بخشی از مقاله
چکيده
حقوق شهروندي از گذشته هاي دور مورد توجه اديان الهي به ويژه دين اسلام بوده است . و امروزه حقوق
شهروندي با محوريت آموزه هاي ديني در اسلام با توجه به ظرفيت بالا و غناي خود باحقوق شهروندي رايج در دنياي غرب علي رغم شباهتها ، تفاوت هاي بسياري نيز دارد. از اين رو ميتوان با استفاده از منابع اسلامي طرحي جامع در حقوق شهروندي و پيشرفت آن ارائه کرد.
حقوق شهروندي در واقع ترکيبي از وظايف و مسئوليت هاي شهروندان در قبال يکديگر و حقوقي که مديران و مسئولين وظيفه ي تأمين آن را بر عهده دارند ميباشد. با عنايت به مباني و منابع معتبر دين اسلام اعم از آيات و روايات به دست مي آيد که احکام اسلامي در اين زمينه بسيار متعالي است و هنوز پس از قرنها نکات و ظرايف آن مغفول مانده و کما هو حقه به آن توجه نشده است . مواردي مانند: مساوات و برابري، امنيت ، حقوق همسايگان ، حق احترام به بزرگان ، رعايت کرامت انسان ، حق دادخواهي، حق آموزش و پرورش ، حق برخورداري از تأمين اجتماعي و.....تنها بخشي از آموزه هاي کامل و جامع آن است . در واقع حقوق شهروندي در اسلام ريشه در منابع غني، عميق و همه جانبه آن دارد. چرا که در آموزه هاي اسلامي انسان جانشين و خليفه خدا و حاکم در روي زمين و شايسته ي تکامل و سعادت ابدي و داراي فطرتي پاک و خداجو و مختار و آزاد و در عين حال مسئول است . از اين رو در اين مقاله سعي در تبيين ارتباط وثيق حقوق شهروندي با آموزه هاي اسلام و بيان نوع ارتباط ميان آن دو در جهت گسترش دامنه اين حقوق و جايگاه آن با روش توصيفي، تحليلي است .
مقدمه
حقوق شهروندي از کلمات و واژه هايي است که تاريخ استعمال آن به دو قرن نرسيده و در اصطلاح ، متأخر و حتي معاصر است . البته اين واژه در سالهاي اخير چهره جهاني به خود گرفته و جريانات مختلف مردمي و سياسي و حکومتي در پي اقامه و اجراي آن هستند. گر چه اين حقوق با حقوق بشر پيوند دارد و از جهات بسياري مشترک است . امروزه يکي از ابعاد توسعه در کشورها توجه به مفهوم و اجراي حقوق شهروندي است . و در علوم آکادميک ظهور اين واژه را در حقوق رم ميدانند. و فرانسه را با انتشار اعلاميه "حقوق بشر و شهروندي" در سال ١٧٨٩ احيا کننده آن .حقوق شهروندي در کشورهاي اروپايي و آمريکايي زير مجموعه علوم سياسي(science Political) است و بيشتر ناظر به حقوق مشارکت شهروندان در اداره امور کشور است . اما در آموزه هاي ديني به ويژه دين اسلام پيدايش آن به چهارده قرن ميرسد. انديشمندان مسلمان معتقدند منشأ و شالوده حقوق شهروندي متون ديني است . و اساسا طرح اين حقوق جنبه ديني دارد. و در متون اديان الهي به ويژه اسلام با محوريت قرآن و نهج البلاغه ، مورد توصيه و تاکيد قرار گرفته است . در احاديث وارده از معصومين به ويژه در کلمات امام علي(ع ) به ابعاد و اقسام مختلف آن از جمله حقوق و آزاديهاي فردي، حقوق قضايي و امنيتي، حقوق اقتصادي و فرهنگي شهروندان ، فراوان از آن ياد شده است .
و برقراري حکومت و اجراي عدالت در عرصه هاي مختلف مخصوصا عدالت اجتماعي منوط به رعايت اين حقوق دانسته شده است . نکته قابل توجه اين است که اسلام برخي از حقوق را تأسيس کرد و برخي را مورد نظر قرار داد و بر آن تأکيد کرد. لذا اين قدمت تاريخي در اسلام منافات ندارد با اينکه ايران باستان را پايه گذار حقوق شهروندي دانسته اند.
و منشور صادر شده از سوي کوروش پادشاه هخامنشي، را مبادي اوليه حقوق بشر و شهروندي دانسته اند. که در آن به مواردي چون : منع برده داري، رعايت حقوق کارگران ، منع نسل کشي، تساوي افراد در برابر قانون و ... اشاره شده است . از سوي ديگر ميدانيم که ضرورت چنين مباحثي، تاثير گذاري در سطح جامعه است . و سخن از حقوق شهروندي به دليل آگاهي مردم نسبت به حقوق خود ميباشد. چرا که ضايع شدن اين حقوق منافات دارد با عدالتي که از ارکان دين مبين اسلام است . از اين رو بيان حقوق مطرح شده در دين اسلام ميتواند در تحقق حقوق شهروندي و کرامت انساني نقش به سزائي داشته باشد. و از آنجا که آموزه ها و تعاليم ديني اسلام غني و داراي ظرفيت بزرگي است حقوق
شهروند به معناي انسانهاي ساکن و مقيم در يک کشور، اعم از اتباع و بيگانگان که در سرزمين يک دولت ، کشور و تحت حاکميت آن هستند.
شهروندي مبتني بر آن نيز از اتقان و استحکام لازم برخوردار خواهد بود. و چون در حکومت ديني مردم به عنوان صاحبان حق شناخته ميشوند بايد با حقوق خود آشنا و از سوي دستگاه هاي اجرايي حکومت مورد تکريم قرار بگيرند. در غير اين صورت آشنا نبودن و يا ناديده گرفتن حقوق شهروندي داراي آثار و پيامدهاي متعددي همچون قانون گريزي، قانون شکني و...... در سطح جامعه خواهد بود. امروزه کساني که اندک اطلاعي از دين اسلام دارند مي - دانندآموزه هاي ديني نقش تاثيرگذاري دراجراي حقوق شهروندي دارند. مثلا رعايت و تأکيد بر حق الناس به عنوان يکي از آموزه هاي اسلامي به نوعي توجه به حقوق شهروندي است . و رفتار و سيره پيامبر بزرگوار اسلام ص و ائمه اطهار (ع ) به ويژه حضرت علي (ع ) در توجه به حقوق شهروندي يکي از آموزه هاي غيرقابل انکار دين اسلام است .
حتي سيره و رفتار علماي دين مانند: حضرت امام خميني(ره ) درباره آزادي اقليت هاي ديني در اجراي آئين هاي مذهبي در حکومت جمهوري اسلامي و نيز توصيه حضرت آيه الله خامنه اي در خصوص توجه به حقوق مردم نمونه ديگري از جايگاه و اهميت حقوق شهروندي است . قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران که بر اساس تعاليم ديني
تنظيم شده نيز بر رعايت حقوق مردم تاکيد دارد. و يکي از بخش هاي مهم آن ، توجه به حقوق شهروندي است
همچنين بخش بزرگي از تعاليم ديني در حوزه فقه وجود دارد که از آن تعبير به عبادات و معاملات ميشود. که به نحوي مربوط به همين حقوق است . و از آنجا که فقه صحنه عملي زندگي مردم است و از سوي ديگر وضع حقوق و اجراي آن از ناحيه حکومت است . ميتوان در ميان انبوه حقوق موجود در منظومه دين به نمونه ها و مهمترين آنها در لحاظ کردن مردم از يک طرف و حکومت از طرف ديگر اشاره کرد تا نقش دين در حوزه حقوق شهروندي به خوبي نمايان شود. بدون ترديد امروزه آن چه دنياي غرب در پي آن است و تحت عنوان حقوق شهروندي آن را پيگيري ميکند، تبديل کشورهاي همراه و همفکر به کشور واحد است . و اساس آن را توسعه حقوق شهروندي در توسعه حقوق فطري و حقوق بشر ميداند. و در واقع همان طرح جهان تک قطبي است . يعني يکسان کردن فرهنگ و جوامع فرهنگي مختلف تحت نظارت آمريکا. لذا تمام کارها و سياستهايش در اين زمينه با چنين هدفي است . ولي آن چيزي که در جامعه اسلامي مطرح است ، طرح حقوق شهروندي بر اساس تعاليم اسلامي است . که در آن ، مرزهاي جغرافيايي کشورهاي اسلامي مانع اتحاد، ارتباط و بهره مندي از اين حقوق و نيز محدود کننده حقوق و تکاليف شهروندي نميگردد. به همين جهت شهروند مسلمان در هرجا که
باشد، از حقوق خويش برخوردار است . از اين رو ميتوان گفت جامعه اسلامي با توجه به اصول حقوقي خويش که بر اساس اصل کرامت انساني، اصل امنيت ، اصل آزاديهاي اساسي، حق دادخواهي، حق آموزش و پرورش و حق برخورداري از تأمين اجتماعي مناسب ، همراه با مسئوليت دولت ها و مردم نسبت به رعايت اين حقوق استوار است ، ميتواند الگوي مناسبي براي جهانيان باشد. و با توجه به ابعاد مختلف انساني و با لحاظ تعهدات انساني که الهام گرفته از تعاليم ديني است در اعتلاي اين مهم بکوشد. قبل از بيان مفاهيم و نمونه هايي از حقوق شهروندي لازم است به اين مسأله توجه کرد که حقوق مورد بحث در جامعه اسلامي دو طرفه است . يعني حقوق مردم بر حکومت و حقوق حکومت بر مردم . در حقوق شهروندي نه تنها افراد جامعه نسبت به حکومت داراي حق و حقوق متقابل هستند بلکه در برابر يکديگر نيز داراي حقوق متقابل هستند. از اين رو در کلام امام
علي(ع ) چنين آمده است :(ثم جعل سبحانه من حقوقه حقوقا افترضها لبعض الناس علي بعض ، فجعلها تتکافأ في وجوهها ، و يوجب بعضها بعضا ، و لا يستوجب بعضها إلا ببعض ) آن گاه خداوند سبحان از جمله حقوق خويش
، حقوقي را ميان بندگان بر يکديگر واجب فرمود و آن حقها را با هم برابر نهاد و واجب شدن حقي را در مقابل گزاردن حقي قرار داد ، حقي براي کسي واجب نشود مگر آن که در مقابلش حقي به گردن او باشد.( الشريف الرضي،١٤١٤ق ،ص ٣٢٣) اولين امام شيعيان ، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر را بزرگ ترين حق در ميان حقوق الهي ذکر فرموده و اصلاح جامعه را وابسته به اصلاح هر دو دانسته ، به گونه اي که اگر رهبر و مردم هر دو به وظايف خويش عمل کنند و هر يک حقوق طرف مقابل را رعايت کنند، حق در آن جامعه عزت مييابد و راه هاي دين پديدار و نشانه هاي عدالت برقرار و سنت پيامبر(ص ) پايدار ميشود. در اين صورت مردم بر تداوم حکومت اميدوار ميشوند و دشمن نيز مأيوس ميشود. از سوي ديگر، اگر مردم و حکومت حقوق يکديگر را پاس ندارند، وحدت کلمه از بين ميرود، نشانه هاي ستم آشکار ميشود، نيرنگ بازي در دين فراوان شده ، سنت پيامبر اکرم (ص ) متروک، هواپرستي فراوان ، احکام دين تعطيل ميشود. به همين دليل آن حضرت (ع ) همه را به ياري و کمک براي احقاق حق فرا ميخوانند، بنابراين بر تک تک افراد واجب است تا يکديگر را در استيفاي حقوق ياري کنند. گر چه تحقق واقعي و عيني اين حقوق اکثرا از مجراي حکومت است . به همين جهت امام علي(ع ) فرمودند:«أيها الناس إن لي عليکم حقا و لکم علي حق ...» اي مردم ، من بر شما حقي دارم و شما هم بر گردن من حقي داريد. ( الشريف الرضي،١٤١٤ق ،ص ٧٩).
مفاهيم :
١.حق :
در لغت عرب بر هرچيزي که داراي نوعي ثبوت و وجوب است ، حق اطلاق ميگردد. (ابن منظور،١٤٠٥ق ،ج ١٠،ص ٥ و فراهيدي، ١٤٠٩ق ،ج ٣،ص ٦). چه ثبوت آن حقيقي باشد. مانند: وجود خداوند و چه اعتباري باشد. مانند: خيارات . در اصطلاح فقه و حقوق نيز حق عبارت است از توانايي خاصي که براي کسي يا اشخاصي نسبت به شخصي يا چيزي (اعم از عين منفعت يا عقد) اعتبار شده است که صاحبان حق به مقتضاي آن توانايي، ميتوانند در آن شيء يا شخص تصرف نمايند. در واقع ، حق مرتبه اي ضعيف از ملکيت است (طباطبايي يزدي، ١٤٢٣ق ،ص ٩٢) در علم حقوق نيز حق به توانايي شخص بر چيزي يا کسي گفته ميشود. (جعفري لنگرودي، ١٣٧٨ش ،ص ١٦٦٩).
٢.شهروندي :
در تعريف لغوي، شهروند (citizen) به ساکن شهر اطلاق ميشود و مراد از شهر، آبادي بزرگي ميباشد که داراي خيابان ، کوچه ، خانه و نفوس بسيار است . (عميد، ١٣٦٩ش ،ص ٨٦١) اما در قديم ، شهر به معناي کشور بوده است . مانند: ايرانشهر يعني مملکت و کشور ايران (جعفري لنگرودي، ١٣٧٨ش ،ص ٢٣١٤) يا واژه شهريار که به معناي فرمانرواي کشور است . ( عميد، ١٣٦٩ش ،ص ٨٦٢) شهروند در فرهنگ لغت دهخدا اين گونه تعريف شده است ؛ « اهل يک شهر يا يک کشور» و همچنين آمده است که پسوند «وند» در واژه شهروند در واقع «بند» بوده است يعني شخصي که به شهري بند و متصل است . ولي به مرور زمان تبديل به «وند» شده است . و«ي » موجود در شهروندي ياي نسبت بوده است ؛ يعني هر چيز مربوط به شهروند(پروين ، ١٣٨٧ش ،ص ٩) ولي برخي شهروند را اين گونه تعريف نموده اند:« کسي که اهل يک شهر يا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد.» (صدري افشار و حکمي، ١٣٦٩ش ، ص ٦٣٧) لذا شهروند يعني عضو و تابع يک کشور و به همين معنا شهروند در اصطلاح حقوقي يعني ساکنان يک کشور که از حقوق و مزاياي مدني متساوي بهره مند ميشوند.
(خوئيني،١٣٨٦ش ،ص ١٨ و صدري افشار و حکمي،١٣٦٩ش ،ص ٦٣٧) در تعريفي ديگر حقوق شهروندي« حقوق ناشي از قانون اساسي هرکشوري است که بر اثر رابطه شهروندي يا اقامت افراد در کشور خاصي به آنها اعطا شده است . و مورد حمايت قانون اساسي قرار گرفته است .» (آفنداک،١٣٨٥ش ،ص ٥١) در تعريف حقوق شهروندي، مؤلفه ديگري يعني مسئوليت و تکاليف شهروند وجود دارد که جزو تعريف حقوق شهروندي است .
برخي نيز گفته اند: شهروند فردي است که تحت حاکميت و حمايت يک دولت قرار دارد و داراي حقوق مدني و تکاليفي نسبت به دولت و جامعه است .(اردبيلي،١٣٨٦ش ،ص ٢٥) به نظر ميرسد در دولت ها، افراد از آن جهت