بخشی از مقاله

چکیده

فضایل اخلاقی فضایلی هستندکه براخلاق دلالت دارند وخواستار خیر ومبتنی برفضایل فکري بوده اند.این مفاهیم اخلاقی درآثاربسیاري ازنویسندگان وشاعران فارسی زبانتاحدي است که می توان ازآن ها به عنوان آیینه ي تمام نماي مفاهیم اخلاقی یادکرد.زیراشعرمتعهد ومتعالی می تواند به عنوان مؤثرترین وسیله دراحیاي ارزش هاي معنوي وآگاهی وبیداري مردم به کارمی آید.

ازویژگی هاي شعرمتعهد؛خدامحوري، آموزندگی،حقیقت جویی،عبرت انگیزي وارزش هاي متعالی منبعث ازجهان بینی توحیدي است.ملک الشعراي بهار شاعري متعهداست واشعارش بااصول وحیانی دین گره خورده است که نتیجه ي تربیت خانوادگی،ذهنیت مذهبی وپشتوانه ي فرهنگی اوست.اشعار اخلاقی که ازدیوان بهاراستخراج شده است که باتعالیم اسلامی مطابقت داشته وپیوند عمیقی بین آن هاوجود دارد.

توجه زیادبهار به مضامین مختلف دینی ، فرهنگی،ادبی وعلمی موجب شده است دیوان وي به مجموعه اي کم نظیر ودرعین حال جذاب وخواندنی تبدیل شود واین نشانگر آن است که بهار،اطلاعات وسیعی درحوزه ي علوم دینی،تاریخی وفرهنگ عامیانه داشته است. دراین پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته است برگزیده ترین مباحث اخلاقی درآثارملک الشعراي بهار،باتوجه به افکار ووسعت وعمق نفوذ معنوي اش که برگرفته از آیات قرآن وحدیث نبوي وروایات یاران وامامان است،موردبررسی قرارگرفته است وبه صورت بسیار گذاربه تلمیحات اودرحوزه داستان وضرب المثل نیزاشاره شده است.

-1مقدمه

نفوذ اسلام وگسترش آموزه هاي اخلاقی دین اسلام وبعدها نقش تعلیمی آن همگی درگسترش کم نظیر موضوعات اخلاقی درجامعه اسلامی مؤثربوده اند.اما پیشینه ي توجه به حکمت عملی وموضوعات اخلاقی درایران به عهد ساسانیان واندرزنامه هاي تدوین شده درآن زمان برگزارمی گردد.ادبیات زمینه وبستري مناسب بودکه می توانست این میراث عظیم راحفاظت کرده،به نسل هاي بعد منتقل کند به همین خاطر درادبیات فارسی،درون مایه برخاسته ازافکار اخلاق گرایان مختلف،شاخه مهمی ازادبیات فارسی به نام ادبیات تعلیمی ایران راتشکیل می دهدوپندواندرز وآموزه هاي زهدآمیز،گونه هاي رنگارنگ این ادبیات راشکل می دهد.

شعرمتعهدومتعالی می تواند به عنوانمؤثّرترین وسیله دراحیاي ارزش هاي معنوي وآگاهی وبیداري مردم به کارآید.ازویژگی هاي شعرمسئول ومتعهد؛خدامحوري،آموزندگی،حقیقت جویی،عبرت انگیزي وارزش هاي متعالی برگرفته ازجهان بینی توحیدي است..شاعران متعهد باآگاهی ازفرهنگ ونیازهاي معنوي جامعه ي خویش همواره ازسلاح شعر درراه پاسداري از شرف وکرامت انسانی ومبارزه با تباهی وتاریکی سودمی جویند وهنر رابراي اجتماع ونشرفضیلت ،وروشن فکري رابراي روشنگري وارشاد گم گشتگان وخدمت به مردم ارج می نهند وبه کار می برند.

اسلام مؤیدهنر وشعرمتعهدي است که درخدمت مکارم اخلاقی وبیان ارزش هاي معنوي به کارگرفته می شود وانسان رادرطریق کمال به سوي خدارهبري می کند

-2ادبیات تعلیمی

اثرادبی تعلیمی اثري است که دانشی ازمعرفت بشري راتشریح کند یایک مسئله اخلاقی،مذهبی،فلسفی رابه شکل ادبی عرضه دارد.

بسیاري ازشاهکارهاي ادبی جنبه ي تعلیمی دارند که مثنوي معنوي وبوستان سعدي وحتی بسیاري ازآثار طنز از این قبیل هستند زیرا دیدگاه خواننده رانسبت به مردم وموقعیت هاتغییرمی دهند.

گاهی اصطلاح ادب تبلیغاتی را باادب تعلیمی مترادف می دانند.امابه قول »آبرامز«بهترآن است که آن رانوعی از ادب تعلیمی بدانیم ودرمورد اثري به کارببریم که باعث شودخواننده درخصوص مسأله اخلاقی یاسیاسی وضعیت خاصی اتخاذکند.

ادبیاتی که جنبه ي اخلاقی دارد،شامل تعلیمات اخلاقی،دعوت به کارنیک،اندرزها ورهنمودهایی براي داشتن یک روش صحیح زندگی وهمیشه همراه باگفتارهایی درباره ي دین واصول آن است.این گونه نوشته هایی راکه تعدادشان نسبتاً زیاداست هندرز - اندرز - یاپندنامک نامیده اند.کتاب پندنامک زرتشت شامل دستورهاي اخلاقی همراه باتعلیمات دینی است.

-3اخلاق وفضایل اخلاقی

اخلاق جمع ُخلق وخُلق به معناي خوي،سجیه وسیرت استعمال می شود.

این کلمه جمع خلق است ودرلغت به معنی یک صفت انسانی است که به مرحله هیئت راسخه رسیده باشد یعنی حالتی که درنفس انسانی رسوخ کرده باشد .چنان چه صفتی به این مرحله رسیده باشد،افعالی که متناسب باآن حالت است بدون فکرکردن ازانسان صادرمی شود.خواجه نصیرالدین طوسی درتعریف علم اخلاق می نویسد: »اخلاق علم است به آن که نفس انسانی راچگونه خلقی اکتساب توان کرد که جملگی افعالی که به ارادت ازاوصادر شود جمیل ومحمود بود.

به گفته ي مرحوم نراقی،اخلاق عبارت است از:دانش صفات مهلکه ومنجیه وچگونگی متصف شدن وگرویدن به صفات نجات بخش ورهاشدن از صفات هلاك کننده.

ابن مسکویه گوید:»ُخلق همان حالت نفسانی است که انسان رابه انجام کارهایی دعوت می کند،بی آنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.

یکی از راه هاي مؤثر براي رسیدن به سعادت،متجلی بودن فردبه فضایل اخلاقی است.»فضایل ارزشهاي خدادادي است که ازآن هابه عنوان ارش هاي فطري وطبیعی یادشده است .ارزش هایی که انسان راازمعرفت و دانش وتمرین هاي عملی ودریافت هاي شرعی آن هابه دست می آورد وهرآن چه ضدآن است وقرارداشتنش برصفحه ي وجود انسان از قدروقیمت اومی کاهد و وي رابه شرارت وگناه ومزاحمت براي دیگران وپایمال کردن حقوق انسان هاي می کشاند رذایل نامیده می شود

فضایل اخلاقی فضایلی هستند که براخلاق دلالت دارند ودرحکمت عملی فارابی مهم ترین جایگاه را دارند، این فضایل خواستار خیرومبتنی برفضایل فکري بوده اند،لذا می توان آنهارابدین گونه تعریف کرد که این فضایل هیئت و استعدادهاي طبیعی هستند که براثرتکرار خیرات وافعال جمیله ایجادشده است این فضیلت رامعلم ثانی»فضیلت رئیسه«می نامد زیرا درتحقق افعال فاضلانه دیگرفضایل حضوردارد. 

اولیاي گرامی اسلام براي آنکه پیروان خودرا به راه خودسازي وتزکیه ي نفس سوق دهند،آنان رابه آموختن علم اخلاق موظف نموده وفراگرفتن این علم را که ازپایه هاي اساسی سعادت اجتماع است برسایرعلوم مقدم دانسته اند.

-4 بهارونقش آن درادبیات فارسی

محمدتقی بهارفرزندمحمدکاظم صبوري ملک الشعراي آستان قدس رضوي درسال 1304 ه.ق درمشهدبه دنیاآمد که مصادف با دهه آخر حکومت ناصرالدین شاه بود.آن روزها ایران دراسف بارترین موقعیت سیاسی-اجتماعی خود و زیرنفوذ وقدرت استعمارانگلیس وروس قرارداشت.

محمدتقی بهار ازشعراي دوران مشروطیت است که پس ازفوت پدرش میرزا محمدکاظم صبوري در18 سالگی ازطرف مظفرالدین شاه، ملک الشعراي آستان قدس رضوي شد اما این کارباروحیه ي آزادي خواه شاعر هماهنگی نداشت.به همین دلیل پس از آن که توپ مشروطه به صدادرآمد به سلک آزادي خواهان درآمد.اوسردبیر ومدیرچندین روزنامه بود ومسئولیت هایی چون نمایندگی مجلس، استادي دانشگاه ومقام وزارت رانیزبرعهده داشت.

وي اطلاعات وسیعی درحوزه ي علوم دینی،تاریخی وفرهنگ وادب عامیانه داشته است.استادمرحوم قیصرامین پوردراین باره می نویسد:»بهار درروزگار خودش،تنهاکسی است که اطلاعات شخصیتی اش تاحدیک »نهاد« گسترش یافته وبه تنهایی کاریک مجموعه ي بزرگ رابه انجام رسانده است.

اشعاربهاردونوع است:یک نوع فریاد آزادي خواهی ومیهن دوستی وحق پرستی است که علیه ظلم واستبداد داخلی ونفوذ استعمارخارجی سروده است ودسته ي دیگر اشعارمذهبی است که ازروي عقیده ووظیفه سروده است.وي متاثر ازقرآن وفرهنگ قرآنی متنوع است روح دیانت ورایحه ي دلپذیرعرفانی ملایم،دربیشترقصاید بهار،مشام جان خواننده را معطرمی سازد ،زیرا »هرچه داردهمه ازدولت قرآن دارد«وبه جز»قرآنی که اندرسینه دارد«هیچ چیز»به فریادآن نمی رسد

سروده هاي مذهبی ملک الشعرا ازابتداي جوانی تاانتهاي زندگی سیرنزولی دارد.ولی این سیرنزولی هرگزبه نقطه ي صفرنرسید وملک الشعرااز سرشت مذهبی خویش جدانشدوبیشترآن به شرایط اجتماعی روزگار او برمی گردد

بهارباتصویر اوضاع واحوال زمان خود،مردم رابه شرکت درامورسیاسی واجتماعی فرامی خواند وبه همین دلیل چندین بار به زندان افتاد ودست آخربه اصفهان تبعیدشد وسرانجام در اول اردیبهشت 1330 برابربا 1370 هجري قمري درسن 66سالگی براثربیماري سل درخانه ي مسکونی خود درخیابان تخت جمشید زندگی راوداع گفت ودرکنارآرامگاه ظهیرالدوله درکنارشاعرمعروف ایرج میرزا دفن شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید