بخشی از مقاله
اجتماعي بودن انسان
مقدمه :
حيات هر انسان لااقل از سه جنبه قابل ملاحظه و بررسي است :
1- از لحاظ جنبه هاي زيستي كه در آن سعي داريم مباحثي چون وراثت و صفات ارثي ، جنبه هاي مربوط به وزن و شكل و قد و حجم و وظايف الاعضاء سلامت و بيماري ، زشتي و زيبايي ، طول عمر ، استخوان بندي ، وضع غدد ، غرائز و ... را مورد بررسي قرار دهيم .
2- از لحاظ جنبه هاي اجتماعي كه در آن بحث از مباحثي چون شخصيت ،رفتار اجتماعي ، طرز برخوردها و معاشرت ها ، حدود و حقوق ، طرز فكرها و موضعگيريها ، آموخته ها و مكتسبات از محيط و فرهنگ ، كيفيت عمل ، نحوه مواجهه با مشكل و ... است .
3- از لحاظ جنبه هاي معنوي و رواني و عاطفي كه ارزش حيات و مباحث مربوط به تشكيل شخصيت و رتبت و موقعيت اجتماعي انسان مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد .
با اينكه برخي از اين ابعاد ظاهراً به فرديت فرد مربوط ميشدند اگر نيكو بررسي شود دور از تأثير پذيري از جمع و حيات جمعي و نفوذ افراد و اشخاص ديگر نيستند . در امري چون هوش و استعداد ، در بيماري مادرزادي ، در سلامت يا بيماري اعصاب وروان ، آدمي ساخته و پرداخته نفوذ ديگران و لااقل والدين است .
وابستگي ما به ديگران
وابستگي به ديگران و اثر گيري از غير ، چه در جنبه دروني وجود و چه در جنبه بيروني آدمي ، امري ا ست كه از لحظه تشكيل و تكون جنين آغاز شده است و تا پايان عمر ادامه دارد .
ما از همان آغاز تكون وجودي از پدر و مادر اثر مي گيريم و بعدها نيز تحت تأثير اخلاق و رفتار آنها ،برادران و خواهران آن هستيم و با آنها روابطي مستقيم و يا غير مستقيم داريم . اعمالي را كه انجام مي دهيم بظاهر براي ما و بر اساس ذوق و سليقه ماست ولي اگر نيكو تعمق كنيم همه آنها متكي به وظايف فردي نيستند ، در مواردي بسيار مبتني بر مراعات حال اشخاص و افرادي هستند كه ما بگونه اي از آنها تأثير پذيرفته ايم . چون چنين جنبه ها و مشخصه ها در رفتاري است كه سبب ميشود جامعه شناسان مشخصه حيات انسان را اجتماعي بودن ذكر كنند .
حيات جمعي براي ما امري ضروري و لازم است و اين ضرورت از چند ديد و رابطه قابل ذكر و بررسي است .
جنبه فطري بودن آن :
بدين معني كه عده اي از فلاسفه و متفكران قديم ،حتي از زمان افلاطون به بعد انسان را موجودي اجتماعي معرفي كرده و براي آن زمينه طبع و فطرت را مطرح كرده اند . گرچه اين نظر در اين اواخر توسط روان شناسان اجتماعي مورد ترديد قرار گرفته ولي امري است كه شدت وابستگي انسان به جمع موجبات تقويت طرفداران اين طرز فكر را فراهم آورده است .
جنبه تأمين نياز :
بدين معني كه ما براي يافتن توان جهت داشتن يك زندگي انساني و آرام و مرفه و رفع نيازهاي حيات ناگزيريم در جمع زندگي كنيم . از تفاوتهاي حيات جمعي انسان با حيوان يكي همين مسأله است كه انسانها در سايه عقل و خردي كه دارند دريافته اند بايد در جمع زندگي كنند تا بتوانند نيازهاي يكديگر را تأمين كنند . ما عقلاً دريافته ايم كه براي گذران زندگي نياز به كمك گروههاي بسياري داريم كه حتي برخي از آنها را نمي شناسيم . در اين مسأله تنها رفع نياز مطرح نيست كه غنا بخشيدن به زندگي و دستيابي به رفاه هم مطرح است .
حاصل حيات اجتماعي
حاصل حيات اجتماعي چيست ؟ ميتوان گفت : حاصل آن نجات از تنهايي و انزوا ، تأمين نيازها ، رسيدن به مقاصدي كه آدمي به تنهايي نمي تواند بدان دست يابد مثل ازدواج و توليد نسل ، دستيابي به حقوق ، قواعد و مقررات و نجات از حيات حيواني ، پذيرش و انجام مسئوليت ،طي طريق به سوي رشد و تكامل و سرانجام وصول به مقام حزب الهي .
اجتماع همه گاه جزئي از تفكر ما و تجارب زندگي ماست . بر اساس آن حيات ما معني پيدا مي كند و فرد جزئي از كل ميشود و سطه و اقتدار پيدا مي كند .
در عين حال و با وجود اين همه بحث ها درباره تأثير اجتماع ارزش خواست و اراده را منكر نيستيم . اداء تكاليف و مسئوليت هاي ما بدون نفوذ اراده ما نيست و تأثير عقل و اراده انسان را در سرنوشت سازي خود منكر نيستيم .
لزوم ضابطه و اخلاق
گفتيم انسان موجودي اجتماعي است . زندگيش دائماً در كنار مردم و با مردم است . به مقياس بس وسيع به ديگران نيازمند است و براي تأمين سعادت و رفاه خود ناگزير است با ديگران همكاري و همگامي كند . در ميان جمع است و البته در مواردي نه با جمع .
انسانها در برابر سرنوشت يكديگر مسئولند و در يكديگر تأثير و تأثر دارند . هر كدام در حدود مسئوليت خود گام برميدارند ولي حاصل ايفاي اين مسئوليت به ديگري هم ميرسد . بدين سان انجام وظيفه اش نميتواند تنها بر اساس ذوق و خواست شخصي باشد .چون در ديگران مؤثر است آنها هم مي بايست بگونه اي در او تأثير و نظر داشته باشند .
ضرورت وجود ضوابط
بر اين اساس لازم است در اجتماع ضابطه و معياري موجود باشد كه همه افراد ناگزير باشند رفتار و سلوك خود را بر آن مبنا قرار دهند و حيات جمعي خود را با آن ضوابط نظام ببخشند.ضوابط و قوانين بايد به ما بگويند ما چگونه سخن بگوئيم ، چگونه رفتار كنيم و از چه اموري اجتناب نمائيم .
اخلاق و فوائد وجودي آن
در مسألة قانون و مقررات اجتماعي آنچه دربرخورد اول به چشم و گوش مي آيد كوري و كري ، بي عاطفگي ناديده گرفتن جوانب حيات است . قانون هم چون تيغ برنده اي است كه بر گردن متخلف قرار مي گيرد و ميزند و ميبرد . اما هنگامي كه مسأله آخلاق مطرح ميشود در آن مسألة گذشت ، عاطفه و رحمت به نظر مي آيد ، ناديده گرفتن و حتي بجاي دشمني دوستي كردن و بجاي زدن و بيچاره كردن در آغوش گرفتن و محبت كردن در ذهن مجسم مي شود .
اخلاق يك امر انساني و اجتماعي است . ارتباط ها را از دستخوش تحول هاي خطر آفرين دور مي دارد و روابط را رنگ و صورتي زيبا ميدهد . در اهميت آن گفته اند آنچه انسان را اجتماعي ميسازد ، اخلاق و ادب است و آن شرط اساسي حيات جامعه است و بگفته بزرگي بر هيچكس واجب نيست صاحب ثروت باشد ولي بر همه واجب است صاحب اخلاق باشند .
تعاريف اخلاق
از اخلاق تعريفهاي متعدد و متنوعي در دست است كه هر كدام بتناسب ناظر بر بعدي از مسأله اخلاق و نشان دهندة ديد و جهت يك صاحبنظر است . در اين بخش براي اينكه تصويري از نظرات گوناگون و در عين حال شمائي كلي از اخلاق داده باشيم به نمونه هايي از آنها اشاره خواهيم كرد :
- غزالي در تعريف اخلاق مي گويد : حالتي است راسخ و مؤثر در روان انسان كه در ساية آن بدون انديشه و تأمل افعال و رفتار از بشر ظاهر مي شود .
- هگل از فلاسفه غرب مي گويد : اخلاق عبارت است از پيروي و اطاعت قوانين و اخلاقي كسي است كه درست مطيع قانون باشد و مقرراتش را عملاً به كار بندد .
- ديگران نيز گفته اند :
- اخلاق عبارتست از ملكات و صورتهاي نفساني ثابت كه از تكرار عمل حاصل ميشود .
- اخلاق مجموعه اصول حاكم بر رفتار انساني و پاسداري از اين روابط است .
- علم اخلاق عبارتست از آگاهي و اطلاع از عادات و آداب و سجاياي بشري .
خرق بين آداب و اخلاق
آداب ناشي از رسم است و غرضس از رسم عملي است كه در گذشته بخاطر دستيابي به منافعي و يا حفظ مصلحتي پديد آمده و هم اكنون نيز به همان خاطر و گاهي هم بر حسب عادت در جامعه وجود دارد . آداب در چنين صورتي عبارت از رسمي است كه براي خوشامد ديگران انجام ميگيرد .مثل گرفتن جلوي دهان در حين عطسه و سرفه آنهم در ميان جمع و اخلاق ضابطه اي است كه بر اجراي آداب مسلط است . آداب در جوامع مختلف و حتي در بين گروههاي مختلف يك امت ممكن است متفاوت باشد . در حاليكه اخلاق هميشه ثابت است . آداب نشأت گرفته از عهدي قديم و مردمي است در حاليكه اخلاق نشأت گرفته از يك فلسفه ، مكتب يا مذهب است .
فرق اخلاق و وظيفه
وظيفه احساس نوعي تشخيص براي كاركرد و يا انجام دادن عملي خاص است كه معمولاً قابل طبقه بندي به وظايف شخصي ، اجتماعي ، مذهبي است . طرز كار انسان در برابر ديگر انسانها از روي شناخت وظيفه انجام مي شود . در حاليكه اخلاق براي كيفيت انجام وظيفه ضابطه معين مي كند مثلاً ميگويد : كيفيت كار تو در فلان اداره به گونه اي باشد كه در حضور يا خلوت كارفرما فرق نكند ، طرز برخورد تو با ارباب رجوع بر اساس احترام و رأفت باشد . در معاشرت ها مقام انساني و شايستگي ها مطرح و مورد نظم باشند . حقوق انسانها مورد رعايت قرار گيرند
.
اهميت اخلاق در اسلام
مكتب الهي اسلام و در همه زمينه ها از جمله اخلاق داراي ديدگاهائي وسيع است كه بر اساس وعده الهي و هم بر اساس تجارب و عمل ، اجراي آنها براي فرد و جامعه سعادت آفرين است . در اسلام موضوع اخلاق از اهم مسائل و مسأله تزكيه نفس و تخلص به اخلاق حميده از عوامل سعادت ذكر شده است . (سورة شمس آية 9)
در اسلام قيمت و ارزش مرد روي اخلاق و سجاياي ارزنده او سنجيده ميشود و در اهم
يت آن همين بس كه امام صادق (ع) فرمود : اگر به تو اعلام گردد كه از عمرت بيش از دو روز باقي نمانده است ، روز اول را به اخلاق و ادب اختصاص ده تا براي مرگت ا ستفاده كني (تحف العقول) . و هم بنا به گفته استاد ابوالاعلي مودودي : اگر از من بخواهند تمام فلسفه دين اسلام را در دو كلمه خلاصه كنم،مي گويم : ثبات اخلاق . و اين اهميت اخلاق را در اسلام نشان مي دهد .
خلقيات در اسلام
بر اساس روايات و هم بر مبناي دسته بنديهائي كه بزرگان ما با توجه به روايات اخلاقي انجام داده اند (اخلاق – گفتار فلسفي ) مجموعه مباحث اخلاقي و آنچه كه تحت عنوان خلقيات در اسلام ذكر ميشوند شامل دو دسته اند :
1- محاسن اخلاقي كه براي حسن روابط اجتماعي ، جلب منافع عموم ، بهبود و امنيت حيات جمعي مطرحند . مثل خيرخواهي عموم ،رعايت و اجراي عدل در جامعه ، احسان و صله رحم ، سلام در حين معاشرت و برخورد ، ا نفاق و انعام مردم ، و ...
2- مكارم اخلاق كه شامل مباحثي در زمينه هاي معيارهاي انساني و حاكي از بزرگواري طبع وتعالي روحاني هستند و روايات ما بيشتر به اين قسمت تكيه دارند . حتي در سخني از امام رضا (ع) آمده است كه فرمود : شاگردان مكتب ما افرادي هستند كه وارسته باشند و بزرگوار به مكارم اخلاقي متخلق باشند تا انسانهائي برتر بحساب آيند .
(تحف العقول ) . توصيه هايي هم كه در زمينه اخلاق در دست است در رابطه با مكارم اخلاق است . از جمله حديثي است از رسول خدا (ص) كه فرمود : بر شما باد رعايت مكارم اخلاقي زيرا كه خداي عز وجل مرا به آن مبعوث فرمود – مستدرك الوسايل ج 2 .
اما اينكه مكارم اخلاق شامل چه مباحث و مسائلي است از امام صادق (ع) در اين باره پرسش شد . فرمودند كه آن عبارتست از : عفو و گذشت از كسي كه بر تو ستم كرده ، پيوند با كسي كه از تو بريده ، عطا و بخشش به كسي كه تو را محروم كرده و جاري كردن گفتار حق و استوار اگر چه به ضررت باشد .(امالي صدوق) . روايات ديگري هم وجود دارد كه در آن مكارم اخلاق را عبادت دانسته اند از : پارسائي ، قناعت ، بردباري ، سپاسگزاري ، شكيبائي ، سخاوت ، شجاعت ، غيرت ، نيكوكاري و احسان ، را ستگوئي ، اداي امانت و ...
دسته بندي مسائل اخلاقي
مسائل اخلاقي در روايات و هم بر اساس ملاحظه در آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مي شوند :
1- مسائل فردي كه در آن اصول و ضوابطي براي پيراستن فرد از رذائل اخلاقي ، آراستن خود به فضائل ، رعايت قواعد براي حفظ سلامت و بهداشت جسم و روان ، تعديل و كنترل غرائز است . مثل مراقبت در خوردن و آشاميدن ، داشتن صفاتي چون وفاء به عهد ، محبت و اخلاص ،تواضع ،پرهيز از غرور و خود پسندي و...
2- مسائل جمعي كه در آن رعايت احوال ديگران مطرح است مثل نيكي به پد
ر و مادر ، حمايت و هدايت مردم ، تربيت فرزند ، سرپرستي و احسان به يتيم ، دوري از فحشا و صدقات ، تعاون به خير ، اصلاح جامعه ، تكامل و تعاضد اجتماعي و ...
و ذكر اين نكته ضروري است كه در اخلاق و آراستن خود به فضائل و انجام امور بر اساس نيت مطرح است كه قوام و ارزش عمل به نيت و نيز نيت اساس عمل است (النيه اساس العمل علي (ع) )
- غرورالحكم ، لكل امري ماثوي – رسول (ص) – نهج الفصاحه ) .
فوائد و آثار اخلاق :
درباره اين سؤال كه اخلاق داراي چه فوائد و آثاري است پاسخي در حد رساله اي جداگانه لازم است . ولي براي كامل بودن اين اثر باز هم به مواردي در اين رابطه اشاره مي شو
د :
1- اخلاق و ايمان : رابطه اي بين اخلاق و ايمان مطرح است بگونه اي كه امام باقر (ع) فرمود : ايمان كسي كاملتر است كه خلق و خويش نيكوتر باشد . و امام صادق (ع) فرمود : بدخلقي ايمان را تباه مي كند همانگونه كه سركه عسل را (وسايل الشيعه ج 2)
احاديث و روايات ديگري نشان مي دهند كه محاسن اخلاق سبب پيوندي بين خدا و بندگان اوست (ان الله عز وجل ، جعل محاسن الاخلاق و صله بين عباده –مستدرك الوسايل ج . 2 )
2- اخلاق و عزت : اخلاق براي دارنده خود موجب عزت و آبرومندي است . چه بسيارند افرادي كه تنها اخلاق عزيزشان كرده است و گرنه از خود مالي و حتي دانشي كه مورد بهره گيري مردم باشد ندارند . و برعكس چه بسيارند آنهايي كه اخلاق بد ونا هموارشان موجبات خواري و سرافكندگي شان را فراهم ساخته است . (رب عزير اذله خلقه ، و رب ذليل اعزه خلقه – سفينه البحار ماده خلق ) .
3- اخلاق و سعادت : اخلاق نيكو مايه تعالي روح ، كرامت نفس ، وصول به مقام انساني ، محبوبيت اجتماعي ، بهبود زندگي و سعادتمندي است . اسلام سعادت و رستگاري را در ساية تزكيه نفس و دور داشتن ذهن و روان از انديشه هاي فاسد و پليد مي داند و بدبختي را در ساية سوء خلق (من سعاده الرجل حسن الخلق و من شقاوته سوءالخلق – مستدرك الوسايل ج 2) . و اين سعادت مي تواند دربرگيرندة سعادت اخروي باشد از آن بابت كه سعادت ورود به بهشت در گرو آن است . (لا يدخل الجنه احد الا بحسن الخلق – رسول اكرم (ص) – همان منبع ) .
4- اخلاق و رشد : و بالاخره اخلاق مايه رشد فرد و جامعه ، آسايش و امنيت انسانها در حيات فردي و اجتماعي است . چه بسيارند ناامني ها ، اضطرابات ، جرائم و جنايات كه در سايه حكومت اخلاق از بين ميروند و فرد و جامعه راه سعادت و خوشي را در پيش مي گيرند و براي طي مراحل كمال آمادگي مي يابند .
توصيه ها به اخلاق :
اصولاً دعوت اسلام به خير است ،دعوت به عدالت و احسان است ، دعوت به حسن خلق است و دعوت به ادب . علي (ع) فرمود : صاحبان خرد (انسانها ) به ادب و اخلاق نياز دارند به همانگونه كه كشتزار به باران نيازمند است . و بدين خاطر توصيه هائي بسيار در اسلام براي مؤمنان است كه اخلاق نيكو را پذيرا شوند و روابط را بر آن بينان قرار دهند . تذكر اولياي الهي اين است كه فراموش كردن اخلاق وضع انسانيت را به خطر مي اندازد . اما آن توصيه ها :
- رسول خدا فرمود : حسنوا اخلاقكم : اخلاقتان را نيكو كنيد (كيمياي سعادت ) .
- امام رضا(ع) فرمود : بكوشيد تا به مكارم اخلاقي تخلص بابيد – چه خداوند براي گسترش اخلاق كريمه پيامبرش را مبعوث فرموده است .(مستدرك الوسايل ج 2)
- علي (ع) فرمود : خداوند مردم را آفريد و خواست كه آنان بر آداب رفيعه و اخلاق شريفه باشند .(احتجاج )
- امام صادق (ع) فرمود : خداوند پيامبرانش را به مكارم اخلاق ويژگي بخشيد ، بدين سان خود را در اين رابطه بيارمائيد . اگر فضائل اخلاقي در شما وجود داشت ، سپاس او را بگوئيد و بدانيد كه آن از عنايات الهي است و اگر چنين چيزي در شما نبود از خدا بخواهيد كه آن را نصيب تان س
ازد .(كافي ج 2) .
- ديگر روايات ما ميگويند : نرم خو باش ، خوش سخن باشد ، دستي و روئي گشاده داشته باش در طريق خير و احسان مردم باش ، با چهره گشاده با مردم برخورد كن و . . .
اصول و ضوابط اخلاقي اسلامي
اسلام داراي نظام اجتماعي منطقي است و حتي براي حيات آن راه و رسم مستقلي را اعلام كرده است . قطعي است كه روش حيات اجتماعي اسلام با روش هيچيك از دو بلوك شرق و غرب همانند و سازگار نيست ، حتي در آنچه كه تحت عنوان اصول انساني در جهان مطرح است اسلام را با آنان همراه نمي بينيم از آن بابت كه انسان دوستي و رفتار اخلاقي آنها در چارچوب اصول لذت ، ا نتفاع و مليت است ، يعني همان جنبه هايي كه مورد انتقاد اسلامند .
نقاط اشتراك در حيات :
انسانها در عرصة حيات اجتماعي داراي چند نوع روابط با ديگران ميباشند و اين روابط در چارچوب اشتراكيات حيات است كه برخي از آنها بدين قرارند ك
- اشتراك در آفرينش بدين معني كه همه آفريده يك آفريدگار و مصنوع او هستند .
- اشتراك در نوع بدين معني كه همه آدمند و از يك اصل و تبارند .
- اشتراك در كليات عقلي يا مستقلات آن مثل قبول اصل آزادي ، اصل تعاون و ...
- اشتراك حيات اداري و قبول رهبري و رهروي ، رئيس و مرئوس .
- اشتراك در احساس و عواطف مثل دوست داشتن خانواده و همسر و فرزند و ...
- اشتراك در سنين حيات ، مثل احترام به راه و رسم ها ، آداب ، معاشرت و . . .
- اشتراك در هدف و غايت حيات كه سعادت و خير است .
- اشتراك در حقوق طبيعي مثل كار ، مسكن ، آزادي ، غذا و پوشاك و . . .
و اين همه اصول و ضوابطي را مي طلبد كه در ساية آن حيات تحت نظم درآيد و مسائل و دشواري هاي آن از ميان برداشته شود .
اصول حيات مشترك :
اما اينكه اين اصول كدامند پاسخ آن از ديد مكاتب مختلف متفاوت است . آنچه كه تحت عنوان كليات آن در اسلام قابل ذكر عبارتند از : اصول همزيستي ، تعاون و تكامل اجتماعي ، مسئوليت پذيري ، ادب و احترام نسبت به يكديگري ، احسان واحترام به والدين ، رعايت حقوق فرزندان ، فرياد عليه ستمگر ، دوستي و صفا با انسانها ، رعايت عدالت و حسن انصاف ، مراعات عهد و پيمان ، مجازات بدكاران ، پذيرش جنبه هايي چون حكمت ، شجاعت ، عفت ، و . . .
آيات 153-151 سوره انعام در رعايت اصولي كه براي حيات اسلامي ذكر شده مواردي را ذكر ميكند كه هر كدام بنحوي در زندگي فردي و اجتماعي ايفا كنده نقش مثبت است . مثل :
- هيچ چيز را براي خدا شريك قرار ندهيد .
- به پدر و مادر احسان كنيد .
- فرزندانتان را از ترس فقر و گرسنگي مكشيد ،زيرا ما شما و آنها را روزي ميدهيم .
- به انحرافات جنسي آشكار و پنهاني تن در ندهيد .
- اشخاصي را كه خدا محترم قرار داده نكشيد مگر در سايه حكم خدا .
- به مال يتيم نزديك نشويد .
- پيمانه و ميزان را به عدالت رعايت كنيد .
هنگامي كه چيزي مي گوييد عدالت را رعايت نمائيد .
- ما بر هيچكس تكليف مالايطاق نداريم .
- به پيمان خدا وفادار بمانيد .
اصول و ضوابط اخلاقي
همانگونه كه ذكر شد اسلام براي گذران حيات اجتماعي ، اصول و ضوابطي را مورد توجه و رعايت قرار داده كه تعداد آن بسيار و برخي از آنها بدين قرارند:
1- اصل وحدت در تبار : انسانها همه از يك اصل ومنشأ و تبار و خانواده اند . فرزندان يك پدر و مادرند ، چون اعضاي مختلف يك پيكرند ه اگر عضوي بدرد آيد دگر عضوها را قرار و آرام نخواهد ماند (كافي – امام صادق (ع) ) .
2- اصل احترام به ا نسانيت : وحدت در تبار و ريشه و خويشاوندي ايجاب ميكند براي انسانيت احترام قائل شويم تا حدي كه امام باقر (ع) فرمود : اگر با يك يهودي ترا همنشيني افتاد ،با او نيكو همنشيني كن (و ان جالسك يهودي فاحسن مجالسه – تحف العقول )
3- اصل دوست داشتن مردم : اين هم يك اصل اخلاقي است كه آدمي بايد انسان ها را دوست بدارد . حتي در جنگ و منازعه با مشركان اصل بر رعايت محبت ديگران است . و نيز توصيه شده انسانها را دوست بداريد تا همگان ترا دوست بدارند .(تحبب الي الناس يحبوك – رسول (ص) طائف احكم ) .
4- اصل اصلاح فيما بين : قرآن ميفرمايد اگر بين دو طائفه جنگ و نزاعي پديد آمد بين آنها اصلاح كنيد (9- حجرات ) و در آخرين وصيت امام علي (ع) از قول رسول خدا (ص) آ مده است كه اصلاح بين دو نفر از يك سال نماز و روزه هم برتر است .(نهج البلاغه) .
5- اصل حسن خلق : روايات ما حسن خلق را نيمي از دين ذكر كرده اند (رسول خدا (ص) – شكوه الانوار ) ودر اسلام اين امر از شئون اساسي اسلام و از خواسته هاي خداوند است . از امام صادق (ع) درباره معني آن پرسيدند فرمود : با مردم به نرمي برخورد كن،پاك و مؤدب سخن بگوي،در مواجهه با برادرانت گشاده روباش .(معاني الاخبار ) .
6- اصل نرمي و مدارا : قرآن ميفرمايد : اي رسول ، بخاطر رحمت و عنايت خدا بود كه نرم شده اي ، اگر سختگير و خشن مي بودي ، مردم از دور و بر تو پراكنده ميشدند (159- آل عمران ) .و نيز امام باقر (ع) فرمود : اگر مي خواهي محترم باشي با مردم به نرمي رفتار كن و اگر بخواهي كسي به تو اعتناء نكند با مردم به خشونت معامله كن (مكارم الاخلاق ) .
7- اصل وفاي به عهد : مؤمنان بايد به عهد خود وفادار باشند (173- بقره ) و به تعهد خود متعهد و مقيدند .(4- مؤمنون ) زيرا آدمي در اسلام در پيشگاه خدا و مردم در رابطه با عهد و پيمان خود مسئول است .( 36- اسراء ) و نبايد آن را بشكند و ناديده گيرد .(91- نحل )
8- اصل صداقت و پاكي : مسلمان در قول و فعل صادق است ،بين قول و عملش مبانيت نيست . به حق و عدل سخن مي گويد اگر چه به ضررش باشد (قرآن ) . با مردم نفاق ندارند و راه و رسم دو روئي در پيش نمي گيرد تا انسانها از او بهره مند و از مصاحبت با او خودداري كنند (امام سجاد (ع) – وسايل الشيعه 2 )
9- اصل مسئوليت پذيري : انسان موجودي متعهد و مسئول است و بر اساس اي
ن مسئوليت از او بازخواست مي شود .(آية 36 – اسراء ) دامنه مسئوليت وسيع دربرگيرنده همه افراد است . زمامدار مسئول رعيت است ، زن مسئول خانه همسر ، بنده مسئول مولايش ، و همه مسئول يكديگر (صحيح بخاري – باب النكاح ) – آدمي در برابر گرسنگي ديگران مسئول است ( 4- قريش ) .
10- اصل عدالت و انصاف : بفرموده امام صادق (ع) : از سخت ترين چيزهايي كه خداوند بر بندگانش واجب فرموده يكي رعايت عدل و انصاف ميان خود و ديگران است و بايد آنطور كه خود دوست دارد ، ديگران با او رفتار كنند رفتار نمايد .(ج 2 كافي ) . و در وصيت رسول خدا (ص) به علي (ع) آن را سيد اعمال ذكر كرده اند . (بحار ، ج 74)
11- اصل خيرخواهي : در اسلام محور عواطف از جنبه خودي گذشته و به مردم رسيده است زيرا قرآن مي فرمايد : شما بهترين مردمي هستيد كه براي مردم آفريده شده ايد .(110- آل عمران ) و هم رسول خدا (ص) فرمود : بهترين مردم در نزد خدا مفيد ترين آنها براي مردم است (تحف العقول ) و اساس اين است كه انسان از خودخواهي بيرون آيد و به نفع مردم كار كند .
12- اصل حركت به نفع ديگران : امام سجاد (ع) فرمود : براي ديگران گام خير بردار اگر او اهل آن باشد تو بحق دست يافته اي و بجا اقدام كرده اي و اگر او اهل و شايستة آن نيست تو لايق و شايستة آن مي باشي .(تحف العقول ) . و هم علي (ع) به محمد حنفيه فرمود : به تمام انسانها نيكي كن ، همانگونه كه انتظار داري ديگران نسبت به تو نيكي نمايند .
13- اصل تعاون : قرآن مي فرمايد : در كار خير يكديگر را معاونت و ياري نمائيد (2- مائده ) و درباره مردم وظيفه كمك داريد نه منت ( 264- بقره ) و جلوه اي از اين معاونت توصيه به خير و عنايت به ديگران است (17- بلد ) و در اين كفالت و معاونت همه انسانها محقند .
14- اصل مسا وات و مواسات : توصيه اين است با مردم مساوات كني و سفارش امام صادق (ع) اين است با برادر ديني خود مواسات كني كه فوق مساوات است (بحارالانوار ) . اصل بر اين است كه كسي بر كسي امتيازي ندارد جز در ساية تقوي (13- حجرات ) نه عرب بر عجم ، نه سفيد بر سياه ، و نه سفيد بر سرخ (رسول – صحيح بخاري ) .
15- اصل تواضع : اگر شخصي وارد مجلس پيامبر مي شد نمي توانست او را بشناسد چون امتيازي در نشستن بر ديگران نداشت و تواضعش ايجاب مي كرد در جلسات دايره وار با ديگران بنشينند اصل بر خفض جناح و خودداري از فضل فروشي ، خود پرستي ،و اثبات برتري خود با در بوق كردن رتبت و مقام است .
16- اصل اهتمام به امور مردم : رسول خدا (ص) فرمود : هر كس صبحگاهان سر از خواب بردارد و در صدد اهتمام به امور مسلمين نباشد ، مسلمان نيست .(تحف العقول ) و هم فرمود : آنكس كه صداي كمك خواهي مسلماني را بشنود و بدادش نرسد مسلمان نيست .(صحيح بخاري ) امام هفتم فرمود : خداوند بندگاني دارد كه در بر طرف كردن نيازهاي مردم كوشا هستند و اينان در روز رستاخيز از عذاب خدا در امانند (بحار)
17- اصل نظارت اجتماعي : قرآن مؤمنين و مؤمنان را اولياي يكديگرمعرفي ميكند و آنها را كساني ميشناسد كه امر به معروف و نهي از منكر ميكنند (71-توبه ) و اصولاً امر به م
عروف و نهي از منكر امري واجب براي همه مسلمين است و سبب براي حفظ مصالح عمومي است (فاطمه (ع) – احتجاج )
18- اصل حرمت جمع : اسلام مصالح اجتماعي را بر مصالح جمعي مقدم دانسته و براي جمع بر حق احترام قائل است و نياز اسلام به جماعت بيش از نياز جماعت به اسلام است (رسول (ص) ) و بر اين اساس توصيه اين است زندگي رابراي ديگران بيشتر بخواهيم تا براي خود و اسلام دوست دارد بجاي اينكه سخن از من در ميان باشد سخن از ما به ميان آيد .
19- اصول ديگر : و چه بسيارند اصول ديگري كه ما براي خود داري از اطالة كلام از بررسي آنها خودداري مي كنيم ،مثل وظيفه ارتباط با همگان (200- آل عمران ) مسئوليت در برابر خانواده (6- تحريم ) عدم پذيرش سلطه كافران (23- توبه ) اعانت به مظلوم (علي (ع) نهج البلاغه
) ترحم به يتيم (امام صادق (ع) – امالي صدوق ) ، راضي داشتن مردم در سايه رضاي خدا ، ادا و امانت ، جوانمردي ، عزت نفس ، مقابله سيئه به حسنه ، عفو و گذشت ، فرو خوردن خشم و . . .
20- اصل ياد خدا : غرض ياد خدا در همه احوال است و ناظر دانستن او در همه امور و مسائل بويژه در حين ارتكاب گناه (امام (ع) – اصول كافي ج 2 ) و حتي قرآن تلويحاً توصيه مي كند كه شديد ترين محبتها يعني محبت فرزند ما را از ياد خدا غافل نسازد . (11 – منافقون )