بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش معنوی با شیوه های مقابله مذهبی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تبریز انجام یافته است. در این تحقیق نمونه ای 372 نفری از دانشجویان - 200 دختر،172پسر - با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند و جهت گردآوری داده ها از مقیاس »هوش معنوی« کینگ - - 2008 و پرسشنامه »راهیابی در حوادث و رخدادهای زندگی« غباری و همکاران - - 1378 استفاده شده است.
نتایج به دست آمده از تحلیل آماری نشان می دهد که ارتباطی مثبت بین هوش معنوی و مقابله مذهبیخصوصاً - توکل - دانشجویان وجود دارد. این یافته نشانگر آن است که دانشجویان با هوش معنوی بالا، هنگام مواجهه با حوادث ناگوار زندگی بیشتر از توکل به خدا به عنوان مقابله مذهبی سود می جویند. علاوه برآن، یافته های دیگر پژوهش نشان می دهد که بین دانشجویان دختر و پسر از لحاظ هوش معنوی تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین مقایسه دانشجویان دختر و پسر در زمینه استفاده از مقابله مذهبی و شیوه های آن مبین این است که در موقعیت های تنیدگی زا دانشجویان دختر به میزان بیشتری از این مقابله ها استفاده می کنند.
مقدمه
از نظر روانشناسان مکاتب گوناگون از جمله مکتب انسان گرایی، معنویت حالتی ذاتی و طبیعی برای همه انسانهاست. آنان انسان را موجودی با ابعاد زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی معرفی می کنند - جاین و پورهیت1، - 2006امّا. با وجود تأکیدهای روز افزون روانشناسان بر بعد معنوی انسان، هنوز تعریف یکپارچه ای که دربرگیرنده تمامیت معنویت باشد ارائه نشده است. پرفسور الکینز - - 1988 معنویت را به معنای نقش زندگی یا روشی برای بودن و تجربه کردن تعریف می کند که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می آید و ارزش های قابل تشخیص، آن را تعیین می سازند.
این ارزش ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط بوده و به هر چیزی که فرد به عنوان غایی قلمداد می کند، اطلاق می شوند - به نقل از وست2،. - 1999 آین میتروف3 نیز معنویت را تمایل به یافتن هدف غایی زندگی و زیستن بر اساس آن هدف تعریف می کند - به نقل ازمقیمی؛ رهبر و اسلامی، . - 1386 در همین راستا، به اعتقاد مک نیت - 1984 - 4 و اورسل کینگ - 1997 - 5 معنویت ناظر به هدفی متعالی ، الهی و هدفی فراسوی فردیت خویش است - عابدی و رستگار، . - 1386 علامه طباطبایی نیز معنویت را ایمان و باور به توحید و معنا می داند؛ یعنی آنچه بدون اعتقاد به آنها زندگی بی معنی و عبث جلوه خواهد کرد.
اگرچه معنویت و مذهب به عنوان سازه های نظری در ادبیات روانشناسی به صورت مترادف به کار می روند و هر سه بعد معنویت »معنا، تعالی و عشقممکن« است در مذهب نیز یافت شوند، امّا معنویت عموماً به عنوان پدیده ای شخصی و باور به صورت هایی از نیروی عالم برتر یا خداوند در نظر گرفته می شود - جاجرو اسمیت6، 1996به نقل از صدوقی، - 1386 در حالی که مذهب را می توان جلوه باورهای خداشناسی رسمی و اعمال افرادی که در یک هویت گروهی سهیم اند دانست. به عبارت دیگر معنویت عموماً با تاکید بر تجربه شخصی تعریف می شود؛ در حالی که مذهبی بودن به تجربه فرد در زمینه ای سازمان یافته اشاره دارد.
سازه های مختلفی وجود دارد که در ارتباط با معنویت و مذهب مطرح شده اند که از آن میان می توان به هوش معنوی و مقابله مذهبی اشاره کرد. هوش معنوی که سازه های »معنویت و هوش« را درون یک سازه جدید ترکیب می کند - آمرام7، - 2009 مطابق نظر زوهار و مارشال - 2000 - 8 هوشی است که انسان را با مسائل معنایی و ارزشی روبه رو می کند و زندگی را در زمینه های وسیع و غنی از لحاظ بافت معنایی قرار می دهد.
از طرفی دیگر ایمونز - 2000 - 10، هوش معنوی را به عنوان استفاده سازگارانه از اطلاعات معنوی جهت تسهیل حل مسائل روزمره و پیشرفت هدف تعریف می کند به عبارتی، پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیتها و منابع معنوی در زمینه ها و موقعیت های عملی در نظر می گیرد و مطرح می کند افراد زمانی هوش معنوی را به کار می برند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوی برای تصمیم گیری های مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزمره استفاده کنند - سهرابی ،. - 1387 به نظرکینگ - - 2008 هوش معنوی مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی است که در وحدت و یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبه های غیر مادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه ی وجودی عمیق، بهبود معنا، شناخت خویشتن برتر و سلطه بر سطوح معنوی شرکت دارند.