بخشی از مقاله

چکیده 

هدف اساسی پژوهش حاضر بررسی رابطه بهزیستی روانشناختی و آلکسی تیمیا با نقش واسطه گری روابط عاشقانه در بین دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج می باشد . روش نمونه گیری در این پژوهش به شیوه نمونه گیری خوشه ای می باشد .بدین صورت که از دانشکده های دانشگاه آزاد اسلامی شهر یاسوج 3 دانشکده - پرستاری، فنی و علوم انسانی - و از هر دانشکده چندین نفر از دانشجویان متاهل انتخاب و جمعا 150 نفر از دانشجویان متاهل این دانشگاه به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق شامل سه پرسشنامه آلکسی تیمیای تورنتو - TAS - ، پرسشنامه نگرشهای مربوط به عشق - LAS - و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف بوده است.

این پژوهش از نظر هدف کاربردی از نظر ماهیت توصیفی و از لحاظ روش از نوع تحقیقات علی همبستگی بوده که جامعه آماری آن را دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی شهر یاسوج تشکیل می دهد. یافته ها و نتایج پژوهش نشان داد که فقط سبک عاشقانه استورگ و پراگما  می توانند میزان بهزیستی روان شناختی را به طور معنی داری پیش بینی کنند. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که آلکسی تیمیا می تواند سبک عاشقانه استورگ و مانیا را به طور معنی داری پیش بینی کند.

در مجموع نتایج پژوهش حاکی از آن بود که با توجه به عدم معنی داری رابطه بین الکسی تیمیا و بهزیستی روان شناختی می توان نتیجه گرفت که سبک های روابط عاشقانه نیز نمی توانند میانجی رابطه به آلکسی تیمیا و بهزیستی روان شناختی باشند.

کلیدواژه ها: الکسی تیمیا ، عزت نفس ، بهزیستی روان شناختی، روابط عاشقانه و دانشجویان متاهل.

مقدمه

در قرن بیست و یکم روان شناسی متوجه این امر شده است که انسان باید انرژی عقلانی خود را صرف جنبه های مثبت تجربه اش کند در سالهای آغاز ، روانشناسی بیشتر بر هیجانات منفی مانند اضطراب و افسردگی تمرکز داشت و موضوع بهزیستی و شادی مورد غفلت واقع شده بود، ولی امروزه پژوهش درباره بهزیستی روانشناختی و جنبه های روانشناسی مثبت به طور روز افزون در حال رشد است.

بر خلاف تمرکز و توجه سنتی روانشناسی بر آسیب شناسی و بیماریها با تغییرات جدید به وجود آمده در روانشناسی، تمرکز و توجه بیشتر بر سلامتی و مثبت گرایی در زندگی است. در سالهای اخیر، گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی، با الهام از روانشناسی مثبت نگر، رویکرد متفاوتی را برای تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روانشناختی، تلقی نموده و آن را در قالب اصطلاح بهزیستی روانشناختی مفهومسازی کردهاند.

این گروه معتقدند که سلامت یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر میگیرد  در طی دهه گذشته، ریف  الگوی بهزیستی روان شناختی را ارائه نمود. براساس این الگو، بهزیستی روانشناختی از 6 عامل تشکیل می شود: پذیرش خود - داشتن نگرش مثبت به خود - ، رابطه مثبت با دیگران - برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی - ، خود مختاری - احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی - ، زندگی هدفمند، - داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن - ، رشد شخصی - احساس رشد مستمر - و تسلط بر محیط - توانایی فرد در مدیریت محیط - است.

نادیده انگاشتن مسایل پیچیده ی رفتار وحیات آدمی، این موجود کوچک را که جهانی بزرگ در او نهفته است به جایی می کشاند که از او به عنوان موجودی که ناخن می جود، شب ادراری می کند و ... بیشتر می نگریم تا به مثابه موجودی از خاک بر افلاک. هر چند عشق و دوست داشتن بیشتر در ادبیات و اشعار آمده است اکثر روانشناسان هم به آن اشاراتی کرده و بعضی محققان در این زمینه تحقیقاتی انجام دادهاند در این راستا روان شناسان، عشق را یک هیجان اساسی و مثبت معرفی می کنند اما در مورد مفهوم عشق و انواع آن اتفاق نظر دارند.فروید سلامت روانشناختی را به طور خلاصه توانایی عشق ورزیدن و کار کردن  تعریف می کند.برتون عشق را بالاترین درجهی تحقیق سیالیت گوهر هستی میداند.

مزلو آنرا در سلسله مراتب نیازهای خود قرار میدهد و گلاسر از آن به عنوان یکی از دو نیاز اساسی انسانی نام میبرد. اشترنبرگ، عشق را ترکیبی از سه مؤلفه ی اصلی صمیمیت، هوس و تعهد می داند. نظریه ی اشترنبرگ با نظریه های دیگر تفاوت دارد و معتقد است که صمیمیت، شامل احساسات گرم نزدیکی و هم پیوندی و وابسته به هم بودن ضمانت شده میباشد. هوس، شامل تخیل، سائق جنسی، جاذبه فیزیکی و هیجانی است که نسبت به یار خود احساس می کنید. تعهد، شامل تصمیم کوتاه مدت یا بلند مدت برای نگه داشتن رابطه است.

عشق میتواند متشکل از یکی از این مؤلفه ها یا ترکیبی از این سه جزء باشد. در مجموع عشق یک فعالیت خوشایندی است که بهزیستی روانشناختی را در بر می گیرد که در این بین آلکسی تیمیا می تواند رابطه و میزان هر دو مولفه را دستکاری و تغیر دهد.

بیان مساله

در سالیان اخیر رویکرد آسیب شناختی به مطالعه ی سلامتی انسان مورد انتقاد قرار گرفته است . بر خلاف این دیدگاه که سلامتی را به عنوان نداشتن بیماری تعریف می کند، رویکردهای جدید بر خوب بودن به جای بد یا بیمار بودن تأکید می کنند .از این منظر، عدم وجود نشانه های بیماری های روانی، شاخص سلامتی نیست .بلکه سازگاری در روابط زناشویی، بیان عواطف و احساست ، عشق ورزی، شادمانی، اعتماد به نفس و ویژگی های مثبتی از این دست نشان دهنده ی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیت های خود است.

به دنبال ظهور نظریه ها و جنبش روانشناسی مثبت که در سلامتی روانی بر وجود ویژگی های مثبت و رشد توانایی های فردی تأکید داشتند ، گروهی از روانشناسان به جای اصطلاح سلامتی روانی از بهزیستی روانشناختی استفاده کرده اند.

زیرا معتقدند این واژه بیشتر ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می کند رویکرد مثبت نگر به سلامتی روانی در سال های اخیر گسترش فراوانی یافته و بر این اساس مفهوم بهزیستی روانشناختی ظهور کرده که سلامت روانشناختی را بیش از آن که نداشتن بیماری تلقی کند، به عنوان داشتن ویژگی های مثبتی مانند عزت نفس، روابط عاشقانه مناسب بین زن و شهر و رضایتمندی می داند نتایج بررسی ها نشان داده اند بهزیستی روانشناختی و مؤلفه های آن در هر برهه ای از زندگی و در رابطه با ویژگی های جمعیت شناختی وضعیت متفاوتی دارند و این عوامل قادرند سطح بهزیستی روانشناختی را تحت تأثیر قرار دهند.

به نقل از رفیعی در این راستا ریف و سینگر شش عامل را به عنوان مولفه های سازنده بهزیستی روانشناختی معرفی می کنند که شامل بعدهای تسلط بر محیط، رشد فردی ، زندگی هدفمند، خودمختاری، پذیرش خود و روابط مثبت با دیگران می باشد  بنابراین شناخت عوامل موثر بر بهزیستی روانشناختی در افراد دیده می شود. به نظر می رسد یکی از عوامل مرتبط و تاثیر گذار بر بهزیستی روانشناختی آلکسی تیمیاست.آلکسی تیمیا اختلالی ویژه در بروز احساسات است که بیشتر بر کاهش توانمندی در شناساسس و تشخیص هیجانها اشاره دارد.

سیفنوس در سال 1973 افرادی را توصیف می کند که به علت فقدان ظرفیت عاطفی در تشخیص و توصیف هیجانات به کلام در آمردن آن ها با مشکل مواجه اند. او اصطلاح آلکسی تیمیا - ناگویی خلقی - که یک واژه یونانی است و به معنی نبود واژه ایی برای ابراز هیجانات است برای این افراد به کار می برد.آلکسیتیمیا یک ساختار شخصیتی است که به عنوان ناتوانیای بینشانه بالینی در شناسایی و توصیف احساسات فردی توصیف می شود.

ویژگی های اصلی آلکسی تیمیا عبارت اند از اختلال در آگاهی عاطفی، در دلبستگی اجتماعی و در رابطه میان فردی. علاوه بر این، افراد مبتلا به آلکسی تیمیا همچنین دچار دشواری در تشخیص و درک احساسات دیگران نیز هستند، که نمودهای آن در نهایت به عنوان واکنش های غیرهمدلانه و یا واکنش های احساسی غیر تاثیرگذار تعبیر میشوند. آلکسی تیمیا در حدود 10 درصد از جمعیت عمومی شایع است و با شماری از وضعیت های روانی دیگر به عنوان همآیند شناخته شده است.

نقش الکسی تیمیا در مکانیسم های ایجاد و تداوم آسیب های روانی روز به روز توجه بیشتری را به خود جلب می کند به خصوص که ویژگی های افراد آلکس تایمیک عوامل خطر ساز مهمی برای اختلالات روان تنی و اختلالات خلقی در بین زن و شوهران می باشد چرا که این افراد در تنظیم احساسات خود ناتوانند  پژوهشهای اخیر حاکی از آن است که روابط عاشقانه و نبود آن با آلکسی تیمیا مرتبط است برخی یافته ها نشان داده اند که عشق پیامدهای برای سلامت و بهزیستی دارد و ممکن است مناطق مغزی مرتبط با هیجان ،توجه، انگیزش و حاقظه باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید