بخشی از مقاله
چکيده :
حقوق شهروندي در آيه ي ٧٠ سوره ي اسراء به رسميت شناخته شده است .لذا از ديدگاه قرآن حقوق شهروندي جزء حقوق ذاتي و فطري انسان هاست و از صفات انساني محسوب مي شود، همگاني وجهان شمول است . حقوق شهروندي در آيات مختلفي از قرآن و روايات مورد تاييد و تاکيد واقع شده ؛ حق مسلم هر عضو خانواده بشري است و هر فرد در هر مکاني که باشد و از هر رنگ ، نژاد، جنس ، زبان و مذهبي که باشد استحقاق برخورداري از آن را دارد. حقوق شهروندي برگرفته از تعاليم اسلامي هم مي باشد؛ اين مفاهيم امروزه بين المللي شده اند. با صرف نظر از اختلافات درتعريف حقوق انساني، به بيان کلي «حقوق انسان » حقوق بنيادين و انتقال ناپذيري است که براي حيات نوع بشر، اساسي دانسته ميشود؛ يعني مجموعه اي از ارزش ها، مفاهيم ، اسناد و سازوکارها است که موضوعشان حمايت از مقام ، منزلت و کرامت انساني است . اين حقوق در آيات و روايات متعدد مورد تاييد و تاکيد قرار گرفته است که دراين مقاله بدان پرداخته شده است .
کليد واژگان :
حقوق شهروندي، فرهنگ حقوق شهروندي ، اسلام ، قرآن ، روايات
مقدمه :
فرهنگ شهروندي ، ريشه در تاريخ هزاران ساله ي بشر دارد .اقدامات پيامبران ، فعاليت فرهنگي انساني وبه تعبير اصطلاحي، «شهروندي» بوده است .در عصر کنوني با توجه به افزايش ارتباطات و تکنولوژي ،اهميت و تاثير فرهنگ شهروندي چندين برابر شده است .
در ايران براي نخستين بار درسال ١٣٨٣، واژه ي «حقوق شهروندي »، در بخشنامه اي از سوي آيت الله سيد
محمود هاشمي شاهرودي (رئيس وقت قوه قضاييه ) بکار برده شد.
دريک تعريف کلي « شهروندي موقعيتي است اجتماعي وانساني که افراد جامعه بابرخورداري از حقوق وپذيرش تکاليف درقبال حکومت ، انتظارات متقابلي را از دولت براي احقاق حقوق خود ، به ويژه در بعد خدمات دارند»
به عبارت ديگر :« حقوق شهروندي هديه الهي و جزء حقوق ذاتي و فطري انسان هاست . از صفات انساني محسوب مي شود، کسي نمي تواند هديه کند، غيرقابل انتقال است ، تقسيم ناپذير است ، عناصر آن لازم و ملزوم يکديگر هستند، جهاني است ؛ زيرا حق مسلم هر عضو خانواده بشري است و هر فرد در هر مکاني که باشد و از هر رنگ ، نژاد، جنس ، زبان و مذهبي که باشد استحقاق برخورداري از آن را دارد، حقوق شهروندي منبعث از تعاليم اسلام مي باشد؛ اين مفاهيم امروزه جهاني شده و ارزش معنوي پيدا کرده است .»
بايد اذعان داشت که خود مردم هر جامعه و فعالان عمومي حوزه فرهنگ حقوق شهروندي با تشخيص دقيق نياز هاي فرهنگي ويژه جامعه مربوط با خود، نخستين و شايد بهترين پيش تازان و متوليان اين عرصه مي باشند .
در اين راستا پژوهشگران و انديشمندان يک جامعه بايد با پيشنهاد روش هاي عاقلانه و صحيح ، واقع گرايانه و عمل پذير در جهت تحقق اهداف فعاليت هاي فرهنگ وحقوق شهروندي مردم آن جامعه ، نقشه ي مناسبي منتج به هدف ،براي پيمودن هموار و سهل اين مسير زيبا ارائه دهند و با آسيب شناسي هاي دقيق آنچه را که اهداف مقدس اين فعاليت ها را دچار کژي و روش هاي برگزيده شده را دچار سستي مي نمايد،متذکر شوند.
درپايان اين نوشتار به «مهارت هاي بهبود فرهنگ و روابط شهروندي» پرداخته شده است . نوشتن اين قسمت کاملا ضروري ومرتبط با فصول پيش از آن است . تازماني که عملا فرهنگ حقوق شهروندي، بهبود نيابد، شعار دادن بي فايده است .
تعريف حقوق شهروندي
در ابتدا به تعريف قرآن از حقوق شهروندي مي پردازيم وسپس وارد بحث روايات مي شويم :
درقرآن کريم ، «کرامت انسان »، ويژگي مشترک بني آدم فرض شده است :
«و لقد کرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا»(سوره ي اسراء/٧٠) «و به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان را در خشکي و دريا (بر مرکب ها) بر نشانديم ، و از چيزهاي پاکيزه به ايشان روزي داديم ، و آنها را بر بسياري از آفريده هاي خود برتري آشکار داديم » درسوره ي «انسان » آمده است : ويطعمون الطعام علي حبه مسکينا ويتيما وأسيرا(سوره ي انسان /٨)
ترجمه :
-و طعام را با آن که دوستش دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهند(ترجمه :بهرام پور)
-و به [پاس ] دوستي [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراک ميدادند(ترجمه : فولادوند)
-و طعام را با دوستي آن - با آنکه خود به آن مايل تر و نيازمندترند- به بينوا و يتيم و اسير ميخورانند(ترجمه : مجتبوي)
غالب مفسران شيعه واهل سنت ، شان نزول اين آيه را درباره ي اهل بيت (ع ) مي دانند.٥. در کتب مختلف
تفسير، اين ماجرا، در ذيل آيه بيان شده است :
ابن عباس گويد: حسن و حسين (ع ) بيمار شدند، رسول خدا (ص ) با جمعي از ياران عيادتشان کرد، همراهان پيغمبر گفتند يا ابا الحسن خوبست براي فرزندانت نذر کني. علي و فاطمه عليهما السلام ، نذر کردند هر گاه دو فرزندشان از بيماري بهبود يابند، سه روز پياپي روزه بدارند. چون از بيماري بهبودي يافته ، بستر را ترک گفتند، علي (ع ) از شمعون خيبري يهودي سه صاع (کاسه ) جو، وام گرفت ، فاطمه (س ) يک صاع آن را آسيا کرد و به تعداد (روزه داران ) پنج قرص نان طبغ نموده ، هنگام افطار در مقابل آنان نهاد تا افطار کنند، ناگاه سائلي بر در خانه ايستاده ، گفت : السلام عليکم يا اهل بيت محمد مسکين من مساکين المسلمين اطعموني اطعمکم الله من موائد الجنۀ. درود بر شما اي خاندان محمد، بينوايي از بينوايان مسلمينم مرا اطعام کنيد خداوند شما را از غذاهاي بهشتي اطعام کند. در اين موقع همه ، نان هاي خود را به او دادند و چيزي جز آب نه چشيده ، شب را روزه دار صبح کردند، وقتي روز دوم به آخر رساندند، نان ها را در برابر خود نهاده بودند که يتيمي بر در خانه ايستاد، باز او را بر خود مقدم داشتند و روز سوم اسيري بر آن ها وارد شد و مانند روز هاي قبل با او نيز رفتار کردند، چون صبح (روز چهارم ) فرا رسيد، علي دست حسين و حسين عليهما السلام را گرفت و متوجه رسول خدا( صلي الله عليه و آله و سلم ) شد هنگامي که پيغمبر آن ها را ديد مانند جوجه اي که از تخم بيرون آمده باشند، از شدت گرسنگي بخود مي لرزند، گفت : «ما أشد ما يسوؤني ما أري بکم » من تا چه حد ناراحت مي شوم که شما را بدين حالت بنگرم ؟ آن گاه برخاست و با آن ها بيرون رفت ، فاطمه (س ) را در محراب عبادتش ديد، شکم بر پشت چسبيده و حدقه ها، در گودي چشم فرو رفته ، او را اين منظره بسيار ناگوار آمد. ناگاه جبرئيل فرود امد، گفت بگير اين را اي محمد! تو را از ناحيه اهل بيت گوارا باد: پس سوره را بر او فرو خواند.
اگر فرضا اين آيه را درشأن اهل بيت (ع ) هم ندانيم ، اين آيه مي گويد که انسان واقعي، به يتيم ومسکين واسير را اطعام مي کند. قطعا اسير دراين آيه نمي تواند«اسير مسلمان » باشد. لذا از نظر قرآن ، انسان واقعي کسي است که حتي به اسير غيرمسلمان ، اطعام مي کند!
اگر شان نزول را درباره ي اهل بيت بدانيم ، اين آيه مي گويد اطعام به اسير غيرمسلمان ، به قدري مهم است که اهل بيت پيامبر ، اين چنين ايثارگري در راه آن نشان مي دهند!
يکي ديگر از کهن ترين اسناد درباره ي «حقوق شهروندي» در اسلام ، مربوط به امام حسين (ع ) است . امام
حسين (ع ) در روز عاشورا خطاب به لشکر يزيد بن معاويه مي فرمايد:
«إن لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا »
ترجمه : «اگر دين نداريد و از معاد نميهراسيد، پس (حداقل ) آزاده (جوانمرد) باشيد »
«هرتسفلد» مي نويسد :« واژه ي حر معنا و مفهوم روشن و مداول آن همانا معني و مفهوم ضد بردگي بوده
است »
روزنتال مي نويسد: « ذوالرمه (حدودسال ٧٠٠) در شعر خود حريت را درمعناي اشراف به کاربرده و کاربرد حر
در معناي استعاري «شريف و نيک » درزبان عربي قديم رايج بود»
از سخن امام حسين (ع ) چنين مي فهميم که حتي بدون ديندار بودن نيز اصولي تحت عنوان آزادگي، وجود دارد که ميان تمام فرد فرد بشريت مشترک است .به عبارت ديگر هرکس با هر عقيده اي باشد ، بايد اين حقوق
را براي هم نوع خودش قايل باشد. امانوئل کانت (فيلسوف بزرگ آلماني)، کتابي باعنوان « درس هاي فلسفه اخلاق »نوشت که در آن معتقد بود که حتي اگر خدا و دين ومذهبي در اين جهان وجود نداشته باشد، انسان ها بايد از اصول اين کتاب تبعيت کنند تا انسان اخلاقي (آزاده ) باشند. شايد آنچه درسخن امام حسين (ع )
«آزادگي » ناميده شد ، سال ها بعد در اين کتاب به نوعي تشريح شده باشد.
همچنين از قرآن کريم به آيات ذيل به عنوان مصداقي بارز از حقوق شهروندي مي توان مثال زد. اين آيات به
اهميت حقوق حريم خصوصي مي پردازد:
« يا أيها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتکم حتي تستأنسوا وتسلموا علي أهلها ذلکم خير لکم لعلکم تذکرون
- فإن لم تجدوا فيها أحدا فلا تدخلوها حتي يؤذن لکم وإن قيل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکي لکم والله بما تعملون عليم »( سوره ي نور/ آيات ٢٧ و٢٨) «اي کساني که ايمان آورده ايد به خانه هايي که خانه هاي شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد اين براي شما بهتر است باشد که پند گيريد . و اگر کسي را در آن نيافتيد پس داخل آن مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگرديد برگرديد که آن براي شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام ميدهيد داناست .»( ترجمه : فولادوند)
در ايران براي نخستين بار درسال ١٣٨٣، واژه ي «حقوق شهروندي »، در بخشنامه اي از سوي آيت الله سيد
محمود هاشمي شاهرودي (رئيس وقت قوه قضاييه ) بکار برده شد.
مدتي پس از صدور اين بخشنامه ، مجلس، اين بخش نامه را عينا به صورت قانون تصويب کرد. (قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي مصوب مورخ پانزدهم ارديبهشت ماه يکهزار و سيصد و هشتاد و سه )
به هر روي، به نظر مي رسد تعريف حسن نژاد ، تعريف مناسبي براي «حقوق شهروندي» باشد:
« حقوق شهروندي هديه الهي و جزء حقوق ذاتي و فطري انسان هاست . از صفات انساني محسوب مي شود، کسي نمي تواند هديه کند، غيرقابل انتقال است ، تقسيم ناپذير است ، عناصر آن لازم و ملزوم يکديگر هستند، جهاني است ؛ زيرا حق مسلم هر عضو خانواده بشري است و هر فرد در هر مکاني که باشد و از هر رنگ ، نژاد، جنس ، زبان و مذهبي که باشد استحقاق برخورداري از آن را دارد، حقوق شهروندي منبعث از تعاليم اسلام مي
باشد؛ اين مفاهيم امروزه جهاني شده و ارزش معنوي پيدا کرده است .»
با صرف نظر از اختلافات درتعريف حقوق انساني، به بيان کلي «حقوق انسان » حقوق بنيادين و انتقال ناپذيري است که براي حيات نوع بشر، اساسي دانسته ميشود؛ يعني مجموعه اي از ارزش ها، مفاهيم ، اسناد و سازوکارها
است که موضوعشان حمايت از مقام ، منزلت و کرامت انساني است .
جرج جرداق (نويسنده ي لبناني) درکتاب خود درباره ي حضرت علي (ع ) « صداي عدالت انساني» ، در بخش
«علي و حقوق بشر» پس از مقايسه ي اصل هاي اعلاميه جهاني حقوق بشر با سخنان حضرت علي (ع ) به اين نتيجه مي رسد که اصول حقوق بشر در سخنان حضرت علي (ع ) قرن ها پيش از اعلاميه جهاني حقوق بشر ، وجود داشته است . درتاييد وجود حقوق شهروندي در دين اسلام ، انديشمندان مختلفي اظهار نظر کرده اند،
که در ذيل نام اين انديشمندان به همراه نام کتاب يا مقالات ، آنها ذکر مي شود:
- اسلام وحقوق بشر – آيت الله ميرزا ابوالحسن شعراني
- اختلاف وامتياز طبقات ومنشاء آن تا اعلاميه ي حقوق بشر- آيت الله سيدمحمود طالقاني
- اسلام ودعوت اديان به رعايت حق کرامت انساني- آيت الله دکترسيدمصطفي محقق داماد
- حقوق بشر در غرب واسلام - آيت الله دکترسيدمصطفي محقق داماد
- حقوق بشر در اسلام واعلاميه ي جهاني حقوق بشر- دکتر سيدحسين صفايي
- اسلام وحقوق بشر- مارسل بوازارا
- شخصيت انسان در قرآن - محمود شلتوت (شيخ الازهر مصر)
- مساوات انساني- سيد قطب
- پيش نويس منشور حقوق شهروندي- دولت يازدهم جمهوري اسلامي ايران
- و................
درتاريخ اشخاص مهم ديگري همچون کورش ( که به عقيده ي تعدادي از مفسران قرآن کريم ، مثل علامه طباطبايي ، همان ذوالقرنين در قرآن است) نيز تلاش هايي در راستاي حقوق شهروندي انجام داده اند که به
جهت رعايت اختصار از سخن درباره ي آن خودداري مي کنيم .
تبيين مفهوم حقوق شهروندي با راهکارهاي بينشي ديني و کاربردي بهبود فرهنگ
حقوق شهروندي :
مهارت ١ : عادت شکني
عادت هاي ذهني اکثر اوقات موجب کسالت و تنبلي روحي و ذهني است . البته آرامش کاذبي که در اثر تکرار عادت ها براي انسان به وجود مي آورد وسوسه ماندن در همين شرايط را تشديد مي کند .پيامبران کساني بودند که تن به عادات ذهني جامعه و اطرافيان خود نداده و نوگرايي و تجدد را سرلوحه سلوک خويش قرار داده و مردم را نيز به همين منش دعوت نمودند و از عادت گرايي و تقليد از گذشتگان و بر حذر داشته اند.
قرآن کريم درمذمت تقليد کورکورانه مشرکان از گذشتگان در برابر دعوت پيامبران ، چنين مي فرمايد:
« بل قالوا إنا وجدنا آباءنا علي أمۀ وإنا علي آثارهم مهتدون *وکذلک ما أرسلنا من قبلک في قريۀ من نذير
إلا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا علي أمۀ وإنا علي آثارهم مقتدون * قال أولو جئتکم بأهدي مما وجدتم عليه
آباءکم قالوا إنا بما أرسلتم به کافرون » (سوره زخرف ، آيه ٢٢-٢٤) . ترجمه :
بلکه گفتند: «ما پدران خود را بر آييني يافتيم و ما [هم با] پي گيري از آنان ، راه يافتگانيم . و بدين گونه در هيچ شهري پيش از تو هشداردهنده اي نفرستاديم مگر آنکه مترفين آن گفتند: «ما پدران خود را بر آييني [و راهي] يافته ايم و ما از پي ايشان راهسپاريم .».گفت «هر چند هدايت کننده تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته ايد براي شما بياورم ؟» گفتند: «ما [نسبت ] به آنچه بدان فرستاده شده ايد کافريم .»
مهارت ٢ : به خاطر ترس از اشتباه ، متوقف نشويم :
از اشتباه نترسيم . مهم حرکت به سوي مقصد است . بايد حرکت کنيم واز اشتباهات احتماليمان نترسيم .
ترسيدن از اشتباه وآزمون وخطا کردن مساوي عدم حرکات ماست . بنابراين قاعده مولانا مي گويد:
در طلب زن دايما تو هر دو دست که طلب در راه نيکو رهبرست
لنگ و لوک و خفته شکل و بي ادب سوي او ميغيژ و او را ميطلب
مهارت ٣: قبول اشتباهات
اشتباه از الزامات زندگي بشر است .بشر اشتباه مي کند ونمي تواند اين مساله را انکار کند. ولي انسان هاي موفق ، افرادي هستند که تلاش مي کنند از ميزان اشتباه خود بکاهند . آنها هروقت مي فهمند که تصميمشان اشتباه بوده يا هست ، سعي مي کنند خيلي سريع آن را اصلاح نمايند. نکته ي جالب اعتراف بزرگان به اشتباهات است . به عنوان نمونه حافظ از اشتباه خود چنين ياد مي کند:
مـــا ز يـــاران چشـــم يـــاري داشـــتيم خـود غلـط بـود آن چـه مـا پنداشـتيم
تــا درخــت دوســتي بــر کــي دهــد حاليـــا رفتـــيم و تخمـــي کاشــــتيم
گفــت و گــو آيــين درويشــي نبــود ور نـــه بـــا تـــو ماجراهـــا داشـــتيم
شـيوه چشـمت فريـب جنـگ داشـت مـا غلـط کـرديم و صـلح انگاشـتيم
سه بيان جادويي وموثر در زندگي:
اين سه بيان را ياد بگيريم و از آنها استفاده کنيم تا درمواقع انعطاف لازم را داشته باشيم :
١- بگوييم که : « اشتباه کردم » با نپذيرفتن اشتباه خويش تنها خودفريبي مي کنيم . يکي از راه هاي رسيدن به تصميم گيري بهتر و راحت تر اين است که از غرور و منيت اجتناب کنيم .
٢- بگوييم که : « اشتباه فهميدم » .
٣- بگوييم : « نظرم را تغيير دادم » . از لجاجت ، تعصب و انجماد بر نظر خود بپرهيزيم . به قول مولانا :
سخت گيري و تعصب خامي است تا جنـيني کار خون آشامي اسـت
مهارت ٤ : زندگي ، اقيانوس مواج
« فإن مع العسر يسرا * إن مع العسر يسرا »(سوره شرح /آيه ٦ و٧ )