بخشی از مقاله
چکیده
امروزه توجه به کار آفرینی، از دغدغه های مهم نهادهای مختلف از جمله دانشگاهها و مراکز آموزش عالی است. انتظارات متنوع از دستاوردهای آموزشی و پژوهشی و تحول در روش های یادگیری، چالش هایی است که دانشگاههای سنتی با آن روبرو هستند. همچنین دانشگاهها، در کسب اعتبار، جذب سرمایه های انسانی، مادی، ملی و جلب رضایت ذینفعان به رقابت با یکدیگر پرداخته و در این راستا، توسعه دانشگاه های نسل سوم و ایجاد رشته های کارآفرینی در کشورهای مختلف در دستور کار متخصصان کارآفرینی حوزه های تصمیم گیری آموزش عالی قرار گرفت. بخش آموزش عالی، در مقام متولی، تربیت نیروی انسانی وظایف مهم و رسالت والایی در راه نیل به رشد و توسعه اقتصادی هر کشور دارد، اما به دلیل شرایط عمومی اقتصادی، اجتماعی ، افزایش فشار برهزینههای دولت و افزایش تقاضا برای آموزش، منابع مالی دولتی بخش آموزش عالی، با محدودیت هایی مواجه شده است. مهمترین چالش های دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، چگونگی افزایش و تنوع بخشیدن به منابع مالی است.
کلمات کلیدی دانشگاه کارآفرین، دانشگاه غیرانتفاعی، منابع مالی
.1 مقدمه
نظام آموزش عالی، نقش حساس و مهمی در توسعه ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برعهده دارد. در واقع ایننظام که غالباً به عنوان دانشگاه از آن یاد می شود، از طریق آموزش و ارائه اطلاعات علمی، ایجاد دانش نو و انجام تحقیقات و ایجاد ارتباط بین این دو مقوله با مشکلات و مسایل اجتماعی مقابله کرده و در جهت توسعه حرکت می کند. در واقع، رابطه دانشگاه و توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، انسانی و فرهنگی و تاثیر متقابل آنها در رسیدن به توسعه ملی مدتهاست که مورد توجه تمام کشورها قرار گرفته است. به عبارت دیگر، دانشگاه از دو نظر یکی از نظر تامین نیروی انسانی کارآمد با افزایش کارآیی و بهره وری آنان و دوم از نظر گسترش مرزهای دانش و پیشبرد فناوری در توسعه اقتصادی موثر است.
درگذشته، دانشگاه به عنوان محیط آموزشی شناخته می شد، اما با توجه به تحولات نظام کلان اجتماعی، دانشگاه ها، رویکرد پژوهشی پیدا کردند، در واقع وظیفه ای به وظایف دانشگاه اضافه شد اما نگاهی به آینده و تغییرات سریع در شرایط زندگی جوامع بشری، ماموریت جدیدی را علاوه بر کارکردهای قبلی برای دانشگاهها تعریف می کند.[1]تأکید نظام آموزش عالی بر انتقال دانش - آموزش - و انجام فعالیت های پژوهشی به دانشجویان بدون در نظر گرفتن سایر قابلیت هایی که برای کسب موفقیت در بیرون از دانشگاه به آن نیازمندند، امری معقول و منطقی به نظر نمی رسد.
بدیهی است یک دانش آموخته هر قدر هم در رشته تخصصی خود سواد بالا و دانش کافی داشته باشد، در صورت عدم فهم پیچیدگی حاکم بر نظام اقتصادی، شرایط محیطی و مهارت های کاربردی مورد نیاز صنعت و جامعه، موفقیت چندانی نخواهد داشت. در حقیقت، ظهور دانشگاه کارآفرین، پاسخی به اهمیت روز افزون دانش در نظام ملی و ناحیه ای، نوآوری و شناخت جدید از دانشگاه است؛ یعنی نهادی که عامل انتقال دانش و فناوری و منبع اختراعات خلاقانه به شمار می رود و از لحاظ اقتصادی باصرفه است.[2]در گذشته دانشگاه های نسل یک، آموزش محور بودند، انتظار دانشگاه از استاد، آموزش به نحو مطلوب است، کتاب یا همان متن به بهترین شیوه توسط استاد ارائه می شد در دانشگاه نسل دو یا پژوهش محور، انتظار دانشگاه از استاد در انجام کار پژوهشی است، اگر پژوهش توسط استاد انجام نشود استاد ترفیع نمی گیرد، ارتقا انجام نمی شود.
فقط تربیت دانشجو از دیدگاه اول درست نیست و باید در یک زمینه صاحب نظر باشد و پژوهش صورت گیرد. آموزش مطلوب در این نسل آموزشی است که حاصل تراوشات استاد از پژوهش و دستاوردهای پژوهشی می باشد. و نظریات استاد گاهاً با مطالب کتاب مخالف باشد. دانشگاه نسل سوم یا دانشگاه کارآفرین؛ هرچه از نسل یک به دو و سه می رویم دانشگاهها جامع تر و آموزش تکمیل تر می گردد. انتظار دانشگاه از استاد این است که مسائل و مشکلات روز جامعه در قالب طرح تحقیقاتی یا پایان نامه در آورده شود. در این دانشگاه، استاد در کلاس مسائل و مشکلات روز جامعه را مطرح می نماید. در دانشگاه کارآفرین جامعه و دانشگاهی در هم ادغام می شود. [3]بر اساس برنامه سوم توسعه طرحی با عنوان "طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور "کاراد " مطرح شد و تاکنون 29 دانشگاه در کشور به این طرح پیوسته اند و مراکز کارآفرینی را راه اندازی و فعال نموده اند.[4]
تبدیل دانشگاهها به دانشگاه کارآفرین به یکی از موضوعات جدی و مورد توجه دانشگاههای سراسر کشور قرار گرفته است. از طرف دیگر، دانشگاههای کارآفرین با تأکید بر پژوهشهای کاربردی در تأمین منابع مالی دانشگاهها نقش به سزایی دارند. هم اکنون اکثر دانشگاههای دولتی و غیردولتی کشورهای توسعه یافته بخش قابل توجهی از منابع مالی خود را از فروش خدمات و انجام پژوهش های کاربردی تأمین می نمایند. دانشگاههای غیردولتیمعمولاً در این راستا پیشقدم هستند، بدلیل انعطاف پذیری این دانشگاهها و همچنین بدلیل آمادگی دانشجویان دانشگاههای غیردولتی برای پرداخت هزینه های دوره های برگزار شده، این دانشگاه در برگزاری دوره های مهارتی و کارآفرینی پیشتاز هستند.
-2 دانشگاه کارآفرین
دانشگاه کارآفرین، به دانشگاهی گفته می شود که کارآفرینی علمی در آن بتواند نیرویی برای رشد اقتصادی ایجاد کند و باعث رقابت در بازارهای جهانی شود.[5] فارغ التحصیل دانشگاه کارآفرین دیگرصرفاً یک فرد با مجموعه ای از دانستنی های علمی و کاربردی نیست؛ فارغ التحصیل دانشگاه کارآفرین، فردی نیست که پس از پایان تحصیلات در بنگاه تولیدی یا خدماتی جذب شده و به انجام وظیفه بپردازد. وی را باید فردی - حقیقی یا حقوقی - دانست که در محیط کارمحور نوآوری می کند؛ در هر مقام و جایگاهی که باشد، افق های نوین را می بیند؛ گام به درون عرصه هاییمی گذارد که یا دیگران ندیده اند و یا اگر هم دیده باشند جرأت ورود بدان ها را نداشته اند.
دانشگاه کارآفرین،فارغ التحصیلاتی را به جامعه ارائه می دهد که دانش را در کنار پژوهش های کاربردی به خدمت گرفته و با نوآوری،کارمی آفرینند.[6] دانشگاه کارآفرین، مکانی است که مشاغل جدید در آن خلق میشوند، این مرکز از افراد کارآفرین حمایت می کند. این حمایت شامل حمایت آموزشی، مالی و بازاریابی است. در نتیجه کارآفرینان امکان دسترسی به کتابخانه ها و آزمایشگاه ها و غیره را می یابند. در چنین دانشگاههایی برای سرمایه گذاران امکاناتی فراهم میشود تا مشکلات آنها پیش بینی شده و از فرصتهای به دست آمده استفاده کنند که خود تجربه ارزشمندی در حیطه مالی و بازاریابی است. مشاغلی که از این دانشگاهها بهره مند میشوند مسلماً در توسعه فناوری جدید پیشرو خواهند بود. این فناوری در تولید کالاها به کار رفته و به بالا رفتن سطح استاندارد زندگی منجر خواهد شد.[7]
-3 عوامل مؤثر بر پیدایش دانشگاههای کارآفرین
عوامل بسیاری در پیدایش دانشگاههای کارآفرین نقش داشتهاند که از جمله این عوامل می توان به موضوعات زیر اشاره کرد:
-1-3 بازنگری در ساختار سازمانی:
از دیدگاه سازمانی، پیشرفت کارآفرینی دانشگاهی، نیازمند بازنگری در ساختار سازمانی دانشگاهها و وظیفه محول به آنهاست. درباره ساختار سازمانی طبیعی است که باید تغییرات لازم به عمل آید تا در پرتو آن دانشگاه بتواند به وظیفه خود در راستای مأموریت جدیدی عمل کند، که بر عهده دارد. بنابراین داشتن ساختار سازمانی مناسب در دستیابی به دانشگاه کارآفرین دارای اهمیت ویژه ای است تا بتواند با تغییر مستمر جامعه، خود را تطبیق داده و زمینه مناسب را برای آموزش گروه ها و افراد فراهم کند تا موثرتر از قبل باشند.[8]این بازنگری در ساختار، شامل بازنگری در موضوعات زیر است:
-2-3 ساختار تأمین مالی:
منابع مالی، اولین عنصر تغییر شکل پذیر است. در دانشگاه کارآفرین، جهت گیری به سمت استقلال مالی و تا حد ممکن تأمین بودجه مورد نیاز از منابع گوناگون بیرونی و غیردولتی است. چنانچه دانشگاه های دولتی آمریکا حدود 70 تا 80 درصد بودجه را از منابع بیرونی تأمین می کنند. این دانشگاه ها برای کسب منابع بیرونی به طور فعال و به شیوه های مختلف از جمله: آموزش، مشاوره، تحقیق و توسعه، انتقال فناوری و مالکیت یا درگیر شدن در پارک های علمی و مراکز رشد اقدام می کنند. [9]
-3-3 ساختار اداری:
فقدان تعادل در سطوح مختلف ساختار سازمانی، مشکل دائمی در روند ایجاد دانشگاه کارآفرین است. برای ایجاد تعادل سودمند، مشارکت اعضای هیات علمی در مشاوره های مدیریت ارشد از اجزای حیاتی به شمار می آید. عدم حضور اعضای هیات علمی و کم توجهی مدیران اداری بر کارآمدی و ثمر بخشی آنها می تواند موجب فراموشی ارزش های تعلیم و تربیت شود. از این جهت، مشارکت اعضای هیات علمی با مدیریت بخش های اداری و ستادی امری ضروری است. دانشگاه ها به جای داشتن ساختار استاندارد خاص باید بتوانند به طور انعطاف پذیری تصمیم های متناسب با شرایط مختلف را به انجام رسانند. از سوی دیگر، دانشگاه های کارآفرین با تکیه بر دانشکده های قوی بنا می شود. زیرا دانشکده های پویا