بخشی از مقاله

چکیده

بر اساس نظریه »دیانت عقلایی« آیت االله حاج شیخ هادي نجم آبادي عالم نواندیش و بلند آوازه عصر قاجاریه بر این باور است که علّت اصلی عقب ماندگی ما اهل اسلام و ایرانیان به دلیل آن است که عقل سلیم، اصلی را که خدا عطا فرموده به کنار گذاشته ایم و هوي و وهم و اخلاق رذیله را سلاطین قاهره و پیشوایان خود قرار داده ایم. اگر ما نیز همچون مسلمانان صدر اسلام رفتار نمائیم و تأسی به حضرت خاتم چون اتباعش نموده، در عبادت، عدالت، سیاست و اخلاق پسندیده چنان که از ایشان مأثور است عمل نمائیم، قطعاً راه پیشرفت و تعالی معنوي، اعتقادي، اجتماعی و سیاسی به روي ما گشوده خواهد شد. پیامبر اسلام از جهت سلطنت دنیوي که خداوند به ایشان کرامت فرموده بود بنا را بر رفع ظلم و فساد از خلق نهاده و در عمل چنان قوانین نظم و عدالت را بیان نمودند که سلاطین دیگر راهی جز تسلیم در برابر اسلام نداشتند.

اکنون نباید تردید نمود که عدل و احسان و مردم داري و رعایت حال ضعفا و زیردستان و رفع فساد از خلق امري محبوب و مورد رضاي خداوند است و به حکم عقل و نقل آثار حسنه بر او مترتب است این شیوه مرضیه از هر کس مطلوب و مرغوب است به خصوص از سلاطین و حکام که زمام امور رعیت به دست ایشان است - نجم آبادي، . - 123 :1378 رویکرد مزبور که اصول مسلّم نظام پیشرفته و عناصر معنوي جامعه توسعه یافته به لحاظ اخلاقی، اعتقادي و سیاسی اجتماعی را بیان نموده به اعتقاد نجم آبادي مشتمل بر اموري است که دیانت اسلام و عقل سلیم انسان بر آن ها گواهی می دهد. از آنجایی که بر اساس این نظریه میان حکم عقل و بیان شرع تعارض و تباینی وجود ندارد پیراستن اسلام از خُرافات و اجتناب از تفسیر آن بر اساس هوي و وهم یگانه راه نجات و رهایی مسلمانان از وضعیت انحطاط و عقب ماندگی است. به باور نگارنده نظریه »دیانت عقلایی« بر وجهی که شیخ هادي تقریر نموده در صورت تبیین و تحلیل علمی ارزش و قابلیت آن را دارد تا به عنوان رهیافت ایرانی اسلامی پیشرفت تلقّی و مورد استفاده قرار گیرد.

واژگان کلیدي: دیانت، عقلانیت، ایران، اسلام، پیشرفت، حاج شیخ هادي نجم آبادي

-1 مقدمه

-1-1 بیان و تحلیل مساله

نظریه دیانت عقلایی که شیخ هادي نجم آبادي روحانی سرشناس و آزاد اندیش عصر قاجاریه در کتاب »تحریر العقلاء« فرانهاده و تبیین نموده به نظر می رسد رهیافتی روشن و الگویی بی بدیل براي پیشرفت و توسعه اخلاقی، اعتقادي وسیاسی- اجتماعی جوامع مسلمان و بویژه ایران اسلامی باشد. آنچه مسلّم است اینکه آیت االله نجم آبادي در دورانی می زیسته که جامعه ایران در فقر، فساد، بی عدالتی و ظلم و ستم شاهان و شاهزادگان گرفتار بوده است . عمده دوران حیات وي معاصر با سالیان حکومت ناصر الدین شاه بود که در بیان مورخین آن زمان اینگونه توصیف شده است: »اوضاع ظلم و تعدي و طمع بزرگان و عشرت طلبی پادشاه روز به روز افزونی می گیرد . اساس مملکت در تزلزل است یعنی همت بزرگان و علما تنها به عیش و جمع مال است . کسی در فکر آینده مملکت و رفاه رعیت نیست.

آن چه زیاد می شود لقب است و فسق و فجور و تنبلی و نفوذ بیکاران و مفت خوران و فرار رعایا و مظلومان به بلادخارجه - حاج سیاح، . - 278 :1359 درك واقعی نجم آبادي از اوضاع و احوال مملکت بویژه تاثیر جهل، بی سوادي و خرافه پرستی که عموماً با توجیهات مذهبی و محوریت عقاید دینی سلطه نظام استبدادي را در جامعه تحکیم می بخشید منجر به طرح گفتمان دیانت عقلایی - در برابر دیانت انحرافی - توسط وي شد که وجوه مختلف غیریت سازي آن نسبت به گفتمان مخالف را در متن »تحریر العقلاء« به وفور می توان ملاحظه نمود. از جمله عبارات زیر گواه بر این مساله است: »همیشه چنین بوده و هست کسانی که خود را متدین و رئیس دین می دانند به اعتقاد پاس دین تخریب دین می نمودند و می نمایند و عوام کالأنعام بر خلاف عقل به هوي  و هوس و اغراض فاسده خود ایشان را متابعت می نمودند.... هر چه به ایشان گفته می شد متابعت عقل نمایند و رجوع به فطرت اصلیه سلیمه الهیه نمایند قبول نمی کردند بلکه می گفتند فطرت صحیحه مقتضی همین است که در دست داریم - استناد نموده به آیه 170

سوره بقره - .عقل انسان اول پیغمبري است که خداوند عالم در وجودانسان قرار داده که به یثاب و به یعرف سبیل االله و سبیل الشیطان و به یعرف النبی من المدعی الکاذب« - نجم آبادي، . - 95 :1378 به نظر می رسد تلفیق جنبه هاي مختلف اخلاقی، اعتقادي، سیاسی و اجتماعی در نظریه دیانت عقلایی منتهی به خلق رهیافت انتقادي بسیار کار آمدي شده است که علاوه بر ارائه یک چارچوب تحلیل منطقی مناسب از مسائل اجتماعی به لحاظ سیاسی متعهد به تغییر و از نظر فرهنگی معطوف به آرمان »رهایی بخشی« است . در این نقد روشنگرانه، عنصر عقلانیت آشکارا محور و مبناي فهم شرایط موجود از یکسو و عامل قدرتمند تغییرات براي رسیدن به شرایط مطلوب از سوي دیگر در نظر گرفته شده است. آنچه را نجم آبادي به عنوان عوامل انحطاط مسلمانان و جوامع اسلامی بیان می نماید نمونه واضحی از رویکرد عقلایی و انتقادي مورد نظر است. وي در این باره می نویسد:

»انصافاً اگر ما اهل اسلام مثل زمان اول اسلام رفتار نماییم و تأسی به حضرت خاتم چون اتباعش نموده و عبادت و عدالت و سیاست و اخلاق پسندیده را چنانکه از ایشان مأثور است به کار ببریم از اهل ملل به سوي ماراغب خواهند شد. پس از راغب و میل ایشان می شود به استدلال حقیقت اسلام را به ایشان بنمائیم . لیکن هزار حیف که ما اوًلا در اعمال و اخلاق و عدالت و سیاست معیوب هستیم... ثانیاً اصل دین را وپایه اش را بر غیر تقلید و ادلّه وهمیه نگذاشته ایم . نه حالات عملیه و خُلقیه داریم که مردم را مایل به خود نمائیم و نه زبان استدلال که به تیغ زبان خلق را به سمت خود کشیم، جهتش اینکه عقل سلیم، اصلی را که خدا اعطاء فرموده به کنار گذاشته ایم و هوي و وهم و اخلاق رذیله را سلاطین قاهره و پیشوایان خود قرار داده ایم هر چه ایشان حکم نمایند اطاعت می نمائیم عجب آن که عقل را غالباً تابع ایشان می سازیم بلکه شرع را نیز« - همان:. - 113 روش عقل گرایانه و انتقادي نجم آبادي در سنجش و تمیزحق وباطل هرچند ریشه در تاریخ اندیشه هاي دینی و سیاسی اجتماعی کهن دارد ولی بهتر از هر اثر دیگري راه تفکر منطقی و قضاوت عاري از تعصب و حب بغض را به روي انسان می گشاید. اهمیت کار وي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید