بخشی از مقاله
چکیده
حقوق شهروندی در واقع، همان حقوق بشر است که برای تداوم حیات انسان در زمین، حفظ روابط اجتماعی و سیاسی انسانها، شناخت حقوق و رعایت آن ضروری است. همچنین مجموعه حق و تکلیف به عنوان حقوق شهروندی لحاظ شده است که از نظر اسلام تأمین این حقوق توسط افراد و دولت با رویکرد الهی عامل پیشرفت جامعه است از این رو، با تأکید بر مبنای بنیادین حقوق بشر اسلامی نه تنها حقوق حداقلیفطریِحقوقِ بشری را تأمین نمایند، بلکه با توجه به اینکه اسلام انسان را هم صاحب حق میداند و هم صاحب مسئولیت در مقابل خدا و انسانهای دیگر، این حق و تکلیف را در جامعه اسلامی تحت عنوان حقوق شهروندی ایجاد و با برنامههای مختلف، آن را مورد حمایت قرار دهند. مقالهی حاضر به حقوق شهروندی از دیدگاه آموزههای قرآن میپردازد، تا متعالی بودن احکام اسلامی در زمینهی حقوق شهروندی را به نمایش بگذارد.
به همین منظور با مطالعه در آثار حقوقی و همچنین رجوع به منابع معتبر اسلام و مذهب شیعه، اصول اساسی حقوق شهروندی استخراج و به آنها پرداخته شده است. این اصول اساسی عبارتاند از: مساوات و برابری، امنیت، آزادیهای اساسی، حق دادخواهی، حق آموزش و پرورش و حق برخورداری از تأمین اجتماعی میباشد و لازم است همه افراد درحدّ توان در اجرای این حقوق بکوشند و در انتها پیشنهادها و راهکارهایی برای اجرای بهتر این حقوق آورده شده است.
کلمات کلیدی: حقوق شهروندی، حق، تکلیف، قرآن، دین اسلام
-1 مقدمه
اسلام برای هر فرد و شهروندی حق حیات، اشتغال، مالکیت آزادی و حفظ حریم خصوصی را محترم شناخته است، ما مدعی هستیم احکام اسلام در بستر عدالت و اخلاق تشریح شده، به این معنا که خداوند هیچ حکم و قانونی را بر خلاف عدالت اجتماعی تشریح نمیکند. جمهوری اسلامی به عنوان حاکمیت دینی باید نظریهی دفاع از حقوق شهروندی را به عنوان یک وظیفه دینی به خوبی تبیین کند، قانون اساسی به عنوان فقه سیاسی مکتوب شیعه توجه خاصی به حقوق شهروندی کرده بطوری که رنگ، نژاد و زبان را موجب تفاوت در برخورداری از این حق نمی داند و دولت را موظف به رعایت حقوق شهروندی برای همهی انسانها میکند، ضمن اینکه قانون اساسی نه تنها به ذکر نظری حقوق شهروندی توجه کافی داشته بلکه در عمل هم هر سه قوه حاکمیت را مدافع این حق قلمداد کرده و سهم ویژه ای برای قوهی قضائیه قائل شده، چنانکه در اصل 156 این قوه را، پشتیبان حقوق فردی و جمعی، یعنی پناهگاه حقوق آحاد جامعه تلقی کرده است.
در سند چشم انداز بیست ساله هم به عنوان اولین بند حفظ کرامت و حقوق شهروندی به عنوان آرمان دست یافتنی به رسمیت شناخته شده است. از نگاه حقوقی نیز تردیدی نیست که رویکرد قوه قضائیه به حقوق شهروندی به عنوان یک فرهنگ کاربردی است و همه باید در ادامه این مسیر کمک کنند - انوری، . - 1393 در مقدمه اعلامیه حقوق بشر که شناسایی اصل کرامت و شرافت ذاتی انسان سرچشمه تمامی حقوق و آزادیهای اساسی او معرفی شده، ریشه در تفکر توحیدی دارد و تعیین درست و فلسفی آن در جهان بینی اسلامی میتوان یافت. اصل کرامت و شرافت ذاتی انسان هرگز با بینشها و فلسفههای مادی و الحادی غرب قابل توجیه نیست و همین تضاد است که غرب را دچار تناقض گویی نموده است.
حقوق بشر از آن مکتبی است که انسان را برترین پدیده زمین و جانشین خدا و حاکم در زمین معرفی میکند - انی جا ملک فی الارض خلیفه - ، و او را شایستهیتکاملی در حدّ سیر تا بی نهایت میداند - یا ایها النسان آنککادح الی ربک کدحاً فملاقیه - و سرشت ذاتی او را معتدلترین و کاملترین سرشتها میشمارد - و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها - و دارای فطرتی پاک و حقجو و انتقاد پذیر میداند - انی وجهت وجهی الذی فطرالناس علیها لاتبدیل علیها - و او را در انتخاب و عمل، آزاد معرفی میکند - فمن شاء فلید من و من شاء فلیکنوه - . نکتهی دیگر که در این مقایسه باید مورد توجه قرار داد این است که این واکنش تعهدی فرد یا جامعه در برابر بی نظمی و پدیده اختلافات موجود نیست که احترام به حقوق بشر و شهروندی را به آدمی تحمیل میکند؛
بلکه عامل اصلی در احترام به حقوق دیگران، ایمان او نیاز وی به تکامل وشناختی است که از سرشت متعالی وی نیازمند خویش دارد و همین شناخت و معرفت ویژه است که او را در برابر خدا مسئول قرار میدهد. در تفکر اسلامی تا انسان به شناختت صحیح خود و نیازهای پیچیدهاش که رمز تکامل اوست نرسد، نسبت به مسئولیتهایش جاهل خواهد بود - کفی بالمرء جهلا ان لایحرف قدره - و هنگامی که به چنین شناختی نائل گردد احترام به شخصیت و کرامت انسانی نسبت به دیگران را در خود احساس خواهد نمود - فانهم صنفان اما آخ لک فی الدین اونظیر لک فی الخلق - - نهج البلاغه، نامه - 35/ و هرگز به خود اجازه تحقیر دیگران نخواهد داد.
-2 حقوق شهروندی1
1-2 حق2
در لغت عربی برای حق و همچنین مشتقات آن معانی مختلفی ذکر شده است و در علم فقه، حقوق و حتی فلسفه تعریفهای گوناگونی ارائه شده است، لکن در لغت عرب میتوان آن تعاریف را به یک معنا بازگرداند و آن معنا به اعتبار وجه مصدری حق »ثبوت« و به اعتبار وجه وصفی آن »ثابت« میباشد - گرجی، - 1392؛ از این رو، بر هرچیزی که دارای نوعی ثبوت و وجوب است، حق اطلاق میگردد - ابن منظور، . - 1409 چه ثبوت آن حقیقی باشد مانند وجود خداوند سبحان و یا اعتباری باشد مانند خیارات. در اصطلاح فقه و حقوق نیز حق عبارت است از توانایی خاصی - از جهت قانون یا عرف - که برای کسی یا اشخاصی نسبت به شخصی - مانند حق قصاص - یا چیزی - اعم از عین منفعت یا عقد - اعتبار شده است که صاحبان یا صاحب حق - ذو الحق - به مقتضای آن توانایی میتوانند در آن شیء یا شخص تصرف نمایند. در واقع، حق مرتبهای ضعیف از ملکیت است - طباطبایی یزدی، . - 1423 در علم حقوق نیز حق به توانایی شخص بر چیزی یا کسی گفته میشود - جعفری لنگرودی، . - 1378
2-2 شهروندی
در تعریف لغوی، شهروند3 به ساکن شهر اطلاق میشود و مراد از شهر، آبادی بزرگی میباشد که دارای خیابانها و کوچهها و خانهها و نفوس بسیار است یا به معنای هلال ماه، قمر و یک ماه قمری است - عمید، - 1369، لکن در قدیم شهر به معنای کشور بوده است مانند ایرانشهر یعنی مملکت و کشور ایران - جعفری لنگرودی، - 1378 یا شهریار که به معنای پادشاه و فرمانروای کشور است - عمید، فرهنگ فارسی عمید، . - 862:1369 در فرهنگ عمید و معین این اصطلاح تعریف نشده است. شهروند در فرهنگ لغت دهخدا این گونه تعریف شده است؛ »اهل یک شهر یا یک کشور« و همچنین آمده است که پسوند »وند« در واژه شهروند در واقع »بند« بوده است یعنی شخصی که به شهری بند و متصل است. ولی به مرور زمان تبدیل به »وند« شده است. و »ی« موجود در شهروندی یای نسبت بوده است؛ یعنی هر چیز مربوط به شهروند - پروین، . - 1387 در کتابهای لغت فارسی نیز بند به معنای زندان، حصار، دیوار دورشهر، زندانی، اسیر، محصور شده در شهر، بند شده در شهر و »شهربندی« به معنای زندانی بودن ذکر شده است و »بندی« به معنای گرفتار، اسیر، زندانی که جمع آن بندیان میشود، آمده است - انوری، . - 1393