بخشی از مقاله

چکیده

هدف از تحریر مقاله حاضر بررسی تأثیر آسیب روانی بر خانواده به عنوان واحدی اجتماعی، کانون رشد و تکامل و تغییرو تحول آسیب ها و عوارض است که هم بستر شکوفایی و هم بستر فروپاشی روابط میان اعضایش می باشد؛ و بالطبع هر ×گونه نارسایی در عملکرد آن تأثیر نامطلوبی در بهنجار بودن و جامعه پذیر شدن فرزندان ایجاد می کند.تلاش نویسنده در جهت شناسایی عوامل زمینه ساز آسیب روانی خانواده و بررسی سبب شناسی آسیب ها و تأثیر آموزش مهارت های زندگی و آموزش شادمانی به روش شناختی رفتاری در کنترل آسیب های روانی به منظور کاهش درصد فروپاشی نظام خانواده به عنوان رکن اساسی و تأثیرگذار جامعه و ارتقای سطح سلامت روان در جهت افزایش ×سطح کیفیت زندگی و در نتیجه انسجام هر چه بیشتر حریم خانواده و با هدف حفاظت از کل نظام خانواده می باشد.

واژگان کلیدی: خانواده سالم، خانواده ناسالم، آسیب روانی ، مهارت زندگی،

مقدمه

در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت انسان بر عهده دارد. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانی وتقرّب به ذات حق است.براساس مطالعات و تحقیقات انجام شده ، آسیب های گوناگونی مانند سست شدن باورهای مذهبی ، تنوع طلبی ، مصرف گرایی و نظایر آن استحکام و سلامت خانواده را تهدید می کنند و هر یک از آنها مانند یک شبکه یا مجموعه ای از عوامل دست به دست هم می دهند و موجب تزلزل و آسیب پذیری خانواده می شوند. در این بین محقق علاوه بر سبب شناسی آسیب های خانواده، از نقش .عوامل زمینه ساز آسیب ها نیز غافل نبوده و به ذکر مواردی چند از قبیل . الگوهای ارتباطی غلط.پرداخته است.

آموزش مهارتهای زندگی بر ویژگی های شخصیتی افراد به ویژه در سنین جوانی و نوجوانی که شخصیت در حال شکلگیری است .×تاثیر گذاشته و نقش مؤثری در پیشگیری و کنترل آسیب های تهدید کننده خانواده دارد.از دیگر آموزش های موثر در سلامت روانی خانواده، آموزش شادمانی است که در مقاله حاضر به روش آموزشی شناختی رفتاری فوردایس اشاره ای شده است که 14 مولفه دارد، از این میان 8 مولفه شناختی مانند ایجاد تفکر مثبت و خوشبینانه و تمرکز بر زمان حال و 6 مولفه رفتاری که به عنوان مثال پرورش شخصیت اجتماعی و خلاقیت، افزایش فعالیت و روابط اجتماعی و ..... مطرح گردیده است، امید که بکارگیری راهکارهای ارائه شده، عامل پیش گیرنده بخشی از آسیب های احتمالی نامبرده باشد که چندان دور از ذهن ×نیست و کم و بیش خانواده ها با آن درگیر هستند.

تعریف مفهومی خانواده و آسیب روانی

آکرمن - 1990 - خانواده را به عنوان واحدی عاطفی اجتماعی، کانون رشد و تکامل، التیام و شفادهنده و نیز مرکز پاتولوژی معرفی نموده است. در خانواده فرد خود را متعلق به مجموعه ای میداند که مختص اوست. به گفته مینوچین - - 1995 افراد هویت خود را از طریق خانواده احراز میکنند. ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و جامعه است.به نظر ویرجنیاستیر - 1376 - خانواده هایی که دارای عملکرد مطلوب هستند مشکلات خود را در زمان بندی های خاص حل میکنند و از فلج و خشک نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب کرده و وقتی اتفاق و مشکلی در خانواده رخ میدهد از مچ گیری و جست وجوی فرد گناهکار خودداری میکنند، در حالی که در خانواده های مشکل دار وقتی مشکلی رخ میدهد آن را به گردن یکدیگر میاندازند و در آخر یک نفر که ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع کند باید بار همه گناهان و مشکلات را به دوش بکشد.

معمولا این فرد است که نشانه های بیماری را بروز میدهد و برچسب بیماری میخورد.خانواده دچار آسیب روانی خانواده ای است که قادر به تأمین نیازهای تکاملی، حل مشکلات و تعارض های خود نبوده و کارکردهایش مختل میباشد.بنابراین، با توجه به چنین مفروضه ای، خانواده آسیب زا یا مسئله دار در اثر ازدواج های ناموفق به وجود میآید و ازدواج های ناسالم نیز توسط افراد ناسالم و مشکل دار شکل میگیرد. از آن رو، که افراد مسئله دار همواره مترصد ازدواج با شبیه خود هستند - همسان همسری - فرآیند چندنسلی از خانواده های مسئله دار به وجود میآیند و این نظام مختل نسل به نسل انتقال مییابد. - بوئن، - 1989

در این نوع خانوادهها سلسله مراتب قدرت هرج و مرج گونه است، به گونه ای که یکی از والدین قدرت تام دارد و یا اینکه والدین افرادی منزوی و کناره گیر بوده و فرزندان کنترل اوضاع را به عهده دارند. در این نظام، مرزها نامشخص و مبهم است، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، تناقضها فراوان دیده میشود، ابراز آزادانه احساسات دچار مشکل میباشد، الگوی ارتباط هرج و مرج است و بحث و گفت وگو به کلی تعطیل میباشد. این خانوادهها در حل مشکلات با دشواری های زیادی مواجه هستند. به طور کلی، این گونهخانوادهها دارای اختیار و قدرت بسیار نامشخص، غیرشفاف و نامؤثر هستند و ارتباطات نیز حاکی از نارضایی است. روحیه افراد پایین و به سمت افسردگی گرایش دارد . نظام خانواده بسته و اعضای آن دچار سردی عاطفی و از هم گسستگی میباشند.

در بعضی از این نوع خانوادهها مرزها بسیار خشک و افراد نسبت به یکدیگر بی تفاوت میباشند یا ممکن است مرزها به هم تنیده باشد. عشق و محبت در این مکانها به صورت مشروط است و حریم شخصی افراد محترم شمرده نمی شود، آستانه تحمل بسیار پایین و کشمکش و تنش بسیار بالاست. مشکلات توسط اعضا نادیده انگاشته میشود و اعضا در صدد یاری رساندن و یا کمک خواستن از یکدیگر نیستند و به نظر میرسد که نشانه های مرضی از یک عضو به عضو دیگر منتقل میشود. ویژگی های این خانواده در یک ترسیم کلی عبارتنداز: اضطراب زیاد، تداخل مرزها،مقرّرات مبهم و پنهان، فقدان آزادی و روابط متقابل دروغین.

عوامل زمینه ساز آسیب روانی در خانواده

از مهمترین عوامل زمینه ساز آسیب روانی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- 1الگوهای ارتباطی غلط 1-1× حالت سازش و تسلیم پذیری مطلق مرد یا زن با رفتارها و انتظارات همسر، چه غلط و چه صحیح!این حالت با وضعیت سازگاری مثبت و صبر و بردباری که لازمه هر زندگی جمعی و گروهی است تفاوت دارد . منظور از حالت تسلیم پذیری آن است که مرد یا زن به هر نحو ممکن بکوشد خود رابا وضع موجود سازش دهد،مثلاً در مقابل بدخلقی های مکرر همسرش تسلیم نظریات او شود و آنها را اجرا کند . این رفتار هرچندموقتاً تنش های بین همسران را کاهش می دهد اما در واقع عامل زمینه ای برای آسیب های بعدی خواهد بود و اگر چه فرد نقشی در ایجاد الگوی غلط نداشته باشد، لیکن بی شک در تداوم رفتار نامناسب ×نقش داشته و اینجاست که آموزش مهارت جراتمندی سهمی موثر در پیشگیری و کنترل آسیب خواهد داشت.

1-2حالت تحقیر و سرزنش:
زن و مرد به عنوان مکمل های وجودی همدیگر، نه تنها باید به هر نوع ممکن از تحقیر و سرزنش یکدیگر اجتناب کنند بلکه می ×بایست در مواقع بروز خطا وارد فاز خود سرزنشی هم نشوند چراکه عامل زمینه ساز بیماری افسردگی محسوب می شود.

1-3 تحکم و حساب کشی کردن:
هرچند خانواده سالم نیازمند آن است که اعضاء ، کارها و برنامه هایشان را به دیگری اطلاع دهند ، لیکن این وضع باید با هدف اتخاذ بهترین تصمیم و عمل صورت گیرد نه به قصد تسلط بر همسر، که نتیجه ای جز خطر جدایی و اضمحلال. زندگی خانوادگی در پی نخواهد داشت.

1-4اغتشاش و سردرگمی:
در این موقعیت اعضای خانواده نمی توانند خواسته ها و انتظارات خود را با اطمینان و خیال آسوده بیان کنند و ترس از عکس العمل تند و یا مقاومت یکدیگر دارند . لذا در قالب کنایات و اشاره ها ، خواسته ها و توقعات سرکوب شده را مطرح می کنند و نتیجه چنین .×وضعی نیز سردرگمی و اغتشاش در فضای روانی و عاطفی خانواده است.

- 2 انکار مشکل

- 3 خلأ صمیمیت

- 4نقش های بدون انعطاف

- 5 .مرزهای نامشخص.: همه افراد به جای یکدیگر احساس میکنند، تصمیم میگیرند، فکر میکنند و حتی عمل میکنند .

- 6 فدا شدن نیازهای فردی: افراد اعضای فراموش شده هستند. نیازهای آنان برآورده نمی شود،تقریباً اعضا همیشه خشمگین و .×افسرده هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید