بخشی از مقاله

چکیده:

جهانی شدن از یک بستری اقتصادی آغاز شده و به سمتی پیش رفته است که ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تمام اجتماعات را تحت تأثیر قرار داده است. محققان در تحلیل جهانی شدن آن را به عنوان یک فرآیند دگرگون ساز و تغییردهنده در نظر میگیرند که ممکن است از طریق تأثیر در تولیدات، رشد، توزیع درآمد، تکنولوژی، امنیت معاش و سیاستگذاریها در رفاه و آینده جوامع روستایی مؤثر باشد. این تأثیرات ممکن است مثبت یا منفی باشد با توجه به واکنش جوامع و کشورها به این مسئله طی چند سال اخیر نشان داده شده است که عوامل داخلی و خارجی مؤثر در این فرآیند در هر کشوری مجموعه ای از سیاست ها و استراتژی ها را می طلبد کهنهایتاً برآیندی از واکنش به جهانی شدن را به دست می دهد. هدف از پژوهش حاضر تحلیل چالشهای جهانی شدن روستاهای ایران میباشد. روش تحقیق به کار برده شده به صورت توصیفی و ابزار گردآوری به صورت کتابخانه ای و مطالعه اسناد و مقالات سایر نویسندگان میباشد. نتایج تحقیق بیانگر تأثیراتی است که روستاهای ایران از فریند جهانی شدن گرفتهاند.

واژگان کلیدی: جهانی شدن، اجتماعی، فرهنگی، استراتژیها، روستا

مقدمه

نواحی روستایی در جهان توسعه یافته از زمانی که نخستین کاوشگران اروپایی، محصولات جدیدی از مستعمرات نوظهور را به زادگاه خود معرفی کردند و نخستین مهاجران اروپایی شروع به کشت اراضی آمریکا، استرالیا و نیوزلند کردند، تحت تأثیر تجارت جهانی و مهاجرت بوده است. به هر حال، در شناخت جهانی شدن به عنوان یکی از نیروهای شاخص در زمان حاضر باید گفت که جهانی شدن فقط به مفهوم انتقال کالا، مردم و سرمایه در سراسر دنیا نیست، بلکه شامل مناسبات درونی و وابستگی های داخلی مناطق در سراسر جهان نیز می شود - وودز2، . - 51 :2004 بنابراین جهانی شدن در اصل مرتبط با فقدان قدرت مناطق روستایی برای کنترل آینده خود به ویژه افزایش تأثیر پذیری مناطق روستایی از شبکه ها و فرایند های قدرت است، که در مقیاس جهانی ایجاد، بازآفرینی و اجرا می شود.

قدرت سرمایه داری جهانی از راه گسترش شرکت های جهانیف مثال بارزی در این زمینه استکه در بخش های اقتصادی روستایی همچون کشاورزی مانند هر فعالیت دیگر اهمیت دارد. اما جهانی شدن چیزی بیشتر از تجارت یا مالکیت یکپارچه است. در واقع، پیترز - 1996 - 3 اظهار داشت که نباید جهانی شدن را یک غول اقتصادی تلقی کرد، اما باید گفت که جهانی شدن های متعددی وجود دارد که گاهی متناقض، یا همیشه سیال و اغلب نامحدود هستند. گری4و لارنس - 2001 - 5، با بررسی نواحی روستایی استرالیا در زمینه جهانی شدن ثابت کردند که، ادعای پیترز زمینه درک شیوه های مختلفی را ارائه می کند که جهانی شدن به شکل های مختلف بر نواحی روستایی و فرصت های موجود دست اندرکاران6 روستایی به منظور واکنش خود تأثیر می گذارد.

جهانی شدن و تحولات نوین در جامعه روستایی

جهانی شدن از یک بستری اقتصادی آغاز شده و به سمتی پیش رفته است که ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تمام اجتماعات را تحت تأثیر قرار داده است . محققان در تحلیل جهانی شدن آن را به عنوان یک فرآیند دگرگون ساز و تغییردهنده در نظر می گیرند که ممکن است از طریق تأثیر در تولیدات، رشد، توزیع درآمد، تکنولوژی، امنیت معاش و سیاست گذاری ها در رفاه و آینده جوامع روستایی مؤثر باشد - باردان، . - 139 :2006 این تأثیرات ممکن است مثبت یا منفی باشد با توجه به واکنش جوامع و کشورها به این مسئله طی چند سال اخیر نشان داده شده است که عوامل داخلی و خارجی مؤثر در این فرآیند در هر کشوری مجموعه ای از سیاست ها و استراتژی ها را می طلبد کهنهایتاً برآیندی از واکنش به جهانی شدن را به دست می دهد .

تجارب برخی کشورها نشان داده است که سیاست ها و استراتژی ها در مواردی مثبت و در مواردی تبعات منفی برای اجتما عات محلی به بار آورده است .تا کنون کشورهایی مثل چین، اندونزی و هند و برخی کشورهای آمریکای لاتین نظیر برزیل از این رهگذر به نتایج قابل توجهی در رشد، توزیع درآمد، تغییرات تکنولوژیک در عرصه کشاورزی و تحقیقات کشاورزی، امنیت معاش و کاهش فقر در اجتماعات محلی دست یافته اند .این در حالی است که برخی کشورهای آفریقایی، جنوب آسیا، خاورمیانه و برخی کشورهای آمریکای لاتین در این بازی فرصت های قابل توجهی را از دست داده اند . نیروهای جهانی شدن، تجاری شدن و آزادسازی اقتصادی، روان سازی جریان سرمایه و آزادی سرمایه گذاری های مخت لف مالی و نظایر آن فوق العاده قوی و تأثیرگذارند.

این نیروها نتایج متفاوت و مختلفی را در گروهی از کشورهای جهان به دنبال داشته است مرور برخی مطالعات صورت گرفته در راستای تغییرات تولید ناخالص داخلی و ترکیب و توزیع درآمد در سطح جهان و بین و میان کشورها روند این فرآیندها را طی دهه های اخیر نشان می دهد. مطالعات بیشماری سعی در تخمین تغییرات مربوط به توزیع درآمد جهان در میان کشورها و درون کشورها در نیمه دو م قرن بیستم داشته اند، بلوتر و نونیلو - - 1999 داده هایی برای 49 کشور را فراهم نمودند، دریافتند که سنجش، نابرابری درآمد جهانی نشان می دهد روند متوسطی را به سمت هماهنگی که تا سال 1980 شروع شده است .

ملیشیو، ئل و ویگ - - 2000 با نمونه گیری از 115 کشور تغییرات نابرابری درآمدی بین کشورها را بر این اساس ارزیابی کردند، آنها دریافتند که بعد از یک دوره ثبات از دهه 1950 تا 1970 درآمدهای جهان از اواسط دهه 80 تا اواسط دهه 90 به یک سمت حرکت می کند .مطالعات دیگری نیز با نمونه های مختلف و زمان های مورد بررسی مختلف به همان نتایج رسیدند - شولتز، 1988، فابریو، 1999، رادنسکی و جانسون، . - 2000 در یک نمونه 100 کشوری کلارک، کرای و دولار - 2001 - 1 دریافتند که نابرابری در سطح جهان در خلال سالهای 1960-75 افزایش یافته ولی در سالهای 1975 الی 1995 کاهش داشته است بخصوص با دستیابی سریع چین و هند به رشد اقتصادی.

میلانویچ - 1999 - 2 نیز با مطالعه 91 کشور بین سالهای 1988 تا 1993 به نتایج متفاوتی رسید. بر اساس برآورد وی نابرابری درآمدی، محاسبه شده با شاخص جینی به متفاوتی رسید .بر اساس برآورد وی نابرابری درآمدی، محاسبه شده با شاخص جینی به بجای رشد نابرابر در داخل کشور ها .این نتیجه گیری به ظاهر متفاوت - متناقض - نشان دهنده تفاوت های اولیه ای است که در نمونه گیری از کشورها و دوره های زمانی که آنها مورد بررسی قرار داده اند و تغییراتی - بالا و پایین - که این تحلیل ها نشان می دهند،وجود داشته - بیگمن3، . - 39 :2002اگر چه در خلال سالهای 1960 تا 1996متوسط رشد تولید ناخالص داخلی جهان تا 80 درصد رشد داشته است اما میزان رشد در بین ک شورها و مناطق مختلف جهان متفاوت بوده است .در صحرای کوچک آفریقا متوسط نرخ رشد تولید ناخالص داخلی طی چهار دهه گذشته کمتر از 1درصد بوده است و در دو دهه گذشته نیزواقعاً کاهش داشته است.

در حالی که در آسیای شرقی متوسط نرخ رشد GDP از سال 1980 به طور متوسط 4/5 درصد بوده است این رشد سریع اقتصادی در یک گروه از کشورهای در حال توسعه و رکود نسبی در گروه دیگر دو تأثیر متضاد در توزیع درآمد جهانی داشته است. از یک سو معجزه آسیا و رشد سریع هند و برخی کشورهای آمریکای لاتین در خلال دهه 90 شکاف درآمدی بین کشورهای توسعه یافته و این کشورها را کمتر نموده است، از سوی دیگر شکاف درآمدی و متوسط تولید ناخالص داخلی در کشورهای کمتر توسعه یافته بخصوص در صحرای کوچک آفریقا و کشورهای توسعه یافته به شدت وسیع تر شده است .

به عنوان پیامد این روند متضاد نابرابری درآمدی جهان تغییرات، نسبتاً کمی در طول این سالها داشته است - بر اساس سنجش - و تأثیر عمده ای که روی اوضاع نسبی این کشورها در پلکان درآمد جهانی داشته است . چه نتیجه ای می توان از این تغییرات درباره همگرایی توزیع درآمد جهانی گرفت؟در سالهای 1960 کشورهای آسیای شرقی در پایین ترین نقطه پلکان درآمدی جهان با متوسط تولید ناخالص داخلی که 20 درصد کمتر از کشورهای صحرای کوچک آفریقا و جنوب آسیا بود قرار داشتند در حالی که در سال 1998 همین شاخص در آسیای شرقی دو برابر متوسط کشورهای صحرای کوچک آفریقا بوده است نتیجتاً. این آسیای شرقی دو برابر متوسط کشورهای صحرای کوچک آفریقا بوده استنتیجتاً. این به پایین ترین سطح می افتند - نموارد شماره. - 1

در دهه 60 بیش از 80 درصد جمعیت در کمتر از یک سوم توزیع درآمد جهانی را به خود اختصاص می دادند، که در کشورهای آسیای شرقی بود ند و در سال 1998، 65 درصد از جمعیتی که در پایین تر از یک سوم توزیع درآمد جهانی قرار داشتند در جنوب آسیا و 31 درصد در صحرای کوچک آفریقا زندگی می کردند . در دهه 60 کمتر از 15 درصد جمعیت در بالاتر از یک سوم توزیع درآمد جهانی را در کشورهای در حال توسعه به خود اختصاص می دادند در حالی که در 1998 سهم آنها به 40 درصد رسید - نمودارشماره1و - 2

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید