچه سازی رفتارهای دانش و فراهم کردن وسیلهای برای فهم نحوه تغییر ذخیره دانش در طول زمان است. سرمایه فکری یک منبع ضرورتی و رقابتی است.[2]

مبانی نظری سرمایه فکری

مفهوم سرمایه یکی از غنیترین چهارچوبهای تبیینی در ملاحظات جامعه شناختی، اقتصادی و مدیریتی معاصر است. این مقوله طی دهههای اخیر دستخوش تحولاتی گردیده است که به واسطه آنها شاهد ظهور نظریههای جدید سرمایه سازمانی، فکری، انسانی و فرهنگی میباشیم .[3] استوارت - 1997 - نشان داد که سرمایه فکری به معنی هر چیزی است که یک واحد تجاری میتواند با استفاده از آن مزیت رقابتی خود را در بازار افزایش دهد و میتواند شامل دانش، اطلاعات، حقوق نسبت به اموال فکری و تجربه باشد. به عبارت دیگر، سرمایه فکری دارایی نامشهودی است که برای شرکت ارزشآفرینی میکند و میتواند به عنوان سودهایی در صورتهای مالی منعکس شود، اما نمیتواند به عنوان یک سرفصل حسابداری در صورتهای مالی نمایان گردد.

بنابراین، اگر یک واحد تجاری بتواندآن داراییهای نامشهود را کمی ، ارزیابی و تجزیه و تحلیل نماید،رقابتپذیری خود را در صنعت افزایش خواهد داد.[4] سرمایه فکری، سرمایه دانشمحور واحد تجاری است که به عنوان موضوعی ارزشمند و قابل بررسی دانشگاهی و مملو از مفاهیم کاربردی، پذیرش رو به رشد قابل ملاحظهای یافته است. اگرچه اهمیت سرمایه فکری پیوسته در حال افزایش است، با این حال،بسیاری از سازمانها در رابطه با مدیریت آن با مسائلی روبه روهستند کهعمدتاً ناشی از مشکلات اندازهگیری است. شکاف فزاینده قابل مشاهده بین ارزش بازار و ارزش دفتری بسیاری از شرکتها،توجه را به سمت بررسی ارزش مفقود در صورت های مالی سوق می دهد.طبق نظر پژوهشگران، سرمایه فکری ارزش پنهانی است که درصورت های مالی قابل مشاهده نیست و موضوعی است که سازمان ها را به سمت کسب یک مزیت- رقابتی رهنمون میسازد.[5]      

در دهههای اخیر سرمایه فکری به عنوان سرمایه دانش بنیان، توجه قابل ملاحظهای را به خود جلب کرده است. اگرچه اهمیت سرمایه - فکری با توجه به بازار رقابتی امروز، همواره در حال افزایش است امااکثر سازمانها ، با مشکلات زیادی به دلیل نادیده گرفتن اثر سرمایه فکریشان رو به رو میشوند؛ چرا که وجود سرمایه فکری به دلیل ماهیت و ویژگیهای آن در این شرکتها پنهان مانده   است.[6]ادوینسون و مالون - 1997 - معتقدند سرمایه فکری بنیانهای ارزش در سازمان است و بالاتر از داراییهای مشهود و سهام، از عوامل نامشهود ایجاد کننده ارزش درسازمان است.[7]       سرمایه فکری فراهم کننده یک پایگاه منابع جدید است که از طریق آن سازمان میتواند به رقابت بپردازد .[8]بنتیس معتقد است سرمایه فکری عبارت از تلاش برای استفاده موثر از دانش - محصول نهایی - در مقابل اطلاعات - ماده خام - است.

از دیدگاه روس و همکارانش سرمایه فکری شامل همه فرایندها و دارایی هایی است که معمولأ در ترازنامه نشان داده نمیشوند، همچنین شامل همه داراییهای ناملموسی است - مثل: مارکهای تجاری، حق ثبت و بهره برداری و نامهای تجاری - که در روشهای حسابداری مدرن مورد توجه قرار داده میشوند.[9] سرمایه فکری مشتمل بر همه فرایندها و داراییهایی است که معمولا در ترازنامه سازمان ها نشان داده نمیشوند و شامل همه داراییهای ناملموسی است که در حسابداری مدرن مورد توجه قرار داده می-شوند.[10]سرمایه فکری ، و داراییهای نامشهود از جمله عوامل مهم  در تعیین ارزش سازمانها و تدوین راهبردهای آتی کسب و کار و فناوریدر برنامهریزی بلند مدت آنان میباشد. با وجود اهمیت بالا و جایگاه ویژه راهبرد سرمایه های فکری، ماهیت انتزاعی و پویای این مفهوم، پژوهشگران را در تعیین و تعریف آن دچار مشکل ساخته است.[11]      

هوش هیجانی       

مبحث هوش هیجانی به سال 1985 بر میگردد که یک دانشجوی مقطع دکتری رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پیان نامه ای را به اتمام رسانید که در آن هوش هیجانی را مطالعه کرده بود. سپس در سال 1990 دو استاد دانشگاه در آمریکا دو مقاله در موردهوش هیجانی نوشتند و پژوهشهای خود را در این رابطه آغاز کردند.این دو استاد دریافتند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود ودیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمندتر هستند.[12] ازآن پس این مبحث توسط افرادی همچون گلمن مورد مطالعه قرارگرفت .از جمله تعاریفی که از هوش هیجانی ارائه شده است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:گلمن هوش هیجانی را اینگونه تعریف میکند: هوش هیجانی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود کنترل کننده، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی تأثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد.[13]

مایر و سالووی معتقدند هوش هیجانی توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم هیجان خود و دیگران و استفاده کارآمد از آن است؛ و در نهایت بار-آن بیان میکند که هوش هیجانی تواناییهای یک شخص در مواجهه با چالشهای محیطی است و موفقیت فرد را در زندگی پیش بینی میکند.[14]نتایج مطالعات دو دهه اخیر نشان میدهد که مهارتهای هوش هیجانی عامل اصلی در اثربخشی و موفقیت در مشاغل و فعالیتهای22 اسفند مدیران و کارمندان میباشد .[15] گلمن - 1997 - عنوان میکند که هوش هیجانی قادر است در محیط  های کاری، روابط عاطفی معنی دار به وجود آورده و ضمن هماهنگ کردن عواطف کارکنان در محیط های کاری، زمینه تبادل احساسات مثبت بین آنها را تسهیل نماید.[16] 

به عقیده گلمن - - 1995 هوش هیجانی از سازههای چند بعدی  تشکیل شده که شامل پنج بخش است:

-1 خودآگاهی: به معنای اگاهی از خویشتن، توان خود نگری و تشخیص دادن احساسهای خود به همان گونهای که وجود دارد و توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش و ادراک می باشد.

-2 خود مدیریتی: به معنای اداره یا کنترل هیجانها، کنترل  احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشأ این احساسات و یافتن راههای اداره و کنترل ترسها و هیجانها و عصبانیت و امثال آن است. قدرت تنظیم احساسات خود، نوعی توانایی است که بر حس خودآگاهی متکی میباشد. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفانددائماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبانند در حالی که افرادی   که در آن مهارت زیادی دارند به راحتی میتوانند ناملایمات را پشت  سر بگذارند. این توانایی کمک شایانی است برای از بین بردن   تهدیدهای محیطی و یا کم کردن ضعفهای درونی.

 -3 خود انگیزشی: به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان-ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری هیجانی و به تأخیرانداختن خواستهها و بازداری تلاشهاست.

-4 همدلی: به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوتهای موجود بین مردم در  رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است. همدلی اساس مهارت مردم است.

-5 مهارتهای اجتماعی: تنظیم روابط به معنای اداره هیجانهای دیگران و برخورداری از کفایتهای اجتماعی و مهارتهای اجتماعی است در حقیقت بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط مهارت کنترل عواطف در دیگران است.[17]مایر و سالووی - - 1998 هوش هیجانی را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی کنترل هیجانهای خود و دیگران و تمایز بین آ نها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفکر و عمل دانسته و آن را متشکل از مولفههای درون فردی و میان فردی گاردنر میدانند و در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه میکنند:

-1 خودآگاهی: آگاهی از خویشتن، توانایی خودنگری و تشخیص دادن احساسهای خود به همان گونه که وجود دارند.

-2 ادارهی هیجانها: کنترل هیجانها، و احساسات به شیوه مطلوب و تشخیص منشا این احساسات و یافتن را ههای اداره و کنترل ترسها و هیجانها و عصبانیتها و امثال آن است.

-3 خودانگیزی: جهت دادن و هدایت عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، خویشتن هیجانی و به تاخیر انداختن خواستهها و بازداری تلاشها است.

-4 هم حسی: حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوتهای موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیاء و امور است.

-5 تنظیم روابط: اداره هیجانهای دیگران و برخورداری از مهارتهای اجتماعی است.[18]

بحث و نتیجه گیری

سازمانهای بالنده ویژگیهای متعددی دارند. وقتی سازمان به سوی دستیابی به سطوح بالایی از بهره وری حرکت میکند و تلاش برای رسیدن به مرحله بالندگی را آغاز مینماید یکی از مهم ترین عوامل موثر در این راستا، استفاده بهینه از نیروی انسانی است. اگر بخواهیم نیروی انسانی سازمان به لحاظ بهره وری در سطح مطلوب باشد باید از یافتهها و عوامل علمی در محیط کار استفاده کنیم. در سالهای اخیر بسیاری از سازمانها به آموزش هوش هیجانی و سرمایه فکری توجه کردهاند. این توجهات اگر به صورت کوششهای جدی و پیگیر و با رعایت رهنمودهای ارایه شده باشد، امکان بهبود عملکرد کارکنان را در محیطهای شغلی فراهم خواهد آورد و باعث ارتقای سازمان خواهد شد.

در دنیایی امروزی که تغییرات با شتاب و سرعت صورت میگیرد سرمایه فکری و هوش هیجانی برای سازمانها بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده و عامل حیاتی برای کسب موفقیت به شمار میآید.نه تنها مدیران سطوح عالی سازمان نیاز دارند قابلیتهای خود را نشان دهند بلکه تمامی کارکنان نیز در تمامی سطوح چنین نیازی را احساس میکنند.با توجه به اهمیت سرمایه فکری و هوش هیجانیو کاربردهای آن در سازمان و محیط کاری، مدیران و رهبران سازمان باید فضایی را در سازمان ایجاد نمایند که منجر به بهبود و تقویت عملکرد کارکنان گردد؟امروزه سرمایهفکری و هوش هیجانی عامل اصلی برتری و ارتقای سازمانها میباشند. نقش و سهم سرمایه فکری و هوش هیجانی در پیشرفت مدیریتی، فنی و اجتماعی اقتصاد موضوع تحقیقات جدید قرار گرفته است، به گونهای که این دو عامل اصلی ارتقا و خلق ارزش شناخته شده اند.

در اقتصاد دانشمحور امروزی، سرمایه فکری و هوش هیجانی در مقایسه با سرمایه فیزیکی از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار بوده به طوری که میتوان این سرمایه ها  را یک ابزار استراتژیک برای تمام سازمانها به حساب آورد. در اقتصاد مبتنی بر دانش، سرمایهفکری از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر ارزش سازمانها قلمداد میشود. همچنین سازمانهای اقتصادی موفق با درجه بندی توان کسب سود پایدار و حفض جریان های نقدی مستمر ، اندازه گیری می شوند . سرمایه فکری به عنوان سرمایه واقعی و یکی از مهمترین سرمایههای سازمانها و شرکتهای عصرحاضر مطرح است. امروزه یکی از عامل-های کلیدی در بهبود فرایند های کسب و کار و کلید موفقیت سازمانها، توسعه سرمایهفکری در سازمان هاست، چرا که یکی از مهمترین وظایف مدیریت سرمایهفکری، شکلدهی به فرایندهای ایجاد و تحصیل ارزش از دانش است .

سرمایه فکری به عنوان مهمترین سرمایه جایگزین سرمایههای مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی امروز شده است ؟سازمانها برای بهبود عملکرد و مقابله با رقبا باید دارای ارتقای سازمانی باشند. در سال های اخیر ماهیت رقابت تغییر کرده است؛ چرا که-سازمانها  توجه خود را از سرمایهگذاری در منابع مشهود با جهانی شدن، به سمت سرمایهگذاری در منابع نامشهود، تغییر دادهاند. از جمله منابع نامشهود در سازمان، سرمایه فکری و هوش هیجانی  است؟ سازمانها با کنترل موثر بر این سرمایهها میتوانند علاوه بر مدیریت پویا و فعال درون سازمانی، دارای روابط برون سازمانی موفق با جامعه،ذینفعان و مردم باشند؟

پیشنهادات
-1ارتقاء سازمانها، از هوش هیجانی و سرمایهفکری سرچشمه می-گیرد. شناسایی سرمایه فکری و هوش هیجانی در سازمان و تقویت بهبود این دو سرمایه در سازمان برای پیشی گرفتن از رقباء.

-2 سازمانی که بر روی سرمایهفکری و هوش هیجانی خود سرمایه گذاری میکند به کارکنان و مدیران فرصت میدهد تا در ایجاد موفق شدن سازمان کمک کنند.

-3 آشنا کردن مدیران با فلسفه هوش هیجانی و سرمایه فکری، اهداف، ویژگیها و نتایج مثبت آن از طریق همایشها ، مقالات و تشویق مدیران و کارکنان به جمع آوری اطلاعات در این زمینه و انتشار آن در نشریات مربوط به سازمانها.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید