بخشی از مقاله
چکیده
موضوع مهدویت در ادیان مختلف از اهمیت ویژهای برخوردار است و در زیر بنای فکری مکاتب دینی و الهی نقش گسترده و پر رنگی را به خود اختصاص داده است لذا اهمیت این مقوله دینی و مذهبی همواره موجب پردازش آن توسط اندیشمندان شرق و غرب گردیده است. نگارش پیش رو سعی در تعریف واژههای استشراق و مستشرق و معرفی چهرههای مستشرقین و ارائه دیدگاههای خاورشناسانی مانند گلدزیهر و ماری شمیل درباره مهدویت به عنوان تفکری ریشهدار در دین مبین اسلام دارد که پس از معرفی این دیدگاهها با استفاده از دیدگاه شیعه مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت، و در پایان با جمع بندی این نظریات نتیجه مطلوبی به مخاطبین عرضه خواهد شد.
واژههای کلیدی: مهدویت، استشراق، مستشرقان، خاورشناسان، گلدزیهر، ماری شمیل.
مقدمه
یکی از مهمترین اصول تشیع از صدر اسلام تاکنوناصل اصیل مهدویّت است که اسباب روشن شدن راه پیشروی بشریّت و آیندهی آنان تا پایان تاریخ را فراهم نموده است. بنابر اعتقاد تشیع، داشتنماما و هادی و راهبری زنده و آسمانی امّا در پسِ پردهی غیب در دنیای مدرن و صنعتی و بی خدایی معاصر، مانع تنهایی و سرگشته بودن جوامع بشری میگردد و مسیر هدایت را برای بشریت کاملاً هموار میسازد، برای همین دانشمندان و محققین شیعی و غیر شیعی کتب و مقالات زیادی در این موضوع مهم به نگارش درآوردهاند که خود حاکی از اهمیت بالای اعتقاد به منجی و آمدن مهدی در آخرالزمان دارد. تفکرموعودگرایی به عنوان نوعی غایتشناختی در همه ادیان از جایگاه خاصی برخوردار است. مهدویت یا همان موعودگرایی، در اصطلاح غربی آن، نهایتی را برای حرکت جوامع ترسیم میکند.
لذا نه تنها در اسلام، بلکه در ادیان دیگر نیز ما شاهد پیدایش و رشد این عنصر هستیم. در دنیای غرب موعودگرایی و هزارهگرایی را در پایان سال دو هزار شاهد بودیم که با شکوهترین جشنها در این روز برگزار گردید این جشن برای جهان غرب، فقط یک تفریح نبود. بسیاری از مسیحیان و یهودیان، چشم انتظار پایان این هزاره بودند ، زیرا در پایان این هزاره، وعدههایی به بشر داده شده بود.از آنجا که عموم مستشرقان، غیر مسلمان و اکثراً مسیحی یا یهودی بودهاند، برخورد آنان با فرهنگِ دینی شرق، یعنی اسلام، واقع بینانه نبوده و در مقالات و کتبی که در زمینه معرفی موضوع مهدویت به نگارش در آوردهاند، چهرهِ ناقص، نادرست و نازیبایی از مهدویت ارائه کردهاند و در واقع آنرا از دیدگاه اهل سنت معرفی نموده و سعی کردهاند با این طریق مهدویت را بی اهمیت و موهوم جلوه کنند، بنابراین نگارش این مقاله گویایضرورت بررسی و نقد آثار مستشرقین در موضوع مهدویت هست و هدف این است که از دیدگاه اعتقادی شیعه به شبهات و دیدگاههای شرق شناسان غربی پاسخ داده شود.دکتر هانریکُربن که به حقایق تشیع پی برده و دارای مطالعات زیادی در این زمینه هست میگوید:
تاکنون مستشرقین، اطّلاعات علمی که از اسلام بهدست آوردهاند و مطالعاتی که در کتب و آثار اسلامی انجام دادهاند و تماسی که با رجال علمی اسلام گرفتهاند، همه آنها در محیط تسنّن بوده و از انظارو عقاید علمای اهل سنّت و تألیفات و آثار آنها تجاوز نکرده است و حتّی در تشخیص مذاهب مختلفه اسلامی و توضیح اصول و مبانی آنها، به رجال تسنّن و آثار آنان مراجعه نموده و نظریّات آنها را جمعآوری کراندهو اگر احیاناً مستشرقی مثلًا به ایران آمده، در اثر اعتماد به فرآوردههای دیگران، اعتنایی به حقایق مذهب تشیّع ننموده و تنها به تحقیق در وضع عمومی و اجتماعی مذهب که از عامّه مردم منعکس است، قناعت ورزیده و یااز افراد غیروارد، اطّلاعاتی کسب کرده است.
در نتیجه حقیقت مذهب تشیّع آن گونه که باید، به دنیای غرب که چشم به دهان مستشرقین خودشان دوختهاند، معرفی نشده استپیش. یک دانشمند بحاث اروپایی، اگر اسلام سهمی از واقعیّت داشته باشد، همان است که مذهب تسنّن دارد، و اگر در جامعه علمی بشر، موقعیتی بهدست آورده، همان است که در اثر مساعی و مجاهدت علمای اهل سنّت پیدا کرده و فلسفه اسلامی همان است که"تمّت" آن را ابن رشد اندلسی گذاشته استامّا. برخلاف اعتقاد همه مستشرقین گذشته، اعتقاد من این است که مذهب تشیّع یک مذهب حقیقی اصیل و پا برجا است و دارای مشخصات یک مذهبحقیقی بوده و غیر از آن، بیپایه و بیفرهنگی است که مستشرقین گذشته به دنیای غرب معرفی کردهاند - شاهجوئی، 1382ص. - 12
.1مفاهیم
-1-1 استشراق
» استشراق« لغتی عربی است که معادل فارسی آن شرقشناسی یا خاورشناسی و معادل واژهی انگلیسی Orientalism است. اجزای ترکیب شرقشناسی از دیرباز در بیشتر زبانها وجود داشته است، اما هیچ یک از زبانها و فرهنگها، تا پیش از 1779م یا 1780م که این واژه در زبان انگلیسی پدید آمد با آن آشنایی نداشتند. سیر تحول واژهی مذکور، نشانگر این است که ظاهراً واژهی «Orentalism» ابتدا به دانشجوی اهل مشرق زمین اطلاق میشده و سپس «Orientalism» در سال 1812م در فرهنگ آکسفورد به معنای »شرقشناسی« به کار رفته و در سال 1838م در فرهنگ آکادمی فرانسه وارد شده است؛ امّا اصل کلمه استشراق از ریشهی شرق به معنی خاور میباشد.
-2-1 مستشرق
شرقشناسی عبارت است از نوعی سبک غربی در رابطهی ایجاد سلطه، تجدید ساختار، داشتن آمریت و اقتدار بر شرق است. خاورشناسان مجموعه مطالعات خود را در زمینههای متعدد از جمله زبان، ادبیات، هنر، آداب و رسوم، افکار و عقاید و دیگر عادات و سنن اهالی مشرق زمین به تصویر کشیدهاند. عمدهترین موضوع تحقیق مستشرقان درباره اسلام، قرآن کریم و سایر موضوعات مرتبط با آن مانند مهدویت بوده است و بسیاری از خاورشناسان در این زمینه نظریه پردازی نموده و اندیشههای خود را بیان نمودهاند.
.2 دلیل بی توجهی مستشرقان به مکتب تشیع در مهدویت
شاید مهمترین دلیل این بی توجهی به مکتب تشیع این هست که اروپا اولین بارا باسلام مکتب خلفا آشنا شده، و اصولاً ارتباط و اتصالش با آنهاست، و به علت دوری از تشیع و عدم ارتباط بین دانشمندان شیعی، از متون ما بی خبر مانده است. از جمله اینکه ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه پس از تسخیر مصر درسال 1798 میلادی به همراه خود یک هیئت علمی به مصر برده و این دانشمندان در تمام مدت توقف ارتش فرانسه درآن سرزمین به کار تحقیق و تفحّص اشتغال داشتند. یک ثمره کارهای علمی این دانشمندان، آشنایی علمای اروپایی با مشرق زمین، فرهنگ، آداب و مذاهب این سرزمین بود - فرمانفرمائیان، 1966ص - 159 همچنین مسیحیان لبنانی که در شمار نخستین منادیان تجدّد فکری و ارتباط فرهنگی با غرب هستند، وسائطی فرهنگی میان عرب زبانان و اروپاییان بودهاند، به ویژه که در سال 1860 م. سپاه فرانسه با موافقت دول بزرگ در لبنان پیاده شد، و سالیان دراز در این کشور باقی ماند - پاینده،2004، جلد 2، ص. - 939
.3 شناخت نامه
-1-3 آنه ماری شیمل
شیمل در هفتم آوریل 1922 در ارفورت آلمان در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. خواندن یک داستان عربی در کودکی جرقهای شد که زندگی آینده او را رقم زد. در سن پانزده سالگی عاشقانه زبان عربی را آموخت در سال1946 در دانشگاه ماربورگ به درجه استادی رسید، اما به خاطر اینکه دختری جوان بود نه در ماربورگ بلکه در دانشگاه آنکارا و به زبان ترکی مشغول تدریس شد. او علاوه بر ترکی، عربی، فارسی، اردو و بیشتر زبانهای هند و اروپایی را آموخت. در سال 1951 بار دیگر در تاریخ ادیان دکتری گرفت و در سال 1961 به عنوان استاد دانشگاه بن منصوب شد. وی در هاروارد، کمبریج و دانشگاههای ترکیه، ایران، پاکستان و افغانستان نیز تدریس داشته است. بی نظیر بوتو نخست وزیر مقتول پاکستان یکی از شاگردان وی به شمار میرود.
وی آثار بسیاری پیرامون اسلام به نگارش درآورد که یکی از آخرین نوشتههایش در سال 2002 به پیامبر اسلام اختصاص یافت. وی این کتاب را با اقتباس از لفظ شهادت دوم شهادتین .. و ان محمداً رسول االله نام نهاد و در صدر کتاب رباعیای به زبان اردو از یک شاعر هندو میآورد با این مضمون: شاید کافر باشم شاید هم مؤمن که علم این امر تنها نزد خداوند است، اما میخواهم خود را چونان بندهای پاکباز نذر کنم، نذر آقای بزرگ شهر، محمد رسول االله…شیم، آنه جهت این اندیشهها بسیار مورد هجوم قرار میگرفت اما در پاسخ میگفت که من وی را دوست میدارم.شمیل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه میگوید: من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن میخوانم و به ترجمهای مراجعه نمیکنم.
من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کردهام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر میزدم پس از آنکه او به خواب میرفت در گوشهای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمهها مشغول میشدم. اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی مؤمن و راسخ العقیده و حتی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه میکنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟ وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را میخوانم. وی می افزاید: امام زینالعابدینبرای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است.جالب است که بر روی سنگ قبر آن ماری شیمل با خط زیبای نستعلیق این کلمه نورانی از امیر المؤمنین نقش بسته است که: »الناس نیام فاذا ماتوا انتبهو« مردم خوابند و وقتی می میرند بیدار خواهند شد.
-1-1-3 مهدویت از دیدگاه آنه ماری شیمل
درباره مفهوم رهبری و ولایت آسمانی بر امت یا جامعه از اندیشه شیعی یاد میکند و بنا به تصور رایج و غلطی که در بسیاری از شرق شناسان قرن نوزدهم و نویسندگان دائره المعارفها دیده میشود، بیان میدارد که در تفکر شیعه مسأله امامت و رهبری جامعه از محمد بن حنفیه فرزند امام علی آغاز گردید و سپس در میان شیعیان امامیه تبدیل به اعتقاد یافتن به امام