بخشی از مقاله

چکیده

هر فرهنگ و تمدن بشري نیازمند »علم« است ولی رویکردهاي آنها به علم متفاوت است. در این نوشتار نخست معانی علم در لغت، اصطلاح، قرآن و حدیث مورد بررسی قرار میگیرد و اقسام آن بیان میشود، سپس رویکردهاي قرآن نسبت به علم و کارکردهاي علم در قرآن روشن میشود، آنگاه توجه قرآن به علوم تجربی، عقلی، نقلی، شهودي بیان میگردد. سپس احکام علوم واجب، حرام، مستحب تبیین میشود و در ادامه اقسام فعالیتهاي میانرشتهاي - موضوع میانرشتهاي، روش میانرشتهاي، همکاري میانرشتهاي، دانش میانرشتهاي - توضیح داده شده و نمونههاي قرآنی بیان میشود و در پایان مؤلفهها و دلایل دانش جامعنگر قرآنی تبیین میگردد و روشن میشود که قرآن کریم نگاهی جامع به »علم« دارد که شامل نگاه تجربی، عقلی و وحیانی میشود؛

که میتوان از آن به عنوان دانش جامعنگر یا حکمت فراگیر یاد کرد. این نگاه قرآنی به علم پیامدهاي خاص خود را دارد که در این نوشتار بیان شده است. این نگاه قرآنی به علم بنیان اساسی تمدن اسلامی آینده است که دانش خاصی را بر اساس مبانی و اهداف قرآنی پایهریزي و تحول اساسی در لومع به ویژه علوم انسانی فراهم میسازد که با رویکرد فعلی رایج در غرب نسبت به دانش متفاوت است. چرا که در تمدن جدید غرب به صورت تک بعدي به علم نگاه میشود. یعنی پدیدههاي طبیعی و رفتارهاي انسانی فقط از زاویه تجربه مورد توجه قرار میگیرد.

کلید واژهها: قرآن، علم، دانش جامعنگر، حکمت، تمدن، غرب

مقدمه

هر فرهنگ و تمدن بشري نیازمند »علم« است ولی رویکردهاي آنها به علم متفاوت است. در تمدن جدید غرب به صورت تک بعدي به علم نگاه میشود. یعنی پدیدههاي طبیعی و رفتارهاي انسانی از زاویه تجربه مورد بررسی قرار میگیرد. اما به نظر میرسد که قرآن کریم نگاهی جامع به »علم« دارد که شامل نگاه تجربی، عقلی و وحیانی میشود؛ که میتوان از آن به عنوان حکمت فراگیر یاد کرد. براي ارائه نظریه دانش جامعنگر قرآنی نیازمند بیان چند مقدمه اساسی هستیم که به صورت اجمالی و اشارهاي بیان میشود.

- 1 مفهومشناسی علم

مفهوم لغوى کلمه »علم « و معادلهاى آن، مثل دانش و دانستن، روشن است2 ولی »علم« معانی اصطلاحی مختلفی دارد که ما براى روشن کردن مقصود خود، از این کلمه، ناچاریم اشارات مختصرى به آنها بکنیم؛ واژه علم در این موارد و معانی به کار میرود:

1.1 اعتقاد یقینی مطابق با واقع، در برابر جهل بسیط و مرکب.

2.1 مجموعه قضایایی که مناسبتی بین آنها در نظر گرفته شود، هر چند قضایاى شخصی و خاص باشد مانند علم تاریخ - دانستن حوادث خاص تاریخی - ، علم رجال و ...

31مجموعه. قضایاى کلّی که محور خاصی براى آنها، لحاظ شده وهر کدام از آنها قابل صدق و انطباق بر موارد و مصادیق متعدد میباشد، هر چند قضایاى اعتبارى و قرار دادى باشد، به این معنا علوم غیر حقیقی و قرار دادى مانند لغت دستور زبان هم، علم خوانده میشود.

4.1 مجموعه قضایاى کلی حقیقی - غیر قرار دادى - که داراى محور خاصی باشد و این اصطلاح علوم نظرى و عملی، از جمله الهیات و ما بعد الطبیعه را در برگیرد.

5.1مجموعه قضایاى حقیقی که از راه تجربه حسی قابل اثبات باشد و این همان اصطلاحی است که پوزیتیویستها، به کار میبرند و بر اساس آن، علوم و معارف غیر تجربی را علم نمیشمارد: این اصطلاح امروزه در سطح جهان رواج یافته و طبق آن، علم را در مقابل فلسفه قرار میدهند.3 هر چند جعل اصطلاح اشکال ندارد اما اصطلاح اخیر، به خاطر دیدگاه خاص پوزیتیویستها 4 در دایره معرفت یقینی و شناخت واقعی انسان است که آن را محدود به امور حسی و تجربی میپندارند و لذا اندیشیدن، در ماوراى طبیعت را لغو و بی حاصل میدانند.5

6.1 در روایات اسلامی علم در معانی دیگرى از جمله معناى »نور« نیز به کار رفته است.6 البته در این نوشتار مقصود از علوم تجربی »مجموعه قضایاي حقیقی که از راه تجربه حسی قابل اثبات است میباشد که تقسیمبنديهاي مختلفی دارد7، و ما به تقسیمبندي علوم براساس روش، بسنده میکنیم:

- 2 تقسیمبندي علوم براساس روش:

تقسیمبندى علوم براساس روش:

در این تقسیم، علوم، به چهار گروه تقسیم میشود که به این شرح است: الف: علوم تجربی:8 که شامل دو قسم میشود:

2.    منطقیین علم را: حصول صورة الشیء عند العقل - حاصل شدن صورت چیزى در ذهن انسان - میدانند چنانچه مرحوم مظفر در مقدمه کتاب المنطق میگوید. ولی فلاسفه آن را به علم حصولی و حضورى تقسیم میکنند و بحث ما در علم حصولی است که همان معناى منطقی علم است، هر چند در این زمینه فلاسفه غرب سخنان دیگرى دارند که در خلال بحث به آنها اشاره خواهد شد.
3.    علم در نظر آنان مطابق با کلمه Science است.

4.    Positivisme مکتبی که توسط آگوست کنت 1857 - 1798 Auguste Conte - م - بنیاد نهاده شد و ریشه او در اصالت حس هیوم بود که معرفت بشر را، محدود به تجربه حسی میداند.

5.    استاد مصباح یزدى، آموزش فلسفه، ج 1، ص 61، با تلخیص.

.6 عن الصادقلیس٧:» العلم بالتعلّم انّما هو نور یقع فی قلب من یرید اللﱠه تباركتعالیو اَن یهدیه...« - بحارالانوار، ج 1، ص - 225

7.    نک: فارابی، احصاء العلوم، ص 111 120، مصباح یزدي، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 61، سیاسی، علیاکبر، مبانی فلسفه، ص 212 و 253 و مبانی اقتصاد اسلامی، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، ص 9، رضایی اصفهانی، محمدعلی، درآمدي بر تفسیر علمی قرآن، ص .151

8.    همانها.

اول: علوم طبیعی9 مانند: فیزیک، شیمی، زیستشناسی و...

دوم: علوم انسانی10 مانند: جامعهشناسی، اقتصاد و...

روش این علوم، براساس مشاهده و تجربه حسی است. ب: علوم عقلی: که آن نیز شامل دو قسم میشود:

اول: علوم منطق و ریاضیات که تا قبل از برتراند راسل، گمان میشد ریاضیات اصل منطق است ولی او اثبات کرد که منطق، اصل ریاضیات است.دوم: علم راجع به واقع، یعنی فلسفه که شامل فلسفههاى مضاف - مانند فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ و... - و فلسفههاى غیرمضاف - مانند متافیزیک یا امور عامه - میشود. ج: علوم نقلی: مانند علم تاریخ، لغت و... که در آنها از نقل استفاده میگردد - البته منظور در اینجا علوم تعبدى شرعی نیست - . د: علوم شهودى: که با علم حضورى، به دست میآید مانند: علوم پیامبران: و عرفا. شاید این طبقهبندى، کاملترین تقسیم علوم باشد، که تاکنون ارائه شده است.

- 3 کاربردهاى علم در قرآن:

واژه »علم« در قرآن کریم به چند معنا به کار رفته است:

یک - علم به معناى خاص یعنی »الهیات:« قرآن کریم هدف آفرینش جهان را آگاهی انسان از » علم و قدرت الهی« معرفی میکند 11؛ یعنی آگاهی از صفات خدا را به عنوان علم اعلی و هدف خلقت برشمرده است و نیز در برخی آیات قرآن از علم »لدنی« یعنی دانشی که خدا به انسان آموزش میدهد سخن گفته شده است.12 البته این معناى از علم، از مصادیق مهم دانش، بلکه با فضیلتترین علم است، چراکه ارزش هر علم به معلوماتی است که انسان میآموزد13، و هنگامی که معلومات یک علم، آگاهی از صفات خداى متعال باشد، آن علم ارزش بیشترى دارد، چرا که بهترین و با ارزشترین معلومات جهان را میآموزد.

دو - علم به معناى عام:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید