بخشی از مقاله
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه سبک های یادگیری با خودپنداره تحصیلی در دانشجویان ورودی 1393 دانشگاه ولی عصر - عج - شهر رفسنجان می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانشجویان ورودی 1393 دانشگاه ولی عصر - عج - به تعداد892 نفر می باشد. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 269 نفر به دست آمد. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی، به نسبت تعداد دانشجویان از هر دانشکده، نمونه ای انتخاب شد و پرسشنامه های سبک های یادگیری کلب و خودپنداره تحصیلی لیو و وانگ - 2005 - ، توسط دانشجویان منتخب تکمیل شدند. و اطلاعات کسب شده یا استفاده از نرم افزار spss 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج حاصله نشان داد که دانشجویان به ترتیب سبک های یادگیری واگرا، انطباق یابنده، جذب کننده و همگرا را بیشتر ترجیح می دهند و این گروه از دانشجویان دارای خودپنداره تحصیلی بالاتر متوسط بودند. با استفاده از آزمون کروسکال- والیس خودپنداره تحصیلی دانشجویان بر حسب سبک های یادگیری آنها مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از آن بود که خود پنداره تحصیلی دانشجویان دارای سبک های یادگیری مختلف تفاوت معنی داری با یکدیگر ندارد. به این معنی که دانشجویان دارای هر کدام از سبک های یادگیری از خودپنداره ی تحصیلی خاصی برخوردار نمی باشند.
همچنین با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون رابطه بین شیوه های یادگیری تجربه عینی، مشاهده تأملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال با خودپنداره تحصیلی مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد بین شیوه های یادگیری تجربه عینی و آزمایشگری فعال با خودپنداره تحصیلی رابطه معناداری وجود ندارد و بین شیوه های یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تأملی با خودپنداره تحصیلی رابطه معنادار اما ضعیف وجود دارد.
.1مقدمه
تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص از جمله وظایف آموزش عالی است که با ارتقاء کیفیت آموزشی و بهبود عملکرد دانشجویان در دانشگاهها در ارتباط است. لازمه ی موفقیت دانشجویان، یادگیری است. یادگیری یک موضوع پیچیده و متأثر از عوامل مختلفی است. منگینا و مولز - 2007 - 1، عوامل مؤثر بر یادگیری را در دو بعد شناختی و عاطفی بررسی کرده اند - به نقل از قربانی ولیک چالی ،. - 1391 عوامل شناختی مؤثر بر یادگیری مانند: یادگیری های قبلی فرد، شیوه های تدریس آموزشگاهی، روش های یادگیری و شیوه های مطالعه، و از جمله عوامل عاطفی یا روان شناختی یادگیری می توان به علاقه و انگیزه، خودکارآمدی، اعتمادبه نفس، خودپنداره و... اشاره کرد.
مربیان و مدرسان اغلب علامت هایی را می بینند که عوامل اجتماعی و عاطفی نقش مهمی را در کلاس هایشان ایفا می کنند. مثلاً آنها شاهد اثرات اضطراب امتحان، اعتماد به نفس، تأثیر دوستان، انگیزه و ... در عملکرد تحصیلی دانشجویان خود هستند. این عوامل اجتماعی و روانی به ندرت روی برگه های امتحان یا نتایج آزمون ها گزارش می شوند. اما متخصصان تعلیم و تربیت بر این باورند که عوامل غیر شناختی زیادی هستند که یادگیری دانشجویان را تحت تأثیر قرار می دهند - رین، پلوکر و استوکینگ1،. - 2010
ازجمله عوامل عاطفی مؤثر بر یادگیری و موفقیت تحصیلی می توان خودپنداره تحصیلی را نام برد که توجه زیادی را در پژوهش های آموزشی به خود جلب کرده است. خودپنداره ی تحصیلی تصورات کلی فرد را نسبت به شایستگی ها و توانایی هایش در رابطه با یادگیری آموزشگاهی نشان می دهد. به گفته ی هاشمی - 1375 - ، تجارب موفقیت یا شکست تحصیلی در سالهای نخست یادگیری آموزشگاهی می تواند تصورات مربوط به توانایی های فرد را نسبت به دروس مختلف و همچنین نسبت به یادگیری به طور کلی، تحت تأثیر قرار دهد و سرانجام خودپنداره ی تحصیلی فرد شکل می گیرد.
- به نقل از فانی وخلیفه،. - 1389 به نظر ویلسون2009 - 2 - ، خودپنداره تحصیلی علاوه بر اینکه فعالیت های آموزشی حال را تحت تأثیر قرار می دهد، در انتخاب هدف های تحصیلی آینده، موفقیت تحصیلی و سلامت افراد نیز مؤثر خواهد بود. در واقع خودپنداره ی تحصیلی یک نوع اندازه گیری اعتماد به نفس دانشجویان از توانایی های خود است. از سوی دیگر افراد از لحاظ شیوه های یادگیری و مطالعه، سرعت و نوع یادگیری، آمادگی های قبلی و نگرش نسبت به یادگیری با هم تفاوت هایی دارند.. کلب معتقد است که بی توجهی به امر تفاوت های فردی در زمینه ی یادگیری منجر به کاهش بازدهی آموزشی می شود - قلی زاده و احقر، . - 1391 تنوع سبک های یادگیری در سالهای اخیر توجه پژوهشگران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است.
پیرس - 3 2000 - ، در توضیح سبک های یادگیری بیان می کند که یادگیرنده در یادگیری مطالب درسی خود روشی را بر روش های دیگر ترجیح می دهد که به آن سبک یادگیری می گویند - به نقل از آقا یوسفی و شریف،. - 1390 کلب - 1984 - 4، عقیده دارد که شیوه های یادگیری از ترکیب راههای ترجیحی فرد در کسب تجربیات و پردازش اطلاعات، شکل می گیرند و یادگیرندگان ترجیحات لازم یادگیری را از راههای ویژه ای رشد می دهند که این سبک ترجیحی، انعکاسی از تمایلات آنهاست. یادگیرندگان هنگامی بهتر می آموزند که مطالب درسی به نحوی ارائه شوند که با سبک یادگیری ترجیحی آنها مطابقت داشته باشد. فلدروبرنت2005 - 5 - ، در توضیح مفهوم سبکهای یادگیری عنوان می کنند که سبک های یادگیری به طیف گسترده ای از ویژگی ها و تفاوت های افراد اطلاق می شود.
بعضی از دانشجویان مفاهیم نظری و انتزاعی را برای یادگیری ترجیح می دهند، برخی دیگر حقایق و پدیده های قابل مشاهده را می پسندند. عده ای یادگیری فعال را دوست دارند و بعضی دیگر نیز گرایش به سوی یادگیری همراه با تفکر دارند. بعضی ها ارائه ی اطلاعات را به صورت دیداری ترجیح می دهند و عده ای دیگر توضیحات کلامی را. هر یک از این سبک ها نسبت به دیگری نه بهترند و نه بدتر؛ ولی ویژگی ها و نقاط قوت و ضعف مشخصی دارند.
دیرینگ1997 - 6، به نقل از رسول و راواف 7، - 2008، بیان می کند سبک یادگیری یک ساختار روان شناسی معتبر است و یادگیرندگان باید از سبک های یادگیری خود آگاهی داشته باشند تا بتوانند یادگیری خود را مدیریت کنند. از سبک های یادگیری دسته بندی های مختلفی به عمل آمده است. در واقع نظریه پردازان هر کدام بر اساس دیدگاه خود سبک های یادگیری را توضیح داده اند. در این مطالعه سبک های یادگیری از دیدگاه دیوید کلب مد نظر قرار گرفته است.
دیوید کلب در سال 1984 مفیدترین مدل توصیفی فرایند یادگیری را تحت عنوان» نظریه ی یادگیری تجربی« ارائه کرد. کلب - 1984 - سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر برخی توانایی های یادگیری نسبت به دیگر توانایی های یادگیری قلمداد می کند و یادگیری را شامل دو فرایند کسب و پردازش اطلاعات می داند. وی عقیده دارد که ما تجربیات خود را از دو طریق کسب می کنیم. یکی به وسیله ی زندگی تجربی که "تجربه ی عینی"1 نامیده می شود و دیگری توسط گفتگو یا خواندن درباره ی آنها که "مفهوم سازی انتزاعی"2 نامیده می شود.
کلب مجموع این دو شیوه را »فرایندهای دریافت«3 نامیده است. همچنین تغییر شکل یا پردازش اطلاعات نیز از دو راه صورت می گیرد: یکی اینکه درباره ی تجربیات کسب شده ی خود فکر می کنیم و آنها را با توجه به برداشت خود انعکاس می دهیم که به آن "مشاهده ی اندیشمندانه"4 می گویند و یا اینکه با کسب و درک تجربه ها، از طریق راههای فعال بیشتری تحقیق می کنیم که کلب آن را "آزمایشگری فعال"5 نامیده است. همچنین وی مجموع این دو شیوه را نیز »فرایند های تغییر«6 نام گذاری کرده است.
کلب و فرای از ترکیب چهار شیوه ی یادگیری فوق چهار سبک یادگیری را پیشنهاد کرده اند که عبارتند از: سبک های یادگیری واگرا، جذب کننده، همگرا و انطباق یابنده. سبک یادگیری واگرا :7 در این سبک، شیوه های یادگیری تجربه ی عینی و مشاهده ی اندیشمندانه با هم ترکیب می شوند. افراد دارای این سبک، ترجیح می دهند که از طریق احساس کردن و مشاهده یادبگیرند. این افراد اندیشه های متنوعی دارند وبه جاذبه های متنوع فرهنگی و جمع آوری اطلاعات علاقه مندند. در موقعیت های بارش افکار که با ارائه ی عقاید و نظریه های جدید همراه است، بهتر عمل می کند. به کارهای گروهی وتعامل با مردم علاقه مند هستند.
از آنجایی که این افراد قادر به تولید اندیشه های گوناگون هستند سبک آنها را واگرا می نامند.. سوال مشخصه ی این گروه "چرا" است و برای اینکه افراد دارای سبک واگرا مؤثرتر بیاموزند، مربی باید به عنوان یک محرک عمل کند. سبک یادگیری جذب کننده:8 این سبک شیوه های یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده ی اندیشمندانه را با هم ترکیب می نماید. این گروه از افراد از طریق تفکر و مشاهده بهتر یاد می گیرند و درکسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آنها به صورتی خلاصه، دقیق و منطقی توانا هستند.
از دیدگاه این افراد، نظریه هایی که از لحاظ منطقی درست هستند بر نظریه هایی که قابلیت کاربرد عملی دارند ترجیح داده می شود. علت نامیدن این سبک به جذب کننده این است که افراد دارای این سبک قادر به دریافت داده های گوناگون و سازمان دادن به آنها هستند. سوال مشخصه ی آنها "چه" می باشد و برای اینکه مؤثرتر بیاموزند مربی باید به عنوان یک متخصص عمل کند. سبک یادگیری همگرا :9در سبک یادگیری همگرا شیوه های مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال با هم ترکیب می شوند.
افرادی که سبک یادگیری همگرا را ترجیح می دهند از طریق تفکر و انجام دادن به صورت عملی بهتر یاد می گیرند. این گروه از افراد ، در یافتن موارد استفاده ی عملی برای اندیشه ها توانا هستند. علت اینکه به این سبک همگرا می گویند این است که افراد دارای این سبک وقتی با مسئله ای روبرو می شوند برای پیدا کردن راه حل تلاش می کنند و کوشش های خود را بر آن راه حل واحد متمرکز می کنند.
سوال مشخصه ی این افراد"چگونه" است و برای یادگیری مؤثرتر مربی باید با ارائه تمرین و بازخورد یادگیرندگان را راهنمایی نماید. سبک یادگیری انطباق یابنده:10 ترکیب شیوه های تجربه ی عینی و آزمایشگری فعال این سبک را به وجود می آورد.این افراد ترجیح می دهند تا از طریق احساس و عمل کردن یاد بگیرند. یادگیرندگان انطباق یابنده، امور محسوس را به تحلیل های منطقی ترجیح می دهند علت نامیدن این سبک به انطباق یابنده آن است که این گروه از افراد در انطباق فوری با موقعیت های جدید تواناتر هستند.