بخشی از مقاله

مجموعه مسکونی


مسکن
در تعریف مرکز آمار ایران مسکن یا واحد مسکونی، مکان، فضا و یا محوطه‌ای است که یک یا چند خانوار در آن سکونت داشته و به یک یا چند ورودی (شارع عام یا شارع خاص) راه داشته باشد.
تعريف مسكن : مسكن اسم مكان است بر وزن مَفعَل به معناي محل آرامش و سكونت كه از ماده سَكَن به معني آرامش مي‌آيد و در اصطلاح به مكاني مي‌گويند كه انسان در آن زندگي مي‌كند. در لغت نامه دهخدا مسكن چنين معني شده: جاي باشش و خانه، منزل و بيت، جاي سكونت و مقام، جاي آرام....


در دومين اجلاس اسكان بشر در سال (1996) كه در استانبول برگزار شد مسكن مناسب چنين تعريف شده است:
«سرپناه مناسب تنها به معناي وجود يك سقف بالاي سر هر شخص نيست، سرپناه مناسب يعني آسايش مناسب، فضاي مناسب، دسترسي فيزيكي و امنيت مناسب، امنيت مالكيت، پايداري و دوام سازه‌اي. روشنايي، تهويه، سيستم گرمايي مناسب، زيرساختهاي اوليه از قبيل آبرساني مناسب، بهداشت و آموزش، دفع زباله، كيفيت مناسب زيست محيطي عوامل بهداشتي مناسب، مكان مناسب و قابل دسترس از نظر كار و تسهيلات اوليه كه همه اين موارد بايد با توجه به استطاعت مردم تأمين شود.»


خانه با مطرح شدن به عنوان پيكره‌اي معمارانه در محيط هويت ما را محرز كرده و امنيت را بر ما ارزاني ميدارد؛ و سرانجام هنگام پاي نهادن به آن به آسايش دست مي‌يابيم. در خانه چيزهايي را مي‌يابيم كه بر آنها وقوف داشته و گراميشان مي‌داريم. ما آنها را با خود از بيرون آورده و به خاطر آنكه بخشي از جهان ما را مي‌سازند در كنارشان به زندگي مي‌پردازيم. هنگام تحقق بخشيدن به سكونت خصوصي، به آزمون آنچه «آرامش داخلي» خوانده شده مي‌پردازيم.
براي بشلارخانه قبل از هر چيزی فضا و مكان دروني است. دروني بودن آن در رابطه با بيرون آن، با كوچه و خيابان، رودخانه و مزرعه،‌گسترده‌هاي بيروني روستاو شهر، دريا و زمين و آسمان، طبيعت و جهان و سرانجام همه هستي معنا و ارزش مي‌يابد. براي او مهم‌ترين حسن خانه اين است كه رويا را در خود مي‌پروراند.و در نهایت خانه به ما اين امكان را مي‌دهد كه در آرامش در خيالات خود غرق شويم.


مسکن از کلمه (سکنی) به معنی ساکن بودن و قرار گرفته شده است و به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله آن سکونت یابد.
در فرهنگ اسلامی کلماتی از قبیل بیت،منزل و دار بکار رفته است که از لحاظ مفهوم به کلمه مسکن متفاوتند.
(بیت)مکانی است که در آن بیتوته شود یعنی شب به روز آورده شود.(منزل) جای فرود آمدن و وارد شدن می باشد،در حالیکه مسکن مفهوم کلی تری داشته ومنظور مکانی است که انسان در آن ساکن بوده و آرامش می گیرد از آنجایی که انسان فطرتا خواهان آرامش و مکان محفوظ می باشد تامین مسکن مناسب یکی از مسائل مهم زندگی و معیشت بشر محسوب می شود.
افزایش شدید جمعیت که پس از انقلاب صنعتی و از حدود 5/2 قرن پیش در کشورهای پیشرفته ،از حدود نیم قرن پیش در کشورهای در حال توسعه و از جمله کشور ما مسئله ای حاد و بحث انگیز و موضوع مقاله های بسیار بوده است،پی آمد های متعددی را در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به دنبال دارد. بی تردید بحث درباره جمعیت و رابطه آن با توسعه اقتصادی و سایر مباحث اجتماعی و فرهنگی مواردی است که در اینجا پرداختن به آن ممکن نیست. اما یکی از پیامدهای

ناگزیر رشد جمعیت که تقریبا تمام جوامع امروزی با آن دست به گریبانند ،موضوع تهیه مسکن برای اضافه جمعیت ناشی از رشد جمعیت است.بدیهی است که هر چه رشد جمعیت سریع تر باشد ،مشکل مسکن ابعاد وسیع تری خواهد یافت. در ایران ،به ویژه در سالهای اخیر،رشد جمعیت چنان لگام گسیخته بوده است که شاید بالاترین حد رشد را در میان سابر کشورها نشان دهد.این جمعیت اضافی نیازها و مشکلاتی را به دنبال دارد که برخی از آنه بتدریج و با افزایش سن جمعیت ،در مقاطع مختلف زمانی چهره می نماید و به عنوان مسئله حاد روز مطرح خواهد شد.از جمله این نیازها نیاز به مسکن است. این نیاز گر چه در چند دهه گذشته همیشه به عنوان مشکل اساسی جامعه مطرح بوده است ولی در دهه های آتی ابعادی وسیع تر خواهد یافت .نیاز به مسکن تنها

ناشی از رشد جمعیت و افزایش زاد و ولد نیست و گرایشهای اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی نیز در آن موثر است.مثلا مهاجرت از روستا به شهر و تحول خانواده های گسترده به خانواده های هسته ای ،یعنی کاهش نسبت خانوار به واحد مسکونی و عواملی از این دسته ،در میزان و چگونگی تقاضا برای مسکن موثر است.
معضل افزایش تقاضا در برابر تولید مسکن ،تنها مربوط به شهرهای بزرگ همچون تهران و اصفهان و مشهد و تبریز نیست .این مشکل در تقریبا تمام شهرهای بزرگ و کوچک مطرح خواهد شد.
از طرفی موضوع مسکن در میان موضوعات معماری دقیقا همانی است که شدیدترین پیوندها را با ظریفترین اشکال با میراث و ویزگیهای محیطی- فرهنگی داشته و از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
سنت سکونت ظریف ترین در ساخت مسکن وفن آوری محسوب می شود و آن دسته از مسائل را شامل می شود که تجسم یافته اعتقادات و باورهای انسان در فضای زیست اوست.


به عبارت دیگر اگر به خانواده بنگریم که فضای خانه را بر اساس آداب وسنن و سلیقه های خود تصاحب می کند در برخی مکانها گرد می آید و در جای دیگر حضور جمعی ندارد.و در می یابیم که چگونگی روابط جاری بین افراد خانواده،بر نحوه استفاده از مجموعه فضا های خانه سایه می افکند جابه جا شدن افراد در خانه تابع فرهنگی است که سر در ژرفای اندیشه ها و رسوم دارد و روی به اتفا قاتی که در جامعه می افتند.


در کل می توان گفت که خانه ها معانی مختلفی برای افراد مختلف دارد اما آنچه برای همه مشترک است مفهوم سر پناه بودن خانه است،مسکن برای کسی که در آنهازندگی می کند به خاطر احساس مخصوص هر کس برای خانه اش،زیرا که هر فرد می کوشد خانه اش را به گونه ای بسازد که بر شخصیتش بیافزاید.
خانه جایی است که نسلها پدید می آیند رشد می کنند و شکل می گیرند،خانه به مثابه یک کالبد معماری حاوی ایده ها و ارزشهاست آنچه در لحظه آفرینش در آن گنجانده شده باشد از سطوح و دیوار های آن تششع کرده و به کسانی که در آن قرار می گیرندانتقال می یابد،این پیامها مستمر و ضمیر نا خود آگاه وضعیتی خطیر ایجاد می کنند در فضای رفتارها،بازتاب،الگوهای زندگی شکل می گیرندو به مثابه برداری موثر بر زندگی اجتماعی عمل می کند.از سویی دیگر گاهی تفاوت بافت مسکونی به دلیل گستردگی آن وجه غالب و مشخصه کالبدی شهر هاست و به این جهت نیز خانه،و چگو نگی اش و تکثیر و تکرار آناهمیت ومقیاسی مضاعف پیدا می کند به همین دلایل است که گفته می شود تامین زندگی خصوصی بس عاجل ومهم است وآدمیان در محل زندگی خود هر جا که باشند خانه،آپارتمان یا هر نوع مسکن دیگر از آن برخوردار باشد.

مفهوم سكونت
سكونت را مي‌توان بيانگر تعيين موقعيت و احراز هويت دانست. سكونت بيانگر برقراري پيوندي پرمعنا بين انسان و محيطي مفروض مي‌باشد كه اين پيوند از تلاش براي هويت يافتن يعني به مكاني احساس تعلق داشتن ناشي گرديده است بدين ترتيب، انسان زماني برخود وقوف مي‌يابد كه مسكن گزيده و در نتيجه هستي خود در جهان را تثبيت كرده باشد. (نوربري، 1381)
از نظر هايدگرطرز و طريق بودن انسانها بر روي زمين، سكونت كردنشان است. او در مقاله «ساختن، سكونت گزيدن، انديشيدن» با ريشه كلمه آلماني (ساختن) دلالتهاي قديمي و پهنه مفاهيمي را از نو مي‌گشايد تا غذاي وجود را بيان كند و سكونت را به بودن با چيزها تعبير مي‌كند: همچنان كه در وجود و زمان نيز از سكونت ذات انسان در حقيقت خود وجود بحث مي‌كند. او در گفتار خود اصرار مي‌ورزد كه انديشيدن و شعر لازمه سكونت است. او سكونت را اساسي‌ترين ويژگي وجود مطابق آنچه فانيان ‌اند فرض مي‌كند. در پايان اين مقاله چنين آمده است: «در حال

حاضر همه از كمبود مسكن سخن مي‌گويند؛ اما كسي به مصيبت واقعي سكونت نمي‌انديشد. بي‌خانماني بشر از آن است كه كسي بحران واقعي مسكن را به مثابه مصيبت درك نمي‌كند.» پاسخ هايدگر در پرسش از راه حل مسئله چنين است: «فانيان سكونت را به سوي تماميت ماهيت خود سوق مي‌دهند؛، و اين مشروط بدان است كه بر مبناي سكونت كردن بنا كنند و براي سكونت كردن فكر كنند.» (طهوري، 1381).

مسكن مطلوب چيست:
در دوران معاصر يكي از مسائلي كه در مورد جامعه بشريت وجود دارد مسئله مسكن مطلوب است. اكنون به دليل كمبود زمين و گراني خانه افراد مجبور به بسنده كردن به مساحتهاي كوچك براي مسكن خود هستند و طبعاً فضاهاي خانه تا آنجا كه ممكن است بايد مورد استفاده قرار بگيرد و كارايي داشته باشد. علاوه بر كارايي داشتن و قابل استفاده بودن فضا، مسكن بايد از نظر استفاده كنندگان نيز كارايي داشته باشد.
مطلوب است؛ يعني داشتن شرايطي كه منطبق با نيازهاي استفاده‌كنندگان است يعني دارا بودن شرايط موارد مورد طلب فردي كه از آن پديده استفاده مي‌كند. لغت نامه دهخدا كلمه مطلوب را چنين معني كرده است:
«درخواست شده و تجسس شده و طلب شده و خواهش شده و تقاضا شده و لازم شده و ضرور شده و احتياج داشته شده و هر چيز آرزو شده و خوشايند و مرغوب، مقصود ميل و خواهش» مطلوبيت مسكن نيز دقيقاً از همين تعريف ناشي مي‌شود و مربوط به انتظاراتي است كه هر فرد يا گروه استفاده كننده‌اي از خانه و كاشانه خود داشته و براي ايجاد آن به هر نحو ممكن مي‌كوشد. ايجاد مطلوبيت مسكن براي افراد استفاده كننده در شرايط مختلف اجتماعي از جمله وظايفي است كه به عهده برنامه‌ريزان، معماران و طراحان مسكن است و معماران موظفند كه به دنبال عوامل مؤثر در مطلوبيت مسكن براي افرادي كه داراي فرهنگ ملي و يا آداب و رسوم و انتظارات خاص براي خود هستند، باشند. افراد عادي بهترين مطلوبيت را براي خانه وجود روابط مطلوب و صحيح بين افراد خانواده مي‌دانند يعني روابط اجتماعي صحيح بهترين عامل مطلوبيت مسكن است.


ولي به هر حال عامل مطلوبيت فضايي نيز در مطلوبيت مسكن بي‌تأثير نيست و اين در واقع وظيفه معمار است كه بايد وظيفه خود را به بهترين وجه در اين باره انجام دهد و در واقع دانش كافي درباره عوامل مؤثر در مطلوبيت را پيدا كند. بهتر است در اينجا به چند تعريف كه صاحبنظران درباره خانه داشته‌اند توجه نماييم.
«خانه جايي كه ساكنان آن احساس ناراحتي نكنند و اندرون خانه يا جايي كه زن و بچه زندگي مي‌كنند مي‌بايست تنوع زيادي داشته باشد تا خستگي احساس نشود.»- پيرنيا
«خانه پوششي است كه در تطابق با برخي از شرايط رابطه محيطي را بين محيط خارج و پديده‌هاي زيستي انسان برقرار مي‌سازد. در خانه بايد يك فرد يا يك خانواده زندگي كند. يعني اينكه بخوابد، راه برد، دراز بكشد، ببيند و فكر كند.»- لوكوربوزيه –
خانه مرکز جهان است برای ساکنانش و برای محله اش شاخص ترین بنا در تحکیم

مکان
«خانه در وهله اول يك نهاد است و نه يك سازه و اين نهاد براي مقاصد بسيار پيچيده‌اي به وجود آمده است از آنجا كه احداث يك خانه پديده‌اي فرهنگي است. شكل و سازمان فضايي آن به شدت تحت تأثير فرهنگي است كه بدان تعلق دارد. حتي در آن زمان نيز كه خانه براي بشر اوليه به عنوان سرپناه مطرح بود مفهوم عملكردها در فايده صرف يا فايده عملكردي محض خلاصه نمي‌شد. وجه سرپناهي خانه به عنوان وظيفه ضروري و انفعالي مطرح بود و جنبه مثبت مفهوم خانه ايجاد محيطي مطلوب براي زندگي خانواده به مثابه واحد اجتماعي بود.» - راپاپورت-
«از ميان فضاي پيراموني، خانه بلافصل‌ترين فضاي مرتبط به آدمي است بطور روزمره بر او تأثير مي‌گذارد. اولين فضايي است كه آدمي احساس تعلق فضايي را در آن تجربه مي‌كند و مجموع حواس پنج‌گانه دائماً سرتاسر آن را طي مي‌كند و در مدت كوتاهي بدان خو مي‌گيرند. خانه مكاني است كه اولين تجربه‌هاي بي‌واسطه با فضا، در انزوا و جمع در آن صورت مي‌گيرد و خلوت با خود، با همسر و فرزندان، با دوست و ديگران همه و همه بي‌تعرض غير در آن ممكن مي‌گردد.» - محمدرضا حائري-
حالا به برخي از مفاهيمي كه در اين تعاريف آمده اشاره مي‌كنيم.
اگر در تعريف چهارم دقيق شویم به مفاهيمي چون پديده فرهنگي و همچنين عبارت ايجاد محيطي مطلوب براي زندگي اجتماعي و واحد اجتماعي بر مي‌خوريم.
در تعريف پنجم نيز مفاهيمي چون احساس تعلق فضايي و تجربه هاي بي‌واسطه با فضا را مشاهده مي‌كنيم هر دو تعريف به اين قضيه اشاره مي‌كنند كه مسكن فضايي است كه انسان در آن مطابق با اصول و تئوري خاص خود به عبارتي فرهنگي، فعاليتهاي خاص خود را مي‌گذراند و مسكن مناسب مسكني است كه به بهترين نحوي فضاي مناسب با اين فرهنگ را بسازد و يا به عبارتي فضاي كالبدي واجد شرايط و در برگيرنده‌اي براي فرهنگ و طرز زندگي درست كند.


مسكن يا فضاي زندگي از دو جهت بايد كارايي داشته باشد يكي از نظر جوابگويي و ايجاد محيط راحت از جنبه شرايط فيزيكي يعني ايجاد محيطي با درجه حرارت مطلوب، فشار مناسب، رطوبت معقول و كوران هوا و نور مناسب و نظاير آن و ديگري از نظر جوابگويي به نيازهاي معنوي مردم، يعني ايجاد فضاهاي مناسب با طرز زندگي و نوع فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي، اين دو شرايط اگر با هم به كاملترين نحوي جمع شود ايجاد مطلوبترين مسكن را خواهند نمود. و اگر هر كدام از اين دو جنبه كمبودي داشته باشد مسكن به نحو خوبي پاسخگو نخواهد بود. به عنوان مثال مسكني كه از لحاظ شرايط فيزيكي با بهترين حالت طراحي و با استفاده از بهترين تكنولوژي به حالت بهينه باشد

ولي فضايي مناسب با طرز زندگي افراد نداشته باشد به هيچ وجه مطلوبيت نيست و برعكس ايجاد فضايي كاملاً منطبق با شرايط فرهنگي ولي فاقد شرايط زيستي غيرقابل تحمل است.
موضوع مطلوبيت مسكن از لحاظ بيروني و دروني نيز قابل بحث است به اين صورت كه از لحاظ دروني همچنان كه بحث آن رفت مسكن از لحاظ بيروني و دروني نيز قابل بحث است به اين صورت كه از لحاظ دروني همچنان كه بحث آن رفت مسكن از لحاظ شرايط فيزيكي و فرهنگي معقول باشد. ولي اين مسكن كه در رابطه با محيط بيروني خود نيز بايد هماهنگي داشته باشد و بطور قطع مسكني كه از لحاظ شرايط دروني كامل است ولي از لحاظ انطباق با محيط بيرون مثلاً از نظر شرايط فرهنگي انطباق كافي نداشته باشد چندان مطلوب نخواهد بود.

مسکن شهری از نظر نوع، تراکم مسکونی و نیز تعداد طبقات و خانوار ساکن به چند دسته طبقه‌بندی میشود، اما از نظر جمعیتی به سه دسته تک خانواری، چند خانواری و مجتمع مسکونی قابل تقسیم است.
مسکن مستقل ویلایی (Detached) به آن نوع از خانه‌ها اطلاق میشود که مستقل و جدا از هم و دارای حیاط و فضای باز خصوصی می باشند. این خانه‌ها، که محل سکونت یک یا دو خانوار می‌باشند، بعضاً در محله های قدیمی دیده می شوند و دارای تعداد زیادی اتاق هستند. به خانه‌های مستقل نسبتاً بزرگ در بخشهای جدید شهری اصطلاحاً مسکن ویلایی گفته میشود و محله‌هایی که این نوع خانه‌ها در آنها احداث شده است، جزء منطقه تراکم بسیار کم به شمار میروند.



خانه های نیمه مستقل (Semi-Detached) که به طور ردیفی در امتداد معابر شهری ساخته شده‌اند، بخشهای میانی شهرهای ایران را تشکیل میدهند. اقتصاد زمین و ساختمان و تأمین مسکن برای خانوارهای جوان، سبب احداث یک یا چند اشکوب جدید روی طبقه اصلی میشود.

خانه های آپارتمانی(Apartment Flats)، بخش عمده‌ای از مسکن شهری را در شهرهای بزرگ و متوسط تشکیل میدهند. خانه‌های آپارتمانی با توجه به اینکه در نواحی کم درآمد و یا پر درآمد احداث شوند، از نظر اندازه و نوع و میزان تنوع متفاوت خواهند بود. بخشهای مسکونی آپارتمانی، خاص نواحی پرتراکم شهری است. این نواحی خصوصیات اجتماعی و فرهنگی ویژه‌ای دارند که میتوان از آن با عنوان (شیوه زندگی شهری) یاد کرد.
مجتمع‌های مسکونی (Clusters) با تجمع تعدادی آپارتمان در یک بلوک شهری، که به شکل یکپارچه طراحی و ترکیب شده باشند، پدید می آید. بسیاری از مجتمع‌های مسکونی دارای فضای عمومی مشترکی هستند که مورد استقاده همگانی ساکنان مجتمع قرار می‌گیرد و دیگران حق استفاده و حتی ورود به آن را ندارند.

یک مجتمع مسکونی ممکن است از خانه‌های ویلایی مستقل و یا آپارتمانهای چند طبقه شکل گیرد. اندازه مجتمع‌های مسکونی نیز متنوع است و برخی از آنها ، مانند مجتمع اکباتان در تهران، به اندازه یک شهر متوسط جمعیت دارند.
برج (Sky Scraper) اصطلاحاً به آپارتمانهای بلندمرتبه بیش از ده اشکوب گفته میشود. آپارتمانهای بلندمرتبه معمولاً برای اسکان اقشار کم درآمد و متوسط درآمد شهری، مانند کارگران و کارمندان، احداث میشوند، اما در کلان شهری مانند تهران ، الگوی دیگری از برج سازی شکل گرفته است. یعنی در نواحی مرفه‌نشین، که قدرت اقتصادی ساکنان آن و قیمت زمین بسیار زیاد است، آپارتمانهای بلندمرتبه بسیار مدرن برای استفاده طبقات پر درآمد شهری احداث میگردد.برجهای (اسکان، آ. اس. پ و ونک پارک) در تهران از جمله : این نمونه‌ها می باشند.

 

در سالهای اخیر برج سازی در نواحی ییلاقی، خوش آب و هوا و شمال شهر تهران به دلیل گرانی زمین و تقاضای زیاد، رواج یافته است که این برجها با مسکن ویلایی پیرامون خود هماهنگی ندارند و لذا مشکلات خاصی، نظیر جریان هوا، اشراف، مشکلات ترافیکی و غیره ، بوجود آورده اند

طراحي مسكن

«و الله جعل لكم من بيوتكم سكنا ...»
وخدا براي سكونت شما منزل هايتان را قرار داد .
(قرآن كريم ، سورة نحل : آيه 80 )
با ظهور انقلاب و افزايش جمعيت شهرها ، كمبود و بحران كيفي و كمي مسكن ، سال هاي مديدي موضوع اصلي تحقيقات، بررسي ها و اظهار نظرهاي دست اندر كاران فرهنگي و علوم مختلف از جمله معماري و شهر سازي ، علوم اجتماعي ، اقتصادي و حتي سياسي بوده است . اين بحران در دهه هاي اخير متوجه شهرهاي ايران نيز گرديده و روز به روز بر شدت و توجه به آن افزوده مي شود . علاوه بر افزايش تقاضا براي مسكن كه عمدتا ناشي از افزايش جمعيت شهرها است ، عوامل ديگري نيز به اين بحران دامن مي زنند ، از جمله : تقاضا براي ارتقاء كيفي مسكن ، دگرگوني در شيوه هاي ساخت ابنيه ، قيمت بالاي زمين هاي شهرها ، استاندارد انديشيدن نسبت به ويژگي هاي كمي مسكن ، رسوخ و گسترش الگوهاي زيست بيگانه ، رواج مد گرايي و تهييج

مصرف ، و به طور خلاصه ، تمركز بر جنبه هاي مادي حيات ، همه اينها موجب مي گردد تا دست اندر كاران مجبور به اتخاذ تصميماتي در جهت تامين مسكن براي در صد بالايي از جمعيت جامعه با عناوين و برنامه هاي خاصي مثل مسكن ارزان قيمت ، مسكن حداقل ، مسكن بهينه ، مسكن

كارگري ، و مسكن براي اقشار كم در آمد گردند . نكته بارز در اين گونه برخورد با مسئله در اين است كه غالب معيارهايي كه براي ارزيابي مساكن موجود و طرح ها و همچنين تامين كمبودها و تدوين برنامه ها مورد استفاده قرار مي گيرند معيارهاي كمي هستند كه آن هم محدود و منحصر به معيارهاي اقتصادي مي گردد ، و معيارهاي كيفي و عمدتا معيارهاي فرهنگي ، معيارهاي مهجوري به شمار مي روند .
براي بررسي و اظهار نظر در مورد ويژگي هاي هر پديده اي در جهان روشهاي گوناگوني مطرح است كه عمدتا از اصول حاكم بر جهان بيني و باورهاي جامعه نشات مي گيرند . شايد با اندكي تسامح بتوان روش ها را در دو گروه عمده طبقه بندي كرد : گروهي كه هر پديده ، مفهوم و عنصري را در جهان به صورت انتزاعي و منفك از ديگران و تنها با توجه به كاركرد ، ارزشها و هويتي كه بر آن مترتب است مورد مداقه قرار مي دهد ، و گروهي كه آنها را در ارتباط با ساير پديده ها ، اجزاء ، عناصر ، مفاهيم و با كل هاي موجود در جهان و نهايتا با توجه به هدف غايي عالم هستي مورد توجه قرار مي دهد . پايه اعتقادي گروه دوم كه مورد نظر اين نوشتار نيز به شمار مي رود عمدتا ( و نه مطلقا) برپايه وحدتگرايي كاينات كه از وحدانيت خالق سرچشمه مي گيرد استوار است . در اين تفكر ، هيچ پديده اي را نمي توان به صورت منتزع و جداي از ساير اجزاء عالم وجود مورد بررسي قرار داد . به ويژه موضوعاتي كه به نحوي به انسان مربوط است . چرا كه هدف غايي خلقت (كمال) انسان است . اين سخن به معناي آن است كه در بررسي ها ، لااقل ، هدف غايي خلقت و

همچنين اجزاء و كلهايي كه در ارتباط مستقيم با هر شي بوده ، آن را در رسيدن به هدفش ياري مي رسانند و يا بايد ياري رسانند بايد مورد توجه و امعان نظر قرار گيرند . توجه با اين نظريات از آن جهت اهميت دارند كه انسان را به نتيجة برنامه و عملي كه با الهام از هر يك از روش ها انجام مي دهد اگاه نمايند . في المثل ، تبيين اين روشها هشداري است به محققين و مجريان كه در صورت تمايل به تبيين مباني نظري و اجرا و تجلي محيط اسلامي ( و از جمله مسكن مطلوب اسلامي)

چاره اي جز طي طريق بر مبناي جهانبيني و تفكر اسلامي وجود نخواهد داشت . ضمن آن كه نمي توان و نبايد هيچ يك عناصر جامعه اسلامي ( اعم از عناصر اسلامي ، كالبد و فرهنگي ) را منفك از ساير عناصر ، مورد تجزيه و تحليل قرار داده يا اين كه عنصري بيگانه را بدون شناخت لازم و استحالة آن وارد اين مجموعه نموده ، ساير عناصر را از آثار نا مطلوب احتمالي آن مصون نگهداشت .
به طور كلي در جهت تحصيل در جهت تحصيل مسكن مطلوب ، ابتدا به معرفي مختصات كيفي مسكن مطلوب اشاره خواهد شد ، سپس بر اساس اين مختصات به اصولي اشاره خواهد شد كه مجموعا اين اصول را مي توان مباني طراحي مسكن مطلوب ناميد ، و در نهايت مجموعة روش هايي كه امكان تجلي مختصات كيفي مسكن مطلوب را در جامعه ، فراهم مي آورند معرفي خواهند شد .
1 – ويژگي كيفي مسكن مطلوب
معيارهاي مسكن مطلوب به اين محدود نمي گردد كه سرپناه و حافظ انسان در برابر شرايط نامساعد جوي و گزند حيوانات و احتمالا آسيب همنوعانش باشد . و يا قيمت كم و يا مناسبي داشته باشد ، و يا اين كه تامين آن براي هر كس مقدور باشد . همه اينها لازمند ، لكن كافي نبوده و همة مسائلي نيستند كه در تعريف مسكن مطلوب بايد به آن ها توجه شود . يكي از نكات ضروري و بسيار مهم آن است كه مسكن بايد محل و فضايي فراهم آورنده آرامش ، آسايش و سكينه براي ساكن خويش باشد . مسكن نه تنها بايد شرايطي را داشته باشد تا خانوار ها از نظر اقتصادي توان تهيه آن را داشته باشند ، بايد شرايطي را داشته باشد كه بتواند به عنوان محل امن ، سكني و ارامش انسان عمل نمايد . اگر برخي عوامل مرتبط با مسكن مثل الگوي ساخت و نوع مصالح ( و حتي زمين ) ثابت و به عنوان ارزش فرض شوند و مدها بر آن حاكم باشند ، و از سويي ميزان بودجة در اختيار براي تهيه باشند ، و از سويي ميزان بودجة در اختيار براي تهيه مسكن نيز ثابت باشد ناچار دائما از ويژگي هاي كيفي و وسعت آن كاسته شده ، عنوان خانه ارزان قيمت و مسكن اقشار كم در آمد و امثال آن را به خود مي گيرد . در حالي كه اگر براي مسكن به صورت عام شرايط ، ويژگي ها و خصوصياتي تدوين شود ، مي توان بسته به زمان و مكان و شرايط ، تصميم صحيح و مناسب را در طراحي و ساخت مسكن مطلوب اتخاذ نمود . چنان چه در معماري تاريخي مسكن نيز چنين بوده است و في الواقع اصول حاكم بر مسكن خانه هاي وسيع با اصول شكل دهندة خانه هاي كوچك ثابت بوده است . حتي عده اي دامنه اين وحدت اصول و معيارها را توسعه داده ، معتقدند كه اصول ثابتي بر كل معماري و شهر سازي مجتمع هاي تاريخي مسلمين حاكم بوده

است . در حالي كه امروزه موضوع كاملا بر عكس شده ، آن چه كه ثابت است توجه به موضوعات مادي است . با اين حال براي مسكن و عوامل مربوط به مقولة سكونت دو دسته ويژگي اصلي را مي توان مطرح كرد : دستة اول مشتمل بر ويژگي هاي اثباتي كه مرئي داشتن آن توصيه مي شود و دستة دوم ويژگي هاي سلبي هستند كه حذف و يا عدم اجازه به ظهورشان ضرورت دارد . لازم به ذكر است كه هر دوي اين ويژگي هاي اثباتي و سلبي نيز به نوبة خود مشتمل بر مقولاتي جزيي تر هستند كه از جمله آنها عبارتند از : صفات مسكن ( مثل امنيت و ايمني ، خصوصيت ، آرامش و

امثال آن ، امكانات مسكن ( از قبيل امكان ارتباط انسان با طبيعت ، امكان مرتفع شدن نيازهاي انساني ، و امكان دسترسي به منابع تامين كنندة نيازها ) و انتظارات از مسكن يا تاثير مسكن بر مقولات اجتماعي ( مانند ترجيح هويت جمعي به هويت فردي ، احترام به حقوق ديگران ، كمك به وحدت جامعه و امثال آن ) به شمار مي رود . البته در اين نوشتار عمدتا به ويژگي هاي گروه اول (ويژگي هاي اثباتي) اشاره خواهد شد زيرا ملحوظ داشتن اين ويژگي ها عمدتا به عنوان عاملي در جهت حذف ويژگي هاي نامطلوب عمل خواهند كرد . في المثل توجه به هويت جمعي و هماهنگي ، به عنوان عاملي در جهت حذف پديده و صفت نامطلوب "از خود بيگانگي" خواهد بود . نكتة ديگر اين كه ويژگي هاي مشروحه زير ، علاوه بر ويژگي هاي كمي و مادي ( همچون استحكام ، قيمت

مناسب و امثال آن ) هستند كه براي مسكن مطلوب و مناسب زيست مطرح است .
- توجه به انسان : مهمترين موضوعي كه در ارتباط با مسكن بايد مورد توجه قرار گيرد ، انسان است . انسان ، به تبع طبيعت ثلاثه خويش (متشكل از بدن ، نفس و روح) نيازهاي سه گانه اي نيز دارد كه هر يك از اين نيازها به قلمرو خاصي از حيات تعلق داشته فراهم آوردن زمينة پاسخگويي به هر كدام ، به تناسب اهميتي كه دارد ، براي ايجاد زمينة تحصيل زندگي و حياتي طيب و سازگار با طبيعت و فطرت انسان ضرورت دارد . به نظر مي رسد آنچه كه در وهلة اول اهميت دارد ، تأمين

توأمان نياز هاي مادي (پاسخ به كالبد)، نياز هاي رواني (پاسخ به روح )انسان است . در حالي كه تمركز اصلي بسياري تفكرات و الگوهاي زيست معاصر بر جنبه هاي مادي حيات انسان است . اين گونه نگرش به انسان و تفكيك كامل اين قلمروها اشكالات عديده اي دارد ، از جمله اين كه : با تفكر وحدتگرا در تضاد و تباين است ، الگويي وارداتي و غربي مي باشد ، الگويي مروج مصرف و مد بوده ، ريشه اي در فرهنگ ايراني ندارد ، و به صورت اجمال اينكه اين تمركز بر جنبه مادي حيات ، نهتنها نخواهد توانست انسان را به منزل مقصود برساند ، او را در وادي ماديت ودنيا متوقف و زمين گير خواهد كرد .
راه صحيح آن است كه قلمروهاي مختلف حيات انسان ، با يك ديد متعادل و هماهنگمورد توجه قرار گيرند و بدون غفلت از رعايت سلسله مراتب حيات ، كه هر جنبه اي را درخدمت قلمرو مافوق خود مي داند ، هدف اصلي ، تعالي معنوي و روحاني انسان و آمادگي اوبراي رسيدن به قرب الهي باشد . اصل سلسله مراتب در بسياري شقوق دانش بشري از جملهمراتب عالم وجود مورد بحث است كه از ذكر جزئيات آنها اجتناب شده ، ضمن احالۀخواننده به آن منابع ، به توضيح اين مطلب بسنده مي شود كه صاحبنظران در اين زمينهرا عقيده بر اين است كه اولاً هر مرتبه اي از وجود بايد در جهت كمال و براي وصول بهمرتبۀ بالاتر ( از درجات نازل مادي تا مراتب عالي معنوي ) عمل كند. ثانياً در جهتهمين تكامل است كه اصولاً براي وصول به درجات بالاتر طي مراتب مادي مادون آنهاضرورت دارد ، چنان كه گفته اند : و اين حجاب بزرگ فطرت است كه بايد سالك الي اللهبه قدم معرفت آن را خرق كند و تا به اين مقام نرسد حق ندارد كه اياك نعبدگويد يعنيلانطلب الا اياك .
بنابراين مسكن مي تواند در عين حالي كه زياده از حد متكبرانه ، خود نمايانه ،چشم پركن و متمركز بر پاسخگويي به نيازهاي مادي كه غالباً نيز راه افراط مي پويند ،نباشد به نيازهاي مادي و معنوي انسان در حد مطلوب پاسخ دهد . با اين حال اين وظيفۀبرنامه ريزان و طراحان است كه پاسخگويي به جنبه هاي مختلف را هماهنگ و همراه نموده، جامعه را از تمركز صرف بر جنبه هاي مادي حيات بر حذر نموده ، بالعكس مردم را بهتوجه توأم جنبه هاي مختلف حيات خويش ترغيب و هدايت نمايند .
ـ امنيت و ايمني : ويژگيهاي معماري مسكن مطلوب بايد به گونه اي باشد كه درجاتمختلف امنيت را براي ساكنين فراهم آورد . اين امنيت اعم از امنيت در مقابل بلايا وسوانح طبيعي و غير طبيعي ،جنبه هاي امنيت به شمار مي رود . در جهتتأمين امنيت ، منظور داشتن عوامل زير توصيه مي شوند : مكانيابي مناسب مسكن نسبت بهساير عملكردهاي شهري ، انتخاب مصالح مناسب كه الزاماً مصالح گرانقيمت نيستند ،اتخاذ روشهاي مناسب ساخت ، پيش بيني تمهيدات لازم براي تقليل خسارت به هنگام وقوعسانحه و مكانيابي مناسب مسكن در ارتباط با عملكردهاي مولد انواع آلاينده ها به ويژهآلودگي هوا و آلودگي صوتي .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید