بخشی از مقاله

چکیده

دیوان قصاید خاقانی سرشار از مضامین و مفاهیم بدیع و در عین حال تکراری است اما وی در بند مضمون نمانده و نقاشیهای متعددی از یک تصویر ارائه کرده است. این تکرار، دیوان او را با وجود دشواریها و مغلقگوییهایش امتیاز خاصی بخشیده و گوی سبقت را در میدان پیچیدهگویی و نادرهسرایی اقرانش، از آن او کرده است. با توجه به اینکه خاقانی به آوردن تعابیر و اصطلاحات علوم و فنون متعددی چون طب، نجوم، دین و به طور خاص اصطلاحات دینی مسیحیت، موسیقی، آداب و سنن مرسوم در فرهنگ عامه و حتی توجه به بازیهای کودکانه رایج در آن دوران و بازی نرد و... علاقه خاصی داشته به نظر میرسد یکی از عوامل ماندگاری سخن او در میان سخنسنجان و سخنشناسان همین تصویرسازیهای متعدد از یک مضمون است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیده او پدیدار است. نگارنده در پی آن است با تحلیل شصت و یک قصیده از دیوان سترگ سخن-سرای شروانی خلاقیت وی و در عین حال تنوع مضامین با وجود شبیه بودن الفاظ آنها را بنمایاند.

کلیدواژهها: خاقانی، دیوان قصاید، مضمون، شباهت، تکرار، تنوع، خلاقیت.

مقدمه:

افضلالدین بدیل خاقانی در سال 520 ه در شروان از پدری نجار و مادری عیسوینسب به دنیا آمد. در سال 595 ه در تبریز وفات یافت. بزرگترین حامی معنوی وی تا 25سالگی کافیالدین عمربن عثمان، عمّ او، حکیم و فیلسوف زمانه بوداو. سنّیمذهب است ولی به مقدسات شیعه به دیده تکریم مینگرد. از فلسفه گریزان است و آن را جز ریا و تزویر نمیداند. حکمت، موعظه، ستایش عزلت و انقطاع از مضامین شعری اوست . خاقانی را میتوان نماینده بیچون و چرای سبک آذربایجانی دانست؛ چراکه بارزترین ویژگی این سبک یعنی انعکاس معلومات و معارف خود، در اشعار او به طور کامل مشهود است. وی اصطلاحات و مفاهیم علوم و فنون متداول عصرش را در شعرش نموده است؛ از جمله: آداب و رسوم مردمی از سوگواری و عروسی گرفته تا اعتقادات آنان، سحر و جادو، بازیها و سرگرمیها از نرد و شطرنج و چوگان و طشت و خایه و شعبدهبازی و جز آن، شکار، اشارات ترسایی و یهودی و زرتشتی، طب و بهداشت، نجوم و موسیقی دیوان او را به مجموعهای از معارف ایرانی - اسلامی درآورده است.

عدهای از سخنشناسان او را شاعر صبح نامیدهاند. کعبهستاییها، خراسانیه، ترسائیه و حبسیهها و مراثی پرسوز او مشهور است. میتوان گفت دیوان او دایره المعارفی از تمام علوم و فنون است و دنیایی از اطلاعات را برای مخاطب سخنشناس و علاقهمند به ارمغان میآورد. قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و مضامین جدید برای سخنسنجان اهمیت ویژهای دارد. او به جهت احاطه به غالب علوم و حقایق عصر خود و قدرت خارقالعادهای که در بهکارگیری آن علوم دارد، توانسته است نکات علمی خاصی را در شعرش مطرح کند که غالب آنها پیش از او و حتی در میان همعصرانش سابقه چندانی نداشته است.

اگرچه تنوع این مضامین فهم دقیق اشعار او را بسی سخت و دشوار ساخته است ولی همین که کسی با سبک و سیاق شعری او مأنوس شود، از خواندن اشعارش لذت برده و حتی بسی از دیریابیهای اشعارش ذهن و روان مخاطب را مینوازد و دامنه اطلاعات خواننده را به میزان بیشتری وسعت میبخشد. شاید به جرأت بتوان گفت هیچ مطلب و موضوعی نیست که از نگاه نافذ او به دور مانده باشد. تنوع مضمون در دیوان او به حدی است که خواننده را از گشت وگذار در آن سیر و حتی خسته نمیکند.از ویژگیهای مختص شخصیت خاقانی اینکه وی شاعری خودشیفته است و به گفته دکتر محمد استعلامی: از آنجا که خاقانی در کنار ستایش هر ممدوح و پادشاهی خود را نیز میستاید، اگر بگوییم نخستین ممدوح او، خود وی است - استعلامی، - 58 :1390 پر بیراه نگفتهایم.

فرضیه تحقیق

تا کنون درباره خاقانی و دیوان او آثار متعددی نوشته شده است و شارحان بسیاری بارها و بارها دیوان او را به گونهای شایسته شرح نمودهاند؛ اما اینکه به طور اختصاصی درباره بسامد مضامین تکراری در دیوان او اثری درخور توجه تدوین شده باشد، یافت نشد. به نظر میرسد بحث محتوا به عنوان اصلیترین بخش یک اثر ادبی خاصه شعر میتواند نقشی اساسی در معرفی یک اثر و در کنار آن معرفی خالق اثر داشته باشد و هنر پدیدآورنده را در توجه به عناصر بلاغی کلام بهتر و بیشتر بنماید.

پیشینه تحقیق

بدیهی است درباره قصیدهسرای بلندآوازه شروانی کتابها و مقالهها و پژوهشهای متعددی انجام و همایشها و سمینارهای فراوانی برگزار شده است و نام بردن اسامی تکتک آنها خود کتابی حجیم میگردد که به منظور پرهیز از اطاله کلام از یادکرد آنها خودداری میشود. در عظمت نام و سخن خاقانی همین بس که ما خاقانیشناسان فراوانی در داخل و خارج کشور داریم که فکر و سخن و شخصیت خاص او را از زوایای متعدد واکاویده و قلمفرساییها نمودهاند.

شیوه تحقیق

این مقال به بررسی و تحلیل محتوایی شصت و یک قصیده از دیوان قصاید خاقانی بر اساس تصحیح دکتر ضیاءالدین سجادی پرداخته است. قصاید مزبور به دقت مطالعه و مضامین آن بیرون کشیده شد. نگارنده پس از ذکر محتوا به ترتیب الفبایی ابیات مربوط به هر یک را در حد چند مورد عنوان میکند و شماره قصیده و بیت بقیه موارد را میآورد. هدف از این پژوهش بیشتر تأکید بر این مهم است که دیوان سترگ خاقانی با وجود طویل بودن، دارای مضامینی تکراری است که بیشتر حکایت از مهارت و استادی او در ارائه عکسهای متعدد از یک تصویر است. این نوع هنرنمایی شاعر ما را به تعریف علم بیان رهنمون میشود: علم ایراد معنی واحد به طرق مختلف مشروط بر اینکه اختلاف آن طرق مبتنی بر تخییل باشد - شمیسا، . - 17 :1384

افضلالدین بدیل با بهرهمندی از تشبیه، استعاره، مجاز وکنایه که هر 4مورد از ابزارهای اصلی علم بیان است مضامینی بیبدیل را ترسیم میکند.با توجه به اینکه مضامین یافت شده پس از خاقانی در آثار ادبی دیگر سخنسرایان بهوفور مشهود است لذا از توضیح آنها پرهیز نمودیم و تنها بسامدی از مضامین عمده موجود در دیوان قصاید خاقانی را ارائه کردیم. به جرأت میتوان گفت این مضامین نماینده 60درصد دیوان حجیم خاقانی است و در صورتی که کل دیوان را بررسی کنیم بیشک مضامین نو اندکی به این لیست یافت شده افزوده خواهد گشت.

معانی واحد، ارائه به طرق مختلف

علم بلاغت و توجه به علوم سهگانه آن یعنی بدیع، بیان و معانی منجر به سخنآفرینی به نابترین و مطلوبترین شکل و ماندگارترین آثار ادبی میگردد. در واقع، مجموعه شگردهای بلاغی کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی - Literary - style می کند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری - از ادبی بودن یا سبک ادبی داشتن - تعالی می بخشد. - شمیسا، - 11 :1368بر اساس تعاریف علمی از بلاغت و خاصه بدیع و بیان دیوان خاقانی را میتوان نمونه تمامعیار بلاغت در سخن پارسی دانست. او با بهرهمندی از مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه - بیان - و تلمیح - بدیع معنوی - اثری کاملا منحصربهفرد بیافریند. مخاطب سخنآشنا در صورتیکه با این ابزارهای یاد شده آشنایی داشته باشد بیشک از درک و فهم سخن مغلق و ژرف خاقانی عاجز نمانده و با مطالعه تکتک ابیات دیوان خاقانی به لذتی هنری دست مییابد.

-1 آب حیات، خضر کامیاب و اسکندر محروم از آن: داستان آب حیات و قرار داشتن آن در ظلمات و رفتن خضر - ع - و اسکندر در پی آن و توفیق یافتن خضر - ع - در نوشیدن از آن آب و حیات ابدی یافتن ایشان و بی نصیب ماندن اسکندر از آن، نمونهای از تلاش انسانها برای رسیدن به حیات ابدی است. اندیشه بقا و زیستن جاودانی، آدمی را بر آن داشتهاست که در افسانه و تاریخ راههایی به سوی عمر ابد بگشاید؛ و اگرنه در عالم واقع، لااقل در ضمیر و خیال خویشتن به تحقق آن بکوشد. در اعتقادات اسلامی، چشمه »آب زندگانی«ای هست که هر کس از آن بخورد یا تن در آن بشوید، آسیبناپذیر خواهد شد و جاودانه خواهد زیست. اسکندر در جستجوی این آب ناکام ماند و خضر از آن نوشید و جاودانه شد؛ به همین جهت، گاهی از این چشمه به »آب خضر« و » چشمه خضر« یاد شده و به مناسبت پارهای شباهتها در آثار برخی از شاعران با »جام جم« اختلاط و اقتران یافتهاست. - یاحقی، - 30 :1389
شاه در یک حال هم خضرست وهم اسکندر است                            کآینه دین ساخت و شد با آب حیوان آشنا - ق7، ب - 31
چراغ علم فروزد چو خضرو  اسکندر                                                در آب ظلمت ارحام از آتش اصلاب - ق15، ب - 24
چون ز آب خضر جام اسکندر کشد به بزم                                       گنج اسکندر  از پی یغما برافکند - ق39، ب - 83
نه نه سرچشمه حیوان به خراسان خیزد                                        چون نه خضرم به سر آن شدنم نگذارند
چون سکندر من و تحویل به ظلمات عراق                                     که سوی چشمه حیوان شدنم نگذارند - ق44، ب4و - 5

شواهد دیگر: ق3، ب/23 ق10، ب/57 ق14، ب/16 ق22، ب/46 ق29، ب/14 ق29، ب/112 ق30، ب/64 ق33، ب/98 ق34،ب/46 ق38، ب/72 ق39، ب/13 ق39، ب/127 ق46، ب/76 ق60، ب.110  

-2  آبستنی زنان به مدت نه ماه و تغذیه جنین از خون مادر:            

غم ز دل زادو خوردخون  دلم                                         خون مادر غذاده پسر است - ق19، ب - 49            
نه ماهه ره بریده مهی نو بره در است                           کآید چو ماه چارده مصباح فهت و چار     - ق55، ب - 39    
نه ماه غذای فرزند از خون حیض باشد                           پس آبلهاش برآید صورت شود مجدّر            
نه ماهه خون حیضی گر آبله برآرد                                سیساله خون خلقی آخر چه آورد بر     - ق58، ب62و - 64    

-3  آبستنی مریم با نفخه روحالقدس و روزه سکوت مریم - س - و نطق عیسی - ع - در گهواره مبنی بر پاکی مادر:    

مریم بکر معانی را منم روحالقدس                                عالم ذکر معالی را منم فرمانروا     - ق6، ب - 2    
مریم گشاده روزه و عیسی ببسته نطق                          کو در سخن گشاده سر سفره سخا     - ق2، ب - 37    
نتیجه دختر طبعم چو عیساست                                  که بر پاکی مادر هست گویا            
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه                                 که مریم عور بود و روح تنها            
چه بود آن نطق عیسی وقت میلاد                               چه بود آن صوم مریم گاه اصغا            
به روحالقدس و نفخ روح و مریم                                  به انجیل و حواری و مسیحا   - ق8، ب14، 60، 62و - 78    

شواهد دیگر: ق8، ب/79 ق38، ب/78 ق51، ب.24            

-4  آفرینش انسان به دست خدا از گل در چهل روز:            

به سرّ عطسه آدم به سنت الحوا                        به هیکلش که یداالله سرشت از آب و تراب    
به یک قیام و چهار اصل و چهل صباح که هست             از این سه معنی الف دال میم بیاعراب    
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر                        به صبح محشر و خمسین الف روز حساب        

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید