بخشی از مقاله

چکیده

مروری بر آثار مولانا و باختین وجود پدیدهی چند صدایی، توجه به غیر و هم چنین پدیدهی مکالمه را به وضوح نشان خواهد داد. این دو هرچند در جامعهای متفاوت از یکدیگر میزیستند اما دردیدگاه خود به منطق مکالمه و عوامل مرتبط با آن دارای شباهتهایی میباشند. باختین برای انسان ماهیتی اجتماعی قائل بوده و با این که خود در جامعهی تک صدای حکومت استالین می زیست، همواره بر چند صدایی و وجود مکالمه استمرار میورزید. از سویی دیگر مولانا نیز درآثار خود همواره برآن بوده است تا ارتباط بین عناصر مختلف دراثر را برقرار نماید که همین امر موجبات توجه وی به پدیدهی چند صدایی و مکالمه را فراهم آورده است.

درآثار وی عوامل مذکور با دیالکتیک توحیدی موجود درافکار و عقاید مولانا آمیخته شده و همین امر خوانشی متفاوت از منطق مکالمه و پدیده گفت و گو را فراهم میسازد. مطالعهی حاضر عهده دار خوانش غزلی منتخب از مولانا از طریق چارچوب منطق مکالمهای میخائیل باختین است و در همین راستا منطق مکالمه و عناصر مرتبط با آن از دیدگاه مولانا و باختین با یکدیگر مقایسه شده اند. نتیجه این که با وجود شباهتهایی در دیدگاه ایشان به منطق مکالمه و ارتباط گرایی، عوامل مذکور در آثار مولانا به صورت دیالکتیک عرفانی و فراتر از مرزهای اجتماعی خود را نمایان میسازند.

کلیدواژهها: باختین، منطق مکالمه، مولانا، چندصدایی.

.1مقدمه

در باب اندیشه و جهان بینی مولانا تا بدین لحظه سخنها رفته است که جملگی بر عقاید وی که همانند اقیانوسی ژرف و عمیق میباشد، تاکید ورزیدهاند. مطالعهی حاضر نیز کوششی است در همین راستا و بر آن است تا با بررسی یکی از اشعار منتخب مولاناو خوانش آن در پرتوی منطق مکالمهای میخائیل م. باختین - 1975-1895 - ، تلاشی باشد در شناساندن افکار مولانا و باختین در باب فلسفهی گفتگو و گذارهی سخن. توجه به فلسفه گفتگو و عناصر مرتبط با آن هم درآثارمولانا و هم درآثار باختین که خود از طلایهداران این فلسفه درغرب است، به چشم میخورد. زندگی درجامعهی تک صدا و آکنده از خفقان حکومت استالین و اعتراض نسبت به آن، باختین را به سمت مکالمه گرایی، چند صدایی و مطالعهی هرچه بیشتر در رابطه با پدیدهی مکالمه سوق داد. با بررسی آثار مولانا میتوان به شباهتها و تفاوتهایی در رابطه با ارتباط و مکالمهگرایی درجهان فکری مولانا و باختین پی برد.

مولانا هر چند در فضایی تک صدایی نمی زیست و از اعتبار علمی بالایی در جامعهی آن روزهای قونیه برخوردار بود اما همواره درآثار خود بر وجود پدیده ارتباط و گذارهی سخن اشاره داشته است. مولانا حتی گذاره سخن را به حیطه تفکّرات معنوی خود کشانده و به آن رنگ و بویی تازه میبخشد. تاکید برعنصر مکالمه به خصوص از بعد معنوی آن به میزان زیادی در آثار مولانا به چشم میخورد. وی در غالب ایجاد فضایی چند صدایی درآثار خود، به ارائهی افکار و عقاید خویش میپردازد و از نکات قابل توجه در تمامی آثارمولانا میتوان به پرهیز از خود محوری و تک صدایی اشاره نمود. مثال بارز این نکته را میتوان مثنوی و معنوی وی دانست که در آن، تمامی داستان ها و اجزاء مرتبط با آن مبین میل و علاقه مولانا به گفت و گو و ارتباط میباشند. مولانا از همان بدو شکل گیری این اثرآن را با تمایل مکالمه گر و ارتباط گرای خود می آراید و از نی و نی نامه به عنوان سنبل این مکالمه گری بهره میبرد:

با لب دمساز خود گر جفتمی    همچو نی من گفتنی ها گفتمی
هرکه او ازهم زبانی شد جدا    بی زبان شد گرچه دارد صد نوا - مثنوی، - 28/1 -27/1
پرداختن به گزارهی ارتباط و تمایل دیالکتیکی موجود درآثار مولانا و شاعران بعد از وی نظیر حافظ، مبین تازگی تفکر موجود درآثار ایشان میباشد و نگاهی دیگر به جوامعی که این افراد درآنها میزیستند و مقایسه آثار آنان با فیلسوفانی نظیر باختین ژرفای این تازگی را بیشتر هویدا مینماید. از طرفی ارتباط عمیق افرادی نظیر مولانا با آموزههای قرآنی، اشارتهای قرآن به امر ارتباط، وجود فضای گفت و گویی درقرآن و درنهایت بهره گیری از آموزههای مذکور به طریقی که این فضای ارتباطی در آن سایه میافکند را میتوان از ویژگیهای بارزی قلمداد نمود که خوانش آثارمولانا را برای خوانندگان متفاوت جلوه میدهد:

صنع حق با جمله اجزای جهان    چون دم و حرف است ازافسونگران
جذب یزدان با اثرها و سبب    صد سخن گوید نهان بی حرف ولب - مثنوی، - 1075-1076
با آشنایی هرچه بیشترخوانندگان با تفکرات باختین و خوانش آثارمولانا در همین قالب تفاوتها و شباهتهای موجود در شیوهی نگرش ایشان به مکالمهگری و ارتباط به وضوح مشخص میشود و در نتیجه ساختار ارتباط گرا و دیالکتیکی آثار مولانا توسط خوانندگان این آثار به روشنی درک میشود. باختین برای انسان ماهیتی اجتماعی قائل بود و به دلیل تجربهی پدیدهی چند صدایی در زندگی شخصی خود بر این ماهیت اجتماعی استمرار میورزید. مفاهیمی همچون خنده، کارناوال و شادی از دیگر عوامل موجود درآثار وی میباشند که در پرتو اعتقاد به پدیده چند صدایی پای به عرصهی مطالعات وی نهادند. دردورهی حاکمیت استبدادی استالینی که با تک گویی، حاکمیت ایدئولوژیکی خشک، شادی ستیز و رسمی همراه بود، باختین در عرصه نظریه و درآثارخویش، سرود ستایش مکالمه، خنده و آزادی را سر میدهد - پوینده،. - 14:1380 از نظر باختین زندگی بدون »دیگری« مفهومی ندارد - واعظ، . - 39:1395 همین امر ماهیت اجتماعی انسان از منظر باختین را نشان میدهد.

تاکید باختین بر ماهیت اجتماعی انسان وی را بر آن داشت تا همواره بر وجود "غیر" یا "دیگری"تاکید ورزیده و منیَت که به اعتقاد وی سدَی درجهت حصول شناخت است کنارگذاشته شود. باختین تاکید میکند که مشارکت جمعی ما در این جهان روزمره سبب میشود تا میزانهای دید ما پس از تلاقی با یکدیگر بدون اینکه کاملاَ با هم یکی شوند، همدیگر را کامل کنند و از این طریق فرآیند شناخت به وقوع بپیوندد - غلامحسین زاده و همکاران، ب، . - 109:1387 دست یابی به شناخت مذکور درشکل گیری هویت افراد نقش مهمی ایفا خواهد نمود. برای باختین هویت یا ماهیت مطلقاَ آزاد - بدون هیچ ارتباطی با دیگران - بی معنی است - همان، . - 95:1387 عدم تایید هویت آزاد توسط وی را میتوان به منزلهی ضرورت بنا نهادن بنیان مکالمه و ارتباط بر پایهی رابطهی بین خود و دیگری قلمداد نمود. همین امردرکنار استفاده هنرمند ازتضادها را میتوان مقدمهای دانست جهت شکلگیری زیبایی دراثر هنری.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید