بخشی از مقاله

چکیده:

گورستانها فضاهایی هستند که خاطره یک شهر در آن انباشته شده است. مناسک گزار و آداب و رسومی که هر روزه از زمان های دور از جانب عامه مردم و اقشار مختلف جامعه در این مکان انجام می شود، نه تنها آنرا به بخش مهمی از زندگی روزمره افراد جامعه پیوند زده، بلکه به مکان خاطره نیز تبدیل می کند. گورستان به عنوان مناظر خاطره انگیز نقشی اصلی در حفظ نام و یاد گذشتگان دارد و همچنین در زندگی روزمره از نقشی اجتماعی برخوردارند و موجبات تقویت تعاملات اجتماعی را در فضایی با بارخاطراتی قومی فراهم می آورند . اما با ورود به دنیای مدرن گورستانها مانند بسیاری از مکانهای دیگر از زندگی روزمره جامعه جدا شده و به حاشیه رانده می شود . گفتمان قدرت نیز در فرایند یادآوری و فراموشی نقش موثری دارند . این پژوهش با تاکید بر نظریه هالبواکس در مورد خاطره جمعی و نظریه فوکو در رابطه با هتراتوپیا پس از بررسی پیشینه و تاریخ پیدایش و سیر تحولات گورستان در تهران به تحلیل فضای گورستان بهشت زهرا پرداخته و گفتمان خاطره سازی را در این مکان بررسی کرده و به این نتیجه رسیده ایم که ساختار قدرت رسمی من جمله دولت با توجه به ایدئولوژی خاص خود به خاطره سازی در این مکان می پردازد و همین امر منجر به گسست خاطره در گورستانها می شود.

واژگان کلیدی: خاطره جمعی، گورستان، هتراتوپیا، مکان خاطره، تحلیل فضا

-1× مقدمه

هالبواکس یادداشتهای خود را با این پرسش آغاز می کند : چرا جامعه می خواهد فراموش کند؟ پرسشی که تمام کارهایی که تاکنون در حوزه مطالعات خاطره جمعی نوشته شده درپاسخ به آن شکل گرفته اند . بحث فراموشی بعد از جنگ جهانی دوم بحث مهمی بود چرا که جامعه اروپای بعد از جنگ نیاز به فراموشی داشت و نمی خواست بیاد بیاورد و تلاش می کرد تا خاطره فاجعه بار دوره جنگ را فراموش کند . اما دیالکتیک یادآور ی و فراموشی دیگر در عصر کنونی که عصر انفجار خاطره ها نامیده اند پاسخگو نمی باشد بنابرین شاید بهتر باشد این پرسش را اینگونه مطرح کنیم که چرا جامعه می خواهد به یاد آورد ؟

انسان در فضا زندگی می کند و رابطه ای متقابل با آن برقرار می کند این رابطه متقابل به انباشت حافظه منجر می شود. به این ترتیب حافظه های جمعی بنا بر طبقات، جنسیت ها و نسلهای مختلف ، اقلیتهای قومی و مذهبی شکل می گیرد . فضاهای شهری مکانی برای ثبت وضبط و احیای خاطرات است و در عین حال خاطره زدایی از دنیای ماقبل تجدد . هرچه از سنت به مدرن نزدیک تر می شویم سرکوب خاطره شدت بیشتری می یابد . دنیای سنت دنیای تکثر خاطرات ، اسطوره ها ، ادبیات شفاهی و آداب و رسوم مختلف بود . اما هرچه به دنیای مدرن نزدیک تر شدیم این تکثر خاطرات به تاریخ و خاطره رسمی و یکپارچه تقلیل یافت .

تجدد و نوگرایی با نفی سنت از هرآنچه ماقبل مدرن بود خاطره زدایی کرد . در این دوران همه چیز در تمام عرصه ها رو به جلو حرکت می کند و این حرکت رو به جلو مستلزم طرد و به حاشیه راندن بخش عظیمی از حافظه جامعه است و در این میان تمام انگشت ها به سوی سنتها تحت عنوان »عقب مانده » « افسون زده « نشانه می رفت . اکنون فرهنگ بومی جامعه ، اسطوره ها و اعتقادات عامه مردم بود که مانعی بود بر سر راه حرکت جامعه به سوی آینده و باید از بین می رفت و کنار گذاشته می شد باید فراموش می شد . اما گذشته هرگز از بین نمیرود و همچنان در ناخودآگاه جمعی جامعه باقی ماند .

شهرها نیز در این فرایند نقش داشتند . شهرها به این دلیل که از حافظه تاریخی کمتری نسبت به روستاها برخوردار بودند قابلیت تبدیل به ابزار تمایز زدایی از جامعه را بیشتر داشتند . شهرها متولیان تجدد و خاطره زدایی از دنیای سنت بودند که رویای یکپارچه سازی جامعه را در سر می پروراندند . شهرها مکانهایی هستند هویت ساز برای ساکنان آن و هرگز به طور کامل از بین نمی روند . شهر ها اصولا مکانهایی هستند که دیالکتیک حافظه و انتظار را به خوبی در آن می توان مشاهده کرد . کنشگران در ارتباط با فضای شهری تجربه ای ایجاد می کنند که در طول زمان شکل گرفته است . این تجربه حافظه های جمعی یک جامعه و مکانهای خاطره را در طبقات و قشرهای مختلف و دوره های مختلف شکل می دهد و به سندی تاریخی تبدیل می شود که هر گوشه آن را می توان تحلیل و آنالیز کرد.

اما مکان حاضری که در آن زندگی می کنیم »از یک سو تجربه حافظه تاریخی ماست و از سوی دیگر تجربه زندگی روزمره ما« است. در واقع این مکان هم حاصل انباشت تجربه های گذشته و حافظه جمعی و هم حاصل زمان روزمرگی ما - زمان کار، فراغت و تردد - در محیط است. در چنین کنش متقابلی است که ما با تلفیقی از خاطره های جمعی مواجه می شویم که لزوما بر هم منطبق نیستند؛ تحلیل نحوه این تلفیق و بازشناسی خاطره جمعی که در متن فضاهای انسان ساخت خلق می شوند و کنش متقابل این دو در گذر زمان هدف کلی پژوهش را تشکیل می دهد. این تولید خاطره از سوی نظم بالا دست و تحمیل آن به زندگی هرروزه شهروندان، ابزاری برای ساختارمند کردن و برنامه ریزی نمودن فرایند یادآوری و فراموشی در زندگی روزمره است.اما در عین حال این مصرف با مقاومت روبروست. درواقع نظم مسلط بر جامعه با دخالت در تولید خاطره بر رفتار روزمره و سبک زندگی استفاده کنندگان از فضا تاثیر می گذارد. اما این خاطرات تولید شده نمی تواند اصول خود را بی کم و کاست بر مردم تحمیل کند.

گورستان ها یکی از مکانهایی ست که بخش عظیمی از خاطره جمعی جوامع علی الخصوص جوامع سنتی در آن شکل گرفته است. گورستان به عنوان مناظر خاطره انگیز نقشی اصلی در حفظ نام و یاد گذشتگان دارد و همچنین در زندگی روزمره از نقشی اجتماعی برخوردارند و موجبات تقویت تعاملات اجتماعی را در فضایی با بارخاطراتی قومی فراهم می آورند. در حقیقت فضای گورستان محلی است که ناگزیر تجربه های مشترکی را برای بازماندگان بهمراه دارد . به گونه ای که هر فردی با ورود به این فضا یا هدف بزرگداشت و یادآوری مشاهیر را دارد یا نزدیکان خود را. هر یک از افرادی که در این محل بخاک سپرده شدند ، تاریخ و نشانی از زمان حیات خود را بر مزارشان یادآوری می کند.

اما گفتمان های قدرت نیز در فرایند یادآوری و فراموشی نقش موثری دارند . برخی از گورستانها و تاحدودی بسیاری از آنها، علی الخصوص از دوران مدرن، از جانب متولیان و تولیدکنندگان خاطره رسما به صورت موزه و مکانی برای یادآوری تبدیل می شوند. به این معنا که این متولیان مشخص خواهند کرد که کدام یک از این اشخاص و وقایع را باید بیادسپرد و کدامیک اهمیتی ندارد. تاسیس موزه ها، کتابخانه ها، تندیسها و پیکره ها حتی مقبره های اشخاصی که باید بیادسپرده شوند و جهت بخشی به فرایند یادآوری و فراموشی به واسطه این عوامل خود به نوعی گویای همین مطلب است.

مناسک گزار و آداب و رسومی که هر روزه از زمان های دور از جانب عامه مردم و اقشار مختلف جامعه در این مکان انجام می شود ، نه تنها آنرا به بخش مهمی از زندگی روزمره افراد جامعه پیوند زده و بلکه به مکان خاطره نیز تبدیل می کند. اما با ورود به دنیای مدرن گورستانها مانند بسیاری از مکانهای دیگر از زندگی روزمره جامعه جدا شده و به حاشیه رانده می شود. بنابرین گورستانها در عین حال که از زندگی روزمره جدا می شوند اما همواره مکانی عادی و هر روزه در زندگی شهری می باشند. گروههای مختلف باگفتمان های مختلف نیز سعی در حفظ و بازتولید خاطره در این مکان دارند.

این پژوهش تلاش دارد تا با تحلیل فضای گورستان به مثابه یک مکان خاطره اما به حاشیه رانده شده ، گفتمان های قدرت را که هر کدام سعی در مسلط کردن روایت خود از آن مکان را دارند بررسی کند و مطالعه موردی نیز گورستان بهشت زهرا به مثابه اولین گورستان مدرن در شهر تهران می باشد . بهشت زهرا به عنوان اولین کلان گورستان تهران محسوب می شود که برای خاطره جمعی در آن برای اولین بار به صورت متمرکز و مدیریت شده تولید و بازتولید میشود و همین ویژگی ها می تواند این آرامستان را به میدانی مناسب برای مطالعه حاضر تبدیل کند.این گزارش درصدد است تا ضمن آشنا نمودن متصدیان امور شهری با مفهوم بسیار مهم خاطره جمعی و شاخصه ها و مولفه های آن، فرایند شکل گیری و از شکل افتادن - فروپاشی - خاطره جمعی در فضای شهر تهران را تحلیل نماید. به عبارتی روشنتر، این گزارش درصدد است که به سه سوال کلیدی ذیل بپردازد:

❖    خاطره جمعی چیست و ابعاد و مولفه های آن کدامند؟

❖    خاطره جمعی پیرامون فضاهای مختلف شهری - با تاکید بر شهر تهران - چگونه شکل میگیرد؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید