بخشی از مقاله

چکیده

پرخاشگری از جمله پدیده های نابهنجار دوره نوجوانی است که از شیوع قابل توجهی برخوردار است. از این رو، این پدیده به عنوان یک موضوع مهم در مطالعات روان شناسی و جامعه شناسی قرار گرفته است. بروز رفتار پرخاشگری در کودک و نوجوانان، همچون دیگر رفتارهای نابهنجار در این سنین، تأثیر بسزایی را از خانواده، والدین و شیوه های تربیتی و ارتباطی می پذیرد. هدف از مطالعه حاضر پیش بینی اختلال پرخاشگری پسران براساس ابعاد شخصیتی مادران شامل روان رنجورخویی، برون گرایی، گشودگی، توافق پذیری و وظیفه شناسی است.

دانشآموزان پسر در دامنه سنی 7 11 سال و مادران آن ها در این پژوهش شرکت کردند. معلم های دانشآموزان براساس نشانه های رفتاری دانشآموزان به پرسشنامه پرخاشگری شهیم و مادران آن ها براساس ویژگی های شخصیتی خود به پرسشنامه پنج عاملی شخصیت پاسخ گفتند. تحلیل ها نشان داد که هیچ کدام از صفات شخصیتی مادران پیش بینی کننده پرخاشگری دانشآموزان پسر نیست. این نتیجه گیری را می توان بیان کرد که اختلال های پرخاشگری دانشآموزان، تحت تأثیر متغیرهای متعددی قرار داشته و شخصیت مادر به تنهایی، این اختلال ها را تعیین نمی کند.

مقدمه

پرخاشگری از جمله پدیده های نابهنجار در دوران کودکی و نوجوانی است که از شیوع قابل توجهی برخوردار است. با وجود تعاریف متفاوت پرخاشگری اغلب صاحب نظران بر این باورند که پرخاشگری با حملات عمدی آزاردهنده و مضر برای قربانی بروز می کند؛ که به شکل پرخاشگری فیزیکی - جسمانی - نظیر زدن، هل دادن، لگد زدن، پرتاب اشیاء و تهدید به انجام این اعمال، یا به شکل واکنشی به معنی پاسخ دفاعی به محرک های ادراک شده مبنی بر تهدید و ترس و یا محرک های تحریک کننده توام با عناد و دشمنی و یا به شکل پیش فعال به معنی حضور رفتار پرخاشگرانه در غیاب عوامل محرک اما به قصد اذیت و غلبه و زور تعریف شده است.

پرخاشگری واکنشی دربرگیرنده واکنش های تکانشی و پرخاشگری پیش فعال دربرگیرنده رفتارهای کنترل شده توام با عناد می باشد و پرخاشگری رابطه ای عمدتاَ موجب حذف اجتماعی دیگران شده و به طور غیر مستقیم موجب آزار و اذیت این افراد می شود. در مقایسه با پسران که بیشتر از پرخاشگری بدنی استفاده می کنند پرخاشگری دختران اغلب به صورت رابطه ای گزارش شده است. پرخاشگری رابطه ای دارای الگوی رفتاری مشابه پرخاشگری جسمانی است که منجر به نوعی آسیب و صدمه به دیگران از طریق روابط می گردد.

این نوع پرخاشگری به روابط دوستانه صدمه زده و موجب حذف کودکی از گروه همسالان می شود. کودک پرخاشگر از طریق پخش شایعات و بدگویی یا وادار کردن سایرین به قطع رابطه دوستانه موجب حذف کودکی از گروه می شود و قربانی این نوع رفتار دچار مشکلات سازگاری روانی و اجتماعی می گردد. لذا بررسی این نوع پرخاشگری به میزان پرخاشگری جسمانی حائز اهمیت است - به نقل از شهیم، . - 29 :1385 یکی از بافت هایی که اغلب در بررسی اختلال های رفتاری کودکان مورد توجه قرار می گیرد، بافت خانواده است؛ هرچند بافت های دیگری که کودک در آن ها به سر می برد مثل مدرسه، گروه همسالان، نهادهای مذهبی و نظام سیاسی نیز مهم هستند.

سال های اولیه زندگی مهم ترین دوره رشد در تربیت و شکل گیری شخصیت فرد می باشد. کودک در محیط خانه و خانواده با عوامل انسانی متعددی در تماس است. اما مهم ترین و زیربنایی ترین این عوامل، مادر می باشد. روان شناسان بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنان را به عهده دارند تأکید کرده اند و این کنش های متقابل را اساس عمده رشد عاطفی و شناختی قلمداد کرده اند. نظریه هایی وجود دارد که در زیربنای تربیت کودک، محور اصلی را مادر کودک می دانند.

زیرا این نظریه ها عناصری را یافته و عرضه کرده اند که در درک وضعیت عاطفی و مشکلات کودک نقش بنیادی را ایفا می کنند. اهمیتی که نظریه پردازان روابط موضوعی برای نقش کلیدی مادر در تحول کودک قائل اند تا حدی است که برخی از آن ها مانند وینی کات معتقدند که در آغاز زندگی اصلاً نوزاد بدون مادر وجود ندارد. لذا اختلال در این روابط اولیه مادر کودک به دلایلی مانند ویژگی های شخصیتی مادر، عدم آشنایی مادر در تربیت فرزند، عدم برقراری رابطه مناسب و اصولی با کودک می تواند اساس و زیربنای اختلالات رفتاری در زندگی آتی کودک باشد - به نقل از بابایی و همکاران، . - 2 :1387 در این میان، مروری بر پژوهش هایی که به مطالعه تأثیر ویژگی های شخصیتی مادران بر اختلالات رفتاری کودکان صورت گرفته، نشان می دهد که این تأثیر می تواند به طور مستقیم، از طریق عوامل ژنتیکی - Brook - et al, 2001; prinzi et al, 2006 و یا غیر مستقیم و از طریق عواملی چون سبک های فرزندپروری و اختلال های رفتاری والدین باشد.

در زمینه شناسایی ویژگی های شخصیتی والدین، مدل پنج عاملی شخصیت، یکی از نظریه های اساسی است که در طول دهه اخیر توجه ویژه ای را به خود مبذول داشته است. شناسایی مکرر پنج عامل این مدل، در رده بندی های شخصیتی منجر به این دیدگاه شده است که بیشتر خصوصیات شخصیتی می تواند تحت پنج حوزه محتوایی این مدل قرار گیرد. این پنج حوزه گسترده عبارتند از: - 1 برونگرایی، که افرادی را توصیف می کند که حراف، معاشرتی، لذت جو و با محبت هستند؛ - 2 خوشایندی - توافق پذیری - ، که شامل افرادی می شود که خوش قلب، دلسوز، ساده دل و مؤدب هستند؛ - 3 باوجدان بودن، شامل افرادی که با دقت، قابل اعتماد، سخت کوش و منظم هستند؛ - 4 ثبات عاطفی - در مقابل روان رنجور خویی - در توصیف افرادی است که به آسانی مضطرب نمی شوند؛ - 5 گشودگی، افرادی را توصیف می کند که مبتکر، مستقل، خلاق و شجاع هستند.

بیشتر مطالعات مربوط به بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی والدین و پیامدهای رفتاری فرزندان بر روان رنجورخویی که ارتباط مثبتی با مشکلات پرخاشگری کودکان در سنین مختلف دارد تأکید کرده اند. روان رنجورخویی مادرانه و برای مثال، احساسات منفی، عدم توافق پذیری، اضطراب و افسردگی، با رفتارهای عصبی و مبارز در کودکان نوپا - kochanska etal, - 1997، با مشکلات درونی سازی در دختران 11 تا 16 سال - خانجانی و هندوخانی، - 1391، و با نشانه های آشکار رفتار ضداجتماعی در یک نمونه کلینیکی از پسران 6 تا 12 سال که نیمی از آنها مبتلا به بیش فعالی بودند - nigg & hinshaw, - 1998 ارتباط دارد. مطالعات کمی ابعاد شخصیتی باقیمانده از مدل پنج عاملی شخصیت که به رفتار کودکان مربوط است بررسی کرده اند.

کودکانی که والدین آن ها دارای سطوح بالای برونگرایی، ثبات هیجانی و باوجدان بودن هستند سطوح پایینی از مشکلات رفتاری را دارا می باشند . - nigg & hinshaw, 1988; prinzie etal, 2005;H. oliver etal, 2009 - در مقابل گشودگی به تجارب جدید در پدران ارتباط مثبتی با رفتارهای ضداجتماعی در کودکان مدرسه ابتدایی دارد - nigg & . - hinshaw, 1988 مطالعات درباره توافق پذیری والدین یافته های مختلفی را نشان داده است. اگرچه nigg و hinshaw - 1988 - مشاهده کردند که توافق پذیری مادران ارتباط منفی ای با بیش فعالی داشت، prinzie و همکاران - 2004 - یافتند که این عامل به طور مثبتی با مشکلات برونی سازی کودکان مدرسه ای ارتباط دارد.

همانطور که ملاحظه می شود در مطالعات انجام شده در حوزه رابطه شخصیت والدین با اختلال های رفتاری فرزندان، خلأهایی وجود دارد. از جمله این که هیچکدام از این مطالعات اختلال پرخاشگری کودکان را به طور اخص مورد مطالعه قرار نداده و رابطه ی ابعاد مختلف آن را با ابعاد شخصیتی مادران نسجیده اند. هدف از پژوهش حاضر، استفاده از جامع ترین ابزار موجود برای سنجش صفات بنیادی شخصیت مادران با عوامل متعدد به منظور پیش بینی اختلال پرخاشگری دانشآموزان پسر 7 12 سال می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید