مقاله در مورد آشنایی بامعماری اسلامی درب وپنجره های سنتی
برخی از عناصر
فضاهای ورودی طراحی شده بسیاری از بناهای بزرگ و متوسط علاوه بر فضاهای نامبرده، دارای عناصر متعددی هستند که در این بخش به صورت اجمالی به بعضی از آن ها اشاره می شود.
در
در ورودی یکی از عناصر مهم فضای ورودی به شمار می آید که کارکرد اصلی آن کنترل ارتباط میان فضای درونی بنا و فضای بیرون از آن است. ابعاد و تناسبات در ورودی هر بنا با نوع و کارکرد آن بنا متناسب است. البته برخی از مساجد نخستین، از جمله مسجد مدینه در ابتدا فاقد در ورودی بودند و فضای ورودی در آن ها تنها شامل یک درگاه می شد. ناصر خسرو قبادیانی (قرن پنجم هجری) درباره ورودی های مسجدالحرام چنین گفته است: (مسجد حرام را هیجده در است، همه به طاق ها ساخته اند بر سر ستون های رخام، و بر هیچ کدام دری ننشانده اند که فراز توان کرد)
جنس در ورودی عموما از چوب و شکل بیشتر آن ها مستطیل بود استفاده از درهایی که شکل آن ها مستطیل نبود، بیشتر از دوره قاجار معمول شد. اهمیت در ورودی بعضی از فضاهای مذهبی یا عمومی چنان زیاد بود که سطح روی آن ها را با گره سازی، منبت کاری تذهیب، نقاشی، میناکاری یا کتیبه نگاری مزین می کردند.
کوبه و حلقه
کوبه هایی بر روی درها نصب می کردند که در ساده ترین شکل، کارکرد آن اطلاع رسانی بود. روی در ورودی خانه ها دو درکوب فلزی نصب می کردند. هر کوبه روی یک لته در قرار می گرفت یکی از آن ها را که چکش می نامیدند، صدای تم تولید می کرد و دیگری را که معمولا حلقه می نامیدند صدای زیر ایجاد می کرد. چکش در مواردی مورد استفاده قرار می گرفت که مراجعه کننده مرد بود و در هنگامی که مراجعه کننده زن بود از حلقه استفاده می کرد. به این ترتیب ساکنان خانه از جنسیت مراجعه کننده مطلع می شدند و خود را آماده می کردند.
کوبه در ورودی بعضی از بناهای بزرگ و مهم، از جمله خانه های بزرگ و اعیان نشین را با طرح های بسیار زیبا متنوع و پر کار چنان می آراستند که بعضی از آن ها را می توان از آثار هنری ارزشمند این مرز و بوم به شمار آورد.
در برخی از دوره های و نیز در بعضی از شهرها چکش را بر روی لنگه راست و حلقه را بر روی لنگه چپ در ورودی نصب می کردند. در مواردی نیز چکش را روی لنگه چپ و حلقه را در روی لنگه راست نصب می کردند. در برخی از موارد منحصرا از واژه کوبه برای نامیدن چکش استفاده می کرده اند.
آستانه
بخشی از چهارچوب در که در پایین چهارچوب قرار دارد، آستانه نامیده می شود. آستانه برخی از درهای را اندکی بلند می ساختند تا تمایز بین دو فضا به بهترین شکل صورت پذیرد و افراد در هنگام انتقال از فضایی به فضای دیگر به تأنی رفتار نمایند. در برخی از دوره ها آستانه معدودی از بناها از چنان اهمیتی برخوردار می شد که افراد در هنگام ورود کاخ عالی قاپو در اصفهان در دوره صفویه چنان اهمیت یافته بود که برخی از مردم آن را می بوسیدند و کسی حق نداشت پای خود را روی آن بگذارد و اگر شخصی مرتکب این کار می شد او را به شدت تنبیه می کردند. کمپفر درباره آستانه عالی قاپو، چنین گفته است: (عالی قاپو دارای آستانه ایست از مرمر که در تکریم و اجلال پادشاه سهم عمده ای دارد. عابرینی که می خواهند بدون شرفیایی به خدمت شاه به وی عرض ادب و احترام کنند در اینجا به زمین می افتند و این آستانه را می بوسند. به این دلیل تمام واردین دقت تمام مبذول می دارند که سهوا با کف کفش خود این آستانه را ملوث نکنند و در غیر این صورت از نگهبانان کتک جانانه ای می خورند.
سکو
سکو عنصری است که عموما به صورت زوج در دو سوی پیش طاق بسیاری از نمونه های متعلق به هر یک از انواع بناهای سنتی ساخته می شده است. از این عنصر برای نشستن در جلوی یک بنا در هنگام انتظار شخصی یا برای رفع خستگی استفاده می کردند. هم چنین بسیاری از افراد برای گذران بخشی از اوقات فراغت خود بر روی این سکوها می نشستند و به گفتگو مشغول می شدند.
سکوهای واقع در فضای ورودی واحدهای مسکونی بیش از سایر فضاهای ورودی از چنین کارکردی برخوردار بودند. در برخی از شهرها این سکوها را (خواجه نشین) می نامیدند.
علاوه بر این در پیرامون هشتی بعضی از فضاهای ورودی نیز سکوهایی وجود داشت که کمابیش دارای کارکردهای سکوهای پیش طاق ورودی بودند. جنس بیشتر سکوها به خصوص سکوهای فضاهای بزرگ و مهم از سنگ بود و تنها در برخی بناهای کوچک و کم اهمیت و از جمله در بعضی از خانه ها آجر به کار می رفت. این عنصر در فضاهای ورودی بناهای جدید حذف شده است.
سر در
بخشی از سطح فضای ورودی که در بالای در ورودی قرار داشت، سر در نامیده می شود. این سطح را در انواع فضاهای ورودی به خصوص فضاهای ورودی بناهای نسبتا بزرگ تزیین می کردند. کمابیش می توان گفت که معمولا سطح سر در هر فضای ورودی مزین ترین سطح از نمای خارجی هر بنا بوده است. در تزیین این سطح از انواع آجر کاری، کاشیکاری، مقرنس، و گچبری استفاده می کرده اند. در برخی موارد نام استاد معمار یک بنا را در کتیبه سر در می نوشتند چنان که نام استاد علی اکبر اصفهانی در کتیبه سر در مسجد شاه اصفهان ذکر شده است.
در و پنجره در معماری ایران
در میان صنایع و هنرهای وابسته به معماری درودگری و آهنگری نقش عمدهای بر عهده دارند. طبیعی است که هر بنا پس از پایان یافتن کار ساختمان، نخست به در و پنجره نیاز دارد. شاید کهنترین مدارک و نمونههای در و پنجره در معماری ایران را بتوان در نقش قلعههای مادی در آثار دور شاروقین یافت، که در همه آنها دروازههایی نموده شده که دارای در دولته است، که به اغلب احتمال از چوب ساخته و روی آن آهنکوب میشده است. چنان که بعدها نیز نظیر آن را در همه دروازهها میبینیم.
در روی جامهای ساسانی نقش چند بنا که بعضی از آنها به معبد و بعضی دیگر به دژ میماند نظیر دروازههای مادی را میبینیم با این تفاوت که لنگههای آن تبدیل به مستطیل شده و هلالی و نالی بالای آن با نقش خورشید پر شده است. و این قسمت تقریبا در کلیه ادوار معماری ایران معمول بوده است. چنان که هنوز هم هلالی بالای در و پنجره را خورشیدی میگویند. متأسفانه از روزگار هخامنشیان و ساسانیان، معماری پارسی و پارتی در و پنجرهای باز نمانده است تا بتوان چگونگی آنها را دریافت تنها این را میدانیم که شاهنشاهان هخامنشی علاوه بر چوب سرو و کاج که برای پوشش مناسب بوده چوبهای سخت دیگری را از راههای دور میآورند که به احتمال قوی به مصرف ساختمان در و پنجره میرسیده است. حتی زر و سیم عاج و مصالح تزیینی دیگر هم در آرایش در و پنجره مصرف زیادی داشته است.
در دروازه تخت جمشید هنوز جای پاشنه و پاشنه گرد درها که در سنگ فرو رفته پیداست و بیتردید نشان میدهد که این دروازهها نیز درهای سنگین دولته و شاید آهنین و زرکوب و سیمکوب داشتهاند.
در همه کاخهای تخت جمشید وضع درهای به خوبی روشن است و پاشنه گرد اغلب آنها خوشبختانه به جای مانده، ولی آیا به جز در، روزن و جامخانه و شباک و نظایر آن، (که در بناهای پارتی و پس از اسلام ایران به کار رفته) نیز داشته؟
به درستی معلوم نیست، اگرچه با مقایسه کاخهای ساسانی و صفوی با آثار تخت جمشید و با توجه به این که تقلید از بزرگان گذشته امری اجتنابناپذیر بوده تقریبا مطمئن میشویم که کاخهای هخامنشی نیز در بالای درها و حتی روی بامها، روزنها و جامخانههایی داشته است و گرنه فضای بزرگ سرپوشیده تچرواپدانه را چگونه این چند جفت در که اغلب هم بسته بوده روشن میکرده است؟
از در و پنجرهها و روزنها کاخهای ساسانی، علاوه بر جای آنها که تهی مانده نشانههای دیگری هم داریم که سینه به سینه به ما رسیده است.
تخریب کاخهای تیسفون مانند اسپید دژ و شکستن درهای زرکوب و گوهرنشان آنها و همچنین نصب یک در نفیس بر مسجد مسلمانان که مورد اعتراض خلیفه وقت واقع شده حتی در تاریخ هم ضبط گردیده است.
علاوه بر در و پنجره و روزن جامخانهها وشباکهای سفالین و گچین (که گاه گاه با پارچههای
شیشه رنگین آرایش میشده) در هوای متغیر ایران و آفتاب تند و بادهای سخت این سرزمین اجتنابناپذیر بوده و نمونههای بسیار جالبی از آنها تاکنون به جای مانده است.
از روزگاران کهن معماران ایرانی تلاش میکردند که درگاهها (بخصوص درها) را به صورت مستطیل ساده در آورند، تا باز و بسته شدن در را آسان کند (بر خلاف امروز که بعضی برای مثلا ایرانی شدن سبک بنا از سادهجویی عدول میکنند و قوسهای عجیب و غریب در و روزن ساختمانها به کار میبرند.) به همین جهت میان در و روزن بالای آن کلاف چوبی مینهادند که علاوه بر استوار کردن بنا نقش چپیله یا به اصطلاح امروز نعل درگاه را بازی میکرده و جای در به صورت درگاهی چهار گوش ساده در میآمده است.
کلافکشی در کمرکش ساختمان اعم از طاقی و چوب پوش، به خصوص در کشوری که اغلب زمین لرزههای سخت به سراغش میآید، کاری بسیار منطقی و لازم بوده است و شایسته است که معماران جوان امروز هم همین تعبیه خوب و ارزنده نیاکان را به کار گیرند. در معماری پارسی (هخامنشی)، سردر گاهها با یک پاره سنگ یکپارچه پوشیده میشده و در سبک پارتی هم در زیر چپیله نالی روی درگاهها (که کمی هم از بر دیوار آن پستر زده میشده) کلاغپر و شاخک چارچوب جای میگرفته و روی آن با گچبریهای زیبا یا منبت کاریها و زرکوبیهای پر کار پر میشده است. در بناهای عهد اسلام ایران هم (اعم از خراسانی و رازی و آذری و اصفهانی) هر جا در و دروازه دیده میشود، با کلاف چوبی به صورت ساده مستطیل درآمده مگر در چند مورد که بر سر در خورشیدی یا کتیبهای به شکل جناغی یا کلیل از جنس در به کار رفت است، ولی روزنهای بالای در که بار طاقها و آسمانههای سنگین را به دوش میکشیده فاقد پوشش چوبی بوده و شکل قوسی خود را حفظ میکرده است. میتوان گفت که چوب در معماری ایران تنها کار کششی داشته است.
کهنترین دری که تا چند سال پیش، از آثار آغاز اسلام ایران به جای مانده بود در دروازه مهریز (مهریجرد) یزد بوده. این در با سه در دیگر به امر سرهنگان ابوجعفر کاکویه برای چهار دروازه در یزد (مهریجرد- کوشکنو- کیا و قطریان) توسط یک آهنگر هنرمند اصفهانی ساخته شده بود.
شادروان مجدزاده صهبا مقاله محققانهای راجع به یکی از آنها نوشته و متن کتیبه کوفی آن را که تاریخ ۴۳۲ هجری قمری داشت، آورده است. این در نیز متعلق به دروازه حظیره یزد بود که در موقع احداث نخستین خیابان شهر (خیابان امام) کنده شده بود، و قطعات آهنی آن تا چندی پیش در اداره فرهنگ یزد محفوظ بود.
در دروازههای کوشکنو و قطریان مدتها پیش از بین رفته است و فعلا بر دروازه شاهی دری یک
لته آهنکوب هست که قدمت آن به اندازه آن چهار در نیست (و گویا مربوط به زمان شاه یحیی مظفری میباشد)، ولی آنچه نگارنده از در دروازه مهریز از کودکی به یاد دارد، این است که در یک لته و چوبی بود که روی آن پارههای آهن نقشینی کوبیده بودند، و اغلب جانور و تیرانداز و تیر کمان داشت.
از سدههای میانه هجری نمونههای زیبا و متعددی از در و پنجرههای چوبی و فولادی وجود دارد که اغلب آنها زینتبخش موزههای جهان هستند، و شاید در میان آنها در بقعه سید ابوجعفر ابیض واقع در چابکسر، که در قرن نهم به دست درودگری تهیجانی (یا شمیجانی) ساخته شده، از نظر تناسب بینظیر باشد و جا دارد که با دقت هرچه تمامتر محافظت شود. در خانهها و باغها علاوه بر درهای دو لته در یک لته نیز زیاد دیده شده، مثلا اغلب باغها و بوستان درهای یک لته دارند که در دیوار چینهای قرار گرفته و کنار آن سوراخی در چینه هست که کلون و تره در آن جای دارد و کلید آن نیز چوبی است.
این گونه درها از چند پارچه تخته موازی که عمودی یا مورب پهلوی هم چیده و با یک یا دو نیم تیر چوبی و گلمیخ مهار شده، تشکیل میشود و پاشنهگرد و شاخه آن در چینه استوار شده ولی کلاغپر و چارچوب ندارد، در خانه، در خانهها در میان کریاس و دالان معمولا دری کار میگذاشتند که به میاندر معروف بود. میاندرها نیز معمولا یک لته بوده و روی آن قطعات مستطیل چوب به طور مورب و لوزی میکوبیدند که خود تزئینی برای در محسوب میشد (نمونه این نوع در در خانهای روبروی مسجد جامع نایین معروف به خانه خان متعلق به روزگار صفویه موجود است).
در دروازهها و قلعهها از جمله همان چهار در کهن یزد یک لته بوده است. درهای ورودی اطاقها و بقعهها و در و پنجرهها مشبک اغلب دو لته متقارن بوده و سعی میشده است که لتهها زیاد پهن نباشند تا در موقع باز شدن فضای اطاق را نگیرند، و اغلب هم رو به بیرون باز میشدهاند، به استثنای درهای ورودی که رو به درون باز میشدهاند.
نمونههای مختلف در و پنجره، چه آنها که اصل آن موجود است و چه آنهایی که از میان رفته و تنها میتوان از روی نقاشیها و حکاکیها به شکل و طرح آنها پی برد، از روزگاری کهن تا کنون تا پیش از این که معماری ایران تحت تأثیر معماری غرب قرار گیرد تقریبا به یک شکل و هیئت و به اصطلاح امروز استاندارد بوده است.
درها و پنجرههای دولته در هر طرف به سه قسمت تقسیم میشدهاند، در بالا و پایین قابی چهار گوش (معمولا مربع و گاهی مستطیل واقفی) و در میان قابی مستطیل و عمودی قرار داشت و در به وسیله یک پاشنه، در چوب یا سنگ یا آجری که در پشت چارچوب قرار داشته (پاشنهگرد نامیده میشده) و شاخی که از کلاغپر (چوبی که در بالای چارچوب قرار داشته) میگذاشته است، میگشته و به دیوار تکیه میداده است.
چارچوب که معمولا دارای آستانهای بلند بود، در پشت لتههای در کار گذاشته میشده و گاهی پاشنه گردها و کلاغپرها نیز بدان چسبیده و پیوسته بوده است. پاشنه گردها گاهی جدا از هم و گاهی یکپارچه در پشت آستانه کوبیده میشده است. کلاغپر نیز گاهی به شکل دو ذوزنقه در پشت شاخ چارچوب و اغلب یکپارچه جای داشته است.
قابها در درهای ورود گاه با خاتم و منبتکاری و گاه با نقاشی و رسم ساده آرایش میشده و در و پنجره مشبک بوده است. در و پنجره و روزنهای مشبک چوبی و سفالین و گچین، در زمستانها با کاغذ روغن زده مسدود و تابستانها مجددا باز میشده است. (به همین مناسبت کرکرهها و درهای مشبک حجرات مدارس و کاروانسراها را کاغذ لق (ترکی) میگویند و در و پنجره مشبک در اغلب زبانها به اسم ایرانی (Persiana) معروف است.
اجزاء در
هر لته در از اجزاء زیر تشکیل یافته است:
۱- دو قطعه چوب عمودی که در دو طرف در به کار رفته و بدان باهومی گویند (باهو در فرهنگها به معنای چوب دستی و عصای چوپانان است و این که بعضی باهورا بازو مینویسند به نظر درست نمیآید.)
۲- قطعه چوبی به ارتفاع چهار گره (۶/۲۶ سانتیمتر) در پایین لته به وسیله کام و زبانه به باهوها پیوسته که در اصطلاح درودگری به پاسال معروف است و همان جای پا و پاخور صحیح آن پاسار است.
۳- قطعات افقی چوب که باهوها را در سه جا به هم متصل میکند، به نام کش و میانکش معروف است.
۴- دماغه، چوب نازکی است که در روی درز میان لتهها کوبیده شده و به وسیله گلمیخ به یک لته پیوسته است. دماغه معمولا دارای چیزی شبیه به سر ستون و پایهای نظیر ته ستون است.
۵- قاب که گاهی پر و گاهی مشبک است.
۶- چارچوب از پنج قطعه چوب (معمولا در گره) تشکیل شده که دوتای آن عمودی و سه تای آن یکی در بالا و دو تا در آستانه به طور افقی به کار رفته و میان دو پاره چوب افقی پایین آستانه کوبیده شده (معمولا ارتفاع آستانه چهار گره و یا یک چارک است) و قطعه چوب افقی بالای چارچوب دو شاخک دارد که در دیوار استوار میشود.
۷- کلاغپر معمولا از یک قطعه چوب یا تخته افقی تشکیل شده که پشت شاخ چارچوب جای میگیرد و گاهی هم از هم جدا به شکل ذوزنقه است.
۸- پاشنه گرد یک قطعه چوب افقی است که در پشت آستانه کوبیده شده و جای پاشنهها را در آن بریدهاند. گاهی هم پاشنه گردها جدا از هم در دو گوشه پایین در، از چوب، سنگ یا خشت پخته تعبیه میشوند.
۹- چفت هر لته، در بالا با یک یا دو رشته زنجیر ظریف مجهز شده که ته آن باقبهای روی پولک به لته و سر آن با سر چفتی مادگی دار به سفت چارچوب بسته میشود.
۱۰- پاچفت، چفت کوچکی است که لتهها را به پایین چارچوب میبندد.
۱۱- سفت حلقهای فلزی است که در بالا و پایین چارچوب کوبیده شده و از زبانه چفت بیرون میآید.
درهای سرمیاندرها و دروازهها اغلب باکلون و تزه و شببند حلقه و کوبه مجهزند و نوعی از آنها که با تختهها و الوارهای باریک افقی ساخته شدهاند، در دو جا کلاف و بستهبندی چوبی دارند، که با گلمیخهای زیبا استوار شده است.
گاهی پاشنه از فلز (معمولا فولاد) ساخته میشود تا مقاومت بیشتری داشته باشد. علاوه بر اینها بر فراز درها، بخصوص در اماکن متبرک زنجیرهایی میآویزند تا از ورود احشام پیشگیری کنند و همچنین برای نگهداری بهتر لتهها گاهی با زنجیرهای کوچکی باهوی در را به چارچوب میبندند.
روزن
چنان که گفتیم معمولا در بالای در و گاهی در دو سوی آن برای گرفتن روشنایی و هوای آزاد روزن به کار میرفته (روزن چنان که پیداست اسم آلت از روز و روشنایی است) و گاهی هم به سوراخهایی که در کلاله طاقها و یا شانه آنها به همین منظور تعبیه میکردند، اطلاق میشده است.
روزن گاهی با چوب و گاه با گچ و سفال نیز ساخته میشده و اغلب ثابت بوده و در نقاط سردسیر جام و پارههای کوچک شیشه با انواع و اقسام نقشهای زیبا هندسی و غیر هندسی در آن به کار میرفته ولی اکثریت شیشهها به شکل جام و مانند ته قرابه بوده است.
در ویرانههای آثار تاریخی خاور خراسان که بر اثر زمین لرزه شهریور ماه ۱۳۴۷ رویداد قطعاتی از این نوع روزنها به دست آمدهاند که با گچ و پارههای رنگارنگ شیشه ساخته شدهاند، و هر پاره آن خود شاهکاری از هنر است. نمونه زیبای روزن را هم اکنون میتوانیم در چینی خانه خانقاه
شیخصفیالدین در اردبیل و در کلیساهای جلفای اصفهان (بیت لحم و وانک) ببینیم که بر روی جامهای شیشه علاوه بر رنگهای گوناگونی که خود دارند. ماهی و گل و گیاه و پرنده با رنگهای گیرا و دلپذیر نقش شده است.
در بالای محراب مسجد شاهولی تفت از قرن نهم و در خانه میرزا احمدخان نایینی (در نایین) در روزگار صفویه روزنهای گچبری شده بسیار زیبا و نغز هنوز وجود دارند که بعضی از میلههای اتصالی آن به راستی از چوب کبریت نازکتر است.
روزنهای چوبی مشبک در اغلب بناهای عمومی و مذهبی هنوز به جای مانده و میتوان گفت که از هزار سال پیش تاکنون در وضع کلی آنها تغییر چندانی روی نداده و اغلب از مستطیلها یا مربعهای کوچک یا نقشهایی نظیر گرهسازی کاشی و بیشتر تند و کند و اختر چلیپا (ستارههای هشت پر و صلیبهای نوک تیز آرایش شده است).
جامخانه
در کلاله گنبدها و کلمبههای گرمابهها و غلامخانه رباطها و رستهها و بازارها هنوز هم روزنهایی وجود دارد که با چند حلقه سفالین به صورت قبه یا کپه برجسته در آمدهاند.
حلقههای سفالین را در کنار هم چیدهاند، در زمستانها جامهای گرد شیشهای مانند ته قرابه در میان حلقهها کار میگذارند و تابستانها یک یا کلیه آنها را بر میدارند.
گذاشتن و برداشتن تعویض قطعات شیشهای جامخانه چون بسیار ارزان و آسان است، همیشه تکرار میشده و شاید امروز هم برای روشنایی سرپوشیدههایی که به مناسبت فصل باید گاهی سرد و گاهی گرم باشد، مناسبترین وسیله باشد. کپه یا قبه در بناهای پارتی (در آتشکدهها و کوشکها و دسکرهها) در چهار گوشه ساختمان و پیرامون گنبد در جایی که راهروها و رواقها همدیگر را قطع میکردهاند، جای داشته است و چون پس از نخسینبار بر اثر بینیازی که پیش آمده بود ایرانیان به بازپیرایی ساختمانهای ساسانی پرداختند قبهها را نیز احیاء کردند، ولی در
بعضی از بناها که تازه ساخته میشد (مانند امیر اسماعیل سامانی) قبه به صورت دروغین و روی دیوار (فقط به تقلید از بناهای ساسانی) جای میگرفت و بدین صورت فقط بر فراز بام گرمابهها جای خود را نگهداشت. قبه گاهی به صورت یکپارچه از سنگ مرمر یا شیرسنگ (سنگی مانند سنگ بلور منتهی کمی گرفتهتر و تارتر) تراشیده میشد. نمونههای زیبایی از این نوعها بر روی گرمابه سردار در قزوین و مسجد ملا عبدالخالق یزد (که قسمتی از مسجد قطبالدین اتابک کاکوتی است) دیده میشود.
شباک
شباک واژه ایرانی و فارسی است که مشتقات آن در گویشهای گوناگون آن چه فارسی دری و چه پهلوی و چه اوستایی و پارسی کهن فراوان به گوش میخورد و به ؟؟؟ آرامی و تازی و گویشهای آنها نیز رفته و حتی افعالی از آنها نیز ساختهاند که در جاهای دیگر به تفصیل از آنها سخن خواهیم گفت و آقای امام شوشتری نیز در فرهنگ نفیس واژههای فارسی در زبان تازی آوردهاند.
هوای متغیر ایران، آفتاب تند و روشن، باد و طوفان، و گرد باد و عقاید خاص ملی مذهبی هم ایجاب میکرده است که ساختمان علاوه بر در و پنجره و روزن پردهای یا شباکی برای حفاظت درون فضا داشته باشد.
درون ساختمان با روزنها و پنجرههای چوبی یا گچی و پرده محفوظ میشد و آن را با شبکه سفالی یا کاشی میپوشاندند. علاوه بر این پیرامون مرقدهای مطهر حریم و پربست حرمها زره یا ضریح یا نرده فولادی و چوبی مینهادند که هر یک از درخور بحث و بررسی ویژهای است و ما در اینجا چند نمونه زیبای آن را نشان میدهیم.
در گریووچنبر گنبد مسجد شیخلطفالله، شباکهای زیبایی از کاشی معرق گذاشتهاند که مانند سایر آثار این معجزه معماری بسیار زیباست.
در مسجد امام و جامع و مدرسه چهار باغ اصفهان، نمونههایی زیبایی چه کاشی و چه آجری دیده میشوند. طارمیهای مسجد جامع یزد و گنبد سلطانیه و خانقاه بندرآباد و افوشته نطنز و صدها اثر کهن معماری ایران، هر یک نقشهای زیبایی را در برابر چشم میگذارند که بیشرح و بحث و گفتگو خود معرف نفاست خود هستند و نیازی به مدیحهسرایی ندارند.
فخر و مدین
گاهی حصار و باره باغها و اماکن مذهبی را مشبک میساختهاند، تا از بیرون درون زیبای آن را بتوان نگریست. چنان که دیوار باغهای دو سوی چهار باغ اصفهان و ایوان بازارهای پیرامون نقش جهان چنین بوده است.
این گونه دیوارها را با قطعات گل پخته به اشکال هندسی و غیر هندسی میساختهاند. و چون در فواصل آنها حفرههایی پدید میآمده میکوشیدند که شکل و هیئت سوراخها نیز زیبا باشد. به این گونه شبکهها فخر و مدین میگفتند فخر به معنای گل پخته (در عربی نیز فخوری و سازنده آن فخار و همچنین در قرآن مجید خلقالانسان من صلصال کالفخار آمده است) و مدین مانند مادگی، حفره و فرورفتگی و روی هم رفته به چیزی اطلاق میشده است که قسمتی از آن را گل پخته و سفال یا کاشی و باقی را فرورفتگی و روزنهای کوچکی تشکیل میداده است.
دارآفرین
به اطاقکها و باجههای چوبینی میگفتند که دیوار مشبک داشته و اغلب در پیشخان دکانها و بالاخانهها و خیش خانها جای داشته است.
ارسی (پنجره بالا رو)
بعضی گمان کردهاند ارسی به پنجرهای اطلاق میشود که به تقلید از معماری روسی در ایران رواج یافته، در صورتی که نمونههای جالبی از ارسی، حتی پیش از آن که معماری چشمگیری در روسیه پای گرفته باشد، در بناها و نقاشیها مشاهده میکنیم. گویا مقایسه قند اروسی با این نوع پنجره که خود و نام آن هر دو اصل ایرانی و فارسی دارد موجب این اشتباه شده است.
«ار» پیشوندی است به معنای بالا رفتن و نظایر آن در واژههای اردک (مرغ بالا جهنده) النگ (حرکت توام با جهش اسب) ارچین (پله) و بسیاری از واژههای دیگر دیده میشود به معنای شبکه و نور و چشمه و تماشا در گویشهای جنوبی ایران بسیار معمول است و در جای دیگر به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت.
ارسی پنجره مشبکی است که به جای گشتن بر روی پاشنه گرد، بالا میرود و در محفظهای که روی آن قرار گرفته جای میگیرد و در اشکوب کوشکها و پیشان و رواق ساختمانهای سردسیری بسیار دیده میشود. نقش شبکه ارسی معمولا مانند پنجرهها و وزنهایی چوبی است و نمونهای زیبایی آن در خانههای کهن اصفهان و کاشان و یزد (و انواع جدید ترش) در تهران بسیار است.
اندازه در و پنجره
میدانیم جز در نواحی شمالی ایران که جنگلهای انبوه زمینهای کرانه دریا و کوه تپهها را پوشانیده است، در سایر نقاط این سرزمین دسترسی به چوب سخت کمتر است به همین جهت شاهنشاهان هخامنشی برای ساختن کاخهای خود چوب از جاهای وردست میآورند. ولی کمابیش در باغهای و کنار جویها از درختهای کهن سپیدار و چنار و گردو وجود داشته که اغلب مورد استفاده درودگران و سازندگان در و پنجره قرار گرفته است.
چوب چنار و گردو را نمیتوان اندکی پس از بریدن مصرف کرد، این نوع چوبها بخصوص اگر جوان باشند تا مدتها پس از بریدن جان دارند و به اصطلاح نجاران کار میکنند، به همین جهت درودگران ناچار بودهاند برای ساختمانهایی که در و پنجره زیاد در آنها به کار میرفت از پیش مصالح آن را فراهم کنند و چون پس از پایان یافتن ریزهکاری کارهای بنیادی و پوشش بنا بلافاصله کار گذاشتن در و پنجره آغاز میشد تعدادی در و پنجره آماده و پیش ساخته فراهم بود.
جز تعدادی از درهای آراسته و پر کار که در حین ساختمان بناهای مذهبی یا پس از آن توسط بانی اصلی یانکوکاری دیگر پیشکش میشد، درهای معمولی و پنجرهها به خصوص در کاخها و خانهها تقریبا یکسان و یکنواخت و به اندازههای معین و قواره (به اصطلاح امروز استاندارد) بود، به طوری که با اندازهگیری درهای موجود از آغاز اسلام تاکنون اندازههای اصلی و معمول به شرح زیر به دست میآید:
۱- ارتفاع در (به جز درهای ورودی و تشریفاتی و به اصطلاح در سر یک گز و سه گره کمی کمتر از ۱۸۵ سانتیمتر و به ندرت دو گز تمام، تقریبا ۲۱۳ سانتیمتر).
۲- پهنای دراز پشت چارچوب به ترتیب ۱۴ گره (در حدود ۵/۹۳ سانتیمتر) یکی گز و دو گره (۱۲۰ سانتیمتر) یک گز و شش گره (۱۵۸ سانتیمتر) و گاهی بزرگترین اندازه یک گز و ده گره (۱۷۲ سانتیمتر).
با توجه به کوتاهی درها نخست به نظر میآید رفت و آمد در بناهای ایرانی خطر سرشکستن داشته و به اصطلاح امروز درها همه سر گیر بودهاند ولی آستانه بلند پای در، که گذرنده را وادار به پاییدن پیش پای خود میکرد، این خطر را از میان میبرد و از آن گذشته او را وا میداشت که در موقع ورود به اطاق و تالار تعظیم کند و ادب ایرانی را به جای آورد.
پهنای درها از اندازههای ۱ و و و گز کمتر است، بدان سبب که درگاهها به اندازههای درست یک گز یا یک گز و نیم ساخته میشده و چون در طول مدت ساختمان باید در و پنجره هم توسط نجار آماده شود، برای این که هیچ اشکالی در نصب آن به عمل نیاید در را از هر طرف به اندازه قطر اندود کاهگل و گچ و احیانا سنگ از اره (یعنی یک گره ۶/۶ سانتیمتر) کمتر میگرفتند. واحد گز در
معماری و هنرها و پیشههای وابسته به آن، گز شاه معادل ۶۶/۱ متر بوده و اگر هر یک از کاخها مساجد و خانههای کهن ایرانی را بازنگاری کنیم و میبینیم که چه دقتی در به کار بردن اندازههای دقیق از روی گزشاه و اجزاء و خردههای آن به کار میرفته است. (در زیر خان کاخ عالی قاپوی قزوین، چهلستون، جرزها و پایهها باربر همه گز و درگاهها یک گز است جز درگاههای اصلی که در شمال و جنوب تالار قرار گرفته و هر یک پهنایی برابر دارند و تناسب تالار به ابعاد گز و گز همان تناسب طلایی معروف است که به معماری غرب نسبت داده شده و از طرح کاخ کاملا پیداست. که وجود این تناسب زیبا به هیچ وجه اتفاقی نبوده است.)
در پایان توجه و عنایت صاحبنظران و دوستداران هنر ایران را به این نکته جلب میکند که چند سالی است تعویض در و پنجره و ضریح (به خصوص در امامزاده) مجاز شناخته شده و اشخاصی از روی بیخبری، یا خدای نخواسته سوءنیت درهایی از آهن و پروفیل و طلا و نقره تهیه میبینند و با تشریفاتی بس صمیمانه به جان این آثار نفیس و گوهر نشان میافتند.
درهای خاتم و منبت و ضریحهای فولادی زیبا و آراسته را میکنند و به جای آن چیزی نصب میکنند که نه تنها ارزش هنری ندارد، حتی از لحاظ کار آهنگری و نجاری هم چندان پر کارتر از صندوق پرتقال و کرسی و میز چایخوری نیست.
۱-۲- انواع پنجره
۱-۲-۱- پنجره
معمولترین نوع پنجره، نوع دو لته [دولنگه] آن است. البته پنجرههای کوچک را به صورت یک لته نیز میساختهاند. هر لته پنجره که غالباً روی پاشنهای چوبی میچرخید به قطعههایی تقسیم میشد که در بعضی موارد قسمتی از سطح پایینی آن با صفحههایی چوبی پوشیده میشد و تنها سطوح بالاتر آن شفاف بود. لنگههای پنجره غالباً به سمت درون فضای ساخته شده باز میشد، مگر در موارد نادر که به سمت بیرون گشوده میشد.
۱-۲-۲- در- پنجره
«در- پنجره»ها انواعی از پنجره بودند که یا به صورت همزمان کارکردِ پنجره و در ورودی داشتند یا حتی اگر به عنوان ورودی مورد استفاده قرار نمیگرفتند، از لحاظ اندازه و سایر خصوصیات کالبدی، همانند انواعی از در-پنجره بودند که کارکرد ورودی نیز داشتند. در-پنجرهها از لحاظ ویژگیهای
کالبدی تنها تفاوت بارزی که نسبت به درها داشتند، وجود سطحی شفاف در تمام یا قسمتی از سطح در- پنجره بود که نور از آنجا به فضای درون راه مییافت. نور بسیاری از سادهترین فضاهای معماری، مانند حجرههای برخی از کاروانسراهای کوچک برون شهری یا اتاقهای فرعی و خدماتی در خانههای کوچک یا در سایر فضاهای معماری، تنها از طریق در-پنجره تأمین میشد. پیدایش، شکلگیری و تداوم کاربرد در-پنجره تا دوران معاصر بسیار مؤثر دانست زیرا در حالتی که افراد بر
سطح زمین مینشستند، برای آنکه دید کافی به چشماندازهای واقع در جلوی اتاق یا سایر انواع فضاهای بسته داشته باشند، باید از سطحی به بیرون مینگریستند که از کف اتاق شروع میشد، زیرا خط افق دید در این حالت در ارتفاع تقریباً شصت سانتیمتری از کفی قرار داشت که با در نظر گرفتن فاصله متغیر شخص نسبت به پنجره، و به خصوص از آن رو که غالباً سطح کف اتاقها بالاتر از سطح حیات بود، بهترین دید در حالتی فراهم میشد که پنجره تا کف اتاق امتداد یافته باشد.
۱-۲-۳- پنجره اُرُسی
پنجره ارسی نوعی پنجره چوبی مشبک است که لنگههای آن به جای این که بر روی «پاشنهگرد» حرکت کند، در داخل یک چارچوب به سمت بالا حرکت میکند. پنجرههای ارسی عموماً به گونهای ساخته میشد که تمام سطح بیرونی یک اتاق را در بر میگرفت. هر پنجره ارسی علاوه بر شبکه تشکیلدهنده چارچوب، از دو سطح ثابت و متحرک تشکیل میشد که سطح ثابت کارکرد یک عنصر جداکننده مانند دیوار را نیز ایفا میکرد و از سطح متحرک برای مشاهده بهتر منظر فضای باز و تهویه هوا استفاده میشد.